eitaa logo
کانال حمید میرشمسی
39 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
3 فایل
قسّام بهشت و دوزخ آن عقده گشای، ما را نگذارد که درآییم ز پای
مشاهده در ایتا
دانلود
... ما نیز باید به سراغ مبادیِ تفکّرِ معارض رفته و ریشه‌ها و سرچشمه‌های فتنه‌های روایی و هویّتی را شناسایی کنیم. علت‌العلل، خواص جلّال هستند و اگر در همان ابتدای روایت‌پردازی‌های معارض، فعّال و صریح در میدان باشیم و واسازی و مقابله و منهدم کنیم، اراده‌های تجدّدی در عمق جامعه نفوذ نمی‌کنند و کار بر ما دشوار نمی‌شود. به بیان استاد مطهری، تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهند که همواره، فساد و تباهی و انحراف، از لایۀ بالایی جامعه به توده‌ها و عامّه راه یافته است. این سرآمدان و شهره‌گان سیاسی و فکری هستند که بر اراده و خواست جامعه اثر می‌گذارند و بنیان‌های تفکّر انقلابی را در ذهنیّت جامعه، متزلزل می‌سازند. ما اکنون در مرحلۀ «بازسازی انقلابیِ ساختارِ ذهنیِ جامعه» قرار داریم و باید برای این کلان‌مسأله، چاره‌اندیشی کنیم؛ درحالی‌که قدرت در اختیار لیبرال‌های مذهبی قرار گرفته و ازاین‌جهت، با چالش مواجه شده‌ایم. باید عرصۀ عمومی را دریافت و تحوّل را از جامعه آغاز کرد، اما در عین حال، باید خاستگاه‌های تولید بحرانِ هویّتی را نقطه‌زنی کرد. 🖌مهدی جمشیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻دیانت در نسخۀ لیبرال‌های مذهبی -۴ 🖊مهدی جمشیدی ۱. لیبرال‌های مذهبی، معتقد به «دیانت فردی» هستند و نه «دیانت ساختاری». میان این دو، تفاوت‌های بسیار مهمی وجود دارد؛ چنان‌که باید گفت انقلاب اسلامی، حاصل گرایش اجتماعی به دیانت ساختاری یا توحید اجتماعی بود. از جمله می‌توان به مباحث معرفتیِ آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۳ شمسی اشاره کرده که اکنون در قالب کتابی با عنوان «طرح کلّیِ اندیشۀ اسلامی در قرآن» به چاپ رسیده است. ایشان در این درس‌گفتارها، یک هدف عمده را دنبال می‌کرد؛ اینکه نشان بدهد توحید، فقط یک عقیدۀ ذهنی نیست که اثری بر مناسبات و معادلات اجتماعی نداشته باشد، بلکه آموزۀ «توحید»، هم از ذهن فرد خارج می‌شود و سبک زندگی او را دربرمی‌گیرد، و هم به لایۀ ساختارهای اجتماعی تعمیم می‌یابد و آنها را به خدمت غایات خویش درمی‌آورد. حضور اجتماعیِ دین به این معنی است که دیانت، امری فردی و شخصی نیست، بلکه دین آمده تا جامعه را در جهت کمال و سعادت به حرکت درآورد و لازمۀ این امر، در اختیار داشتن ساختارهای اجتماعی و از جمله حاکمیّت سیاسی است. بنابراین، باید از طریق «انقلاب اجتماعی»، حاکمیّت طاغوتی را برچید و حاکمیّت الهی را بنیان نهاد تا امکان ایجاد تغییر در ساختارهای اجتماعی فراهم آید. در غیر این صورت، همواره دین و دین‌داری در زندگی شخصی و یا حداکثر پاره‌های کوچکی از اجتماعات مؤمنانه، محدود می‌ماند و حکم خدا در جامعه، مستقر نمی‌گردد. اینجاست که عمق شکاف و گسست لیبرال‌های مذهبی با گفتمان انقلاب، آشکار می‌شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر بنا بود که دیانت در حریم خصوصی و حوزۀ شخصی، محدود و منحصر بماند و ساختارهای رسمی و اجتماعی، بی‌طرفی و بی‌تفاوتی در پیش بگیرند و کسانی با عنوان این‌که رویکرد دینی، رویکرد ایدئولوژیک و تنگ‌نظرانه و انحصاری است، حیات دین را در ساختارهای رسمی انکار کنند، انقلاب اسلامی موضوعیّتی نمی‌داشت. سخن انقلاب ایران، «اسلام سیاسی» بود و این سخن، به‌طور کامل در برابر رویکرد سکولاریستی قرار دارد. «سکولاریسم»، حضور رسمی و حاکمیّتی دین را برنمی‌تابد، اما مخالف دیانت شخصی و خصوصی نیست و از این جهت، با دیانت تعارضی ندارد. لیبرال‌های مذهبی نیز به این عنوان که نباید دین را تحمیل کرد و یا جامعۀ ایران، متکثّر و چندپاره است و باید معیارهای عام‌تری از دین را برای همبستگی برگزید و ...، دین را به حاشیۀ مناسبات اجتماعی می‌رانند و آن را به امر شخصی فرومی‌کاهند. البته عوام، به زندگی شخصیِ لیبرال‌های مذهبی می‌نگرند و چون در مشاهدات خویش، استناد آنها به قرآن و نهج‌البلاغه و حضورشان در مسجد و هیأت و ... را می‌یابند، گمان می‌کنند که روایت اینان از دیانت و توحید، همان سخن انقلاب اسلامی است؛ درحالی‌که اینان، حداکثر در زندگی شخصی خویش، «متدیّن» هستند، اما در عرصۀ حکمرانی، «متجدّد» هستند و همه یا بسیاری از آموزه‌ها و احکام قطعیِ دین را نادیده می‌گیرند. در واقع، دو شخصیت متفاوت دارند: شخصیت فردی اینان، متدیّن است اما شخصیت سیاسی‌شان، سکولار است. عامه، قادر نیستند میان این دو سطح، تفکیک کنند و از دیانت فردی، نتایج مطلق می‌گیرند و تصوّر می‌کنند دیانت فردی، حداکثر و سقف دیانت است. 🖌 مهدی جمشیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر یک سیاست‌مدار، به جای الگوی توسعه، از الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت سخن گفت؛ علوم انسانیِ غربی را کنار زد و علوم انسانیِ اسلامی را تأیید کرد؛ سبک زندگیِ غربی را ملامت کرد و در پی بسط سبک زندگیِ اسلامی بود؛ انقلابی‌گری را نامعقول نشمرد و حامی نظریۀ نظام انقلابی بود؛ از استقرار احکام فرهنگیِ شریعت در جامعه دفاع کرد و سیاست تمایز را بر سیاست هویّت ترجیح نداد؛ مردم‌سالاری را در چهارچوب دین پذیرفت و توافق جمعی و هوس عمومی و میل ولنگارانه را اصل قلمداد نکرد؛ فضای مجازیِ غربی را بر اساس قاعدۀ نفی سَبیل، برنتابید و در پی مرزبندی با جهان‌های فرهنگیِ بیگانه بود؛ مقاومت در برابر عالَم تجدّد را صواب دانست و جهانی‌سازی و غربی‌شدن را اصل قلمداد نکرد و سازش را بر چالش ترجیح نداد؛ اقتصاد ملّی را بر پایۀ تولید ملّی و استقلال بنا نهاد و به دنبال شرطی‌سازیِ معیشت مردم نسبت به بیگانگان نبود؛ از اصحاب فتنه و براندازی و استحاله فاصله گرفت و به روی آنها لبخند نزد و به آنها دست دوستی نداد؛ با جریان اباحه‌گری و بی‌بندوباریِ فرهنگی، همراه نشد و در برابر کشف حجاب، سیاست رهاسازی و بی‌مسئولیّتی را در پیش نگرفت؛ و ... می‌توان چنین سیاست‌مداری را انقلابی دانست نه یک لیبرال مذهبی. اما در جریان‌های اصلاح و اعتدال، هیچ سیاست‌مداری به گزاره‌های یادشده، اعتقاد ندارد. 🖌مهدی جمشیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻دیانت در نسخۀ لیبرال‌های مذهبی -۵ 🖊مهدی جمشیدی ۱. واقعیّت این است که گنجاندن لیبرال‌های مذهبی در چهارچوب «انقلاب»، یک توهم باطل است و گذشته از زاویه‌مندیِ ایدئولوژیک آنها، حتی تجربۀ عملیِ حضور اینان در قدرت سیاسی در دهه‌های گذشته نیز نشان داده است که به‌هیچ‌رو، وفادار به اصالت‌های انقلابی نیستند و به هر اندازه که بتوانند، می‌کوشند تا حاکمیّت و جامعه را به سوی استحاله پیش ببرند. این‌که عدّه‌ای خوشبین هستند و حمل‌برصحت می‌کنند، واقعیّت قطعی را تغییر نمی‌دهد. نباید گمان کرد که لیبرال‌های مذهبی، جذب‌شدنی هستند و می‌توان آنها را به عنوان یک جریان معرفتی و سیاسی، هم‌سو و هم‌داستان نمود. جریان‌‌های اصلاح و اعتدال، باطن ایدئولوژیکِ منجمدشده و متصلبی دارند که با ارزش‌های غایی انقلاب، متضاد است و نمی‌توان از آنها انتظار داشت که از خویشتنِ هویّتی‌شان عبور کنند. هویّت اسلامی و انقلابی به روایت اینان، همان «اسلام رحمانی» است و اسلام رحمانی نیز، حاصل التقاط اسلام و لیبرالیسم است. ازاین‌رو، در درجۀ اوّل باید از حضور اینان در حاکمیّت جلوگیری کرد و مجال قدرت‌گیری سیاسی به آنها نداد. حضور اینان در قدرت سیاسی، اگر موجبات استحاله‌های موردی و بخشی را فراهم نکند، دست‌کم سبب درجازدن و توقف حرکت انقلاب می‌شود. دراین‌حال، بخش عمدۀ ظرفیت انقلابی باید صرف مهار اینان بشود تا مبادا «انقلاب» را به «ضدانقلاب» تبدیل کنند. حضور اینان در قدرت سیاسی، به معنی بازتولید تجدّد در درون حاکمیّت و به طور رسمی است و این شکلی از نفوذ است. نمودهای گفتاری و رسانه‌ای اینان با بودهای باطنی و هویّتی‌شان تفاوت دارد و تنها اهل معرفت و تشخیص می‌توانند طرح‌های نهفته و مقاصد بلندمدّت‌شان را درک کنند. لیبرالیسم ایرانی در لایۀ رسمی، یک واقعیّت سیاسی است و نمی‌تواند به هیچ بهانه‌ای، چتر انقلاب را آنچنان گسترده و بی‌مرز و عام تعریف کرد که حتی اینان نیز زیر آن قرار بگیرند و خودی انگاشته شوند. به‌هرحال، باید هر گونه خوشبینی را کنار گذاشت و به لیبرال‌های مذهبی، اعتماد نکرد و فریب ظاهرسازی آنها را نخورد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لیبرال‌های مذهبی، به‌درستی دریافته‌اند که منطق پیشروی در جامعۀ ایران، «لیبرالیسمِ شبه‌دینی» است و نه «لیبرالیسمِ خالص»؛ یعنی به دلیل این که جامعۀ ایران، ریشه‌های عمیق دینی دارد و تضادها و شکاف‌های آشکار با دین را برنمی‌تابد، به‌ناچار باید رویکرد تلفیقی را در پیش گرفت و باطن لیبرالیسم را با ظاهر دین، جمع کرد و به جامعه عرضه نمود. باید بازی دوگانه و دوپهلو را در دستورکار قرار داد و میان نظر و عمل، فاصله افکند. مقصود دگراندیشانِ متأخّر از «بهبودخواهی تدریجی»، همین امر است که رادیکالیسم نیمۀ دوّم دهۀ هفتاد، نتیجۀ معکوس داد و دست حاکمیّت را در مهار لیبرالیسم دولتی گشود و جامعه را نیز بدبین و دلسرد کرد. ازاین‌رو، باید از شتاب و عجله، پرهیز کرد و گام‌به‌گام، واقعیّت‌های سیاسی را تغییر داد؛ به ‌گونه‌ای که حاکمیّت و جامعه احساس نکنند که اتّفاق متفاوتی رقم خورده است و قرار است مسیرها و مدارها دگرگون بشوند. نمایاندن سر منزلِ نهایی، خطاست و واکنش‌های منفی و مخالفت‌آمیز را برمی‌انگیزاند، اما اگر پله‌پله، طرح‌های موردی و جزئی به اجرا گذاشته شوند و غوغای رسانه‌ای به راه انداخته نشود، می‌توان آرام و خزنده، پیش رفت. ازاین‌رو، دگراندیشان، همچنان دگراندیش هستند و در هویّت خویش، تجدیدنظر نکرده‌اند، اما تجربۀ عملی به آنها اثبات کرده که باید از کنش‌های یکباره و ناگهانی بگریزند و حسّاسیّت ایجاد نکنند. نیروهای سیاسیِ دگراندیش، فهمیده‌اند که اگر هم در جایی به کنش‌های رادیکالی نیاز باشد، باید بدنۀ اجتماعیِ بی‌سر و کور و توده‌ای را به صحنه آورد و از طریق هیجان‌زدگی و نامعقولیّت آنها، حاکمیّت را وادار به عقب‌نشینی و انفعال کرد؛ به‌طوری‌که هزینۀ این فشارهای خیابانی و از پایین، متوجّه خودشان نشود. نسبتی که جریان‌های اصلاح و اعتدال با اغتشاش‌های اخیر برقرار کردند، این‌چنین بود. اینان «مقدّمات پنهان» و «زمینه‌های ساختاریِ» لیبرالیسم فرهنگی را فراهم می‌کنند و جامعۀ مخاطب خویش را تحریک و برانگیخته می‌سازند و آن‌گاه کنار می‌کشند و به عنوان «ناظر بیرون از معرکه»، تحلیل می‌کنند. دراین‌حال، این کنشگر خیابانی است که هزینه می‌پردازد، اما سود کنش او، نصیب نیروهای سیاسیِ دگراندیش می‌شود. اینان در چنین موقعیّتی، مدعی نقش «میانجی‌گری» میان حاکمیّت و بخش مخالف جامعه هستند، درحالی‌که در مرحلۀ نخست، نقش هدایت‌گر و برانگیزاننده را ایفا کرده‌اند. بسیاری، مرحلۀ نخست را احساس نمی‌کنند و نسبت به آن بی‌حس هستند، اما همین که نتایج آن در عرصۀ عمومی سربرآوردند، از غفلت به در می‌آیند و می‌فهمند زیر پوست جامعه، چه اتّفاقی رخ داده است. 🖌 مهدی جمشیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا