eitaa logo
دکتر حمیدرضا مقصودی
9.9هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
103 فایل
اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه در این کانال تلاش می کنم آن‌چه را که مینویسم و مطالبی را که می‌پسندم به اشتراک بگذارم. شاید از اقتصاد، شاید هم از سایر حوزه‌های دانشی و بینشی. شاید هم گاه نوشته و دل نوشته‌ای بی ارتباط. شاید هم ...
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشنهاد می کنم سخنرانی دیشب آقای راجی در حرم حضرت معصومه را پیدا کنید و گوش کنید. محور صحبت ایشان این بود: مسلمانی که کافر از او ناراحت و خشمگین نباشد، بابد خود را اصلاح کند. ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
هدایت شده از دکتر علی سعیدی
🔻پاسخِ مسئله دکتر درخشان، معناست! ✍️محمدمهدی تهرانی 🔹"فریب بزرگ"، روایتگر همان مقطع تاریخی است که جونز درصدد برمی‌آید تا "آشفتگی علم اقتصاد" در عصر کلاسیک‌ها را با میدان دادن به ریاضیات و زیربخش‌سازی علاج کند. 🔹در عصر کلاسیک‌ها، اقتصاد و جامعه‌شناسی و تاریخ هم‌آغوش یکدیگرند. این هر سه همزمان در فهم پدیده اقتصادی حاضرند و فهمی عمیق فراچنگ می‌نهند. این درهم‌آمیختگی درست همان چیزی است که جونز آن را "آشفتگی" نام می‌نهد. 🔹با غلبه ریاضیات و فیزیک در آن سال‌هاست که اقتصاد نئوکلاسیک با منشی ریاضی‌وار متولد می‌شود. به هر حال باید علوم تخصصی شوند. نمی‌شود این همه در هم سخن گفت! 🔹با ریاضیاتی شدن اقتصاد اما فهم اقتصادی از واقعیت اقتصادی فاصله می‌گیرد. آن‌قدر که دکتر درخشان اقتصادِ علم‌نما را "فریب بزرگ" نام می‌نهد؛ چه آنکه پشت نقاب زیبای "اقتصاد علمی" چهره زشت سرمایه‌داری را پنهان می‌کند. 🔹به این ترتیب صورت مسئله‌ای که درخشان پیش می‌نهد در بیانی ساده روشن شد. با این همه اما پاسخ چیست؟ اگر اعداد به میان آمده‌اند، جای چه چیز را تنگ کرده‌اند و چه را بیرون انداخته‌اند؟ روی دیگر این سکه که درخشان بیش از همه وجه سلبی‌اش را روایت می‌کند، کجاست؟ 🔹به نظر می‌رسد آنچه راهش بسته شده، "معنا"ست و راه‌حل نیز بازگشت به معنا. مشکل در علم اقتصاد آن است که معنای کنش اقتصادی، معنای واقعیت اقتصادی و شبکه معنایی اقتصاد را آن‌گونه که بایست درنمی‌یابد. 🔹درخشان اصلِ انتزاعِ نئوکلاسیکی را می‌پذیرد اما نحوه انتزاع را به نقد می‌نشیند:"از دیدگاه ما روش صحیح انتزاع باید بتواند مجموعه‌ای از مفاهیم و روابط تعریف‌شده‌ای از جهان واقعیِ اقتصادی را چنان انتزاع کند که ویژگی روابط زیربنایی بین آن مجموعه و عناصر غیراقتصادی محفوظ بماند." 🔹اما چنین چیزی چگونه ممکن است؟ چگونه می‌توان این ویژگی را محفوظ نگه داشت؟ اگر از نکات روشی و بلایی که وبر بر سر ما آورده فعلا بگذریم، پاسخ باز هم در معناست. انتزاع، نباید معنا را خراب کند. 🔹به این ترتیب مسئله‌ای که درخشان به درستی پیش نهاد، پاسخ اصلی‌اش را بازمی‌یابد؛ پاسخی که در موطن جامعه‌شناسی قابل بسط است. @new_economic_sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت... ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
وقتی در عمرتان یک قمار را هم برنده نشده اید، سر میز قمار ننشینید. قمارباز برای برنده شدن به بازنده نیاز دارد. برای شکست دادن قمار باز باید قمار را شکست. باید زیر میز قواعدی زد که قمارباز با آنها بازی می کند. ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
آقای رئیس جمهور بارها بر عمل به فرامین مقام معظم رهبری تاکید کرده‌اند و امروز هم بار دیگر بر عمل به تعهداتشان تاکید کردند. ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
امیدوارم دوستان طراح، الگوریتم های تجاری و غیرتجاری محدود کننده در کانال هایی مثل کانال من اجرا نکرده باشند. چون علی رغم رشد شدید فعالیت کانال، رشد تعداد مخاطبان متوقف شده است. لطف کنید یک پیام از کانال که می پسندید را به گروه یا کانال خود منتقل کنید تا ارزیابی کنیم که روی تعداد مخاطبان اثری دارد یا نه! با تشکر ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
19.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تو مشغول کار فرهنگی و جهادی باش تا کشور را غارت کنند... 💎 حجت‌الاسلام دکتر محسن خاکی برشی از دوره MPA با رویکرد حکمرانی مردمی 🎙صوت کامل این جلسه: https://eitaa.com/shipaa/778 🎥 فیلم کامل جلسه: https://eitaa.com/shipaa/723 🔹تدبیر || امیرحسین نبی: https://eitaa.com/joinchat/1926037857Ccd41af789c ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
هدایت شده از بیداری ملت
12.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم بازگشته به حجاب از اثرات میگوید . توضیحات ارسالی این مخاطب (که در زمینه سالن زیبایی بانوان فعالیت دارد ) نشانگر اثرگذاری اقدامات این کلینیک در کوتاه مدت و میان مدت است. یک نکته جالب در مطالب این خانم بود که ما را شگفت زده کرد و آن اینکه اثرات مشاوره ای کلینیک به قدری بوده که علاوه بر حجاب بر ابعاد دیگر عقیدتی فرد هم تاثیر گذاشته است خودتان ببینید.
نظر شما چیه که همه بانک ها رو در یک بانک ملی ادغام کنیم؟ قطعا صرفه جویی چندین هزار برابری داره! ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
🍃جنگ به روستای ما آمد 🍃 راوی: بانویی از جنوب لبنان نویسنده: رقیه کریمی قسمت اول از صبح همه فهميده بوديم كه امروز شبيه روزهاي ديگر نیست.‌ تا ديروز جنگ فقط در مناطق مرزی بود و مردم زندگی عادی شان را می کردند. بچه ها مدرسه می رفتند. مردها سر کار. زن ها قهوه حاضر می کردند و شب ها شب نشینی بود و اخبار جنگ. فقط روستاهای مرزی خالی شده بود و مردم جای روری نرفته بودند. مثلا از روستای میس الجبل یا خیام رفته بودند دیر قانون یا نبطیه. اما حالا صدای جنگنده ها و بمباران یک لحظه قطع نمیشد. منتظر بودیم که شاید آرامتر بشود. نشد. با هر انفجار خانه ما انگار که دینامیت زیر پایه هایش گذاشته باشی می لرزید و انفجارها تمامی نداشت. حالا شوهرم هم تلفنش را جواب نمی داد و من نمی دانستم که باید چکار بکنم. از پنجره بیرون را نگاه کردم هر کس که می توانست برود زندگی اش را برداشته بود و می رفت. شوهرم جواب نمیداد. مشغول تلفن بودم كه دختر کوچکم چهار دست و پا رفت روی بالکن خانه و با انفجاری بزرگ نزدیک خانه ما صدای جیغش بلند شد. تمام شیشه ها ریخته بود و با وحشت بدون اینکه به فکر شیشه های شکسته باشم دویدم روی بالکن و محکم بغلش کردم. قلبش مثل گنجشکی کوچک می زد و وحشت زده نگاهم می کرد. فقط دعا می کردم که سالم باشد و دستم را که از صورتش بر می دارم خونی نباشد. حتی متوجه نشدم که شیشه پاهایم را بریده. تمام بالکن و سالن خانه جای پای خونی شده بود. دوباره زنگ زدم به شوهرم. نمی دانستم باید چکار کنم. من بودم و چهار دختر بچه کوچک و خواهرهایی که شوهرهایشان در جبهه بودند. همه نگاه ها به من بود. دوباره زنگ زدم اینبار جواب داد. گفت خودمان را برسانیم تا شهر صور . گفت آنجا منتظرمان است. حالا باید هر چه که لازم بود بر می داشتم. این وقت هاست که می فهمی خیلی چیزهایی که برایت روزی مهم بوده است دیگر مهم نیست. اینکه دوست داشتی رنگ اتاقت صورتی باشد یا کرمی. پرده های سالن چه شکلی باشد. حالا فرقی نمی کرد دیگر. حالا که قرار بود همه چیز را پشت سرت بگذاری و بروی. حالا که قرار بود شاید همه چیز بماند زیر آوار. چند تکه لباس برای بچه ها. چند لقمه نان و پنیر. چیز دیگری هم می خواستیم؟ حتى آب را هم فراموش كرديم. ذهنم یاری نمی کرد. چادرهايمان را سر كرديم آخرین لحظه که می خواستیم سوار ماشین بشویم دیدم خواهر بزرگترم نیست. به سرعت به خانه برگشتم و صدایش زدم‌ - منال ... نشسته بود توی اتاق و گریه می کرد. می گفت نمی آید. می گفت اینجا خانه ماست. چرا باید خانه هایمان را رها کنیم. می گفت می خواهد همینجا بمیرد. در جنوب. نه اینکه حرف هایش را نمی فهمیدم. می فهمیدم. من هم عاشق جنوب و سكوتش بودم. همانقدر كه عاشق ضاحيه و شلوغي هايش. شاید اگر وضع بهتری بود می نشستم کنارش و با هم گریه می کردیم. اما حالا وقتش نبود. صدای انفجار دیگری بلند شد و دود و گرد و خاک خانه را برداشت داد زدم اینبار - اینجا موندن تو چه کمکی به مقاومت می کنه؟‌ فکر می کردی مقاومت خوشحال میشه جنازه تو از زیر آوار بیرون بیاید؟ خواست حرفی بزند. نگذاشتم. می دانستم که می خواهد راضی ام کند که بماند. داد زدم - جون بقيه رو به خطر ننداز . چادرت رو سرت کن ... باید بریم ... همین حالا اینبار حرفی نزد. با گریه راه افتاد . دلم می خواست بغلش کنم. دلم می خواست با هم بنشینیم و گریه کنیم. برای خانه ای که شاید تا ساعتی بعد دیگر نبود. خانه اي كه دوستش داشتم. برای روستایی که داشت خالی می شد. اما حالا وقت این حرف ها نبود. باید خودمان را به صور می رساندیم. شوهرم آنجا منتظر بود ... ادامه دارد ... می‌توانید ادامه را از کانال نویسنده بخوانید: https://eitaa.com/revayatelobnan1403 ☘️کانال تحلیل‌های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi