eitaa logo
همراهان کیانمهر
67 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
54 فایل
#همسنگران‌جهادتبیین علمی-تربیتی-اجتماعی-سیاسی-فرهنگی
مشاهده در ایتا
دانلود
این‌که شخصیت‌ها را نمی‌توان معیار شناخت حق قرار داد؛ دلیلش آن است که انسان‌های غیرمعصوم هر آن و هر لحظه ممکن است دچار دگرگونی شده و در اثر حوادث روزگار از مسیر حق و حقیقت منحرف گردند؛ لذا آنچه که در این مسئله اصل بوده، است که افراد را باید با آن محک زد.
✍ می‌گویند: شخصی به نام «حارث بن حوت» - با توجه به فضای حاکم بر جامعه‌ی آن‌روز و قرار گرفتن مجاهدانی از صدر اسلام در برابر امیر مؤمنان - خدمت امام علی(ع) آمد و گفت: گمان می‌کنی که من اصحاب جمل(طلحه و زبیر و عائشه و پیروانشان) را گمراه می‌‏دانم⁉️ امام فرمود: حارث! تو کوتاه‌‏بینانه نگریستى، نه عمیق و زیرکانه و سرگردان ماندى. تو حق را نشناخته‌‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانی هستند، و باطل را نشناختى تا پیروش را بشناسى! حارث بعد از شنیدن این سخنان گفت: پس من مانند سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر بی‌طرف خواهم ماند❗️ امام فرمود: آن دو حق را یارى‌کردند و باطل را خوار ساختند (یعنی هیچ تأثیر اجتماعی مثبت و منفی نداشتند)
✍ روشن است از آن‌جا که «حارث» حق را نشناخته بود در حق بودن امام علی(ع) و اصحاب جمل! دچار سرگردانی شد و به حضرتشان عرضه داشت که نمی‌توانم بپذیرم که برپا کنندگان جنگ جمل با آن جایگاه‌هایی که در تاریخ اسلام داشته‌اند، دچار گمراهی شوند❗️ این‌جا است که امام(ع) در پاسخ فرمود که تو فردی هستی و و تحلیل تو بسیار محدود است؛ و به همین دلیل دچار حیرت شده‌ای! این سرگردانی تو از آن‌جا ناشی می‌شود که گمان کردی مگر ممکن است شخصیت‌هایی؛ مانند طلحه، زبیر و... که از مجاهدان صدر اسلام بودند و در کنار پیامبر(ص) شمشیر زدند، دچار انحراف شده و در خط باطل حرکت کنند⁉️ تو معیار درست و صحیحی را در شناخت حق انتخاب نکردی؛ و تلاش نکردی که ابتدا حق را بشناسی و بعد بنگری که اکنون چه افرادی در مسیر حق‌اند و چه افرادی در مسیر باطل، بلکه تنها به گذشته افراد نگریستی❗️
با توجه به چنین تصوری از حق که به نادرست در میان اقشاری از اجتماع رواج داشت، امام علی(ع) در گزارشی دیگر می‌فرماید: دین خدا به شخصیّت و موقعیّت افراد شناخته نمی‌‏شود، بلکه باید به دنبال نشانی از حق بود تا بتوان درک درستی از دین داشت. حق را بشناس، اهلش را نیز خواهى شناخت. اى حارث(همدانی)، حق بهترین گفتار است، و کسى که از آن سخن گوید مجاهد در راه خدا است، و من به حق با تو سخن می‌گویم، به من گوش فرا ده، و سپس آن‌ را به افرادی که رأیى محکم و عقلى پسندیده دارند کن
آنچه علی(ع) در صدد بیان آن بوده، این است که نباید انسان‌ها را ، معیار شناخت حق قرار داد؛ چرا که معیار حق دین خدا است و شناخت حق و حقیقت نیاز به اندیشه و تفکر دارد؛ لذا شخصیت‌ها و اندیشه‌هایشان را باید با معیار و ملاک حق و حقیقت محک زد و سنجید؛ بنابر این هیچ شخصیت، اندیشه، جمعیت و جامعه‌ای مساوی با حق، و یا معیار و ملاک حق نیستند.
حتی فراتر از این، عبودیت و بندگی خدای متعال نیز از آن جهت بر بندگان لازم است که او حق است، و حقانیت خود را از طریق آیات و نشانه‌های روشن خود بر انسان‌ها ثابت کرده است. آن‌جا که می‌فرماید: «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏» زود باشد که آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان دهیم تا برایشان آشکار شود که او حق است.
و یا می‌فرماید: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» [آرى،] این بدان سبب است که خدا خود حق است و آنچه به جاى او مى‌‏خوانند آن باطل است، و این خدا است که والا و بزرگ است.
بر این اساس هر آنچه با خداوند ارتباط دارد به اندازه‌‌ای که از خشنودی خداوند برخوردار است، است و به اندازه دوری و بی‌گانگی از خدا و تهی بودن از خوشنودی خدا است. پس آنچه ریشه‌‌اش خدایی باشد، حقّ است و آنچه ریشه‌‌ای غیر خدایی داشته باشد، باطل است.
🔹 اما اگر مشاهده می‌شود که پیامبران و امامان(ع) ملاک تشخیص حق قرار گرفته‌اند؛ از آن‌رو است که آنها از طرف پروردگار به عنوان معرفی شده‌اند؛ لذا است که پیامبر اسلام می‌فرماید: «... عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض ...» على با حق است و حق با او است، از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من در آیند.
