eitaa logo
سیدحمیدرضا برقعی
2.6هزار دنبال‌کننده
753 عکس
130 ویدیو
0 فایل
مجموعه اشعار منتشر شده: طوفان واژه ها قبله مايل به تو رقعه تٙحٙیُّر یحییٰ (انتشارات فصل پنجم) مجموعه های صوتی: تحریرهای رود زَفَرات (رسانه آفتاب) @Oveismirhajizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
خاتم سلیمانی به واژه‌ای نکشیده‌ست مِنَّت از جوهر خطی که ساخته باشد مُرکَّب از باور کنون مرکب من جوهر است و جوهر نیست به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر به جوش آمده خونم که این‌چنین قلمم دوباره پر شده از حرف‌های دردآور دوباره قصۀ تاریخ می‌شود تکرار دوباره قصۀ احزاب باز هم خیبر دوباره آمده‌اند آن قبیلۀ وحشی که می‌درید جگر از عموی پیغمبر عصای کینه برآورده باز ابوسفیان دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر به هوش باش مبادا که سِحرِمان بکنند عجوزه‌های هوس، مُطربان خنیاگر مباد این‌که بیاید از آن سر دنیا به قصد مصلحتِ دین مصطفی؛ کافر چنان مکن که کسان را خیال بردارد که باز هم شده این خانه بی در و پیکر به این خیال که مرصاد تیر آخر بود مباد این‌که بخوابیم گوشۀ سنگر زمان زمانۀ بی‌دردی است می‌بینی که چشم‌ها همه کورند و گوش‌ها همه کر هزار دفعه جهان شاه‌راه ما را بست هزار مرتبه اما گشوده شد معبر خوشا به حال شکوه مدافعان حرم که سر بلند می‌آیند یک‌به‌یک بی‌سر اگر چه فصل خزان است، سبز پوشانیم برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر به دودمان سیاهی بگو که می‌باشند تمام مردم ایران سپاهِ یک لشکر به احترام کسی ایستاده‌ایم اینک که رستخیز به پا کرده در دل کشور نفس نفس همۀ عمر مالک دل بود کسی که بود به هنگامه، مالک اشتر بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر به باوری که در اعماق چشم اوست قسم هنوز رفتن او را نمی‌کنم باور چگونه است که ما کشته داده‌ایم اما به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر چگونه است که خورشید ما زمین افتاد ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی که مانده است به دستش هنوز انگشتر بدون دست علم می‌برد چنان سقا بدون تیغ به پا کرده محشری دیگر چنین شود که کسی را به آسمان ببرند چنین شود که بگوید به فاطمه مادر قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد که بی‌وضو نتوان خواند سوره کوثر خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش، هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر میان آتشی از کینه پایمردیِ تو کشاند خصم علی را به خاک و خاکستر فقط نه پایۀ مسجد که شهر می‌لرزید از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر تمام زندگی تو ورق ورق روضه‌ست کدام مرثیه‌ات را بیان کنم آخر؟ تو راهیِ سفری و نرفته می‌بینی گرفته داغ نبود تو خانه را در بر تو رفته‌ای و پس از رفتنت خبر داری که مانده دیدۀ زینب هنوز هم بر در کنون به تیرگی ابرها خبر برسد که زیر سایۀ آن چادر است این کشور رسیده است قصیده به بیت حسن ختام امید فاطمه از راه می‌رسد آخر @hamidreza_borghei
تو عطر میزنی و من بدون اینکه بخواهم به سوی دفتر شعرم کشیده می‌شوم امشب... @hamidreza_borghei
سوگواره شعر فاطمی محبوبه خدا با حضور شاعران و مداحان برجسته کشور پنجشنبه سوم بهمن، ساعت ۱۷:۳۰ قم، میدان معلم، مرکز فقهی ائمه اطهار دوشنبه هفتم بهمن ساعت ۱۷:۳۰ تهران، تالار وحدت @hamidreza_borghei
@hamidreza_borghei
@hamidreza_borghei
سوگواره شعر فاطمی محبوبه خدا با حضور استاد ، ، ، ، ، ، و با اجرای و مرثیه سرایی و دوشنبه هفتم بهمن، ساعت ۱۸ تهران، تالار وحدت حضور برای عموم رایگان و بلامانع است. @hamidreza_borghei
26.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی سید حمید رضا برقعی سوگواره شعر حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها محبوبه خدا _قم_۱۳۹۸ @hamidreza_borghei
سایه در لغت معنی شبح یعنی سایه ای در خیال می آید یا به تعبیر دیگری انگار ابر روی هلال می آید سایه ای مانده بود از مادر وقت برخاستن نشست ، نشست عرق سرد روی پیشانی اشک امانم نمی دهد که پر است مو به مو قصه از پریشانی شانه ازدست مادرم افتاد قصه آتش شد آن زمانی که ریخت آوار شهر بر سر ما همه شهر آمدند آن روز طرف خانهء محقر ما هیزم آنقدر هم نیاز نبود قاریان ، عالمان ، مسلمانان سوختند آیه های کوثر را با وضو آمدند مردم شهر با وضو می زدند مادر را کارشان قربه الی الله است مادر من خودش یدالله است کارشان را پراز مخاطره کرد دست انداخت دور شال پدر کار را یک غریبه یکسره کرد نام آن مرد را نمی گویم روز آخر امیدوارم کرد روز آخر بلند شد از جا شستشو کرد، گرد گیری کرد سخت مشغول کار شد اما... چادر از صورتش کنار نرفت تا بگیرد امانت خود را دست پیغمبر آمد از دل خاک پدر خاک آب شد از شرم رد شد آن شب سکوتش از افلاک همه دلواپس پدر بودیم غسل از زیر پیرهن سخت است غرق در خون شود کفن سخت است جان خود را به خاک دادن بعد دست ها را به هم زدن سخت است پدرم خویش را به خاک سپرد @hamidreza_borghei
سوگواره فاطمی با حضور سیدحمیدرضا برقعی @hamidreza_borghei
کنون نهاده علی سر، به روی شانه‌ی در و روی گونه‌ی او خاطرات می‌لرزد @hamidreza_borghei
صفحه اطلاع رسانی و پخش تصاویر و فیلمهای سوگواره های شعر " محبوبه خدا " " حماسه صبر " " صادقانه ها " ... را به آدرس mahbobe.khoda@ در اینستاگرام دنبال کنید. @hamidreza_borghei
من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم دست بر روی سینه هربار از سمت باب الجواد می آیم سیدحمیدرضا برقعی @hamidreza_borghei
هوالمحبوب (به شوق جواد الائمه علیهم السلام) از هر چه به غیر او گسستم دل را به کسی جز او نبستم من عاشق و بی قرارم اما عاشق تر از این کنم که هستم آهسته کنار کفشداری یک گوشه برای خود نشستم خود را که دچار خویش دیدم در آینهء حرم شکستم بر دفتر من نشست بیتی بیتی که دوباره کرد مستم تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد حرف دل عشق یک کلام است بر لب صلوات من سلام است در گوشهء چشم اشک شوق است موسیقیِ گریه بی کلام است توصیف جواد را چه گویم ایشان رضوی ترین امام است لطف و کرم و سخا و جودش لا ینقطع و علی الدوام است دردانهء شاه طوس خندید برخیز و بیا که بار عام است تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد خورشید سر قرار آمد آرامش قلب یار آمد امشب خبری است در خراسان نقاره بزن بهار آمد سلطان سریر ارتضا را آیینهء بی غبار آمد در صحن حرم دوباره باران با آتش دل کنار آمد گفتم ببرم دلِ رضا را طبع غزلم به کار آمد تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد صحرای نگاه من کویریست دستان دلم پراز فقیریست آهوی اسیر آستانم آزادی من در این اسیریست کار دل ما فقط گدایی کار تو همیشه دستگیریست دل را برسان به کاظمینت بی تاب دیار توست دیریست عشق تو خلاصهء جوانی آرامشِ روزگار پیریست تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد @hamidreza_borghei