eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.5هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق(علیه السلام): 🌀زن در زندگی زناشوئی با شوهرِ مورد رضایت و موافقش از سه چیز بی نیاز نیست (و باید رعایت کند) : 🍃❶خود را از هر گونه ناپاکی حفظ کند ؛ تا دل شوهر و اعتماد او را در هر خوشی و ناخوشیبه خود جلب کند ... 🍃❷محافظت و رسیدگی به شوهر خود و حساب بردن از او ؛تا اگر لغزشی کرد به چشم مهر به او بنگرد و از او بگذرد ... 🍃❸اظهار عشق به او با عشوه و دلبری و زیبا کردن خود در چشم او …♥️ 📚تحف العقول ص ۵۱۶ بحارالانوار ج۷۸ ص۲۳۷♨️ ❣ @hamsar_ane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍 پنج شنبه همسرم میخواست بره سرکار ساعت کارش چون اخر هفته بودتا۴طول میکشید ۵شنبه هاناهار نمیبره چون میادخونه ساعت۴ باهم ناهار میخوریم ولی امروز یه خورده دیرباید میومد چهارشنبه شب مهمونی بودیم بنابراین ناهاری نداشتم که براش بزارم ببره سرکار خلاصه این که صبح بد نماز صبح اومدم چک کردم چی هست چی نیست دیدم نان نگرفته بود که براآقایی جونم صبحانه آماده کنم وناهاربزارم همسرم چون ۲شیفت کارمیکنه و شب قبلش هم مهمونی بودیم خیلی خسته بود خلاصه قشنگ گزاشتم آقایی بخوابه ومن آماده شدم رفتم با انرژی خیلی خوب و کلی ذوق خرید اول رفتم نان گرفتم بعد رفتم حلیم گرفتم بعد رفتم شیر خریدم آب میوه و کیک خوشمزه.... امدم خانه یه کوکو سیب زمینی خوب به نیت امام حسن عسکری ع گزاشتم وبعدبراهمسری لقمه گرفتم چیدم توکیف شان حلیمم گزاشتم با آب میوه وکیک توکیفشان شیرم داغ کردم با عسل وقتی بیدار شد چون سرما خورده بود دادم میل کرد وسریع آماده شد رفت سره کار اونجا حلیم .... اینارومیل کردن همسرم فکر میکرد باید تا۵عصرگرسنه بمونه اما من نزاشتم از خوابم زدم یه روز رو به همسرم رسیدم وخداروشکر خیلیییی محبت میاره توجه کردن به همسرتاززه میوه هم براش پوست کندم گزاشتم تو ظرف که سرکارمیل کنه خانوما اینارو با پولی که داشتم خریدم اصلا به همسرمم نگفتم پول بده برم خرید پسسس انداز رو مبادا خیلی خوبه و این که احساس مسولیت داشته باشیم درک داشته باشیم نزاریم درکنار خستگی همسرامون ضعف بکنن بهشون فشار بیاد به ناهارشون اهمیت بدین شده ناهارنبرده خودم بردم براش تا نزدیک محل کار وخیلی هم خوشحال و بغض که چ جوری جبران کنم... ❣ @hamsar_ane
🔴 دادن ی است که به کاهش تنش در زندگی کمک می‌کند. 👈🏻 وقتی که یکی از همسران است، آرامش و مهارت دیگری در شنیدن صحبت در حد معجزه‌آسایی در حفظ آرامش موثر است.💖 ❣ @hamsar_ane
#چالش ❣ @hamsar_ane❣