لااله‌الّا‌الله» صرفاً یک مسئله‌ی اعتقادی و ذهنی محض نیست؛ «لااله‌الّا‌الله» است، است. 👈 برای همین هم به‌مجرّدی که پیغمبر فرمود: قولوا لا اِلٰهَ‌ اِلَّا ‌اللهُ تُفلِحوا، صاحبان زر و زور در همان محیط محدود و کوچک مکّه در مقابل او صف‌آرایی کردند؛ بعد در مدینه که دولت اسلامی تشکیل شد، باز حکومتها و امپراتوری‌ها و قدرتهای جهانی در مقابل اسلام صف‌آرایی کردند؛ این صف‌آرایی از روز اوّل تا امروز وجود داشته است و از روز اوّل تا امروز، عقب‌نشینی در این مصاف، سرنوشت باطل بوده است و پیشروی، سرنوشت حق بوده است. همان جمعیّت محدودی که در مکّه با آن فشار زندگی میکردند، امروز یک جامعه‌ی عظیم بشری است با افتخارات فراوان، با امکانات فراوان و با امید فراوان و با آینده‌ی روشن. این را باید فهمید: امّت اسلامی باید از بُن دندان به توحید برگردد. امام‌خامنه‌ای ۱۳۹۷/۰۱/۲۵
اگر کسى خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهورى اسلامى مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامى و تشریفات اسلامى هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند. 👌 امام یک وقتى در یکى از صحبتهایشان میفرمودند: وقتى که در دهه‌ى دوّم قرن بیستم - هزار و نهصد و خرده‌اى - آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرمانده‌ى نظامى انگلیسى دید یک نفرى فریادى بلند کرده، دارد صدایى میزند، دستپاچه شد - روى مناره یک کسى میگفت - پرسید این سرو صدایى که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکى گفت نه؛ ⚠️گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانى که علیه او نباشد، «الله‌اکبر» ى که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مسئله مسئله‌ى اسم اسلام و تشریفات اسلامى نیست. امروز کشورهایى اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامى را هم کم‌وبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتى‌شان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتى با آنها نیست، خیلى هم دوستند. امام‌خامنه‌ای ۱۳۹۳/۰۴/۱۶ ✍ شاید بتوان گفت امروز برخی از منبرها و تریبونها و مساجد و مجموعه‌ها توحیدی نیستند و صدای آنها علیه شیطان و شیاطین و مستکبرین نیست و شاید برخی به این مدل ترغیب می‌کنند تا محفوظ بمانند. برخی اندک هم چوب دشمن‌شناسی خود را خورده و می‌خورند.
[صف‌آرایی سه جریان قاسطین و ناکثین و مارقین در مقابل امیرالمؤمنین(ع)] جبهه‌ی سوم، جبهه‌ی مارقین بود. مارق، یعنی گریزان. ✍ در تسمیه‌ی اینها به مارق، این‌گونه گفته‌اند که اینها آن‌چنان از دین‌گریزان بودند که یک تیر از کمان گریزان می‌شود! وقتی شما تیر را در چلّه‌ی کمان می‌گذارید و پرتاب می‌کنید، چطور آن تیر می‌گریزد، عبور می‌کند و دور می‌شود! اینها همین‌گونه از دین دور شدند. ⚠️ البته اینها متمسّک به ظواهر دین هم بودند و اسم دین را هم می‌آوردند. اینها همان خوارج بودند؛ گروهی که مبنای کار خود را بر فهم‌ها و درکهای انحرافی - که چیز خطرناکی است - قرار داده بودند. دین را از علی‌بن‌ابی‌طالب که مفسّر قرآن و عالم به علم کتاب بود یاد نمی‌گرفتند؛ اما گروه شدنشان، متشکّل شدنشان و به اصطلاح امروز، گروهک تشکیل دادنشان سیاست لازم داشت. ✅این سیاست از جای دیگری هدایت می‌شد. نکته‌ی مهم این‌جاست که این گروهکی که اعضای آن تا کلمه‌ای می‌گفتی، یک آیه‌ی قرآن برایت می‌خواندند؛ در وسط نماز جماعت امیرالمؤمنین می‌آمدند و آیه‌ای را می‌خواندند که تعریضی به امیرالمؤمنین داشته باشد؛ پای منبر امیرالمؤمنین بلند می‌شدند آیه‌ای می‌خواندند که تعریضی داشته باشد؛ شعارشان «لاحکم الا للَّه» بود؛ یعنی ما حکومت شما را قبول نداریم، ما اهل حکومت اللَّه هستیم؛ این آدمهایی که ظواهر کارشان این‌گونه بود، سازماندهی و تشکّل سیاسی‌شان، با هدایت و رایزنی بزرگان دستگاه قاسطین و بزرگان شام - یعنی عمروعاص و معاویه - انجام می‌گرفت! اینها با آنها ارتباط داشتند. ، آن‌گونه که قرائن زیادی بر آن دلالت می‌کند، فرد ناخالصی بود. یک عدّه مردمان بیچاره‌ی ضعیف از لحاظ فکری هم دنبال اینها راه افتادند و حرکت کردند. بنابراین، گروه سومی که امیرالمؤمنین با آنها مواجه شد و البته بر آنها هم پیروز گردید، مارقین بودند. در جنگ نهروان ضربه‌ی قاطعی به اینها زد؛ منتها اینها در جامعه بودند، که بالاخره هم حضورشان به شهادت آن بزرگوار منتهی شد. امام خامنه‌ای ۱۳۷۷/۱۰/۱۸ بیانات در خطبه‌های نمازجمعه