eitaa logo
مشاوره محسن پوراحمد خمینی
41.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
60 ویدیو
8 فایل
🌸🍃 یک روانشناس انقلابی 🍃🌸 #محسن_پوراحمد_خمینی 💚روانشناسی با رویکرد اسلامی ایرانی🇮🇷 💓 ثبت نام و دریافت کلاسها 👇 @hamsaranclass 💓 راهنمای کانال 👇 (مشاوره #رایگان، مشاوره #تلفنی، نظرات، فروشگاه‌های همسران خوب، تبلیغات و...) 👇 @hamsaranrahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام. پسری هستم ۲۲ ساله و مذهبی حدود ۲ سال قبل، من  به خانمی که ازم ۶ سال بزرگ بود و مطلقه نیز بودند علاقه مند شدم و ایشون هم به من شدیدا علاقه مند شدند. من همون اوایل نزدیک ۶ ماه بعدش قضیه رو با پدرم در میان گذاشتم و بابام شدیدا باهام مخالفت کرد و در این زمینه با من صحبت کرد و جوانب قضیه رو برام روشن کرد. ولی من همچنان مخفیانه رابطه داشتم و صحبت میکردیم باهم. بعد از چند مدتی مخفیانه محرم شدیم باهم. الان من این وسط موندم که چکار کنم واقعا؟ احساساتم میگه باهاش ازدواج کن و این کار در بین اقوام مون به شدت منفور است و ابروی خانوادم در خطره و به شدت خانوادمم مخالفت میکنن و این امکانم برام وجود داره که باهاش برم جایی که کسی از اقوام نباشه. ولی از طرف دیگه منطقم میگه بیخیالش شو ارزش خانوادتو نداره ( چون خانوادم واقعا برام مهم هستند) و چند مورد مناسبتری دیگه نیز وجود داره ک اگه اقدام کنم قطعا جواب مثبت میشنوم.  ازدواج من با این خانم، فقط یک وجه مثبت داره که اونم علاقه شدید ایشون به من است و چندین وجه منفی دیگه داره که منطقا نادیده گرفتن شون برام واقعا سخته. و از طرفی، در مدت اشنایی مون این خانم همیشه در مشکلات با من بوده کمکم کرده ک نمیتونم اینارو نادیده بگیرم. موندم این وسط لطفا راهنماییم کنید. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بزرگوار برادر گرامی،متوجهم که ارتباط با این خانم ،با توجه به اینکه شما در اوج سنین جوانی و نیاز های عاطفی و زیستی هستید و از طرفی ایشان عاطفه و حمایت زیادی نسبت به شما نشان میدهند،برای شما جذابیت و کشش دارد، اما علاوه بر نارضایتی خانواده و طرد از خانواده و اقوام،مسائل زیاد دیگری هم هست که ریسک این ازدواج را به شدت بالا میبره و امکان پشیمانی شما را بعد از این ازدواج خیلی زیاد میکنه، کما اینکه رفتار این خانم هم درست نیست،ایشان اگر حقیقتا به شما علاقه دارند و خوشبختی و زندگی توام با آرامش شما براشون اهمیت دارد،نباید ابتدا بدون اطلاع خانواده شما ،با شما ارتباط میگرفتند و بعد هم با وجود نارضایتی شدید خانواده با شما محرم میشدند،رفتار های این خانم در جهت وابسته کردن هر چه بیشتر شما به خودشان،اصلا نشانه های خوبی برای شروع یک زندگی نیست... توجه داشته باشید که برقراری این رابطه برای هر دوی شما آسیب هایی داشته،و تداوم این رابطه،روز به روز عمق این آسیب ها را بیشتر میکند،بنابراین برای جلوگیری از آسیب دیدن هر چه بیشتر دو طرف،باید هر چه سریع تر به رابطه خودتون با این خانم خاتمه بدید، متاسفانه ایشون هم شاید به این دلیل که مطلقه هستند و امکان ازدواج مجدد را برای خودشون محدود تر از قبل میدونند، علی رغم آسیب های زیادی که این ارتباط برای خودشون و شما داره،ناآگاهانه،اصرار و پافشاری به ادامه این ارتباط دارند، چه بسا ممکن هست برای جلوگیری از اتمام این ارتباط، اقداماتی را انجام بدند که نوعی عذاب وجدان یا دلسوزی را در شما برانگیخته کنند یا خدا نکرده تهدید به آسیب زدن به خود یا بر هم زدن زندگی شما در آینده بکنند،در این موارد توجه داشته باشید که اولا دچار عذاب وجدان یا احساس مسئولیت کاذب و برخلاف عقل و اخلاق نشوید و اگر احیانا موارد دوم پیش آمد حتما با مشورت مشاوری امین و باتجربه و همچنین جلب همکاری و همراهی خانواده جلو بروید. توصیه میکنم همین الان هم حتما با یک مشاور یا روان شناس،امین،متعهد و عاقل به شکل ترجیحا حصوری و رسمی ارتباط بگیرید با بتوانید برای مواجهه با مشکلات احتمالی پیش رو، از قبل برنامه ریزی درستی داشته باشید. متاسفانه با مجموع شرایطی که فرمودید،به احتمال زیاد بعد از رفتن زیر یک سقف با مشکلات متعددی رو به رو خواهید شد و با مجموعه ای فرصت های از دست رفته برای ازدواج،زندگی،ارتباط با خانواده و حسرت و پشیمانی مواجه خواهید شد،پس سعی کنید علی رغم اینکه براتون تا حدودی سخت هست با عقلتون تصمیم بگیرید و آینده خودتون را با احساسات زودگذر خراب نکنید،موندن بیشتر در این رابطه ،احتمال ازدواج موفق و با فرد مناسب و هم کفو را هم برای شما سخت تر میکنه هم برای این خانم،به نفع هر دوتون هست که سریع تر از رابطه خارج بشوید و هر کدام به دنبال مسیر مناسب برای زندگی و آینده خودتون بروید،مسیری که علی رغم سختی کوتاهی دررابتدای راه،پشیمانی همیشگی براتون نداشته باشد.