"امام خامنه ی"
🌎 همهی کسانی که مخاطبانی دارند،
وظیفه دارند مردم را در انتخابات دعوت کنند.
#همه_وظیفه_داریم
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
🗓 سهشنبه ٣ بهمن ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ از درِ مسجد وارد صحن جمکران شدیم.
▫️ از بلندگو کسی با امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف درد و دل میکرد: «مولا جان! کاش میدانستیم کجا تشریف دارید...؟»
▫️ آقا زیر لب زمزمه میکرد: «کجا تشریف ندارند؟!»
📚 به شیوه باران، ص۴٠
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
🟢 #پندانه_شیرین_عمامه_عاریتی
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود.
می رود محضر امیرالمؤمنین (ع) در حرم زیارت و به آقا امیرالمؤمنین میگوید:
آقا ما داریم برمیگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید.
آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام،این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد، از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا میکرد.
سه ماه هم ایشان کربلا میماند.
جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشد که شاید آقا امام حسین (ع)هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب میخوابد،
خواب سیدالشهداء (ع) را میبیند. آقا میفرمایند:
شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا
میفرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان 18 سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی ولباس کرباسی هم پوشیده.شما که وارد میشوی،این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر،یک سلام به جمیع شهداء،از حرم خارج میشود
بعدازطلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است
حاج شیخ میفرماید:
بیدار شدم.
طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود.
وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سیدالشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، ازحرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت.
دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا، بایست من با تو کار دارم
برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامهی من عاریتی است
و رفت.
از صحن رفت بیرون،رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم:
آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت.
آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانهی دو امام، بااین دو کلمه دارد میگذارد و میرود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:
بایست عبای من عاریتی است؛ عمامه من عاریتی است یعنی چه؟
شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار دارم با شما
یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟
آقا شیخ عبدالکریم میگوید:
صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع)
به حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
امروز چندمِ ماه است؟
حاج شیخ عبدالکریم روز را میگویند.
میگوید: دنبال من بیا
در کوچهپسکوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند.یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. می رسد به درِ آن اتاق و میگوید:
اینجا خانه من است،فردا طلوع فجر،وعده دیدار من و شما همین جا
میرود داخل و در را میبندد.
مرحوم حاج شیخ فرموده بود:
من در عجب بودم؛ خدایا،این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کردبه فردا چرا امروز نگفت؟
آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده من راتضمین کنددر معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام
ایشان میفرماید:
لحظهشماری میکردم آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل پشتِ همان اتاقک آمدم در بزنم، صدای نالهی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد:
وَلَدی! وَلَدی پسرم، پسرم
در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود.
گفتم:
خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانهی من است و با من وقت ملاقات گذاشته این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت.
وارد شدم دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم
گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.
یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم، این خاطره را نقل کرده بود ازدوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود.
روز قبل به من گفت:
آقا عمامهی من عاریتی است،
عبای من عاریتی است
فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت.
میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری!
مرجعیت، عاریتی است
ریاست، عاریتی است
خانههایتان، عاریتی است
پولهای حسابتان، عاریتی است
وجودتان، عاریتی است
سلامتیتان، عاریتی است.
✅ هر چه میبینید، عاریه و امانت است
دل به این عاریهها نبندید...
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری4_6007916977971003582.mp3
زمان:
حجم:
4.76M
#اعتکاف
#عمل_ام_داوود
🔻 حجت الاسلام والمسلمین #ناصری
🎧 موضوع: فرصت اعتکاف و عمل ام داوود
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
👌#امداود
⭐️رفع حوائج بزرگ به وسیله عمل امداوود
❇️شایسته است کسانی که از اعتکاف باز میمانند،
❇️ سعی در انجام این عمل داشته باشند؛ چراکه عمل ام داوود سرّی بین ائمه علیهمالسلام و اصحابشان بوده است.
❇️هر کسی خواست این عمل شریف را انجام دهد باید سه روز سیزدهم، چهاردهم وپانزدهم رجب را روزه گرفته و در روز پانزدهم، عمل ام داوود را که در مفاتیحالجنان آمده است را انجام دهد.
📙اعتکاف ابرار ص52
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
باسمه تعالی
🔹معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه علمیه استان قم برگزار میکند.
🔹دوره حضوری آموزش تکمیلی در رشته های:
آتئیسم، بهائیت، تصوّف، اهل حق، جریان مدعی یمانی، وهابیت،عرفانهای کاذب، مسیحیت، زرتشت و باستانگرایی
🔸شرایط ثبت نام:
1️⃣ اتمام دوره مقدماتی ( حداقل 3 واحد )
2️⃣ قبولی در مصاحبه
🔸مزایا:
1️⃣ امکان شرکت در طرح هجرت و امین (تمام وقت، پاره وقت و ساعتی)؛
2️⃣ امکان تدریس در دوره های مقدماتی؛
3️⃣ امکان فعالیت در تبلیغ اینترنتی؛
4️⃣ گواهی اتمام دوره .
👈شروع ثبت نام: شنبه 7/ 11/ 1402 لغایت شنبه 14/ 11/ 1402
🔸شروع دوره: اسفند ماه 1402
🔹زمان برگزاری: سه جلسه در هفته
🔹مکان برگزاری: متعاقبا اعلام می گردد.
👈ثبت نام:
ارسال نام و نام خانوادگی، رشته انتخابی و شماره تلفن همراه متقاضی به شماره ایتای 09303360737
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن 02532191790 تماس بگیرید.
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
🔴 حسن روحانی که برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری کاندیدا شده بود، از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده است.
✅ دل یک ملت شاد شد...
🟢 مرحبا به شورای نگهبان
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
🏳 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ الله فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ
💐 ولادت با سعادت مولود کعبه، حضرت باب الله، عین الله، اذن الله، ید الله، مولی الموحدین، یعسوب الدین، حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه مبارک باد.💐
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
16.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 امیرالمؤمنین(ع) فرمود این پنج کلمه را از من فرابگیرید
✏️ شرح حدیث حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسات درس خارج فقه
🌷 سالروز ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
💻 Farsi.Khamenei.ir
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
روز مرد بر مردترین مرد دوران ، حضرت آقا ، مقام معظم رهبری
حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای
مبارک باد 🌹🌹🌹🌹
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
www.balagh.irعلمدار محمّد (ص).mp3
زمان:
حجم:
4.43M
💠 «ولادت حضرت علی علیه السلام»
🔸 بسم ربّ علي عالي أعلى
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
🌺 طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و زندگی سخت طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
به آسمان رود و کار آفتاب کند .
پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان تاجر را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن تاجر را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!
وقتى به در خانه آن تاجر مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً تاجر پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .
فردا می بیند محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، تاجر به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .
چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟
تاجر گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم .
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ تاجر گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . تاجر سجده شکر کرد و خواند :
به ذرّه گر نظری لطف بوتراب کند.
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
میلاد مسعود حضرت امیرالمومنین علیه السلام بر شما و همه محبلنش مبارک باد
#میلاد_امام_علی
#روز_پدر
#ماه_رجب
#پدر
#اعتکاف
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob