eitaa logo
حامد رجبی
186 دنبال‌کننده
798 عکس
713 ویدیو
15 فایل
یه میزکار شخصی پر از عقاید و دغدغه‌ها #دلنوشته_های_یک_طلبه کمی هم فعال در حوزه #نوجوان 🙋‍♂️ به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند😍 به آسمان رود و کار آفتاب کند💯 ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/hamedKumail
مشاهده در ایتا
دانلود
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرمداحی دوسه‌تا شاهکار داره یکی ازشاهکارهای مهدی رسولی همین نماهنگ هستش. حتما ببینید شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رو تسلیت عرض میکنم @hamedrajabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..... گفت و گوی علی(ع) با چاه آغاز شد...! اَلا ای چاه یارم را گرفتند...
❤️ با این که نبودنت بین مشکلات بیشمار ما گُم شده است! با این که تاریخ با تمام توان، نبودنت را فریاد میزند! با این که به نبودنت عادت کرده ایم! امّا؛ " آید ز سفر نگارم ان شاءالله... "
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 فرصتِ تهدید 🎥 عاقبت دو نوجوان عمامه‌پران ♨️ دو نوجوان دانش‌آموز عمامه از سر ما برداشتند و ناسزا گفتند و فرار کردند. با شناسایی از طریق دوربین‌های منطقه، این نوجوان‌ها را پیدا کردیم. @hamedrajabi110 📌 ادامه ماجرا را ببینید...
سهم هر ایرانی از پول نفت چقدر است؟! احتمالا شما هم شنیدین که بعضیا می‌گن اگه پول نفت رو بهمون می‌دادن، الان هممون میلیاردر بودیم. اما واقعیت چیه؟ @hamedrajabi110
✍پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد:‌‌‌‌‌ ✅گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زائیده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌. ⇦این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌گوسفندان ‌ما نمیشد‌. ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا" مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند! ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.» 💥این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: درندگی وحشی‌بودن‌ و حیوانیت‌ شناخته‌ میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید 👇 👌هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب! @hamedrajabi110
در‌ امریکا اعدام ممنوع هست، اما ترور آزاد ❌یکی از دلایلی که ترامپ این جرعت رو داشت که حاج قاسم سلیمانی رو ترور کنه وجود قانون اعدام ممنوع بود @hamedrajabi110 عمو‌ترامپ انتقام که ممنوع نیست😉
السلام علیک یااباالحسن الرضا ،،، دله دیگه نمیشه که سرزنش ش کرد یهعو میره مشهد 👇👇👇
یه کشف حجاب کننده با امام رضا(ع) ⚘️خاطره زیبایِ امر به معروف و نهی از منکر توسط یکی از خادمان خانم حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱ ‏سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما ‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟ ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟ دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم... @hamedrajabi110