eitaa logo
حلقۀ رندان
337 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
755 ویدیو
36 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی! تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی! به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی به جمال، وارث کوثری، به خدا محمد دیگری به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی! بلغ‌العلی به کمال تو، کشف‌الدجی به جمال تو به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی شده پر دو چشم در ازل، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته قرابتی تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی زد اگر کسی در ِخانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات همه جا گرفته نشانه‌ات، به چه حسرتی، به چه حالتی! نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بیا و ردم نکن، تو که آستان سخاوتی
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
همه زخمی و همه مرهمی همه شادی و همه ماتمی تو که هم زيادی و هم کمی، تو مگر چه کاره ی عالمی؟! تو نشسته ای و من آنطرف، تو بدون پيرهن آنطرف تو مرا صدا بزن آنطرف که بيا بيا که تو محرمی و بیُمنِه رُزِق الوَری؛ وَ هو الشهیدُ بِکربلا به که گویم اینهمه ماجرا که خدا و بنده ی توأمی! تو قيام عشق و شهامتی همه قدّی و همه قامتی تو بيا که صبح قيامتی تو بيا که ظهر محرّمی
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را چه علتی بیاورم ندیدنِ مدام را شلوغ شد دلِ من از برو بیای هر کسی ولی دوباره یادِ تو شکست ازدحام را منم که از تو دورم و صدای تو نمی رسد وگرنه که تو می‌دهی جوابِ هر سلام را نشانه‌های آخرالزمان رسیده پشت هم و کرده است جا به جا حلال با حرام را کم از جهاد نیست انتظارِ تو در این زمان نه ساده نیست هر کسی ندارد این مقام را به این رسیده‌ام فقط که دیدنت ملاک نیست جهان مگر ندیده بود یازده امام را ؟ تو روزی عدل و داد را اقامه می کنی و من ز نامِ قائمت فقط بَلَد شدم قیام را بعید نیست عاقبت فقط به خاطرِ حسین تو زودتر بیائی و بگیری انتقام را بیا بخواه خونِ آن ذبیح را که ذبحِ او به کربلا تمام کرد حجِ نا تمام را شنیده‌ام که می‌روی تو در میانِ مجلسی که از عموت بین روضه می برند نام را کنارِ نهرِ علقمه شکست قامت حسین کسی نمانده که دگر کمک کند امام را بلند شو ز خاک غیرت خدا پناهِ‌ من که دوره کرده‌اند این حرامیان خیام را ز داغ عمه ات و یا ز حال زین العابدین خودت بگو ز روضه ها بخوانمش کدام را ز دیر راهب و تنور کوفه روضه خوان شوم و یا که بازگو کنیم شام شام شام را تمام اختیار هر دو تا جهان به دست اوست اگرچه بسته ریسمان دو دست این امام را شکست قلب عمه زینبت شبیه قامتش در آن دمی که خیزران شکست احترام را
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در حالت سجده جمع اضداد شدم ویرانه ترین خانه آباد شدم سجاده نشین خام و سستی بودم از فرط ریا، ساجدِ شیاد شدم شیطان شده لیلی، شده شیرین، من هم مجنون شده، خسرو شده، فرهاد شدم یک بار پی ام دویده، صیدش بودم یک بار پی اش دویده، صیاد شدم یک عمر دچار قبض بودم، اما از شادی بسطِ سجده، ناشاد شدم با دست خودم به جان خود افتادم مقتولِ خودم بودم و جلاد شدم القصه"دو" تا نبود شیطان با من با او همه جا " یکی" و همزاد شدم تا این که دلم به یاد مردی افتاد از او که مدد گرفتم آزاد شدم تا غرق خجالت شدم از سجده خود مجذوبِ غمِ امام سجاد شدم در کوره جذب خود که او ذوبم کرد سستی دلم سوخت و فولاد شدم شاگرد دبستان غمش شد قلبم در مکتب درد و داغ استاد شدم شوریده تر از شمس شدم در تبریز آشفته تر از جنیدِ بغداد شدم تا آخر عمر سر نهادم بر خاک سجاده نشین رفته بر باد شدم
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا کأنّ المصطفی قد عادَ یُولَد مرّةً أخری یقین روح محمد رفته در جسم علی اکبر اگر ما می پذیرفتیم مفهوم تناسخ را هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را سپاه شمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش سوار اسب خود، وقتی نمایان می کند رخ را به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد چنانکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
43.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐السّلام ُعلیکَ یَا عَلی بنِ حُسَین💐 🗣 با نوای: حاج سیّد مجید بنی فاطمه 🏷نغمۀ تويى گوشه اى از شور منم زايش اين نور تويى،شعشعه ى طور تويى ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید... به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
🏷مجموعه‌ای از نثرهای عاشقانه شجاعی با موضوع انتظار است. 📌معرفی کتاب: آنچه در این اثر با آن روبرو می‌شویم نه یک متن احساس‌برانگیز صرف است که نویسنده سعی کرده احساس و احترام و نیز بینش و آگاهی دینی نسبت به امام زمان (عج) را با هم تلفیق و با زیباترین شکل ممکن در متن بگنجاند. این متون از سوی دیگر با حجمی کوتاه و در فصولی متعدد ارائه شده است. راز این کوتاه بودن را می‌توان در تأثیر آنی آنها جستجو کرد و وقت کمی که برای خوانش آن می‌بایست صرف کرد و البته فرصت مغتنمی که پس از این خوانش کوتاه مدت به شکلی بسیط در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد تا بتواند درباره آنچه ار مقابل چشمانش گذشته است در ذهن خود به تفکر بپردازد و به آن بیاندیشد. «چشم‌انتظاری» به همین اعتبار کتابی است اندیشیدنی و نه خواندنی صرف و تلاش نویسنده در تولید متونی که در کنار احترام برانگیزی توامان چنین حسی را نیز در مخاطب خود برانگیزد، بسیار ستودنی است. 📜در بخشی از کتاب می خوانیم: هرگاه که افتادیم، یاد تو افتادیم و اگر بلند شدیم به یاد تو بلند شدیم. ما توان و حیات و توشه سفر به عشق دیدار تو گرفتیم. به ما دست دادند که برای توبیفشانیم به ما پا دادند که در پی تو بگردیم به ما سر دادند که در راه تو نثار کنیم به ما دل دادند که به محبت تو بسپاریم به ما گوش دادند که صدای دلنشین تو را بشنویم و به ما چشم دادند که در قدمانت بگستریم ما را به شوق دیدار تو راهی این دیار کردند...
آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
43.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ💐 🗣با نوای: حاج محمود کریمی 🏷صدای الغیاث قعر چاه من...💔 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید... به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
فرموده اند نیمه شعبان بگو حسین ما را ببر به کرب و بلا ایها العزیز!
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــــــــ باید به روی آینه آنقدر ها کنم تا روی شیشه اشک نفس را رها کنم گندم برای آمدنت سبز می کنم آن لحظه ایی که در لحد خویش جا کنم اسفند دانه دانه شب و روز جمع شد باید به مجمر دلم آتش به پا کنم دل شد سیاه بس که طلوع تو را ندید باید برای خویش دلی دست و پا کنم یا اینکه باید از دم پرچین قلب خود یک پنجره به جانب خورشید واکنم بگذار تا ز ره برسی بعد سالها آنگه بیا ببین که چنین و چه ها کنم آن روز می شود حرمت کنج سینه ام وقتی که پای تا سر خود کربلا کنم ــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd