کنون نهاده علی سر، به روی شانهی در
و روی گونهی او خاطرات میلرزد
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei
صفحه اطلاع رسانی و پخش تصاویر و فیلمهای سوگواره های شعر
" محبوبه خدا "
" حماسه صبر "
" صادقانه ها "
...
را به آدرس mahbobe.khoda@ در اینستاگرام دنبال کنید.
@hamidreza_borghei
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه هربار از
سمت باب الجواد می آیم
سیدحمیدرضا برقعی
@hamidreza_borghei
هوالمحبوب
(به شوق جواد الائمه علیهم السلام)
از هر چه به غیر او گسستم
دل را به کسی جز او نبستم
من عاشق و بی قرارم اما
عاشق تر از این کنم که هستم
آهسته کنار کفشداری
یک گوشه برای خود نشستم
خود را که دچار خویش دیدم
در آینهء حرم شکستم
بر دفتر من نشست بیتی
بیتی که دوباره کرد مستم
تا ذکر لبم جواد باشد
رزق حرمم زیاد باشد
حرف دل عشق یک کلام است
بر لب صلوات من سلام است
در گوشهء چشم اشک شوق است
موسیقیِ گریه بی کلام است
توصیف جواد را چه گویم
ایشان رضوی ترین امام است
لطف و کرم و سخا و جودش
لا ینقطع و علی الدوام است
دردانهء شاه طوس خندید
برخیز و بیا که بار عام است
تا ذکر لبم جواد باشد
رزق حرمم زیاد باشد
خورشید سر قرار آمد
آرامش قلب یار آمد
امشب خبری است در خراسان
نقاره بزن بهار آمد
سلطان سریر ارتضا را
آیینهء بی غبار آمد
در صحن حرم دوباره باران
با آتش دل کنار آمد
گفتم ببرم دلِ رضا را
طبع غزلم به کار آمد
تا ذکر لبم جواد باشد
رزق حرمم زیاد باشد
صحرای نگاه من کویریست
دستان دلم پراز فقیریست
آهوی اسیر آستانم
آزادی من در این اسیریست
کار دل ما فقط گدایی
کار تو همیشه دستگیریست
دل را برسان به کاظمینت
بی تاب دیار توست دیریست
عشق تو خلاصهء جوانی
آرامشِ روزگار پیریست
تا ذکر لبم جواد باشد
رزق حرمم زیاد باشد
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei
یا حبیب الباکین
(به شوق باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام)
فلق در سینه اش آتش فشانِ صبح گاهی داشت
که خون آلوده پیغام از کبوتر های چاهی داشت...
طراوت در هوا از ریشهء زنجیر می روید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت
مگر خورشید را هم می توان خاموش کرد آخر
کسی از تیرهء شب در سرش افکار واهی داشت
عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی تر
که در آن نخ نما آغوش، اسرار الهی داشت
کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟
مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهی داشت
هماره آه او خرج دعا بر مردمان می شد
اگر در سینه اش یارای آهی گاه گاهی داشت
به تسبیحش قسم زنجیرهء عالم به دستش بود
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت
چه بنویسم از آن گودال ازآن قعر السجون از زخم
از آن زندان که حکم روضه های قتلگاهی داشت
تمام کشور من کاظمین کوچک مردی ست
که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی
کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن
نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن
دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال
به لطف روضه های تو چه سالی می شود امسال
که ایران در تو میبیند بهار سرزمینش را
کنار سفرهء باب الحوائج هفت سینش را
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei