وقتی که مجروح شد و به دلیل شدت آتش دشمن ، امکان رسیدن به مواضع خودی سلب می شود و با طلوع خورشید بیست و هشتم تیرماه سال ۱۳۶۶ هجری شمسی ، اصابت ترکش خمپاره به سرش ، عروج به وی را به مقام شامخ شهادت رقم میزند . به دلیل شرایط خاص منطقه ، متاسفانه پیکر مطهر شید رضائی در همان منطقه می ماند و تلاش های گروه تفحص بی نتیجه ماند و مزاری در قطعه شهداء بهشت رضا(ع) ، در کنار هم رزمان شهیدش تعیین میشود
به امید یافتن پیکر مطهرش ...
تنها شهید مسجد سناباد
که پیکرش هرگز بازنگشت .
منبع متن:ضیا الصالحین
منبع عکس: سایت صندوق بیان
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مجنون اگر افسانه بود
اما تو در مجنون ، خودت مجنون شدی در خون .
موضوع مرتبط:
#شهید_وحیدرضائی_طالبی
#شهیددفاع_مقدس
📅مناسبت مرتبط:
زمان شهادت
#04_28
شهید وحید رضائی طالبی، پانزدهم مردادماه ۱۳۴۹ش در مشهد چشم به جهان هستی گشود. وحید گرچه در خانواده ای مذهبی رشد و نمو پیدا کرده بود اما دلبستگی وی به نظام و انقلاب اسلامی و شیفتگی اش نسبت به جبهه در دبیرستان ابوذر غفاری مشهد اوج گرفت. همان جائی که برادر جلال ترشیزیان، جوانان عاشق و مخلص را ابتدا به بسیج و انجمن اسلامی دبیرستان جذب می نمود و از آنجا به مسجد سناباد که به نام پایگاه شهید سعادتجو نام گذاری شده بود... شهید رضائی در دبیرستان ابوذر غفاری و در رشته ریاضی مشغول به تحصیل بود که نیاز شدید جبهه ها به نیرو، وی را بر آن داشت که به ندای امام خمینی(ره) لبیک بگوید و پس از طی دوره آموزشی در اوایل سال ۱۳۶۶ش، به جبهه اعزام شود.
با توجه به این که برادر بزرگ ترش(علیرضا)نیز به طور مداوم جبهه بود؛با اراده ای قوی پدر و مادرش را راضی نمود تا دین خود را به نظام و انقلاب اسلامی ادا نماید.وقتی چرخ های قطار به سمت جبهه ها روان شد،هیچ کس فکر نمی کرد این اولین و آخرین بدرقه وحید خواهد بود.مدت کمی از حضور وی در جبهه نگذشته بود که پس از طی دوره آموزشی فشرده،جزو نیروهای دسته ویژه شده و در منطقه ای معروف به کاسه در جزیره مجنون 2 شهادت رسید.
نحوه شهادت وی از قول هم رزمانش چنین است:در شب عملیات،نیرو ها لباس غواصی به تن کرده و خود را به مواضع دشمن می رسانند اما به دلیل عمل نکردن سلاح ها،توسط دشمن زیر آتش رگبار و نارنجک و خمپاره قرار می گیرند.
شهید رضائی به واسطه اصابت گلوله به کمرش،مجروح می شود.
منبع متن: ضیاالصالحین
منبع عکس : سایت صندوق بیان
#شهید_وحید_رضایی_طالبی
#شهید_دفاع_مقدس
تاریخ شهادت
#04_28
عملیات فتح8.pdf
130.7K
📚موضوع مرتبط:
#عملیات_فتح۸
#عملیات_دفاع_مقدس
#شرح_عملیات
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ عملیات
#04_28
#خاطره_شهید
#شهید_شعبان_حسن_زاده
حسن- برادر شهید : شهید بسیار متین ، متدین بود. برای مان تعریف می کرد زمانی که در زمان شاه خدمت می کرد سربازها حق روزه گرفتن نداشت ولی ایشان بدون این که آن ها متوجه شوند ناهار خود را برای افطار و شام را برای سحر نگه می داشت و روزه می گرفت . یکبار فهمیدند که ایشان روزه می گیرد ایشان را تنبیه کردند و دیگر مانع روزه داری ایشان می شدند ولی باز ایشان بدون سحر روزه می گرفت.
فرمانده دلها
تو آموزش یه بار که در منطقه حسابی عرق بچه ها رو درآورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را آموزش میده ، من خاک پاهای شماهام .
من خیلی کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.
ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام .💔
قهرمان من ؛ شهید ابراهیم همت
هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد؛
تو او را خراب کردی!
خدایا. به هر که و به هرچه دل بستم؛
تو دلم را شکستی!
عشق هر کسی را که به دل گرفتم؛
تو قرار از من گرفتی!
هر کجا خواستم دلِ مضطرب و
دردمندم را آرامش دهم ؛
در سایه ىِ امیدی و به خاطر آرزویی
برای دلم
امنیتی به وجود آورم؛
تو یکباره همه را برهم زدی!
و در طوفان هایِ وحشتزای حوادث رهایم کردی!
تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و
هیچ خیری نداشته باشم و
هیچ وقت آرامش و امنیتی
در دل خود احساس نکنم...
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و
به جز تو آرزویی نداشته باشم...
و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو
آرامش و امنیت احساس نکنم...
خدایا تورا بر همه ی این نعمتها
شکر میکنم...
[مناجات شهیددکترمصطفیچمران]
دلترابهخدابسپار