eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.2هزار دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نیمه شب میروم و راه به صحرا ببرم درد دل، در حرمِ مخفیِ زهرا ببرم گرچه این شهر مرا خانه‌ی مادرزاد است کاروان را ز وطن، بی کس و تنها ببرم ظاهراً مکه روم، باطناً اما مقتل که به گودال، همه عترتِ طاها ببرم جدِ من گفت: خدا کشته ترا می‌خواهد همرهم اهلِ حرم نه، اُسرا را ببرم میرم در حرم امنِ خدا با غربت باید این قافله را تا به ثریا ببرم "کربلا کعبه ی عشق است و من اندر احرام" عاشقان را به سوی کعبه دلها ببرم با همین کودک شش ماهه به میقات روم تا جوانانِ حرم را، به مناها ببرم جسِم من، طمعه ی شمشیر و سنان خواهد شد دست و پا میزنم و شِکوه به یکتا ببرم استخوان‌بندی اَم از نیزه، ز هم می‌پاشد آنقدر خُرد شوم، تا نفَس از نا ببرم کهنه پیراهنِ من را که به غارت ببرند هرچه نیزه ست، در آن دشت به یغما ببرم تهِ گودال همان، مسجد و محراب من است بدنِ بی کفنم را به مصلا ببرم سینه ام می‌شکند، تا غمِ مادر بِچِشم پهلوی لِه شده را هدیه به زهرا ببرم این زن و بچه چرا همرهِ من می‌آیند چون خدا خواسته، باید به تماشا ببرم خاندانم، همه راهیِ اسیری شده‌اند فاطمیاتِ حرم را به کجاها ببرم تا به هر جا که شود، همرهشان می‌مانم تا دلِ شب که به ویران سرِ خود را ببرم من پیامِ گلوی پاره‌ی خود را همه جا با صدای جگرِ زینب کبرا ببرم تشنه را یاد نمائید به نوشیدنِ آب تا که من دست شفاعت سوی مولا ببرم @hajmahmoodzholideh
هرگز نمی‌گویم مرا کم دوست داری دارم یقین آقا، مرا هم دوست داری خیلی زیاد از تو عنایت دیده ام من از بس مرا ای باوفایم دوست داری من تازه فهمیدم چقدر از یار دورم اما مرا باز ای امامم دوست داری گاهی ز تو دورم گهی نزدیک، والله دانم که در وصل و فراقم دوست داری آخر مرا ای نازنین بهر چه خواهی؟ با این‌همه جرم و گناهم دوست داری شاید مرا روز مبادا کار داری با تو قراری را که دارم دوست داری آیا مرا از یاورانت می‌شماری؟ آیا مرا خطِ مقدم دوست داری؟ جدّ غریبت با غلامان همنشین بود آری غلامت را مسلَّم دوست داری روی سیاهم را مبین، قلبم سفید است نور حسینی را به قلبم دوست داری آقا دعا کن تا بمانم پای کارت تو ماندنَم را زیر پرچم دوست داری ذکر تو میگویم، ولی در معرکه چون سازم ظهورت را فراهم دوست داری خواهم برایت قطعه قطعه گردم آخر روزیکه میبینی شهیدم دوست داری حرف از اسیری می‌کُشد ما را، شنیدم وقتی ز عمه روضه خوانم دوست داری این ناله‌ی بانوی غمها کشت ما را نَحنُ اُسارا آلِ زهرا کشت ما را @hajmahmoodzholideh
دلربای عالم آرا، عشق زیبای گوارا جذبه تسخیرِ عشقت، برده روح و جان ما را با گنهکارِ پشیمان، میکند قلبت مدارا میدهی تغییر گاهی، دستِ تقدیر و قضا را آمدی ای در دو دنیا، هستیِ هستی به دستت آمدی تا گردد ایندل، عاشق و میخوار و مستت ای همه روح و روانها، کشته ی برق نگاهت عالم و آدم اسیرِ، طلعتِ خال سیاهت آمدی شش ماهه اما، شش جهت اَمن از پناهت انبیا خواهند باشند، عابسی اندر سپاهت فوج فوج آید ملَک از، آسمانِ مقدم تو تا رسد نوبت به فطرس، آستان مقدم تو تو عزیزِ داور اَستی، تو امام و رهبر اَستی سِرِ مستودع تویی، تو رازدارِ کوثر اَستی سِرِ خود را از وفا در، گفتگو با مادر اَستی راه را قبل از ولادت، تا شهادت از بر اَستی تو درونِ بطنِ مادر، از عطش داری سخن‌ها گویی از شمشیر و نیزه، بر بدن داری کفن ها بندِ قنداقت ببندد، ماردت با گریه از چه؟ بوسه دارد مصطفی بر، حنجرت با گریه از چه می‌نهد بر سینه بابایت، سرت با گریه از چه مویه دارد مجتبی بر، پیکرت با گریه از چه جای خواهر خالی اما، هست در گودال گریان هست وقتی جسمِ پاکت، می‌شود پامال گریان رمز هستی راز هستی، هست در کرب و بلایت دینِ سرمد، نام احمد، هست باقی از فنایت پرچمِ اسلام بالا، از خَمِ قدِ رسایت چادر و معجر بماند، چون شود غارت عبایت می‌رود عمامه‌ی تو، تا شُکوهِ دین بماند زیرِ دست و پا بمانی، تا که این آئین بماند رَاسِ تو بالای نیزه، زینبِ تو در مقابل او کند ناقه سواری، تو شَوی خیره به محمل با یتیمان و اسیران، بسته در بندِ سلاسل می‌کند اما قیامِ، عشق را با خطبه کامل از تَهِ گودال حرفت را برَد تا شام و کوفه اینچنین نخلِ ولایت، می‌زند از بُن شکوفه آهِ ما از آهِ زینب، راهِ شیعه راهِ زینب انقلابِ ما قیامِ ما، ز روح اللهِ زینب هیئت ما روضه‌ی ما، هست خیمه گاه زینب دست بر شمشیر می‌مانیم، ای خونخواه زینب نیستیم از اهلِ کوفه، با علی ميثاق بستیم با شهیدان عهد بسته، تا شهادت نیز هستیم @hajmahmoodzholideh
دارد نگاه عباس حال و هوای دیگر او هست از نگاهِ حق، مرتضای دیگر ترکیبی از حسین و از مجتبای دیگر مانند او نیامد قد رسای دیگر حتی اگر بیاید کرب و بلای دیگر شیر خدا علی بود، شیر علی اباالفضل چشمِ امامِ خویش و دستِ ولی اباالفضل ماه سپاه عصمت، نور جلی اباالفضل باشد عجب در عالم میرِ یلی اباالفضل مانند او در عالم کو مقتدای دیگر ماه حرم، فنای خیرالنساست عباس روح ادب، خدای شرم و حیاست عباس از جان مطیعِ شاهِ کرب و بلاست عباس پشت و پناه زینب، سلطان ماست عباس آرام بخش دل نیست، چون او صدای دیگر او هست در مناجات، محوِ خدای زینب از بس همیشه بوده، محوِ دعای زینب کرده دعا نبیند، هرگز نوای زینب روزی به نیزه گردد، او مبتلای زینب مانند او نیامد، سوزِ نوای دیگر در بیت وحی و قرآن، شاگرد مصطفی اوست در مکتب ولایت، سرباز مرتضی اوست در خلق و خوی و رافت، همتای مجتبی اوست در هیبت و شجاعت، مجموعِ هل اتی اوست با این حسینِ ثانی، کو نینوای دیگر در جای جایِ میدان، شیرِ شجاعِ رزم است در ابتدای میدان، تا انتهای عزم است در ساحتِ قِتالش، عزمش هماره جزم است او پیشرانِ جنگ و لشکر بسوی هزم است حتی اگر ببیند، صفین های دیگر شمشیرِ لافتایش، مانند ذوالفقار و غوغای حمله هایش، کرارِ بی‌قرار و تکبیرِ رعدهایش، تسبیحِ مستعار و فریادِ خطبه‌هایش، تبیینِ آشکار و عباس، حیدری با، نام و نمای دیگر تاریخ در قضاوت، زین مردِ با شرافت صادق کند مدیحِ، این نورِ با حقیقت سجاد کرده وصفش، در طاعت و عبادت عالِم، فقیه، آگاه، در قلّه‌ی بصیرت دیده ندیده چون او صاحب لوای دیگر از او به گلشنِ عشق، خوشبو و یاس تر کیست؟ با آل مصطفی از او، هم قیاس تر کیست؟ زان نافذالبصرت، دشمن شناس تر کیست؟ وز خصمِ بی حیای، او ناسپاس تر کیست؟ شقُ القمر که دیده، چون او به جای دیگر شاهِ رکابداران، چون از رکاب افتاد فرقش عمودِ آهن، ریشَش خضاب افتاد گویی که از جمالِ، حیدر نقاب افتاد آن دست‌های بی مشک، از شرمِ آب افتاد آن جسم را نمانده، بر تیر جای دیگر از فرطِ تیرباران، چون خارپشت جسمش در پیشِ پای دلبر، تیری میانِ چشمش خونگریه ی علمدار، با خنده های خصمش دیگر نشد بریزد، بر فرقِ خصم، خشمش بگذار این قضایا، تا ماجرای دیگر مستأصل است اما، آقا کنارش آمد زینب نیامد اما، زهرا کنارش آمد حیرانِ مادر است و مولا کنارش آمد عطر پیمبر انگار، آن‌جا کنارش آمد پروازِ او شد آغاز، سوی سرای دیگر @hajmahmoodzholideh
زین العباد زادۀ سلطان نینوا ذخرالقیام، راهبرِ نهضت بکا تبیین گرِ مبارزه، با شیوه‌ی دعا یاری رسانِ خون خدا، بعدِ کربلا واکرد دیده بر همه ارکانِ عالمین دوم علی، سلاله‌ی زهرا، گُلِ حسین آمد سفیر کرب و بلا، امتدادِ راه یعقوب آل فاطمه، خورشید خیمه‌گاه یعنی زمینه ساز ظهور و بروزِ ماه احیاگر معارف گودالِ قتلگاه هموار شد ز لطفِ خدا راه بندگی راه سلوکِ عاشقی و سبک زندگی سجاد اگر نبود، ره کربلا نبود کانونِ علم و معرفت از آن ما نبود مُشتِ یزیدیانِ تبهکار وا نبود ابلیس سرنگون و خدا برملا نبود بی زین العابدین که هدایت نمی‌شدیم اینگونه جان نثار ولایت نمی‌شدیم سجاد اگر نبود، عبادت حرام بود کار حسین بعدِ حسن، ناتمام بود نامِ علی به مَاذنه، جرمی تمام بود دین نبی، کجا طلبِ خاص و عام بود سجاد اگر نبود، محمد نبود نیز حرفی ز دینِ خالقِ سرمد نبود نیز با خطبه‌ی امامِ حرم، دین عروج یافت شد ناقه اَش بُراق و زمین تا سما شتافت با بوریای پاره بجز زخم دین نبافت اینگونه شد که باقرِ او، علم را شکافت از سجده ای که کرد چو زینب، به قتلگاه ترویج گشت، منبر و محراب و سجد گاه تنها نه بر یزیدِ ستمگر خطاب کرد دورانِ شش خلیفه‌ی جور، انقلاب کرد در بندِ اختناق، دوصد فتح باب کرد پنهان و آشکار، عدو را مجاب کرد با خطبه کرد، دینِ خدا را سراسری با گریه کرد، خون خدا را برابری در اوجِ انقلاب و قیام و جهادها فریادِ نرم کرد علیهِ فسادها هم زد علَم، مقابلِ اهل عنادها هم صف کشید، علیهِ مرید و مرادها در عین حال، نیمه شب انبان بدوش بود چون جد خود علی، همه شب خرقه پوش بود بس بَرده ها، خریده و آزاد کرده بود دلهای خسته را ز خدا شاد کرده بود با خُلقِ خویش، دست مریزاد کرده بود عمری ز جان، محبتِ آحاد کرده بود دهها هزار اهلِ گنه، با نماز شد هر نوکرش، معلمِ راز و نیاز شد آن سروری