از تجربه معنوی بگم , ویه جورایی خاطره اولین دست دادن باهمسرم, صیغه کرده بودیم ومن بردن مهمونی بعدش, وتنها بودم خانوادم به دلایلی نشد بیان افطاری ماه رمضون هم بود ,,خلاصه تا اذان و گفت منم وضو داشتم رفتم تو اتاق و نماز بخونم , همسرمم اومذن منم فورا چسبوندم وبهشون اقتدا کردم بعد نماز برگشت پشت ونگاه کرد و دستش و دراز کرد , واین شد اولین ارتباط ما😍😍 , اینو میخوام بگم الانم بعد ۶سال تقریبا سعی میکنم تاجایی که امکانش باشه بهشون اقتدا کنم , وبعدش هم دوست دارن ,,,,,,,,,,,,,, ومن احساس میکنم این هم نمونه ای از اقتدار دادن به همسرم هست , البته ایشون خیلی متواضع هستن ❣ @hamsar_ane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه شنیون خوشگل و دو سوته با کمک بافت😍 برا بعضی شبایی که میخواید توخونه خااااص جلوه کنید قشنگه😜 خیلی خوشگل شد☝️ ❣ @hamsar_ane
همسران موفقِ فاطمی❤💍
💎 مادری خود یک فعالیت اجتماعی مهم و مستتر است 🎯 مهم‌ترین و اولین شغل یک زن مادری است. همانطور که رهبر انقلاب اسلامی نیز فرموده‌اند: «آن شغلی که شما بیرون از خانه دارید، اگر شما نکردید، ده نفر دیگر آنجا ایستاده‌اند و آن کار را انجام خواهند داد. بنابراین اولویت با این کاری است که بدیل ندارد؛ تعیّن با این است.» 🔻 ما در این یادداشت می‌خواهیم بگوییم چرا برای یک زن مادری کردن بر هر شغل بیرون از خانه‌ای مقدم و ارجح است. 💪 مادران نیروی‌های آینده جامعه را پرورش می‌دهند کودکان امروز، نیروهای آینده جامعه را تشکیل می‌دهند و از این لحاظ که آینده کشور به زودی به دست این کودکان اداره می‌شود، تربیت و پرورش‌شان از اهمیت بسیاری برخوردار است. بیشترین سهم پرورش و تربیت یک کودک متعلق به مادر است. 👩‍👧‍👦 کاری که مادر برای فرزندش انجام می‌دهد، هیچکس دیگری نمی‌تواند آن را انجام دهد ممکن است مادربزرگ، پدربزرگ و مهدکودک از عهده نگهداری کودک بربیایند و حتی به لحاظ محبت نیز کودک را سیراب کنند اما تنها مادر است که می‌تواند غذای روح کودکش را تامین کند. البته این به این معنا نیست که مادران گرامی از کسی برای نگهداری کودکان کمک نگیرند، بلکه منظور ما سپردن تمام وقت و دائمی کودک نوپا به دیگران، به منظور رفتن به سرکار و انجام شغلی بیرون از خانه است. آنچه که یک مادر به راحتی می‌تواند به کودکش بدهد، دیگران به سختی نیز نمی‌توانند برایش فراهم کنند. 👶 سال‌های اولیه زندگی کودک بسیار اهمیت دارد سال‌های اولیه زندگی یک انسان، از اهیت بسیار بالایی برخوردار است. امروزه تسهیلگران و مشاوران کودک تاکید بسیار زیادی بر سه سال اول زندگی کودک دارند. بعضی‌ها حتی به شش سال اول اشاره می‌کنند و باور بیشتر مشاوران کودک بر این اساس استوار است که سال‌های اولیه مهم‌ترین زمان برای شکل‌گیری شخصیت کودک است. حال تصور کنید این سال‌های بسیار مهم زندگی کودک که در آینده بر روابط اجتماعی، شخصی، شغلی، تحصیلی و .... آنقدر اثرگذار است، چگونه و از آن مهم‌تر در کنار چه کسی می‌گذرد؟ چه کسی برای این شکل‌گیری شخصیت بهتر و لایق‌تر از مادر است؟ 👑 خودتان فراموش نکنید چه کار مهمی می‌کنید! کار بار ارزش پرورش و تربیت یک کودک را بی ارزش، ساده و بی اهمیت جلوه ندهید. به بهانه‌های مختلف هم به خودتان هم به اطرافیان‌تان یادآوری کنید که مادری کردن ارزشمندترین کاری است که یک زن می‌تواند در طول زندگی‌اش انجام دهد و چه خوب است اگر تمام و کمال از پس این وظیفه الهی برآید و اگر به ظاهر در خانه مانده‌اید، انتخاب و تصمیم خودتان است نه جبر و فشار مادر شدن. 🗂 پرونده ویژه‌ی @hamsar_ane
💞 📚 هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد که بمونہ و رفتیم خونہ ما.. جاشو تو اتاق انداختم.هنوز حالش بد بود و زود خوابش برد بالا سرش نشستہ بودم وبہ حرفایے کہ زده بود راجب مصطفے فکر میکردم بیچاره زنش چے میکشہ هییییی خیلے سختہ خدایا خودت بهش صبر بده... دستمو گذاشتم رو سرش، باز هم تب کرده بود دستمال و خیس کردم و گذاشتم رو سرش دیگہ داشت گریم میگرفت تبش نمیومد پاییـݧ بالاخره گریم گرفت و همونطور کہ داشتم اشک میریختم پاشویش کردم بهتر شد و تبش اومد پاییـن. اذاݧ صبح و دادݧ. یہ بغضے داشتم چادر نمازمو برداشتم و رفتم اتاق اردلاݧ بغضم بیشتر شد یہ ماهے بود رفتہ بود سجادمو پهـݧ کردم و نماز صبح و خوندم . بعد از نماز تسبیح و برداشتم و شروع کردم بہ ذکر گفتـݧ دلم آشوب بود، یہ غمے تو دلم بود کہ نمیدونستم چیہ بغضم ترکید،چشمام پر از اشک شدو صورتمو خیس کرد با چادرم صورتم و پاک کردم و رفتم سمت پنجره پرده رو زدم کنار تو کوچہ رو نگاه کردم حجلہ ے یہ جوونے رو گذاشتہ بودݧ و کلے پلاکارد ترحیم عجیب بود اومدنے ندیده بودم یاد حرفے کہ اردلاݧ قبل رفتـݧ زد افتادم "شهید نشیم میمیریم" قلبم بہ تپش افتاد اصلا آروم و قرار نداشتم رفتم اتاق خودم علے با اوݧ حالش بلند شده بودو داشت نماز میخوند بہ چهارچوب در تکیہ دادم و تماشاش میکردم نمازش کہ تموم شد برگشت کہ بره بخوابہ چشمش افتاد بہ مـݧ باصدایے گرفتہ گفت :إ اونجایے اسماء آره تو چرا بلند شدے ازجات ؟ خوب معلومہ دیگہ واسہ نماز خیلہ خوب برو بخواب ،حالت بهتره❓ لبخند کمرنگے زدو گفت مگہ میشہ پرستارے مثل توداشتہ باشم و خوب نباشم❓عالیم خیلہ خوب صبر کـݧ داروهاتو بدم بهت بعد بخواب داروهاشو دادم، پتو رو کشیدم روشو با اخم گفتم بخواب وگرنہ آمپول و میارماا خندیدو گفت چشم تو هم بخواب چشمات قرمز شده خانم سرمو بہ نشونہ تایید تکوݧ دادم . خیلے خستہ بودم تا سرمو گذاشتم رو بالش خوابم برد ساعت نزدیک ۱۲ظهر بود کہ با تکوݧ هاے ماماݧ بیدار شدم ماماݧ اسماء بیدار شو ظهر شد.. بہ سختے چشمامو باز کردم و ب جاے خالے علے نگاه کردم بلند شدم و نگراݧ از ماماݧ پرسیدم. علے کو❓❓ علیک سلام. دو ساعت پیش رفت بیروݧ کجا❓ نمیدونم مادر، نذاشت بیدارت کنم گفت خستہ اے بیدارت نکنم گوشے و برداشتم و شمارشو گرفتم مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد چند بار پشت سر هم شمارشو گرفتم اما در دسترس نبود اعصابم خورد شد گوشے و پرت کردم رو تخت و زیر لب غر میزدم معلوم نیست با اوݧ حالش کجا رفتہ اه ماماݧ همینطور با تعجب داشت نگاهم میکرد سریع لباسامو پوشیدم ،چادرمو سر کردم و رفتم سمت در ماماݧ دنبالم اومد و صدام کرد کجا میرے دختر ❓دست و صورتت و بشور صبحونہ بخور بعد ݧ ماماݧ عجلہ دارم امروز میخوام برم خونہ اردلاݧ پیش زهرا تو نمیاے❓ ݧ ماماݧ شما برو اگہ وقت کردم منم میام درو بستم و تند تند پلہ هارو رفتم پاییـݧ وارد کوچہ شدم اما اصلا نمیدونستم کجا باید برم گوشیمو از کیفم برداشتمو دوباره شماره ے علے و گرفتم ایندفعہ دیگہ بوق خورد اما جواب نمیداد تا سر خیابوݧ رفتم و همینطور شمارشو میگرفتم دیگہ نا امید شده بودم ،بہ دیوار تکیہ دادم و آهے کشیدم هنوز خستگے دیشب تو تنم بود چند دیقہ بعد گوشیم زنگ خورد صفحہ ے گوشے و نگاه کردم علے بود سریع جواب دادم الو علے معلوم هست کجایے❓ علیک سلام اسماء خانم .مـݧ تو راهم دارم میام پیش شما کجا رفتہ بودے با اوݧ حالت❓ خونہ ے مصطفے اینا .بعدشم حالم خوبہ خانوم جاݧ خیلہ خب کجایےدقیقا❓ دارم میرسم سر خیابونتوݧ مـݧ سر خیابونمونم اهاݧ دیدمت دستم و بردم بالا و تکوݧ دادم تا منو ببینہ سوار ماشیـݧ شدم و یہ نفس راحت کشیدم نگاهم کردو گفت :کجا داشتے میرفتے❓ اخم کردم و گفتم دنبال جنابعالے مگہ میدونستے مــݧ کجام❓ ݧ ولے نمیتونستم خونہ بمونم نگراݧ بودم ببخشید عزیزم کہ نگرانت کردم ،خواب بودے دلم نیومد بیدارت کنم رفتم خونہ لباسامو عوض کردم و رفتم خونہ مصطفے اینا ببینم چیزے نمیخواݧ مشکلے ندارݧ❓ خب چیشد؟ خدارو شکر حالشوݧ بهتر بود علے کاش منو هم میبردے میرفتم پیش خانم رفیقت بعد ازظهر میبرمت دستم و گذاشتم رو سرش. ݧ مثل ایـݧ کہ خوبے خدارو شکر تبت قطع شده بریم خونہ ما برات سوپ درست کنم إ مگہ بلدے❓ اے یہ چیزایے باشہ پس بریم بعد از ظهر آماده شدم کہ بریم پیش خانم مصطفے روسرے مشکیمو سر کردم کہ علےگفت: اسماء مشکے سر نکـݧ ناراحت میشـݧ خودشوݧ هم مشکے نپوشیدݧ روسرے مشکیمو در آوردمو و سرمہ اے سر کردم کہ هم مشکے نباشہ هم اینکہ رنگ روشـݧ نباشہ جلوے درشوݧ بودیم علے صدام کردو گفت :اسماء رفتیم تو ،تو برو پیش خانم مصطفے پیش مـݧ واینسا رفتنے هم مـݧ میام بیروݧ چند دیقہ بعد پیام میدم تو هم بیا با تعجب نگاهش کردم و گفتم:چرااا❓ سرشو انداخت پاییـݧ و گفت ┄┅🌵••══••❣┅┄       •• @tame_sib •• ┄┅❣••══••🌵┅┄