#به_بهانه_دهه_مبارکه_فجر_انقلاب_اسلامی
"روشنگری انقلابی"
با انفجارِ نور، دلها آشنا شد
ظلمت ز ایران رخت بَر بست و فنا شد
فجری مبارک، هر کران را در نوَردید
کشور سراسر، مهدِ نورِ کبریا شد
این نورباران، نهضتِ روح خدا بود
نهضت شکوفا گشت و غوغایی بپا شد
با غرّشِ الله اکبر های مردم
فرمانِ روح الله، فرمانِ خدا شد
ماهیّتِ این انقلاب اسلامِ ناب است
هر ادّعای دیگری، بادِ هوا شد
رفت از میان فرعونِ ایران، مخفیانه
اعجازِ موسای زمانه بی عصا شد
با مقدمِ روح خدا، ایرانِ زهرا
عمری گرفتارِ ستم بود و رها شد
دامانِ پاک مادرانِ مرد پرور
احیاگرِ نورِ شهیدانِ خدا شد
طفلان ِ گهواره، یلانِ صحنه گشتند
خاکِ وطن گلگون، چو خاکِ کربلا شد
برگشت دین، در سرزمینِ ما دوباره
برگشت ایمان، کشورِ ما مالِ ما شد
دَه روزه، تاج و تختِ صد ساله فرو ریخت
حق آمد و باطل فراری تا کجا شد
مستکبرین "فریادِ واحسرت" کشیدند
"بیست و دوی بهمن" سرآغازِ ولا شد
ایران و ایرانی، دوباره سر برآورد
جمهوری اسلامی ایران بپا شد
در جنگِ تحمیلی، دفاعی شد مقدس
بابِ شهادت با لقاءالله، وا شد
از ما،،، جوانان دسته دسته رخت بستند
با خونشان فتح و ظفر اما بنا شد
فرعونیان وقتی شکستی سخت خوردند
رمزِ قبولِ قطعنامه برملا شد
جنگِ حسینی، تابعِ صلحِ حسن گشت
بر پیکرِ روح خدا جامِ بلا شد
□ □ □
پیر جمارانیِ ما رفت و عزا شد
یارِ خراسانی، به کشتی ناخدا شد
شد دستِ حق از آستین بیرون دوباره
سید علی هدیه به ایران، از رضا شد
ملت دوباره قدرتی از نو گرفتند
امت سراسر پیروِ آن مقتدا شد
صدها، هزاران، صدهزاران نقشه، فتنه
بر ضدِ او طراحی اما برملا شد
میخواستن، برجام گردد جامِ زهرش
تیری که از صبر و بصیرت، در خطا شد
هر جنگِ سخت و نرم، خنثی شد به تدبیر
دین، یاری از فرماندهِ کل قوا شد
بسیاری از یارانِ او رفتند از دست
تا حقِ مکتب، با سلیمانی ادا شد
□ □ □
امروز "هیئت ها" جهادی سخت دارند
از انتقامِ سخت، اینهم سهمِ ما شد
باید بگیریم انتقامِ کشته ها را
آری، زمانِ انتقام از اشقیا شد
این است پیغامِ همه خونِ شهیدان
در پاسخِ هر شبهه، صد شعبه روا شد
باید که تبیین کرد راهِ رفته را، تا...
