یا حبیب الباکین
به صلابت حضرت ام البنین سلام الله علیها
آفریدی بهشت برین را
تا که روشن کنی سرزمین را
احسن الخالقین هم به مدحت
بر لب خود نشاند آفرین را
چار دفعه چه زیبا نشاندی
در رکاب حسینی نگین را
من چه باید بگویم خدایا
شیرزن را زنی این چنین را
رودهای جهان هم نبردند
بیوضو نام ام البنین را
بس که او روضهها را شمرده
گشته از داغ زهرا فسرده
فاطمیتر از او ما ندیدیم
بارها از غم کوچه مرده
دل به مولا علی داده اما
جان خود را به زهرا سپرده
او که در زندگی آب و نان هم
قبل فرزند زهرا نخورده
دستهای ادب را گرفته
با خودش تا به معراج برده
تو نبودی و یک کربلا درد
از عطش رنگ آلالهها زرد
کودکان تشنه بودند اما
آسمان هم به رویش نیاورد
دیدن خیمهی مشکها هم
کودک تشنه را تشنهتر کرد
این طرف یک نفر بود تنها
آن طرف لشکر ناجوانمرد
آه از آن زمانی که دشمن
سوی عباس اماننامه آورد
رنگ از روی ماهش پریده
مانده با آن دو دست بریده
تو نبودی به دامن بگیریش
جای تو مادری قد خمیده...
درد خیلی کشیدهست اما
بیشتر او خجالت کشیده
تا کنار برادر، برادر
خویشتن را به زانو کشیده
او نفس میزد اما نفسهاش
مثل جسمش بریده بریده...
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei
به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم
داشتم کنج حرم جامعه را میخواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحه غار حراست
خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است
همه عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتیست حقیر ای باران
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران
ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران
پسر حضرت زهرا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران
سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
بگذارید کمی از غمتان بنویسم
دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسم
گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب
بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب....
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei