🔰یک سال است ازدواج کردهام. لیسانس کامپیوتر دارم. شرط ازدواجم این بود که سرِ کار بروم.
🚫وقتی در خانه میمانم، حس میکنم وقتم به بطالت میگذرد.
دوست دارم به کار نیمهوقتی بپردازم و فرزندم را به مهد کودک ببرم و یا پیش کسی بگذارم...
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#کتاب_صوتی
#فانوس_دانایی
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
♦️پرسشهای گام چهارم، شاغل نبودن زن و احساس بطالت
202030_179548019.mp3
4.6M
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#کتاب_صوتی
#فانوس_دانایی
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
🎧❓پرسشهای گام چهارم، شاغل نبودن زن و احساس بطالت
داود بهشتـی | همســــرانه
🔴"انتخاب، بعد از تصمیم" یا "تصمیم، بعد از انتخاب" ؟ 💘💘💘💘💘💘💘 ✅ برخی از انتخابها، بعد از تفکّر و
🔴"انتخاب، بعد از تصمیم" یا "تصمیم، بعد از انتخاب"⁉️
🍃🌾🌾🌾
✅ مقصود ما از انتخاب، حکمی است که «دل» صادر میکند؛ ولی تصمیم، حکم «عقل» است.
✨✨✨✨✨داستان واره✨✨✨✨✨
▪️میگوید: پسری آمده به خواستگاری بنده.
▫️میگویم: چه قدر او را میشناسی؟
▪️میگوید: سه سالی هست که با هم آشناییم.
▫️میگویم: دوستش داری؟
▪️میگوید: جز او، به کسی دیگر فکر نمیکنم.
▫️میگویم: از خانوادهاش بگو.
▪️میگوید: پدرش معتاد است.
▫️میگویم: فکر نمیکنی وصلت با خانوادهای که اعتیاد در آن راه دارد، خطرناک است؟
▪️میگوید: من که نمیخواهم با پدرش ازدواج کنم.
▫️میگویم: پس، از خودش بگو.
▪️میگوید: هِی... .
لب و لوچهاش را هم میکشد و ادامه میدهد: گهگاهی، لبی به منقل و بافور... .
میخواهم حرفی بزنم که اجازه نمیدهد و میگوید: البتّه تفریحی است.
▫️میگویم: میدانی که اعتیاد از همین مرحلۀ تفریحیشروع میشود؟
▪️میگوید: خب، به هر حال، یکی باید اینها را از دام اعتیاد نجات دهد دیگر!
▫️میگویم: غیر از تو، با شخص دیگری هم ارتباط داشته؟
▪️میگوید: قبل از من چرا؛ ولی از وقتی که با من ارتباط برقرار کرده، با هیچ نامحرمی حرف نمیزند.
▫️میگویم: تو محرمش هستی؟
ساکت میشود و من ادامه میدهم: دوستانش را میشناسی؟
▪️میگوید: آنهایی که من میشناسم، اهل سیگار و ...
▫️میگویم: شنیدهای که فرمودند: «المرءُ علی دینِ خَلیلِه»؟ هر شخصی دین و منش دوستش را انتخاب میکند؟
▪️میگوید: از کجا معلوم؟ شاید میخواهد دوستانش را اصلاح کند.
☑️ میبینم هر چه میگویم، او توجیهی برایش دست و پا میکند. میفهمم که او انتخابش را کرده و مرا سر کار گذاشته. حرفها را بیفایده میبینم و میگویم: ان شاء الله دندانهایتان به پای هم سفید شود!
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۶۰
🍃🌾🌾🌾
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
داود بهشتـی | همســــرانه
📌هدف از بچه دار شدن 🔹بُعد اجتماعی بچه دار شدن 🔸عواقب سالمندی در جامعه الف) هزینۀ نگهداری سالمندان
📌هدف از بچه دار شدن
🔹بعد اجتماعی بچه دار شدن
🔸عواقب سالمندی در جامعه
ب) کم شدن نیروی کار و در نتیجه، کاهش تولید
نیروی کار در هر جامعهای طبق تعریف استاندارد بین المللی، افرادی هستند که بین پانزده تا ۶۵ سال سن دارند. این افراد، تولید ثروت میکنند و افراد دیگر (زیر پانزده و بالای ۶۵ سال) مصرف کننده هستند. وقتی جامعهای به مرحلۀ سالمندی رسیده و متوسّط سنی آن بالا میرود، به صورت طبیعی، نیروی کار که تولید کننده است، کم میشود و نیروی سالخورده و بازنشسته _ که مصرف کننده است _ افزایش مییابد. در این صورت، تناسبی بین تولید ثروت و مصرف آن نخواهد بود. یک بازنشسته، کار خود را انجام داده و این، نظام حکومتی است که پس از بازنشستگی باید به او خدمات بدهد. در همۀ نظامهای اقتصادی، هزینۀ خدماتی که به بازنشسته داده میشود، از ثروتی که نیروی کار تولید میکند، به دست میآید. مفهوم کم شدن نیروی کار، آن است که عدّۀ کمی باید تولید ثروت کنند تا عدّۀ فراوانی این ثروت را مصرف کنند. به صورت طبیعی معلوم است که چه اتّفاقی برای این جامعه میافتد.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۶۷-۶۶
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #کلیپ | چگونه فرزندانی مؤمن تربیت کنیم؟
➕چند روش و تکنیک برای افزایش ایمان کودکان
#داستانک
در اولین شب ازدواج ولید ، به همسر زیبایش نگاه کرد ، احساس کرد که خوشبخت ترین مرد دنیاست و برای اولین بار زندگی به روی او لبخند زده است....
نزد هدی رفت ، اما هدی گریه می کرد و داد زد به من نزدیک نشو !!
ولید گفت : چرا ؟
گریه کنان گفت : من آن کسی نیستم که تو می خواهی ، من قبلا بی عفت شده ام و خطا کرده ام با کسی ..
این سخن مانند صاعقه ای بر سر ولید فرود آمد ، واحساس کرد که دنیا برسرش خراب شده ، وقلبش تند تند می زد ، اما زود جلوی خشمش را گرفت وبه اتاق دیگری رفت و خوابید .
صبح هنگام به نزد هدی آمد و گفت :
اگر من اکنون تو را طلاق دهم روی زبان مردم می افتی و آبرویت می رود ، و خانواده ات معلوم نیست باتو چکار کنند ، پس من تو را یک سال کامل نزد خود نگه می دارم ، و بعد تو را طلاق خواهم داد ، تو در اتاقی می خوابی و من در اتاق دیگر ..
روزها می گذشتند و ولید چنانکه گفته بود هدی را به حال خود رها کرده بود ، هر کدام در اتاقی جداگانه می خوابیدند ، و حتی با هدی حرف نمیزد ..
وقتی هدی به ولید نگاه می کرد او را مرد کاملی می یافت که تمام صفات یک مرد خوب را دارد و به حال خودش تأسف می خورد که با خود چه کرده است ...
ولید در کودکی مادرش را از دست داده بود ، و نامادری اش با او مهربان نبود ، اما ولید با همه سختی ها ساخته بود و به نامادری اش پشت نکرده بود ..
و این مشکلات از او مردی با اخلاق ساخته بود ..
اما هدی همیشه ترسی از آخرین برگهٔ سال داشت ، با آمدن آن طلاقش حتمی می شد .
وقتی ولید را در حال بازی با کودکان فامیل می دید ، می دانست که او به بچه ها علاقه دارد ، با خود می اندیشید که به ولید ظلم کرده است و خوشیها را از او گرفته است
روزی از روزها باران شدیدی می بارید و ولید ماشین خریده بود ، آن را روشن کرد اما از شدت بارش آن را متوقف کرد وخودش نیز سرمای شدیدی احساس می کرد بنابراین به داخل منزل برگشت ، وقتی هدیٰ در را باز کرد ولید بیهوش به داخل افتاد .
هُدیٰ بالا تنه او را گرفت و کشان کشان به اتاقش برد و مثل یکمادر تمام شب را بر بالین او منتظر ماند ، ولید تب زیادی داشت ، وهدی تب او را با دستمال خیس کم کم پایین آورد ، بالاخره تبش رفع شد و چشمانش را باز کرد ، هدی را با چشمان خیس در انتظار خود دید ، احساس کرد که هدی را در احساساتش به خوبی درک کرده و با او صادق بوده است ...
ولید شفا یافت ، چند روزی سپری شد و به آخر سال رسیدند ، مدت ماندن هدی به اتمام رسیده بود ..
افکار پریشان به هدی هجوم آورده بودند ..به خانواده اش چه بگوید ؟
وسایل خود را جمع نمود ، آماده برای طلاق شد ..
ولید گفت : قبل از رفتن نزد خانواده ات به سالن برو چیزی هست که باید ببینی .
هدی نمی دانست برای چه باید به آنجا برود ؟
اما آنجا چیزی را دید که توقعش را نداشت !!
ولید روی کاغذی برایش چنین نوشته بود :
همسر عزیزم ؛
سالی گذشت ، و من مراقب تو بودم ،تو را در نماز و روزه دیدم ، تو را در حال دعا یافتم ، ومن تو را بخشیدم ، و از امروز شوهرت هستم و تو همسر من هستی ...
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید :
هرکس عیب مسلمانی را بپوشاند ، خداوند در روز قیامت عیب او را می پوشاند ...
@Hamsarane_LR
🔰 به شرطی که در #ازدواج با "نسخه خدا" جلو برویم... 👆
✅ سخنی بسیار زیبا و کاربردی از استاد #ماندگاری
@Hamsarane_LR