نسلِ جوان داند که ایران کربلا شد
ایران، یمن، سوریه، لبنان، غزّه، بغداد
یکدست، هم پیمانِ شاهِ نینوا شد
از کربلا تا قدس، با یک "یاحسین" است
دشمن دگر واللهِ محکومِ فنا شد
بوی فروپاشیِ استکبار آید
یک ضربه، تا تیرِ خلاصِ آمریکا شد
پیغام های مخفیِ شیطان فریب است
این خود؛ پیامی از کلامِ مقتدا شد
دیگر به مویی بند، بیتِ عنکبوت است
موشک بجای خود، تلنگر اکتفا شد
آل سعودی با یهودی، بسته پیمان
غافل از اینکه انتهای ماجرا شد
گوید ولیعهدِ صعودی با سرانش:
ایران، گمانم خادمِ بیت خدا شد
امروز نزدیکِ سحرگاهِ ظهور است
یعنی زمانِ منجیِ آل عبا شد
"لبیک یا مهدی" که ما در انتظاریم
هنگامِ بوسه بر رکابت سهمِ ما شد
جان میدهیم ای یوسف زهرا بپایت
روز وصالت، بعدِ یک عمری دعا شد
#به_بهانه_دهه_مبارکه_فجر_انقلاب_اسلامی
@hajmahmoodzholideh
#روضه_جانسوز_حضرت_موسی_بن_جعفر_امام_کاظم_علیه_السلام
اَلسُّلامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ
اگرچه حجة اللهم، ولی ساکن در این چاهم
سیه چالی که در آن، نَشنود غیر از خدا آهم
خدا میخواست، اینجا بِشنود سوز مناجاتم
همان قعرِ سجونی را، که منهم از خدا خواهم
بجای احترام اینجا، شکنجه هست تکریمم
بجای منبر و محراب، زندان گشته درگاهم
نحیف و لاغر اما، دستهای پر قنوتم شد
بلاگردانِ یارانم، نجاتِ قومِ گمراهم
بجای سفره ی افطار، اینجا پیکری پهن است
بجای آب، مُشتی محکم آید هر سحرگاهم
علی را یاد کردم، شد گلویم بسته در زنجیر
به جرمِ یاعلی، شد تازیانه قوتِ هرگاهم
شبیهِ مجتبی، یک حربه در پایم فرو رفته
و همچون مادرم زهرا، شده نیلی رخِ ماهم
نه از نیزه، که از نیشِ زبانِ ناسزاگویی
سهشعبه خورده بر قلبم، که از گودال آگاهم
خدا میخواست، چون جدّ غریبم بشکند پایم
شبیه کربلا، یک ضربه آمد در گلوگاهم
چشیدم همچو زینب، بیکران درد اسیری را
میانِ سلسله، با عمهی مظلومه همراهم
ز پا و گردنِ مجروح من خون میچکد، یعنی
چنان سجاد، ذره ذره در زنجیر میکاهم
غمِ شام و غمِ کوفه، به پیشِ دیده ام، اما
ندیدم اهلِبیتم، بینِ نامحرم سرِ راهم
نه آتش در حرم دیدم، که شعله بر دلم افتاد
جگر از روضهی سختِ کنیزی، سوخت ناگاهم
خدا را شکر ناموسم نبود اینجا کنار من
سپردم انتقامِ آل زهرا را، به خونخواهم
#روضه_جانسوز_حضرت_موسی_بن_جعفر_امام_کاظم_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#مبعث_حضرت_رسول_اکرم_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم
تا طاعت سرمدی است، گنجینهی ما
خلقِ خوشِ احمدی است، پیشينهی ما
این است مکارمِ تمامِ بعثت
اخلاقِ محمدی است، آئینهی ما
#السلام_علیک_یا_خاتم_النبیین
از کوه نور واقعه آغاز شد، ولی
قبل از حرا، تجلی اعظم شد از علی
از کودکی که شد علی از کعبه منجلی
تابید بر وجود محمد، علی، جلی
احمد هنوز سورهی اِقرَء نخوانده بود
قبل از نزول حیدر کرار، خوانده بود
آنکه کسی ندیده به دیده، ولادتش
از کعبه آمد و همه دیدند، عادتش
قرآن به لب، به دوست نشان داد ارادتش
