#خانواده_بانشاط👨👩👧👦
🌹خانم #پرتواعلم💞
#چهل_ششمین_جلسه_همسرداری
تجسس کردن در لوازم و
گوشی موبایل
📵⛔️📵⛔️📵⛔️📵⛔️📵⛔️📵
زنانی که از نظر خوش خلقی
برای همسر کم میگذارند
با تجسس در داشته های
شخصی همسر میخواهند نگرانی های
خود را پاسخ دهند
(که مبادا همسرم ..)
اگر کارهاو وظایف دینی خود را انجام دهید نیازی به تجسس نیست
❣ @hamsar_ane❣
#ایده_متن
#آیینه_نویسی
صبح که میشود
قلبم را از نو برایِ کنارِ تو تپیدن
کوک می کنم
این یعنی خودِ خود زندگی ...!
❣ @hamsar_ane❣
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹
#بدون_تو_هرگز
#قسمت43
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت چهل و سوم: زینب علی
🍃برگشتم بیمارستان ... وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده...
🍃مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ...
- بردی علی جان؟ ... دخترت رو بردی؟ ...
🍃هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم ... التهاب همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ...
🍃به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... رفتم توی اتاق ...
🍃زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد ... تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت، پرید توی بغلم ... بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ...
🍃نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد ...
- حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ...
🍃دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت...
- مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود ... اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... بعد هم بهم گفت ...
🍃به مادرت بگو ... چشم هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... اما زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ...
🍃بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ...
🍃زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
#خانوم_خونه_باید_بدونه 👰
#همسرداری
○ چه چیزهایی مردها را نسبت به همسرشان بی میل می کند؟
• آرایش بیش از حد
• بوی بد بدن
• موی صورت
• نرسیدن به ناخن ها و موها
• بد لباس بودن
• بد دهانی
• مردانه بودن
❣ @hamsar_ane❣
#هردوبدانیم
بدترین کارها پس از دعوای زن و شوهر؛👇👇
👈 کش دادن مـسئله
👈 رفتار سـرد داشـتن
👈 جدا کردن جای خواب
👈 ناامید شـدن از رابطـه
👈 مـرور جملههای همسـر
"چـند اصـل مـهم، در دعـواهای زناشـویی"👇
1⃣ حق نداریم به خانوادههای هم توهین كنیم.
2⃣ سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است.
3⃣ هیچكسی حق ندارد جای خودش را عوض كند.
4⃣ هر كسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش كادو بخرد.
5⃣ حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث میكنیم.
6⃣ شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند.
7⃣ حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ "مثلا عبارت تو همیشه" ممنوع است چون این كار دعوا را به اوج میرساند.
8⃣ باید به هم فرصت دهیم كه هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت كند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمیپریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موكول شود تا سر و ته بحث مشخص شود.
❣ @hamsar_ane❣
هدایت شده از آشپزخونه بهشتی(آشپزی اسلامـی)
✅ #آشپزی_به_نیت_نذری هرروز به نیت یکی از اهل بیت علیهم السلام آشپزی میکنیم🌹
#آشپزی_اسلامی
✅حتما کنار اجاق #گازتون همچین برگه ای رو بچسبونید...
✅با #بسم الله و #وضو شروع کنید و اسما الهی یادتون نره عزیزان
✅هرروزهم به نیت یکی
از #اهل_بیت #اختصاص بدی و #آشپزی نذری انجام بدید😍
منتظر عکسای قشنگ از نذری هاتون😍
و ایده های قشنگ آشپزیتون هستیم🔰
🆔 @Mostafaa_sadrzade
#همسرداری
#خانوم_خونه_باید_بدونه👰
یادتون باشه،
برای دوام زندگی تون همیشه به همسرتون "حال و احساس خوب " بدید.
حال و احساس خوب یعنی چی؟
یعنی احساس کنه که مهمه، ارزشمنده و بهش نیاز دارید.
یعنی در کنار شما آرامش داشته باشه و همش نگران نباشه که نکنه الان بهش یه گیری میدید.
حس استقلال خودش رو حفظ کنه و یه موجود وابسته و چسبنده نباشه.
احساس امنیت داشته باشه. بدونه که در هر شرایطی چه خوشی و چه ناراحتی یک تکیه گاه داره.
❣ @hamsar_ane❣
هدایت شده از آشپزخونه بهشتی(آشپزی اسلامـی)
🌀 7 :برای اینکه قیمه مزه قیمه نذری بگیره، درست قبل برداشتن، یه مقدار دارچین بزنید و هم بزنید و بعد بکشید.
#هردوبدانیم
#انتقاد_از_همسر ❤️
✍انتقاد از همسر چیز بدی نیست و حتی حق ماست.
🔹اما روش بیانش...
🔹فرصت دادن برای برطرف کردنش...
🔹شنیدن دلایلش...
🔹جلوگیری از پیش داوری و منفی بافی...
اینا همه،مهم تر از خود انتقاد است!
👈 از همسرانتون انتقاد کنید اما جوری نگید که فکر کنه سنبل ضعف هاست...
🔻جوری نگید که فکر کنه روبروی قاضی نشسته...
🔻با کنایه و متلک نگید...
🔻تا حرفت را زدی، نرو...
🔻 بشین حرفاش هم بشنو...
🔻انتقاد نکنیم تا دلمون خنک بشه!
🔻جوری انتقاد کنیم تا بهم نزدیک تر بشیم.
♥️ مثل این👇
من رشته محبتم ای دوست بگسلم
شاید گره خورد «به تو نزدیک تر شوم»
❣ @hamsar_ane❣
#ایده_متن دلبری
ویژه استقبال_ازهمسری
💞آقای ما وقتی میاد خونه اصلا سر گوشی نمیره
ولی سریع کنترل رو برمیداره و تلویزیون رو روشن میکنه
منم یه بار یه کاغذزدم روی کنترل و روش نوشتم :
"من شاهدم که کنترل و تلویزیون اصلا منتظر اومدنت نبودن!
غذای امروز
و شربت
و چای آماده
و لباس روی تنم هم
شاهد انتظار و دلتنگی بی حد خانومتون هستن😁
قضاوت با حضرت یار...
"بوس بوس"
خداییش کنترل رو پرت کرد و دویید بغلم کرد 😁
تا بعد از ظهر از کنارم تکون نخورد 😍
هر یه دقیقه یک بارم بوسم میکرد😘
❣ @hamsar_ane❣
#درخواستی اعضای عزیز❤️❤️
#ایده_مناسبتی
#سالگرد_ازدواج
#نامه
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
وقتی واسه اولین بار دیدمت دلم یهویی ریخت.
صدای مردونتو که شنیدم ته دلم قرص و محکم شد
به مردی که قراره یه عمر پناهم باشه💪صدایی که مثل حرفات و قول و قرارات محکم و استوار بود.
آغوش گرمت امن ترین جای دنیا شد😍 و گرمای دستات باعث شد سردی روزگارو فراموش کنم.
با تو به آرامش رسیدم ، آرامشی که هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه جایگزینش بشه.
سنگینی نگاه مردونتو که رو خودم حس میکنم ته دلم قنج میره و دلم حالی به حالی میشه☺️
آهای تمام زندگیم
بی تو تمومه زندگی
(....سال ازدواجتون مثلا دهمین..)سالکرد ازدواجمون مبارک عشقم😍😍
❣ @hamsar_ane❣
#بازدهی #نتیجه😍
#ارسالی_اعضای_عزیزمون
نظر شما کاربران در مورد
#صوت #تحکیم خانواده
😊😊😊
الحمدالله که براتون مفیدبوده👏
#خانواده_بانشاط👨👩👧👦
🌹خانم #پرتواعلم💞
#چهل_هفتمین_جلسه_همسرداری
از امشب
شبی چند آیه قرآن با خانواده تلاوت کنید
بسیار موثر هست تو روحیات خودتون
حس وحال معنوی خونه
و روابط عاطفیتون با خانواده👌👏
❣ @hamsar_ane❣
4_363165108651687955.mp3
15.29M
#اقتدار_مرد ⛔️ 3
#دکترحبشی
❣ @hamsar_ane❣
#خانواده_بانشاط👨👩👧👦
🌹خانم #پرتواعلم💞
#چهل_نهمین_جلسه_همسرداری
آقا امیرالمومنین علی علیه سلام میفرمایند
با دیگران گشاده رویی کن که کفاره گناهان است و گناهانت ریخته میشود
همیشه در مواجه با اعضای خانواده لبخند بر لب داشته باشید گاهی همین خوشرویی خستگی را از تن شان به در میاورد
حضرت زهرا سلام الله علیها همیشه لبخند برلب داشتند
#دلبری
#استقبال
خیلی از آقایون وقتی میخوان بیان خونه،
👈زنگ میزنن میگن:
خانم من دارم میام خونه، چیزی لازم نداری؟!😃🙂
👈 در جواب دلبری کنید و بگید:
چراااااا اقایی،😍🙈
۲۰ عدد ماچ آبدار و یه بغل محکم😉😊
با سر میان خونه😂😂😂
❣ @hamsar_ane❣
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫
#بدون_تو_هرگز
#قسمت44
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت چهل و چهارم: کودک بی پدر
🍃مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ...
🍃مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ...
🍃همه دوره ام کرده بودن ... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم ...
- چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ...
🍃من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد ...
🍃کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ...
🍃تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود ... تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ...
🍃هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ...
🍃عین علی ... هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ...
🍃از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
همسران موفقِ فاطمی❤💍
#یه_همسر_خوب قسمت هشتم: انتقاد از همسر ✔️انتقاد از همسر چیز بدی نیست و حتی حق ماست. اماروش بیانش
#یه_همسر_خوب
قسمت نهم: به علایقش توجه کن 😇😇😇
هر ادمی به یه چیزی علاقه داره. یکی عاشق کوهنوردیه، یکی رقص دوست داره. یکی هم عاشق عبادته و...
اون ها حق دارن به علاقه شون بپردازن. وقتی مردی تو دوران مجردی مدام کوهنوردی بوده بعد ازدواج نباید محروم بشه.
چون اگه اون تفریح رو از مرد بگیرین، بعد توی ذهنش شما رو سرزنش میکنه و پشیمون میشه چرا ازدواج کرده!
این اتفاق خوبی نیست. پس بذارین تفریح خودش رو داشته باشه. بهش میدون بدین.
اگه میتونین و توانشو دارین حتی همراهیش کنین. مثلا گاهی خودتون هم باهاش برین کوه یا برقصین یا دعا کنین.
اینطوری شریک علایقش میشین و اون به جای پشیمون شدن خوشحال میشه که ازدواج کرده😃
❣ @hamsar_ane❣
#خانوم_خونه_باید_بدونه 👰
#همسرداری
.
همسرتان را اسير خود كنيد🦋
.
.
🙎یه لباس مرتب و خوشگل
🙎یه آرایش ملایم و یه عطر خوشبو
🙎قبل از اومدن همسرتون
🙎یه استقبال گرم و با لبخند و مهربونی
🙎یه نوشیدنی گرم یا خنک بسته به علاقه شوهرتون
🙎موقع اومدنش به خونه معجزه میکنههههههه
فقط یک نکته را فراموش نکنید... آراستگی کلامی بر همه چیز اولویت دارد👌
کلام نا زیبا علاوه بر گذاشتن زخم بر دل همسر , وجهه خود شخص را تخریب میکند
یک زن همیشه متین هست و زیبایی کلام داره
❣ @hamsar_ane❣
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫
#بدون_تو_هرگز
#قست45
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت چهل و پنجم: کارنامه ات را بیاور
🍃تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو داده بودن ... با یه نامه برای پدرها ...
🍃بچه یه مارکسیست ... زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره ...
- مگه شما مدام شعر نمی خونید ... شهیدان زنده اند الله اکبر ... خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه ...
🍃اون شب ... زینب نهارنخورده ... شام هم نخورد و خوابید ...
🍃تا صبح خوابم نبرد ... همه اش به اون فکر می کردم ... خدایا... حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ ... هر چند توی این یه سال ... مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست ...
🍃کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد ...
🍃با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت ... نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز ... خیلی خوشحال بود ... مات و مبهوت شده بودم ... نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش ...
🍃دیگه دلم طاقت نیاورد ... سر سفره آخر به روش آوردم ... اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست ...
- دیشب بابا اومد توی خوابم ... کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد ... بعد هم بهم گفت ... زینب بابا ... کارنامه ات رو امضا کنم؟ ... یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ ... منم با خودم فکر کردم دیدم ... این یکی رو که خودم بیست شده بودم ... منم اون رو انتخاب کردم ... بابا هم سرم رو بوسید و رفت ...
🍃مثل ماست وا رفته بودم ... لقمه غذا توی دهنم ... اشک توی چشمم ... حتی نمی تونستم پلک بزنم ...
🍃بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم ... قلم توی دستم می لرزید ... توان نگهداشتنش رو هم نداشتم ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