که کرب و بلا را مرور کرد از قتل صبر، با دلِ خونین عبور کرد در خاطرش روایتِ سمِ ستور کرد با اشکِ صبر، قلب خودش را صبور کرد مانند عمه‌های خودش بینِ قافله بر دست و پای زخمیِ او بود سلسله او دیده بود جسمِ پدر زیر دست و پا او دیده بود رَاسِ پدر را به نيزه ها او دیده بود خیمه ی آتش گرفته را او دیده بود غارت و سیلیِ بی هوا از نهضتی که بعدِ چهل منزل آفرید ما را به راهِ فاطمه، اهل دل آفرید یابن الحسین، ما همه شرمنده توئیم ما بَرده بوده‌ایم و کنون بنده‌ی توئیم دلمرده بوده ایم و کنون زنده‌ی توئیم دلداه ایم و عاشق و رزمنده‌ی توئیم حالا که ما شدیم ز جمعِ سپاه تو آیا شود شهید، غلامِ سیاهِ تو؟ @hajmahmoodzholideh
❖﷽❖ ✅ما را در این پیام رسان دنبال کنید 📲كانال اشعار حاج محمود ژولیده 💠بروز رسانی کامل کانال اشعار حاج محمود ژولیده در پیام رسان بله، ایتا، سروش پلاس و تلگرام پیام رسان تلگرام👇 https://t.me/hajmahmoodzholideh پیام رسان بله👇 https://ble.ir/hajmahmoodzholideh پیام رسان ایتا👇 https://eitaa.com/hajmahmoodzholideh پیام رسان سروش پلاس👇 http://splus.ir/hajmahmoodzholideh ☑️ كانال اشعار حاج محمود ژولیده
یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد ساقی لشکر اباالفضل ثاتی حیدر اباالفضل اسم قشنگت علمدار شیر دلاور اباالفضل همه جا نام تو برتره عشق زیبای تو دلبره هر قهرمان و هر پهلوون اسمتو تو جهان می‌بره سید و سالار اباالفضل میر و علمدار اباالفضل یار ولایت همیشه ماه و سپهدار اباالفضل تا که تو ماه کربلایی پشت و پناه خیمه‌هایی ستون خیمه‌ی حسینی حافظ پرچم خدایی ای بال پرواز اباالفضل عاشق و جانباز اباالفضل مدافع حریم زینب سردار و سرباز اباالفضل فدای مستیِ جام تو قربون عرض اندام تو هر جا که اسم تو رو لبهاست رمز پیروزیه نام تو دلبر من یاابالفضل عشق یمن یاابالفضل تشنه‌ی لعل لب توست بحر عدن یاابالفضل با دوستا پر ناز و غمزه‌ای با دشمنا مثِ حمزه‌ای علت نصرت جبهه‌ها کعبه‌ی پنهان غزه‌ای ای نفَسِ من اباالفضل آمِن و ایمَن اباالفضل پشت و پناه غریبان قالعِ دشمن اباالفضل نتانیاهو که پلیده شمر زمونه‌ی جدیده حرمله امروز اسرائیله بایدنِ پست همون یزیده مه لقا کیه اباالفضل رهنما کیه اباالفضل اگه اباالفضلی باشیم رایِ ما کیه اباالفضل ای پیچیده همه جا عطرت عالمی همه بزیزِ چترت جمهوری اسلامی ایران حرمِ خدا بزیزِ چترت ای نور دیده یاابالفضل امید شیعه یاابالفضل یار وفادار مهدی ستون خیمه یاابالفضل پیر و جوون ما با حسین نذر تو جان و سر تا حسین پاکار پرچم رهبریم با یا ابوفاضل یا حسین یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد @hajmahmoodzholideh
هر دلی که طلبِ باده‌ی داور دارد سوی میخانه‌ی اُنسَش، قدمی بر دارد دل ز مَستیِ سحر خسته نگردد هرگز باده‌ی عشق، دمادم مِیِ نوبر دارد حبِ محبوب، ز خواب و خورِ مجنون کاهد چشمِ بیدار، ز لیلا خبر آخر دارد ای خوش آن عاشقِ دیوانه که در وادیِ عشق سر و سِری، سحری، با علی اکبر دارد هر که شد طالبِ فيضِ همه‌ی معصومین چشمِ دل از علی اکبر، نتوان بر دارد به جوانانِ بنی هاشمیان سرور اوست پیروِ مکتبِ او مرشد و سرور دارد کربلا قبله ی عشق است و علی قبله نما این حسین است که در قافله رهبر دارد صد پسر هم که بیایند، علی می‌نامد به لبش نامِ علی را چه مکرر دارد اُمِ لیلا پسر آورده، چه والا پسری چه قد و قامتی آن سَروِ صنوبر دارد صورت و سیرت و منطق، همه پیغمبری است که حسین بن علی شبهِ پیمبر دارد قد و قامت نبوی، هر قدمش فاطمی است چه شباهاتِ عجیبی که به مادر دارد خلقتش خیر کثیر است به زهرا سوگند کوریِ چشمِ عدو، جلوه‌ی کوثر دارد ز کرامات، کریم بن کریم بن کریم خانه اَش پرچمِ افطار، به سر در دارد لحنِ قرآن و اَذانش، ز همه دل ببرد صوتِ داودیِ او، نغمه‌ی دلبر دارد سرِ هر زلفِ ز گیسوی پر از پیچ و خَمَش خیلِ دل، بسته دخیل از رخِ انور دارد شب نشینی، سرِ سجاده ی او تا سحر است چشمِ بیدارِ به سجاد، برابر دارد در صفِ کرب و بلا اوست بلاگردانی که مواسات به اِبقای برادر دارد نیست معصوم به ظاهر، ولی از اوج کمال باطناً عصمتِ کامل، ز پیمبر دارد ذوب در ذاتِ الهی، دلِ اقیانوسش شوقِ رغبت به خداوند سراسر دارد هر که در دایره‌ی عشق، علی اکبری است عشق در اصل به یکتائیِ داور دارد عقل مات است ز توصیفِ علومش که ز علم... از فحولِ فقها، موضعِ برتر دارد اجتهادش ز حسین و حسن و فاطمه است احتجاجش ز علی، علم ز داور دارد نعره‌ی حیدری اَش در صفِ میدانِ جهاد ناله‌ی فاطمی اَش، نغمه‌ی مضطر دارد همه شب چشم و چراغِ حرمِ آل الله همه صبح آینه‌ی چهره‌ی صفدر دارد روشنای حرم از روشنیِ دیده‌ی اوست لیک بر گونه، نشانِ گلِ اَحمر دارد چون به میدان برود، آینه قرآن آرند نظرِ لطف، سوی عمه و خواهر دارد چون به لشکر بزند، صف شکنان بگریزند لافتی باز تجلیِ مقدر دارد هيچ کس نیست حریفش ز یلانِ لشکر یک‌تنه عزمِ هلاکِ همه لشکر دارد مگر از سنگِ فریب آینه را خُرد کنند ورنَه هر حمله، دمار از سپهی در آرد اِرباً اِربا نشود جز به هجومی در حصر لشکر کوفه دوصد نیزه و خنجر دارد آن مبارک سرِ شهزاده اگر بشکافد جگرِ شاهِ حرم نیز، ترک بر دارد وای اگر عمه بیاید به سرِ بالینش خنده بر گریه‌ی او کوفیِ کافر دارد پیکرِ ریخته را چون به عبا جمع کند تازه در بردنِ او مشکلِ دیگر دارد کمرِ خم شده اَش را رمقی باقی نیست زانویی نیست که دیگر قدمی بر دارد @hajmahmoodzholideh
"به بهانه ایام نیمه شعبان" در مَطلَعُ الفجری که امرِ داور آید با صد امانت، زاده‌ی پیغمبر آید یک چادرِ خاکی، بروی دست دارد بر دستِ دیگر، با گُلی که پرپر آید پیراهنی کهنه، امانت نزد آقاست شاید عبای پاره‌ای بر پیکر آید وقتی که می‌گوید: اَنابنُ الذِّبحِ اَعظم والله، با صوتُ الحزینِ حنجر آید صحبت ز چشمی تیر خورده دارد انگار شاید به همراهش، امیر لشکر آید گریانِ طفلِ تشنه‌ای باشد دمادم اشکش، بیادِ ارباً اربا اکبر آید □ □ □ آن وارثِ تیغِ دو دَم، الله اکبر با نعره‌ی صوتِ اَنابنُ الحیدر آید ذکرِ اَنابنُ الفاطمه، رمزِ خروجش یعنی به لب، با آیه‌های کوثر آید آندم ندا آید که: اَینَ الفاطمیّون هر کس که زهرائی است، نزد دلبر آید از هر طرف، مخصوصاً از ایرانِ زهرا با پا نه، بلکه هر فدائی با سر آید گردانی از رزمندگانِ نابِ اسلام پا در رکابِ حضرتش، با رهبر آید در اِعتلای آیه‌ی اَجراً عظیما هر کس مجاهد بود، با آن سَرور آید یارانِ بی‌سر، دور تا دورش قطارند همراهِ او، خیلِ شهیدِ پرپر آید ما راستی، در این صفِ یاران کجائیم؟ وقتی که مولا، از پسِ پرده درآید آن سیصد و آن سیزده یاران کیانند؟ آیا بما، حتی سیاهی لشکر آید؟ باید برای روزِ موعودش بکوشیم وقتی که از کعبه، به چشمانِ تر آید باید که در پای رکابش، سر بریزیم نوکر سزاوار است، صَلِّ وَانحَر آید □ □ □ محشر اگر، اربابِ عالم بی‌سر آید خیلی بد است آنجا، که نوکر با سر آید من سالم و بی‌درد، در محشر بیایم؟! آنجا ولی، پهلو شکسته مادر آید؟! من با چه توجیهی، سرم بالا بگیرم؟ روزیکه با فرقِ شکسته حیدر آید! شرمنده‌ام، بی‌اضطرار آیم به محشر آنجا، اگر مظلومه زینب مضطر آید امروز، فکرِ یاریِ اسلام باشیم وَرنَه، بزودی مهلتِ ما هم سرآید مظلوم را یاریم و ظالم را بکوبیم وَرنه به ظلمِ دیگری، دشمن برآید در دل برای انتقامش، انقلابی است در انتخابِ ما، همانا انتصابی است
وفای عهد به میثاق ایزد آمده است پس از دو قرن، مسیحا مجدد آمده است کسی که زنده کند، جانِ مرده دلها را به اِذنِ خالقِ یکتای سرمد آمده است تمامِ هستیِ انسان به زندگی برگشت تمدنِ بشریت به مَسند آمده است ز فوقِ اَرض، سوی سُرِ مَن رَأی بر خاک قدومِ پاکِ امامِ موید آمده است شکوهِ کوه به پیشش، فرود می‌آيد شرف، حیا، عظمت، میرِ امجد آمده است به هر که مدعیِ مدح و وصفِ دلبرِ ماست بگو که صاحب اوصافِ بی حد آمده است خلاصه‌ی همه‌ی انبیاء و معصومین حقیقتِ همه، روحِ مجرد آمده است ظهور حیدریِ ختمُ الانبیاء ببین شبیهِ قامتِ زهرا، نبی قد آمده است عزیز فاطمه، مولای یوسفِ کنعان تجلی همه‌ی آل احمد آمده است ترنم گل نرگس، چه عطرِ خوش بویی نسیمِ مُشک، زِ زلفی مُجعد آمده است نشاط و شوق و شعف، شورِ عرش و فرش اینجاست بخوان سرود، که شادیِ ممتد آمده است تمام قامت اگر ایستد همه گویند: خبر ز قائم آل محمد آمده است اگر رسد به هوای تبسمِ تو خیال سخن ز وصل، بجا و رسیدنَم به ‌وصال ستودنی است خدایی ز بَدوِ آمدنت ز برقِ چشمِ تو دلها تهی شود ز ملال خبر رسید که از سوی سیزده معصوم جمالِ ماهِ شبِ چارده، رسد به کمال پر از لطافتِ طبع و پر از مِناعت حسن پر از ملاحت لعل و پر از شکوهِ جمال بنازم آیتِ پیشانیِ بلندت را نشانه‌های عباداتِ خالقِ متعال درخششی چو قمر، تابشی چنان خورشید به شامِ ظلمتِ عالَم، ز عدل و داد و خصال نشانِ رسمیِ صمصامِ منتقم، از تو که ذوالفقارِ علی هست، تیغِ تو به قتال ز سوزِ آتشِ قهرت، منافقان نابود ز جنگِ حیدری اَت، خیلِ مشرکان به زوال بگو به مدعیانِ مصاف با مهدی: کجا حریفِ پرِ شهپرش، دوصد پر و بال چه جلوه‌ای، چه جمالی، چه مقدمی، چه شهی فدای حضرتِ سلطان، عزیزِ احمد و آل ز دُرّ و گوهر و فیروزه و عقیق و طلا به تخت و تاجِ شَهَنشاهی اَش، هزار مدال هرآنکه مُهرِ تولای حضرتش دارد بر او اطاعتِ آل محمد است حلال سؤال از خودمان از چه یک زمان نکنیم که اعتماد، چرا بر اماممان نکنیم توسلاتِ درونی، اگر زیاد کنیم توقعاتِ زیادی، از این و آن نکنیم گِره به کارِ دلِ خویش، خود می‌اندازیم گره گشای جهان را ز بس فغان نکنیم گهی زبان به گِله، بر امام بگشائیم؟! خدا نخواسته، طعنِ موالیان نکنیم کلامِ ما همه کفران نعمت است گهی خدا نکرده ستایش ز دشمنان نکنیم چقدر دل به تعالیم ممَتحن ندهیم چقدر فکرِ قبولی، به امتحان نکنیم چقدر وقت برای امام بگذاریم چقدر در نظر خود، دخیلشان نکنیم خدا گواه، بر عالم محیط و ناظر اوست ز خویش اینقدر او را جدایشان نکنیم چقدر حقِ ولیِ خدا ادا کردیم چرا عنایتِ او را دگر بیان نکنیم اگر نبود ولیِ خدا مراقب ما عزیز فاطمه! بگذار تا عیان نکنیم چگویم، اینکه به ناموسِمان محافظ اوست چرا تشکر از این، صاحب الزمان نکنیم کسی که مادرِ او را به کوچه ها زده اند چرا توجهی اصلاً به دردشان نکنیم کسی که عترت او را به خارجی خواندند چرا تفحصی از عمقِ داستان نکنیم خدا گواه که امروز، مثل آنروز است اگر مسیر ولی را به او نشان نکنیم شهید امنیت ما شهید کرب و بلاست چرا تسلیِ از داغدیدگان نکنیم مدافع حرم! اینجا حریم فاطمه است چرا دفاع، ز مرز و حریممان نکنیم اگر شود خبری؛ کربلا نمی‌ماند تهاجمِ حرمِ خویش، بی امان نکنیم @hajmahmoodzholideh
شیرین زبانم و گل خوشبوی زینبم من زینب سه ساله ، سخن گوی زینبم موسی کجاست تا که ببیند کلیم را؟ هم صحبت خدایم و همسوی زینبم من سِرّ کربلایم و زهرای خیمه ام در جای جای قافله نیروی زینبم در هاله ای ز نور مقامم نهفته است خود ماه کاروانم و مه روی زینبم خواب مقدّسم همه را ریخته بهم رؤیای صادقی ز تکاپوی زینبم ویرانه را به یک سحر آباد کرده ام در شام غم پیمبری از کوی زینبم تاثیر ناله های مرا عمه دیده است من قاتل یزیدم و بازوی زینبم از بس به گریه جلب توجّه نموده ام من باعث جراحت ابروی زینبم من نازدانۀ پدری سر بریده ام دردانه ای یتیمم و بانوی زینبم گیسوی من ز هول قیامت سپید شد پیر سه ساله ، خون جگرِ موی زینبم با تازیانه این بدنم خو گرفته است از گوشه خرابه پرستوی زینبم یاس کبود قافله ام مثل مادرم حور بهشت فاطمه ، مینوی زینبم در اوج ابتلا بخدا عبد خالصم خود کعبه الرزیه و دلجوی زینبم من زیر دین معجر پاره نمی روم با دست خویش پوشش گیسوی زینبم من زیر بار سلطۀ ظالم نمی روم پروردۀ حسینم و حقگوی زینبم گر تا ابد مقابل طاغوت فاتحم شاگرد عمّه جانم و رهجوی زینبم با دست بسته هر گره بسته وا کنم باب الحوائج دل نیکوی زینبم @hajmahmoodzholideh