دیدند حاضرین، جملاتِ شهادتش
دیدند در حضور پیمبر، علی کنون
زیبا کند، قرائتِ آیاتِ مؤمنون
باید نبی، به صوتِ علی آشنا شود
تا روبرو به نغمهی او در حرا شود
تنها نه در حرا، که به معراجها شود
با این صدا، مخاطبِ وحیِ خدا شود
اِقرَء بِاِسمِ ربِکَ یا مصطفی، بخوان
آیاتِ وحی را تو چنان مرتضی، بخوان
جبریل نه، علی است ترا گفتگو کند
هر جا روی، حضورِ ترا جستجو کند
تا با خدای خویش ترا، روبرو کند
خود را مُجاب، در طلبِ آرزو کند
از قابِ قوس، وصلِ تو نزدیکتر شود
تا جانِ تو، به اصلِ تو نزدیکتر شود
اصلاً ترا، به عشقِ علی برگزیده ام
در قلبِ تو، ولایتش از پیش چیده ام
نقشِ علی، به سینهی تو، خود کشیده ام
خالصترین محبتِ او، در تو دیده ام
هر کس که با علی کند اخلاص بیشتر
در رتبهی پیمبری اَش، هست پیشتر
تو از قدیم، مفتخرِ عشق بودهای
از دیرباز، همسفرِ عشق بودهای
چون از اَلَست، دربدرِ عشق بودهای
با این حساب، تاجِ سرِ عشق بودهای
در آسمان به سِیرِ اِلَینا که میشدی
باید در این سلوک چهل ساله میشدی
وقتی رسید همدلیِ نوبرانهاَت
شد مرتضی به غار حرا، هم کرانههای اَت
او خواند، با نوای خوشِ دلبرانهات
آیاتِ من نبود، سرود و ترانهاَت
این آیهها برای نجاتِ بشر رسید
در راهِ یاوریِ تو، اِثنی عشر رسید
انسان هماره در طلبِ معنویت است
بی رهبر و امام، پیِ جاهلیت است
کار شما دو نور مبارک، همیَّت است
در قلبتان به خَلقِ خدا، حسنِ نیت است
اول کسی که بعد تو اسلام آورَد
اسلام را به قلهی اتمام آورَد
آری، علی است قلهی اسلام و دینِ من
بعد از تو اوست، رهبرِ دینِ مبینِ من
با او عدالت است، قرینِ زمینِ من
خشمِ علی و خُلقِ خوشِ تو معینِ من
او منذر و بشیر تو، از لطفِ سرمدی
شمشیرِ او، محافظِ دینِ محمدی
با تو رسد بشر، به تمنای نورها
آغاز میشود ز جهالت، عبورها
پایان شود، مصیبت زنده به گورها
رسوا شوند، سلطنتِ ظلم و زورها
در عصر جاهلیت، علی آیت الحق است
در روزگارِ ظلمت، علی نور مطلق است
پایان کاخِ ظلم، رسد از رسالتت
راهُ بشر گشوده شود از هدایتت
بتخانه سرنگون شود از یمنِ هیبتت
آتشکده خموش، ز نورِ نبوتت
اما دریغ و درد به وقتِ سلامها
یک عده با نقاق، کنند احترامها
آخر نفاق، باب کند انحراف را
در بینُ مسلمین بنهد بس، شکاف را
خط و نشان کشیده به پنهان مصاف را
از حِقد و کینه، رو کند آخر غلاف را
زورش نمیرسد به علی چون ز واهمه
راهِ گریز نیست، ز حمله به فاطمه
هر چه علی بپای نبی فتحِ ناب کرد
خطِ نفاق، روزِ تلافی حساب کرد
گُل را کبود و قلب علی را کباب کرد
او را برای خانه نشینی، مُجاب کرد
بعد از نبی، خلیفهی مسند نشین شدند
تا کربلا ز بغضِ علی، در کمین شدند
با لشکری به قافله ای، حمله ور شدند
مردان شهید و اهل حرم، دربدر شدند
آل علی، ز خصمِ علی خونجگر شدند
اهل نفاق، بس به جفا خیره سر شدند
ناموسِ وحی را سرِ بازار برده اند
در شام و کوفه، مجلسِ اغیار برده اند
ما نوکریم و راه علی پیشِ روی ماست
بغضِ گلوی فاطمه اَش، در گلوی ماست
فتنه هماره در طلبِ جستجوی ماست
این امتحان مقابلِ ما کوبهکوی ماست
دست از علی و آل نباید کشید، تا
روز فرج، که منتقم آید به سوی ما
#مبعث_حضرت_رسول_اکرم_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حرکت_کاروان_حسینی_از_مدینه
نیمه شب میروم و راه به صحرا ببرم
درد دل، در حرمِ مخفیِ زهرا ببرم
گرچه این شهر مرا خانهی مادرزاد است
کاروان را ز وطن، بی کس و تنها ببرم
ظاهراً مکه روم، باطناً اما مقتل
که به گودال، همه عترتِ طاها ببرم
جدِ من گفت: خدا کشته ترا میخواهد
همرهم اهلِ حرم نه، اُسرا را ببرم
میرم در حرم امنِ خدا با غربت
باید این قافله را تا به ثریا ببرم
"کربلا کعبه ی عشق است و من اندر احرام"
عاشقان را به سوی کعبه دلها ببرم
با همین کودک شش ماهه به میقات روم
تا جوانانِ حرم را، به مناها ببرم
جسِم من، طمعه ی شمشیر و سنان خواهد شد
دست و پا میزنم و شِکوه به یکتا ببرم
استخوانبندی اَم از نیزه، ز هم میپاشد
آنقدر خُرد شوم، تا نفَس از نا ببرم
کهنه پیراهنِ من را که به غارت ببرند
هرچه نیزه ست، در آن دشت به یغما ببرم
تهِ گودال همان، مسجد و محراب من است
بدنِ بی کفنم را به مصلا ببرم
سینه ام میشکند، تا غمِ مادر بِچِشم
پهلوی لِه شده را هدیه به زهرا ببرم
این زن و بچه چرا همرهِ من میآیند
چون خدا خواسته، باید به تماشا ببرم
خاندانم، همه راهیِ اسیری شدهاند
فاطمیاتِ حرم را به کجاها ببرم
تا به هر جا که شود، همرهشان میمانم
تا دلِ شب که به ویران سرِ خود را ببرم
من پیامِ گلوی پارهی خود را همه جا
با صدای جگرِ زینب کبرا ببرم
تشنه را یاد نمائید به نوشیدنِ آب
تا که من دست شفاعت سوی مولا ببرم
#روضه_حرکت_کاروان_حسینی_از_مدینه
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
هرگز نمیگویم مرا کم دوست داری
دارم یقین آقا، مرا هم دوست داری
خیلی زیاد از تو عنایت دیده ام من
از بس مرا ای باوفایم دوست داری
من تازه فهمیدم چقدر از یار دورم
اما مرا باز ای امامم دوست داری
گاهی ز تو دورم گهی نزدیک، والله
دانم که در وصل و فراقم دوست داری
آخر مرا ای نازنین بهر چه خواهی؟
با اینهمه جرم و گناهم دوست داری
شاید مرا روز مبادا کار داری
با تو قراری را که دارم دوست داری
آیا مرا از یاورانت میشماری؟
آیا مرا خطِ مقدم دوست داری؟
جدّ غریبت با غلامان همنشین بود
آری غلامت را مسلَّم دوست داری
روی سیاهم را مبین، قلبم سفید است
نور حسینی را به قلبم دوست داری
آقا دعا کن تا بمانم پای کارت
تو ماندنَم را زیر پرچم دوست داری
ذکر تو میگویم، ولی در معرکه چون
سازم ظهورت را فراهم دوست داری
خواهم برایت قطعه قطعه گردم آخر
روزیکه میبینی شهیدم دوست داری
حرف از اسیری میکُشد ما را، شنیدم
وقتی ز عمه روضه خوانم دوست داری
این نالهی بانوی غمها کشت ما را
نَحنُ اُسارا آلِ زهرا کشت ما را
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_سید_الشهداء_علیه_السلام
دلربای عالم آرا، عشق زیبای گوارا
جذبه تسخیرِ عشقت، برده روح و جان ما را
با گنهکارِ پشیمان، میکند قلبت مدارا
