eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
1.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
224 ویدیو
94 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔 📌معرفی کتاب برای همخوانی بعدی رمانی را میخوانیم در پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال شایسته تقدیر شد. رمانی متناسب با حال و هوای این روزها 📌صور، قدس را به گره می‌زند‌. از و درخت‌های زیتونش شروع می‌شود و به اربعین و مشایه می‌رسد. شاید نشود کتابی متناسب‌تر از صور برای این روزها و این حال و هوا پیدا کرد. 🔸اگر قصد همراهی دارید، کتاب را چه به صورت فیزیکی و یا الکترونیکی تهیه کنید 🔹طبق نظر سنجی انجام شده، تاریخ شروع این همخوانی از ۶ شهریور ماه خواهد بود. ⭕️از طریق لینک زیر، به گروه اختصاصی همخوانی کتاب صور بپیوندید و منتظر شروع همخوانی باشید: https://eitaa.com/joinchat/2048918401Cb93247dc5f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😔این روزها همه عازم سرزمین عشق هستند، یک عده ای هم جا مانده اند و بغض در گلو دارند و افسوس می خورند که چرا امسال هم باز جا مانده اند از این قافله. شاید به مقدار خیلی کم، خواندن کتاب در این حوزه برای جا ماندگان، باعث بشود که غم به جا ماندن، کمتر دیده بشود و امید داشته باشند که سالهای بعد عازم کربلای معلی شوند إن شالله. 📖 او یافت مرا ✍️ به قلم آقای: رضا عیوضی 📇 انتشارات شهید کاظمی 📘 سفرنامه ای ناب است از پیاده روی اربعین آقای نویسنده با کمی چاشنی طنز. هر صفحه ای را که از این سفر، ورق می زنیم، بیشتر دلمان پر می کشد برای این سفر، با روایت ها هم گریه می کنید و هم می خندید. دوست دارید در هر لحظه با نویسنده، باشید و از این سفر، تجربه های گرانبهایی برای خودتان، داشته باشید برای سفری که امید دارید بالاخره قسمتتان می شود. 📃 برشی از کتاب: اول بار که گفتم می خواهم سفرنامه ای از کربلایی که رفته ام، بنویسم، همه دوستان و آشنایان خوش شان آمده بود و تشویقم می کردند؛ یعنی همین‌طور هندوانه بود که کامیون کامیون می‌رفت زیر بغلم! اما تا حرفم را کامل می کردم و می گفتم که این کتاب را می خواهم به بیان طنز بنویسم، خیلی ها لب می گزیدند و به فکر فرو می رفتند، اول می گفتند: "جدی؟" بعد می گفتند: "آخه یه جوریه! می دونی..." و با گفتن این جمله تیر خلاص را می زدند که: خب، چرا جدیشو نمی نویسی؟این جا بود که هندوانه ها می افتادند و فَوقع ما وقع!... @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
📄 📘 🖋️ 📚 سازمان مجاهدین خلق سازمانی است که شاید بیشترین خیانت را در قبال مردم ایران کرد آن هم در زمانی که انقلاب اسلامی ایران نهالی نوپا بود غافل از اینکه خون هزاران شهید این درخت را آبیاری کرده و می‌کند تا امروز شاهد درخت تناوری هستیم که قدرت بلامنازع منطقه است. سازمان مجاهدین خلق که پنج دهه قبل با شعار ضدامپریالیستی و ضداسرائیلی و با انتقاد به نهضت آزادی که «چرا عمل مسلحانه علیه آمریکا نمی کنید؟» شکل گرفت، بعد از پیروزی انقلاب هم سعی می‌کرد خود را از طرفداران امام نشان دهد چه در نوفل لوشاتو و چه هنگام برنامه ریزی برای ورود امام خمینی به ایران، اما امام امت به گفته مسعود رجوی سرکرده این گروهک، از همان ابتدا آن‌ها را خوب شناخته بود و اجازه اجرای این نقشه شوم را نداد. کتاب از تهران تا تیرانا خاطرات مسعود خدابنده یکی از اعضای این گروهک است که تا رده های بالای آن رفت اما بعد از سالها متوجه اشتباهش شد و از آن جدا شد. از آنجا که ارتباط نزدیکی با مسعود و مریم رجوی داشت اطلاعات نابی در مورد این سازمان و رهبرانش دارد. در این کتاب اذعان شده، تصور اینکه این گروهک بعد از مدتی دچار انحراف شده اشتباه است و از همان اول هم این تفکرات در آنها وجود داشته است. از نکات قابل توجه این سازمان شستشوی مغزی است که روی افراد جذب شده خود داشتند البته این مورد برایم مشخص بود اما قسمت مهم برای من، شدت آن بود مسعود خدابنده در جایی از کتاب می گوید فردای اولین روزی که از سازمان جدا شدم دو ساعت در فروشگاه چرخیدم تا توانستم یک صبحانه برای خودم بخرم سازمان اینگونه قدرت تصمیم‌گیری را از آن‌ها ربوده بود. در جای دیگری ذکر می‌شود که تصمیم برای ترورهای سازمان، توسط سیا انتخاب میشد. سیا برای شخصیتهای کشور تعریف مشخصی داشت و مقاماتی مثل شهید بهشتی و شهید رجایی آنقدر مهم بودند که حاضر به سوزاندن مهره‌هایی چون کلاهی و کشمیری شدند و مجاهدین هم ناچار به پذیرش دستورات بودند. در واقع صدام اهرم فشار خارجی و مجاهدین اهرم فشار داخلی برای تسلیم کردن ایران بود. اما زهی خیال باطل که هیچ کدام در انجام ماموریت خود موفق نبودند. انتقال مجاهدین به کمپ اشرف در عراق نمایانگر رابطه آن‌ها با صدام بود. آن‌ها از همان زمان قید وارد کردن نیروی جدید را زدند بعدها که به آلبانی منتقل شدند دیگر افراد پیری بودند که فقط فعالیت مجازی داشتند و دارند. خدا بنده در این کتاب می‌گوید : «آری! مصرف مجاهدین خلق الان سال هاست که به پایان رسیده؛ ولی هنوز یک مصرف باقی است: مصرف مجاهدین خلق این روزها «تولید تنفر» است به امید اینکه این تنفر، تنش ها را افزایش دهد ... آمریکایی ها می خواهند به ایرانیان اعلام کنند ما آن قدر از شما متنفریم که قاتلان هفده هزار نفر از هم وطنانتان را (که ضمناً قاتلان انبوهی از ملت عراق و کرد و... هستند) حمایت و تغذیه می کنیم.» شناخت این سازمان درس بزرگی از تاریخ برای جوانان ما است که این کتاب سعی کرده تا حدی در آن سهیم باشد. 🌸 📚 @hamkhaniketab
سفره را چید و مثل همیشه یکی یکی صدایشان زد : "صفا، صمیمیت، محبت، دوستی و عشق." و به همین ترتیب دور سفره نشستند: "خودش، معصومه، علیرضا، زینب و مهدی." 🌸 📗 ✍️ 📚 @hamkhaniketab
🔺قوم یهود، قومی هستند که از اول به وجود آمدنشان، دوست داشتند نژاد برتر باشند و دنیا در اختیار آنها باشد، اگر فرقه ای به دین آنها گرایش پیدا نمی کرد، در آتش کینه آنها می سوخت، حتی در این راه به بچه کوچک هم رحم نمی کردند. حتما قصه اصحاب اخدود را شنیدید، مردم شهر نجرانی که به جرم اینکه مسیحی بودند، زنده زنده به فرمان پادشاه یهودی با تحریک یهودیان و خاخام‌های مشاورش، در آتش انداخته شدند. 📖 ملکه یمن ✍️ به قلم خانم: محدثه اصلانی 📇 انتشارات: کتاب جمکران 🔻روایتی داستانی است بر اساس اتفاقی که برای اصحاب اخدود، پیش آمده است. داستان از زبان دختری به نام آدیا که دختر یکی از خاخام های یهودی است و عاشق ذونواس، پادشاه یمن می شود، نقل می شود. آدیایی که دارای هوش سرشاری است و جان خود را به خاطر مردمش، به خطر می اندازد.... 👌پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانید و بیشتر با اصحاب اخدود و اتفاقات این زمانه، آشنا شوید. 📃 برشی از کتاب: هنگامی که به قدرت برسم، تمامی دشمنان و مخالفانم را در مغاکی از آتش خواهم سوزاند. از سخنش برآشفتم و گفتم: «تمام این دشمنی ها ریشه در کینه ورزی و آزارهایی دارند که یهودیان به پارسی ها و نصرانی ها رسانیده اند. ما نیز به سهم خود در آتش این دشمنی ها، هیزم ریخته ایم. حال شما می گویید که می خواهید از سر دشمنی دست به قتل عام بزنید؟... @hamkhaniketab
همیشه بیدار 🕊 . 📚 در پیاده روی کتاب دستش بود.. . 📢 ..قبل از سحر که بیدار میشدیم، میدیدیم رختخواب محسن مرتب و منظم شده و رفته حرم. ‌. 💯 پ.ن کلا کاری به کسی نداشت، اگه کسی پابه پاش میومد دمشم گرم، اگرم ن، مایوس نمیشد، از کوچک ترین چیزی که موجب پیشرفت معنویش بشه غافل نمیشد که نکنه اجر شهادتو ازش بگیرن؛ . 🖤 و خدا عاشق او‌ شد @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 دهه شصت، پر از اتفاقات تلخ و شیرین است برای متولدین این دهه. دهه ای که همزمان شد با جنگی که رژیم بعث عراق بر ایران تحمیل کرد و باعث شد که بسیاری از نوجوانان و جوانان، زودتر از سنشان بزرگ شوند و بروند از این آب و خاک، دفاع کنند، دفاعی که در آخر جنگ، حتی یک وجب از این خاک پاک هم نصیب دشمن نشد. مثل همبستگی و اتحاد مردم با هم آن زمان. یادش به خیر دفترهایی که اون موقع داشتیم و پر از حس های خوب بود یا کارتون هایی که اون موقع می دیدیم. ✍️ آقای حامد عسگری نویسنده کتاب پریدخت را که می شناسید، در یکی دیگر از آثارشان به نام 📖 گدار 📇 انتشارات: مهرستان ✅روایت‌هایی جالب آوردند از خاطرات دهه شصت، دهه ای که در آن خبری از اینترنت و فست فود نبود و روزنامه و تلویزیون سیاه و سفید، به جایشان بود و شاید آن موقع دنیایمان هم یک دنیای پر از مهر و محبت بود و خالی از دشمنی های فضای مجازی... 📃برشی از کتاب: یکی اش را پدربزرگ خدابیامرزم از مکہ آورده بود و داده بود به مادربزرگم کہ بگذارد در جهاز مادرم. جعبۂ فلزی براقی داشت که رویش عکس شیر نشسته ای بود. روغن دانی داشت و فرچہ ای. این ماشین برای من حکم موجودی را داشت از سیاره ای دیگر. بسان تولہ دایناسوری بود کہ لمسش برابر بود با بیدارشدنش و گازگرفتنم... @hamkhaniketab
در آستانه اربعین حسینی؛ 🎥 از فرداشب روی آنتن 🔻 مجموعه تله‌تئاتر «کاتب اعظم»، محصول مرکز سریال سوره با روایتی از اتفاقات شب تا عصر عاشورا در خیمه کاتبان دشمن، از فرداشب یکم شهریور روی آنتن شبکه آی‌فیلم می‌رود. این مجموعه به کارگردانی هنری مهدی غفوری و کارگردانی تلویزیونی علی عبادی با اقتباسی از کتاب «»، از ۱ تا ۷ شهریور هر شب ساعت ۱۹ پخش می‌شود. امین زندگانی، سیامک صفری، نادر فلاح، نازنین فراهانی، فاطمه گودرزی، حدیث میرامینی، خسرو شهراز، امین میری، امیرحسین هاشمی و... در این اثر ایفای نقش می‌کنند. @hamkhaniketab
😭 در این ایام پیاده روی اربعین، هر زمان که نگاهمان روی تصاویر این مسیر معنوی در تلویزیون افتاد، دلمان پر کشید و آرزو کردیم که ای کاش ما هم جزو زائرین آقا امام حسین «ع» بودیم، زائرینی که در این گرمای سوزان، به عشق رسیدن به مرقد مولا، این راه را می روند و هر سال هم تعدادشان بیشتر می شود. 📖 سر برخاک دهکده ✍️ به قلم خانم: فائضه غفارحدادی 📇 انتشارات شهید کاظمی ✅ روایت های نابی است از سفر پیاده روی اربعین خانم نویسنده. سفری با حال و هوای معنوی این مسیر که حتی آنهایی هنوز این سفر، قسمتمشان نشده، با خواندن این سفرنامه، هوایی می شوند و دلشان می خواهد که برای یکبار هم که شده به این سفر بروند. 📘 خواندن این کتاب را پیشنهاد می کنم به افرادی که یا به سفر اربعین رفته اند و از شوق وصال مجدد می‌سوزند و یا نرفته‌اند و از غربت تنهایی در لیست جاماندگان گریانند. 📃 برشی از کتاب: شاید این ایام امام حسین کربلا را می سپارد به علمدارش. شهردار که او باشد دیگر همه چیز ممکن است. شهر اندازه یک کشور، کش می آید و بعد که همه را بغل کرد فشارشان میدهد. آن قدر به هم نزدیکشان میکند که دلهایشان به هم گیر کند. اخبار و احوالشان در هم گره بخورد از غریبگی مسافتهای دور و دراز در بیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند دهکده ای که انگار زادگاهشان بوده و خانه پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و هر سال اربعین میعادگاهی است که همه رفته ها و هویت گم کرده ها بر می گردند به وطنشان به هویتشان به خاکشان خاکی که برایشان مقدس است. @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال همخوانی کتاب
[ اشتباه اساسی و جبران‌ناپذیر او این است که خیال می‌کند اگر او کاری به کار دنیا نداشته باشد، دنیا هم کاری به کار او نخواهدداشت. حرفش از قدیم این بوده که: "افعی نمی‌زند مگر اینکه پا روی دمش بگذاری" و نمی‌فهمد که "گرگ‌های گرسنه، پاره می‌کنند، انتخاب نمی‌کنند".] از متن کتاب👆 رمان بلندی از نادر ابراهیمی که هم هفت جلدی چاپ می‌شود و هم سه جلدی اما شامل هفت کتاب است با هفت اسم. اسم کتاب از یک ضرب‌المثل ترکمنی گرفته شده است که: آتش بدون دود نمی‌شود؛ جوان بدون گناه! قهرمان کتاب اول گالان اوجا است که از قهرمانان اسطوره‌ای ترکمن است و شش کتاب بعد هم داستان همین گالان اوجا و فرزندان و نوه‌های اوست. کتابی که نویسنده، به گفته‌ی خودش بیش از سی سال از عمرش را صرف نوشتن آن کرده است. و البته سریالی ۳۶ ساعته نیز از آن در دهه‌ی ۵۰ توسط خود نویسنده ساخته و پخش شده است. داستان که روایتی از زندگی چندین نسل یک خانواده است با روایتی عاشقانه آغاز می‌شود اما به تدریج وارد تاریخ معاصر و مبارزات سیاسی ترکمن‌ها می‌شود. برای من که با ترکمن‌ها تقریبا هیچ آشنا نبودم و اصلا نمی‌دانستم که آنها نیز نقشی در مبارزات سیاسی قرن معاصر ایفا کرده‌اند، جالب و قابل تأمل بود. داستانی زیبا، جذاب و شیرین که با آن زندگی کردم! از حاضرجوابی‌های گالان‌اوجا لذت بردم از غرور سولماز اوچی حرص خوردم، با وفاداری بویان‌میش به هیجان آمدم، با بیوک‌اوچی در حال تماشای گندم‌های سوخته اشک ریختم، با ایستادگی آق‌اویلر احساس مقاومت کردم و با آلنی در راه شکست جهل قدم برداشتم و برای زمین‌زدن یاشولی آیدینِ بی‌دین نقشه کشیدم، با