eitaa logo
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
233.5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
45 فایل
🌸🍃 یک روانشناس انقلابی 🇮🇷 #محسن_پوراحمدخمینی 💓 دریافت‌کلاسهای‌آموزشی @hamsaranclass 💓 مشاوره رایگان @hamsaranekhoub 💓 مشاوره تلفنی @moshaverehhamsaran 💓 نظرات @Manamgedayefatemeh7 💓 فروشگاه‌ها😊، مشاوره حضوری، تبلیغات و... @hamsaranrahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
💓 #لبخندانه وقتی کرونا تموم شد، دوماه هم باید این مدلی ماسک بزنیم تا گوشامون برگردن سرجاشون😂😂 💐 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
⚪ رسم وصال ⚪ @hamsaranekhoob
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
⚪ رسم وصال ⚪ @hamsaranekhoob
▫️سلسله کارگاه های آموزش های پیش از ازدواج ▫️ ▫: استاد محسن پوراحمدخمینی (روانشناس و کارشناس خانواده) ▫جمعه ها ساعت ۲۱ تا ۲۲:۳۰ ▫مهلت ثبت نام: ۲۸ آبان ماه 📍این دوره بصورت می باشد. ✅ ویژه خواهران دانشجو سراسر کشور 📮 فقط از طریق آی دی زیر👇 📨 @bkhiribu 📨 @bkhiribu 🔵 بسیـج دانشجـویے خواهران دانشگـاه صـدا و سیـما 🔵 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
💔 #تک‌فرزندان آسیب بیشتری می‌بینند! 💜 #امروز_فرزندآوری_یک_جهاد_است 🌸🍃 زن همانند گل است... 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كه حرص نزند روزى خود را از دست نمى دهد و آن كه حرص زند، به آنچه روزي اش نيست نمى رسد لا يُسْبَقُ بَطيءٌ بحَظِّهِ و لا يُدرِكُ حَريصٌ ما لَم يُقدَّرْ لَهُ الأمالی للطوسی، حدیث 1162 @hamsaranekhoob
سلام همسر من خیلی سرش تو موبایله و اصلا هم اهل ابراز محبت نیست با این که من زیاد بهش محبت میکنم و دوستای ناجوری داره که باعث سیگاری شدن ایشون شده و نمیدونه که من از سیگار کشیدنشون خبر دارم من ۲۲ سالمه و همسرم ۲۷ و دو فرزند ۲نیم ساله و یک ماهه داریم 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🔴ذکر "لاحول و لا قوة الا بالله" ذکر شریف《لا حول و لا قوة الا بالله》 را تأثیری است شگفت در برآورده شدن حاجت و باز شدن روزی. این ذکر دارای خاصیت هایی بسیار است. حضرت صادق علیه السلام که فرموده است: تعجب می کنم از کسی که مال و متاع دنیایی می خواهد و به این کلمه [ ذکر لا حول ] پناه نمی برد! همچنین از امام صادق علیه السلام نقل است که هر کس روزی صد بار این ذکر را بر زبان آورد، حق تعالی هفتاد نوع بلا را از او دفع می کند که کم ترین آن ها فقر و غم است. و نیز فرموده است که هر کس صد بار این ذکر را بگوید، فقر او را در نمی یابد. 📚 باقیات صالحات شیخ عباس قمی، ص۷۹۶ @hamsaranekhoob
💜 ضرورت توجه زوجین به بودن در برابر یکدیگر... 🌸🍃 زن همانند گل است... 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
💚 #رمان_آموزشی❣خانه مریم و سعید❣ قسمت هفتم سعید گوشه های زیر سفره ای رو صاف کرد. سفره رو کمی به با
❤️ رمان آموزشی ، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد نگاشته شده است. 🌷 انتشار رمان، با ذکر صلوات بلامانع است. ❣ @hamsaranekhoob
💚 ❣خانه مریم و سعید❣ قسمت هشتم مریم و سعید عادت دارن وقتی خونه خودشون سر سفره هستند رو به روی هم بشینند. وقتی هم که به مهمونی می روند یا مهمون دارند سعی می کنند کنار هم بشینند. بچه ها هم که مسلماً تلاش می کنند تا نزدیک ترین نقطه به مامان و بابا رو به چنگ بیارند. مریم و سعید اهتمام تامی هم دارند بر اینکه تو خونه همواره آراسته باشند. در واقع به ظاهر خودشون در منزل بسیار اهمیت میدند. اون شبم که پای سفره نشسته بودند، مریم یه دامن بلند گلبهی با یه لباس صورتی ملایم پوشیده بود. آستیناش تا آرنجشو می پوشوند. قبلاً که علی کوچیکتر بود آستین کوتاه تر هم می پوشید. ولی چون داره به سن بلوغ نزدیک میشه مریم هم رعایت می کنه. میخواد یه سری معیارهای اصیل براش جا بیفته. میخواد ذهن نوجوونش پیش از موقع درگیر مباحث جنس مخالف نشه. دچار کنجکاوی بیخود و بی جهت نشه و ضرر نبینه. میخواد پسرش تو امنیت و آرامش روانی دوران بلوغ رو طی کنه و مرد بشه. پسرش باید در آینده یه تکیه گاه باشه تا یه زن بتونه با حمایتش رشد کنه. همه ی این ها می طلبه و ارزشش رو داره که پوشش مامان تو خونه نه تنها تحریک کننده نباشه که آرامش بخش باشه. موهای مریم هم طبق معمول شونه شده و مرتب بود. لباساشم که حسابی خوشبو. معطر به همون عطری که چند وقت قبل به همراه سعید انتخاب کرده بودند. مریم و سعید معمولاً تو انتخاب لباس و عطر به تنهایی خرید نمی کنند. برای انتخاب حتماً نظر همدیگرو جویا میشند. سعید هم یه لباس آستین کوتاه و یه شلوار سرمه ای پوشیده بود. موهاشم به زیبایی شونه کرده بود. عطری رو هم که مریم به مناسبت تولدش براش خریده بود، زده بود. علی و محمد کنار بابا نشسته بودند و فاطمه کنار مامان. میثم هم روی پای مامان در حال شیر خوردن بود. محمد رو به مریم کرد و گفت: _مامان آب میدی لطفاً؟ فاطمه بی معطلی جوابش داد: _داداش جون اگه آب بخوری باید از اول شروع کنیا. مریم برای بچه ها یه قانون گذاشته بود. هرکی تا چهل روز بین غذا آب نخوره یه جایزه می بره. یه کتاب، بازی فکری یا چیزی شبیه اینا. اگرم کسی بعد از چند روز رعایت آب نخوردن حالا آب بخوره، چهل روز از اول شروع میشه. محمدم با یادآوری فاطمه یادش اومد تا حالا پنج روزه که آب نخورده. نمی خواست این پنج روزش از بین بره. پس صرف نظر کرد. پرسید: _مامان الان چند روزه که من وسط غذا آب نخوردم؟ مامان لبخندی زد: _الان پنج روزه. با امشب میشه شش روز. تا سی و چهار روز دیگه که میخوای آب نخوری میشه چهل روز. محمد با خوشحالی به بچه ها گفت: _آخ جون. من سی و چهار روز دیگه جایزه می گیرم. مریم و سعید هم نگاهی به هم انداختند و لبخند رضایت روی لباشون نشست. اون ها با استفاده از گزاره ی تربیتی "قانون، تشویق، تنبیه" در شکل گیری رفتارهای خوب فرزندانشون یا رفع رفتار اشتباه اون ها موفقیت های زیادی داشتند. البته همه ی اینها به دلیل بودن آرامش در فضای خونه و خانواده ست. مریم و سعید هم مثل همه ی همسرها در برخی مسائل، سلایق و علایق و اختلاف نظرهایی دارند. اما هیچ گاه به خودشون اجازه ندادن در جلوی روی بچه ها مسائل اختلافی رو با تنش مطرح یا حل و فصل کنند. چند روز قبل، علی از پسر خاله ش یه جوک شنیده بود. خیلی خوشش اومده بود. می خواست برای مامان و بابا تعریف کنه. رو کرد به بابا و گفت: _بابا یه جوک بگم؟ بابا با خنده جواب داد: _بگو بابا؛ بچه ها علی میخواد جوک بگه لبخند روی صورت علی هی داشت کش می امد و نزدیک بود با یه انفجار تبدیل بشه به یه خنده ی بلند. پس ادامه داد: _یه روز یه آقاهه می خواست بره عربستان. بلد نبود اونجا چه جوری صحبت کنه. یکی بهش گفت: این که کاری نداره. فقط کافیه اول هر کلمه یه "ال" بذاری دیگه درست میشه. مثلاً بگو الچطوری؟ الخوبی؟ خلاصه این آقاهه رفت عربستان. گشنه ش بود رفت یه رستوران. به گارسون گفت: اللطفاً الیک الچلو و الکباب و النوشابه و السالاد البیارید. گارسونم سریع هرچی سفارش داده بود براش آورد! آقاهه خیلی از دست خودش راضی بود که اینقدر زود عربی یاد گرفته. وقتی می خواست پول غذا رو حساب کنه گارسونه اومد نزدیک گوشش یواش گفت: برو خدا رو شکر کن که من فارسی بلدم وگرنه "الکوفت" هم بهت نمی دادم! مریم و سعید و بچه ها زدند زیر خنده. سعید که انگار خیلی خوشش اومده بود گفت: _البیزحمت النمکدان را البدهید... و دوباره همه با هم خندیدند. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور 💜 ارسال نظرات 👇 @Manamgedayefatemeh7 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6