میدهی تغییر گاهی، دستِ تقدیر و قضا را
آمدی ای در دو دنیا، هستیِ هستی به دستت
آمدی تا گردد ایندل، عاشق و میخوار و مستت
ای همه روح و روانها، کشته ی برق نگاهت
عالم و آدم اسیرِ، طلعتِ خال سیاهت
آمدی شش ماهه اما، شش جهت اَمن از پناهت
انبیا خواهند باشند، عابسی اندر سپاهت
فوج فوج آید ملَک از، آسمانِ مقدم تو
تا رسد نوبت به فطرس، آستان مقدم تو
تو عزیزِ داور اَستی، تو امام و رهبر اَستی
سِرِ مستودع تویی، تو رازدارِ کوثر اَستی
سِرِ خود را از وفا در، گفتگو با مادر اَستی
راه را قبل از ولادت، تا شهادت از بر اَستی
تو درونِ بطنِ مادر، از عطش داری سخنها
گویی از شمشیر و نیزه، بر بدن داری کفن ها
بندِ قنداقت ببندد، ماردت با گریه از چه؟
بوسه دارد مصطفی بر، حنجرت با گریه از چه
مینهد بر سینه بابایت، سرت با گریه از چه
مویه دارد مجتبی بر، پیکرت با گریه از چه
جای خواهر خالی اما، هست در گودال گریان
هست وقتی جسمِ پاکت، میشود پامال گریان
رمز هستی راز هستی، هست در کرب و بلایت
دینِ سرمد، نام احمد، هست باقی از فنایت
پرچمِ اسلام بالا، از خَمِ قدِ رسایت
چادر و معجر بماند، چون شود غارت عبایت
میرود عمامهی تو، تا شُکوهِ دین بماند
زیرِ دست و پا بمانی، تا که این آئین بماند
رَاسِ تو بالای نیزه، زینبِ تو در مقابل
او کند ناقه سواری، تو شَوی خیره به محمل
با یتیمان و اسیران، بسته در بندِ سلاسل
میکند اما قیامِ، عشق را با خطبه کامل
از تَهِ گودال حرفت را برَد تا شام و کوفه
اینچنین نخلِ ولایت، میزند از بُن شکوفه
آهِ ما از آهِ زینب، راهِ شیعه راهِ زینب
انقلابِ ما قیامِ ما، ز روح اللهِ زینب
هیئت ما روضهی ما، هست خیمه گاه زینب
دست بر شمشیر میمانیم، ای خونخواه زینب
نیستیم از اهلِ کوفه، با علی ميثاق بستیم
با شهیدان عهد بسته، تا شهادت نیز هستیم
#ولادت_با_سعادت_حضرت_سید_الشهداء_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
دارد نگاه عباس حال و هوای دیگر
او هست از نگاهِ حق، مرتضای دیگر
ترکیبی از حسین و از مجتبای دیگر
مانند او نیامد قد رسای دیگر
حتی اگر بیاید کرب و بلای دیگر
شیر خدا علی بود، شیر علی اباالفضل
چشمِ امامِ خویش و دستِ ولی اباالفضل
ماه سپاه عصمت، نور جلی اباالفضل
باشد عجب در عالم میرِ یلی اباالفضل
مانند او در عالم کو مقتدای دیگر
ماه حرم، فنای خیرالنساست عباس
روح ادب، خدای شرم و حیاست عباس
از جان مطیعِ شاهِ کرب و بلاست عباس
پشت و پناه زینب، سلطان ماست عباس
آرام بخش دل نیست، چون او صدای دیگر
او هست در مناجات، محوِ خدای زینب
از بس همیشه بوده، محوِ دعای زینب
کرده دعا نبیند، هرگز نوای زینب
روزی به نیزه گردد، او مبتلای زینب
مانند او نیامد، سوزِ نوای دیگر
در بیت وحی و قرآن، شاگرد مصطفی اوست
در مکتب ولایت، سرباز مرتضی اوست
در خلق و خوی و رافت، همتای مجتبی اوست
در هیبت و شجاعت، مجموعِ هل اتی اوست
با این حسینِ ثانی، کو نینوای دیگر
در جای جایِ میدان، شیرِ شجاعِ رزم است
در ابتدای میدان، تا انتهای عزم است
در ساحتِ قِتالش، عزمش هماره جزم است
او پیشرانِ جنگ و لشکر بسوی هزم است
حتی اگر ببیند، صفین های دیگر
شمشیرِ لافتایش، مانند ذوالفقار و
غوغای حمله هایش، کرارِ بیقرار و
تکبیرِ رعدهایش، تسبیحِ مستعار و
فریادِ خطبههایش، تبیینِ آشکار و
عباس، حیدری با، نام و نمای دیگر
تاریخ در قضاوت، زین مردِ با شرافت
صادق کند مدیحِ، این نورِ با حقیقت
سجاد کرده وصفش، در طاعت و عبادت
عالِم، فقیه، آگاه، در قلّهی بصیرت
دیده ندیده چون او صاحب لوای دیگر
از او به گلشنِ عشق، خوشبو و یاس تر کیست؟
با آل مصطفی از او، هم قیاس تر کیست؟
زان نافذالبصرت، دشمن شناس تر کیست؟
وز خصمِ بی حیای، او ناسپاس تر کیست؟
شقُ القمر که دیده، چون او به جای دیگر
شاهِ رکابداران، چون از رکاب افتاد
فرقش عمودِ آهن، ریشَش خضاب افتاد
گویی که از جمالِ، حیدر نقاب افتاد
آن دستهای بی مشک، از شرمِ آب افتاد
آن جسم را نمانده، بر تیر جای دیگر
از فرطِ تیرباران، چون خارپشت جسمش
در پیشِ پای دلبر، تیری میانِ چشمش
خونگریه ی علمدار، با خنده های خصمش
دیگر نشد بریزد، بر فرقِ خصم، خشمش
بگذار این قضایا، تا ماجرای دیگر
مستأصل است اما، آقا کنارش آمد
زینب نیامد اما، زهرا کنارش آمد
حیرانِ مادر است و مولا کنارش آمد
عطر پیمبر انگار، آنجا کنارش آمد
پروازِ او شد آغاز، سوی سرای دیگر
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
زین العباد زادۀ سلطان نینوا
ذخرالقیام، راهبرِ نهضت بکا
تبیین گرِ مبارزه، با شیوهی دعا
یاری رسانِ خون خدا، بعدِ کربلا
واکرد دیده بر همه ارکانِ عالمین
دوم علی، سلالهی زهرا، گُلِ حسین
آمد سفیر کرب و بلا، امتدادِ راه
یعقوب آل فاطمه، خورشید خیمهگاه
یعنی زمینه ساز ظهور و بروزِ ماه
احیاگر معارف گودالِ قتلگاه
هموار شد ز لطفِ خدا راه بندگی
راه سلوکِ عاشقی و سبک زندگی
سجاد اگر نبود، ره کربلا نبود
کانونِ علم و معرفت از آن ما نبود
مُشتِ یزیدیانِ تبهکار وا نبود
ابلیس سرنگون و خدا برملا نبود
بی زین العابدین که هدایت نمیشدیم
اینگونه جان نثار ولایت نمیشدیم
سجاد اگر نبود، عبادت حرام بود
کار حسین بعدِ حسن، ناتمام بود
نامِ علی به مَاذنه، جرمی تمام بود
دین نبی، کجا طلبِ خاص و عام بود
سجاد اگر نبود، محمد نبود نیز
حرفی ز دینِ خالقِ سرمد نبود نیز
با خطبهی امامِ حرم، دین عروج یافت
شد ناقه اَش بُراق و زمین تا سما شتافت
با بوریای پاره بجز زخم دین نبافت
اینگونه شد که باقرِ او، علم را شکافت
از سجده ای که کرد چو زینب، به قتلگاه
ترویج گشت، منبر و محراب و سجد گاه
تنها نه بر یزیدِ ستمگر خطاب کرد
دورانِ شش خلیفهی جور، انقلاب کرد
در بندِ اختناق، دوصد فتح باب کرد
پنهان و آشکار، عدو را مجاب کرد
با خطبه کرد، دینِ خدا را سراسری
با گریه کرد، خون خدا را برابری
در اوجِ انقلاب و قیام و جهادها
فریادِ نرم کرد علیهِ فسادها
هم زد علَم، مقابلِ اهل عنادها
هم صف کشید، علیهِ مرید و مرادها
در عین حال، نیمه شب انبان بدوش بود
چون جد خود علی، همه شب خرقه پوش بود
بس بَرده ها، خریده و آزاد کرده بود
دلهای خسته را ز خدا شاد کرده بود
با خُلقِ خویش، دست مریزاد کرده بود
عمری ز جان، محبتِ آحاد کرده بود
دهها هزار اهلِ گنه، با نماز شد
هر نوکرش، معلمِ راز و نیاز شد
آن سروری که کرب و بلا را مرور کرد
از قتل صبر، با دلِ خونین عبور کرد
در خاطرش روایتِ سمِ ستور کرد
با اشکِ صبر، قلب خودش را صبور کرد
مانند عمههای خودش بینِ قافله
بر دست و پای زخمیِ او بود سلسله
او دیده بود جسمِ پدر زیر دست و پا
او دیده بود رَاسِ پدر را به نيزه ها
او دیده بود خیمه ی آتش گرفته را
او دیده بود غارت و سیلیِ بی هوا
از نهضتی که بعدِ چهل منزل آفرید
ما را به راهِ فاطمه، اهل دل آفرید
یابن الحسین، ما همه شرمنده توئیم
ما بَرده بودهایم و کنون بندهی توئیم
دلمرده بوده ایم و کنون زندهی توئیم
دلداه ایم و عاشق و رزمندهی توئیم
حالا که ما شدیم ز جمعِ سپاه تو
آیا شود شهید، غلامِ سیاهِ تو؟
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
❖﷽❖
✅ما را در این پیام رسان دنبال کنید
📲كانال اشعار حاج محمود ژولیده
💠بروز رسانی کامل کانال اشعار حاج محمود ژولیده در پیام رسان بله، ایتا، سروش پلاس و تلگرام
پیام رسان تلگرام👇
https://t.me/hajmahmoodzholideh
پیام رسان بله👇
https://ble.ir/hajmahmoodzholideh
پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/hajmahmoodzholideh
پیام رسان سروش پلاس👇
http://splus.ir/hajmahmoodzholideh
☑️ كانال اشعار حاج محمود ژولیده
#یااا_ابوفاااضل_مدد
یااا ابوفاااضل مدد
یااا ابوفاااضل مدد
یااا ابوفاااضل مدد
ساقی لشکر اباالفضل
ثاتی حیدر اباالفضل
اسم قشنگت علمدار
شیر دلاور اباالفضل
همه جا نام تو برتره
عشق زیبای تو دلبره
هر قهرمان و هر پهلوون
اسمتو تو جهان میبره
سید و سالار اباالفضل
میر و علمدار اباالفضل
یار ولایت همیشه
ماه و سپهدار اباالفضل
تا که تو ماه کربلایی
پشت و پناه خیمههایی
ستون خیمهی حسینی
حافظ پرچم خدایی
ای بال پرواز اباالفضل
عاشق و جانباز اباالفضل
مدافع حریم زینب
سردار و سرباز اباالفضل
فدای مستیِ جام تو
قربون عرض اندام تو
هر جا که اسم تو رو لبهاست
رمز پیروزیه نام تو
دلبر من یاابالفضل
عشق یمن یاابالفضل
تشنهی لعل لب توست
بحر عدن یاابالفضل
با دوستا پر ناز و غمزهای
با دشمنا مثِ حمزهای
علت نصرت جبههها
کعبهی پنهان غزهای
ای نفَسِ من اباالفضل
آمِن و ایمَن اباالفضل
پشت و پناه غریبان
قالعِ دشمن اباالفضل
نتانیاهو که پلیده
شمر زمونهی جدیده
حرمله امروز اسرائیله
بایدنِ پست همون یزیده
مه لقا کیه اباالفضل
رهنما کیه اباالفضل
اگه اباالفضلی باشیم
رایِ ما کیه اباالفضل
ای پیچیده همه جا عطرت
عالمی همه بزیزِ چترت
جمهوری اسلامی ایران
حرمِ خدا بزیزِ چترت
ای نور دیده یاابالفضل
امید شیعه یاابالفضل
یار وفادار مهدی
ستون خیمه یاابالفضل
پیر و جوون ما با حسین
نذر تو جان و سر تا حسین
پاکار پرچم رهبریم
با یا ابوفاضل یا حسین
یااا ابوفاااضل مدد
یااا ابوفاااضل مدد
