eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیر: @fatemeh_siavashii ادمین تبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب العشاق...❤️🌺
والا این انقلاب انقدرام نمی صرفه که تو بارون سرلخت بیای بیرون؛ خودِ رضا پهلوی‌م راضی نیست اینجوری سرما بخوری؛ :|😂😂
امام على عليه السلام: مَن ضَيَّعَ عاقِلاً دَلَّ عَلى ضَعفِ عَقلِه هر كه شخص خردمندى را از دست بدهد، سُست خردى خود را نشان داده است
پروفایل زیبای دخترانه... 🍂
پروفایل زیبای پسرانه...🍂
Hossein Taheri - Emam Rezaeiam (128).mp3
10.76M
آرام میگیرد دلم ، در بارگاھَت .. ای مشھدِ تو ، جان پناهِ اهلِ عالم :)
بمیرم که زانو بغل میکنی بمیرم برایت الهی علی:)(ع)
دسٺ بر سینھ نھـادھ ھمہ تعظیم کنیـد مادࢪ؎ دسٺ بھ پھلو بھ حرم مۍ آید . . .〕 🖤
بچه سید نشدم اما وسط روضه دلم خواست بگویم مادر:))))💔...
قسمت2️⃣ :) همان عالم خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعت 12 ظهر بود. هوا هم روشن بود! موقع زمين خوردن، نيمه چپ بدن من به شدت درد گرفت. در همان لحظات از خواب پريدم. نيمه شب بود. ميخواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد ميكرد!! خواب از چشمانم رفت. اين چه رؤيايي بود؟ واقعاً من حضرت عزرائيل را ديدم!؟ ايشان چقدر زيبا بود!؟ روز بعد از صبح دنبال كار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند كه متوجه شدم رفقاي من، حكم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتهاند. سريع موتور پايگاه را روشن كردم و باسرعت به سمت سپاه رفتم. در مسير برگشت، سر يك چهارراه، راننده پيكان بدون توجه به چراغ قرمز، جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد كرد. آنقدر حادثه شديد بود كه من پرت شدم روي كاپوت و سقف ماشين و پشت پيكان روي زمين افتادم. نيمه چپ بدنم به شدت درد ميكرد. راننده پيكان پياده شد و بدنش مثل بيد ميلرزيد. فكر كرد من حتماً مردهام. يك لحظه با خودم گفتم: پس جناب عزرائيل به سراغ ما هم آمد! آنقدر تصادف شديد بود كه فكر كردم االن روح از بدنم خارج ميشود. به ساعت مچي روي دستم نگاه كردم. ساعت دقيقاً12 ظهر بود. نيمه چپ بدنم خيلي درد ميكرد! يكباره ياد خواب ديشب افتادم. با خودم گفتم: »اين تعبير خواب ديشب من است. من سالم ميمانم. حضرت عزرائيل گفت كه وقت رفتنم نرسيده. زائران امام رضا7منتظرند. بايد سريع بروم.« از جا بلند شدم. راننده پيكان گفت: شما سالمي!