eitaa logo
کانال شهید حمید رضا باب الخانی
343 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
294 ویدیو
3 فایل
کانالی از دستنوشته ها📝و استوری های 💍همسران شهدا مخصوصا #شهیدحمیدرضاباب‌الخانی 💕 میلاد: ۱۷ دی ۱۳۶۷ شهادت: ۲۸ بهمن ۱۳۹۸ محل شهادت: حلب_سوریه نام جهادی: حاج ابراهیم مزار: گلستان شهدای اصفهان خادم @Oshagheshahidan
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 همراهِ‌شھیدِ مَن" گداےِامروزِخانـھ‌ات‌منم🖐🏽 هوایـےام‌کن✨🕊 خستـھ‌ام‌ازپرسـھ‌زدن‌ درهوایِ‌این‌شھرِ پُردود . . |🌚🌪 این‌سینـھ‌ی‌سوختـھ‌ازتاول‌گناه‌ . . )😣💔 هوایِ‌توالتیامش‌مـےدهد:)🙃🍀 - ڪانال رسمی ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
🕊 💌عموی تعریف می‌کنه: علی بارها ازم می‌پرسید اگر بودیم طرف بودیم یا یزیدیا؟ منم می‌گفتم دعا کن همیشه طرف امام حسین باشیم.. عموش میگه وقتی تو بیمارستان رفتم بالا سرش ازم پرسید: عمو حالا ثابت کردم طرف امام حسینم..؟ 💔💚ولی؛ قشنگ‌تر از این نمی‌شد نشون داد.. هنوز شهید فهمیده‌ها هستن تو این خاك.. علی آقا چه عمرِ کوتاه اما پُربرکتی داشتی؛ از آسمونا برا ما دعا کن..🦋 علی جان، انگار با مرگ شهادت گونه‌ات توی این هفته داری به همه ما می‌گی که هنوز نسل دفاع مقدسیا ادامه داره... ✌️🇮🇷 🌸صلوات🌸 ڪانال رسمی ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
🕊 دنبال نور آمده‌ها را نگاه کن از راه دور آمده‌ها را نگاه کن 🙏 ڪانال رسمی ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
بسم الله تقریبا همه چیز روی روال افتاده بود... با همه شهرک آشنا شده بودم با ساکنین اش نیز... با چندتا از آنها صمیمی تر از بقیه بودم،یکی شان همسایه ی روبه رویی مان...معلم بچه های شهرک بود و گاهی بعد ازکلاسها سری هم به من میزد، بابای خانه هم جانباز بود،ظاهرش خیلی نشان نمیداد اما از گفته های همسرش مشخص بود که بدنش خیلی آسیب دیده است. پسر کوچکش مثل باقی بچه ها توی محوطه نمیرفت... بیشتر در خانه خودش را با سربازهای پلاستیکی اش سرگرم میکرد... مثل من ،منِ آن روزها...  عاشق نقاشی بود،دفتر نقاشی اش را می داد به من و با ذوق از بین فیگورهای بن تن یکی را انتخاب میکرد تا برایش نقاشی کنم... موقع رنگ آمیزی چقدر حرص میخوردم از اینکه نقاشی که من انقدر با دقت کشیده ام را اینقدر بی حوصله رنگ میزند😄 چون آخرین طبقه ساختمان بودیم کسی جز خودمان رفت و آمد نداشت... بیشتر اوقات فقط در خانه هارا باز میکردیم و باهم صحبت میکردیم ،نه من میرفتم آن طرف نه او می آمد! گاهی اگر صدای انفجاری می آمد ناخودآگاه به سمت در میرفتیم نگاهی به چهره های ترسان و خندان  همدیگر می انداختیم و به علامت چیزی نبود سری تکان میدادیم و برمی گشتیم سر کارهایمان.... گاهی آنقدر حرف میزدیم که بالاخره یا آقاحمیدرضا می آمد یا همسرِ او...!!! آقا حمیدرضا گفته بود اگر صدای انفجار آمد نترس! فقط وقتی باید بترسی که صدای شلیک تفنگ آمد...این یعنی خیلی نزدیک اند! سوری ها هم که هر مراسمی داشتند تیر هوایی میزدند!عروسی...مرگ...شهادت.... با خودم فکر میکنم شاید میخواسته سربه سرم بگذارد! مخصوصا آن روز که گفت مسلحین یک تونل خیلی بزرگ زیر شهر زده اند! 👇👇👇
کانال شهید حمید رضا باب الخانی
بسم الله تقریبا همه چیز روی روال افتاده بود... با همه شهرک آشنا شده بودم با ساکنین اش نیز... با چندت
و من گفتم اگر از زیر شهرک بیرون بیایند چه؟! و او گفت که بعید نیست! و خنده کنان مرا در بُهت  تنها گذاشت! 😕 پ.ن:سردر ورودی  ساختمانمان که حالا ... ان شاالله ادامه دارد... ✍ به قلم زینب، همسر ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
🕊 بسته‌ست اگرچه راه من سمت حرم من زائر صحن می‌شوم با قلبم... 🙏 ڪانال رسمی ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
4_5947275084883299160.mp3
8.29M
🎧|↫ 💔•|↫ به اشک چشم رقیه من دل تنگم ڪانال رسمی ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
🕊 بسم الله ۹۵ را همزمان کربلا بودیم اما همدیگر را ندیدم، هنوز نامحرم بودیم. ۹۶ نزدیک عروسی مان بود ،نشد برویم ۹۷ اما ،من رفتم تنها... تو هم قرار بود بروی زیارت خواهر اباعبدالله...خیالم راحت بود اما نشده بود، ماموریتت عقب افتاده بود... مجبور شده بودی خانه بمانی... این تنها دفعه ای بود که ، قسمت من بود و برای تو!🕊 به بین الحرمین که رسیدم بالای آن پل فلزی که ساخته بودند نشستم وچقدر حسرت بار بود که نبودی...حتی یک تلفن هم نداشتم تا لااقل تماس بگیرم. وقتی برگشتم چندتا یادداشت برایم نوشته بودی چسبانده بودی روی آیینه، به محض اینکه دیدم سریع همه را پاره کردی😂 من هم مثل دانشجویان زمان تسخیر لانه جاسوسی همه را کنار هم چیدم و چسباندم🙂 و حالا شده جزو قشنگترین یادگاری هام... در یادداشت ها مشخص بودکه ماندن برایت خیلی سخت گذشته... ولی آخه مرد حسابی، یکبار جا ماندنت را با چندبار جاگذاشتن تلافی میکنی؟ امشب بین الحرمین که نه، کنار خود ارباب که نشسته ای یادم باش، من هم تصور میکنم که حتما تو هم مثل من تلفنی برای زنگ زدن نداری... امسال برای رساندن سلام خدمت ارباب، من یک فُطرس اختصاصی دارم🙂 به قلم همسر ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
🕊 اصلاً سلام من به امید جواب توست با شوق یک اجابتِ تو، آه می‌کشم 🙏 ڪانال رسمی ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii
🕊 در نهانخانہ دلم، یادت را تا ابد جاودانہ خواهم کرد و هرگز لبخند تو را در انتهاے جاده زمین و ابتداے راه آسمان از یاد نخواهم برد... ڪانال رسمی ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ ❥ @Hamidreza_babalkhanii