یااا ابوفاااضل مدد
یااا ابوفاااضل مدد
#یااا_ابوفاااضل_مدد
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_شبه_پیغمبر_حضرت_علی_اکبر_علیهما_الصلاة_و_السلام
هر دلی که طلبِ بادهی داور دارد
سوی میخانهی اُنسَش، قدمی بر دارد
دل ز مَستیِ سحر خسته نگردد هرگز
بادهی عشق، دمادم مِیِ نوبر دارد
حبِ محبوب، ز خواب و خورِ مجنون کاهد
چشمِ بیدار، ز لیلا خبر آخر دارد
ای خوش آن عاشقِ دیوانه که در وادیِ عشق
سر و سِری، سحری، با علی اکبر دارد
هر که شد طالبِ فيضِ همهی معصومین
چشمِ دل از علی اکبر، نتوان بر دارد
به جوانانِ بنی هاشمیان سرور اوست
پیروِ مکتبِ او مرشد و سرور دارد
کربلا قبله ی عشق است و علی قبله نما
این حسین است که در قافله رهبر دارد
صد پسر هم که بیایند، علی مینامد
به لبش نامِ علی را چه مکرر دارد
اُمِ لیلا پسر آورده، چه والا پسری
چه قد و قامتی آن سَروِ صنوبر دارد
صورت و سیرت و منطق، همه پیغمبری است
که حسین بن علی شبهِ پیمبر دارد
قد و قامت نبوی، هر قدمش فاطمی است
چه شباهاتِ عجیبی که به مادر دارد
خلقتش خیر کثیر است به زهرا سوگند
کوریِ چشمِ عدو، جلوهی کوثر دارد
ز کرامات، کریم بن کریم بن کریم
خانه اَش پرچمِ افطار، به سر در دارد
لحنِ قرآن و اَذانش، ز همه دل ببرد
صوتِ داودیِ او، نغمهی دلبر دارد
سرِ هر زلفِ ز گیسوی پر از پیچ و خَمَش
خیلِ دل، بسته دخیل از رخِ انور دارد
شب نشینی، سرِ سجاده ی او تا سحر است
چشمِ بیدارِ به سجاد، برابر دارد
در صفِ کرب و بلا اوست بلاگردانی
که مواسات به اِبقای برادر دارد
نیست معصوم به ظاهر، ولی از اوج کمال
باطناً عصمتِ کامل، ز پیمبر دارد
ذوب در ذاتِ الهی، دلِ اقیانوسش
شوقِ رغبت به خداوند سراسر دارد
هر که در دایرهی عشق، علی اکبری است
عشق در اصل به یکتائیِ داور دارد
عقل مات است ز توصیفِ علومش که ز علم...
از فحولِ فقها، موضعِ برتر دارد
اجتهادش ز حسین و حسن و فاطمه است
احتجاجش ز علی، علم ز داور دارد
نعرهی حیدری اَش در صفِ میدانِ جهاد
نالهی فاطمی اَش، نغمهی مضطر دارد
همه شب چشم و چراغِ حرمِ آل الله
همه صبح آینهی چهرهی صفدر دارد
روشنای حرم از روشنیِ دیدهی اوست
لیک بر گونه، نشانِ گلِ اَحمر دارد
چون به میدان برود، آینه قرآن آرند
نظرِ لطف، سوی عمه و خواهر دارد
چون به لشکر بزند، صف شکنان بگریزند
لافتی باز تجلیِ مقدر دارد
هيچ کس نیست حریفش ز یلانِ لشکر
یکتنه عزمِ هلاکِ همه لشکر دارد
مگر از سنگِ فریب آینه را خُرد کنند
ورنَه هر حمله، دمار از سپهی در آرد
اِرباً اِربا نشود جز به هجومی در حصر
لشکر کوفه دوصد نیزه و خنجر دارد
آن مبارک سرِ شهزاده اگر بشکافد
جگرِ شاهِ حرم نیز، ترک بر دارد
وای اگر عمه بیاید به سرِ بالینش
خنده بر گریهی او کوفیِ کافر دارد
پیکرِ ریخته را چون به عبا جمع کند
تازه در بردنِ او مشکلِ دیگر دارد
کمرِ خم شده اَش را رمقی باقی نیست
زانویی نیست که دیگر قدمی بر دارد
#ولادت_شبه_پیغمبر_حضرت_علی_اکبر_علیهما_الصلاة_و_السلام
@hajmahmoodzholideh