یکه‌تازی‌های ملّان سرذوق آمدم و با مرگ آت‌میش دلاور غمگین شدم، از شدت عشق آلنی و مارال و طهارت و وفاداری‌شان به هم کیف کردم و از خستگی‌شان در راه مبارزه با ظلم و تبعیض و فساد خسته شدم و بیشتر از همه از مکالمه‌های شخصیت‌های کتاب، مخصوصا مکالمه‌های دو نفره‌ای که منطق جدلی نام گرفته بود بسیار لذت بردم و گاهی چندین بار این مکالمات را خواندم. درون‌مایه‌ی داستان عشق است و غرور و تقابل علم و جهل و برخورد دین و کفر و مبارزه برای آزادی و عدالت و ... زیبایی قلم نادر ابراهیمی در این کتاب به اوج رسیده است و خواننده را بر آن می‌دارد که کتاب را یک‌نفس سر بکشد هر چند که ما طی ۷۸ روز و در واقع ۷۸ مقرری آن را هم‌خوانی کردیم. توصیفات نویسنده از صحرا و زندگی مردم ترکمن در آن و بیان زیبای زیبایی‌های صحرا، روح هر خواننده‌ای را بر سر ذوق می‌آورد و آرزو می‌کند کاش می‌توانست در آن هوا، نفسی تازه کند. پایان‌بندی کتاب به نظرم چندان قوی نیامد انگار که پایانش را فقط جهت رفع تکلیف نوشته است و نوشته است که تمام شود و شاید هم دلیلش خستگی نویسنده باشد همان‌طور که در پایان کتاب می‌گوید: [ این‌طور بگویم و خلاصتان کنم: نوشتن "آتش بدون دود" کمرم را شکست. تمامم کرد. خرد و خمیرم کرد. خسته و بیمارم کرد.] اگر اهل تاریخ نیستید اگر اهل سیاست نیستید اگر نادرخوان نیستید اگر اصلا اهل کتاب نیستید این کتاب را بخوانید حداقل یک‌بار قبل از مرگتان این کتاب را بخوانید! 🌸 📚 @hamkhaniketab
پس از مدتها ، لذت غیر قابل وصف مطالعه.... اونم بصورتی که با شوق بخونی.... یهویی شروع کنی... و طی ۳ ساعت کتاب و تموم کنی ! 😃 واقعا لذت بردم از خوندن این کتاب...📖 داستان درباره ی یه پسر دبستانی بود که باور کرده بود یک هیولاست! 👹 چون همه ازش متنفر بودن ، و اون هم از بقیه! با هیچ کس و هیچ چیزی سازگاری نداشت درس نمیخوند و هر رفتاری که فکر کنید یک بچه می‌تونه داشته باشه و بزرگتر ها ، بدشون میاد ! تا اینکه خیلی ناگهانی اتفاقاتی میفته و این هیولا ، از پوستش خارج میشه و تبدیل به آدمی میشه که محبوب همه هست ! 😊 همیشه از خوندن کتاب هایی مثل این ، لذت میبرم... یا مثلا کتاب توتوچان.. که درون مایه ای از تاثیر عمیق روانشناسی ، و شناخت وجود آدمها ، و کمک برای پیدا کردن خودشون دارن...✨ آدم و تا عمق وجودش فرو میبرن و به فکر وامیدارن... فکر به اینکه ، چطور میشه رویکردها رو تغییر داد؟! چطور میشه کاری کرد که انسان های کوچیک و کم سن و سال ، خوب رشد کنن و تبدیل به آدم بزرگ های بالغ و سالمی بشن... و سرِ هیچ ، همدیگه رو گاز نگیرن!😬 لذت بخش بود و بیاد موندنی! شخصیت برادلی ، مثل توتوچان ، برام خاص و موندنی خواهد شد... 🌸 📚 @hamkhaniketab
ی وقتایی فکر میکنیم انسان های اطراف مون و جامعه مون اصلاح ناپذیره🚶🏽‍♂ اما با روزنه ای از نور میبینیم که چقدر دلهای آماده ای وجود داره که فقط نیاز به تلنگر دارن🥲 موکب آمستردام روایت هایی از آدماییه که تو سرزمینی که به ظاهر دور ترین نقطه به امام حسین هستن اما با کوچیکترین نشونه هایی دل می بندن و راهی سفر عشق میشن😍❤️ اگه میخوای بدونی اون زائر ها کی بودن و چی شد که به امام حسین دل بستن حتما این کتاب رو بخون😉🌿 🌸 📚 @hamkhaniketab