اگر ایشان احیانا کمک هایی هم به شما کردن،پس جا داره که این لطف را در حقشون بکنید.همه راه های ارتباطی خودتون را باید با ایشان قطع کنید و جایی برای بازگشت نگذارید،مدتی هم بعد از خاتمه این رابطه،باید به خودتون زمان بدهید که ایشان را از ذهنتون خارج کنید و بعد اقدام به خواستگاری و ازدواج با دختر دیگری بکنید. موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام من دختری ۲۲ ساله هستم که تو یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و خودم هم خیلی معتقد بودم ولی تو یک امتحان الهی دچار اشتباه شدم و افتادم ته چاه ،من با یک اقاپسری تقریبا مذهبی آشناشدم که از ابتدا قرارمون ازدواج بود ولی متاسفانه با اصرار ایشون بین خودمون صیغه خوندیم(آقا گفتند پرسیدن از حاج آقایی که میشه این کار رو کرد که گناه نباشه باهم بودن مون) و ما ۴ سال باهم بودیم و متاسفانه متاسفانه یکسری گناه بین ما اتفاق افتاد البته هم میتونم بگم گول خوردم هم اینکه فکر میکردم بعد ازدواج توبه میکنیم (یکسری افکار بچه گانه ) 😥 ...اون آقا همون موقع ها فرصت خواستند تا کاراشون رو جمع و جور کنند و گفتند باید صبر کنیم خلاصه امسال رفتیم مشاوره و مشاور گفتن ما باهم خیلی اختلاف داریم و خوب نیست ازدواج کنیم و ایشون خیلی تغییر کردن از لحاظ مذهبی من خودمم متوجه شده بودم اما بخاطر عذاب وجدان و فکر اشتباه ،فکر میکردم چون با ایشون بودم باید تا آخرشم بمونم که بعد مشاوره بهم چیزهای جدیدتری هم گفتند راجب اعتقادات شون سوالاتم: ۱.میخوام بدونم باید به خواستگارایی که برام میان بگم این موضوع رو(اکثریت مذهبین )؟اگر نباید بگم عذاب وجدان میگیرم و میترسم که یکوقت کسی بفهمه چون ما باهم کلی هم عکس داشتیم (البته پاک کردن ولی بازم استرسش رو دارم) با این چیکار کنم؟ ۲. اینکه من توبه کردم اما با وجود یک ماه از گذشتنش هنوز تو ذهنم میان و گریه ام میگیره و روزم کلا خراب میشه ،چیکار کنم حالم خوب بشه؟؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما خواهر گرامی خب خدا رو شکر که خودتون هر چند کمی دیر اما متوجه اشتباه خودتون شدید و خدا به شما رحم کرد که با چنین فردی وارد زندگی مشترک نشدید، ای کاش جوانان ارزشمندی مثل شما پیش از اینکه درگیر چنین روابطب بشوند یا در حداقل در اوایل آن، و زمان هایی که به خصوص ارتباطات به بحث روابط نزدیک تر یا پیشنهاد صیغه و ... میرسد، حتما از مشورت یک مشاوره متعهد و عاقل استفاده کنند تا برای آینده خودشون حسرت و استرس به وجود نیاورند. در ارتباط با سوالاتی که فرمودید،اول در ارتباط با سوال دوم، خدا رو شکر که توفیق توبه داشتید و مطمئن باشید،خداوندی خودش که به شما توفیق توبه عطا کرده، قطعا شما را خواهد بخشید، این که الان احساس ناراحتی داشته باشید طبیعی هست، باید به خودتون اندکی زمان بدهید، سعی کنید در این مدت بیکار نباشید، فعالیت ها و مشغولیت های مفید مثل درس، خواندن کتاب های جذاب و آموزنده ، فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مفید، آموختن یک هنر یا ورزش، گسترش روابط با دوستان مومن و با اخلاق،و البته تقویت جدی معنویت و ارتباط با خدا و انس با اهل بیت علیهم السلام داشته باشید، خیلی خوب هست که با یک مشاور متعهد و متدین صحبت کنید. ان شاالله به مرور حالتون هم بهتر خواهد شد. در مورد سوال اول، توصیه میکنم با رعایت نکات اولیه، سعی کنید به خودتون زمان بدید،سریع وارد یک رابطه دیگر نشوید، اجازه دهید تا شرایط برای شما عادی تر بشود، از چالش های گذشته عبور کنید و شخصیت جدید خودتون را با قوت، با مطالعه،معاشرت با افراد مومن و با اخلاق، ارتباط عمیق و توکل بر خدا بسازید تا بتوانید رابطه سالم و خانواده سالمی ان شاالله در آینده داشته باشید. پس اصلا الان برای راه دادن خواستگار یا ازدواج کردن عجله نکنید. نکته بسیار مهم دیگر این هست که مسئله ی گذشته خودتون را حتما با پدر یا مادر هر کدام راحت تر هستید، در میان بگذارید، نیاز نیست همه جزییات را بیان کنید یا مسائلی که بین شما و خدا است و از آن ها توبه کردید را کامل توضیح دهید،اما از هر جهت به نفع شماست که خانواده کلیت مسئله را بدانند گر چه الان ناراحت میشوند و شما را سرزنش میکنند، اما با این کار اگر خدای نکرده اتفاقی در آینده پیش آمد، خانواده طرف شما را میگیرند و از شما حمایت میکنند.در مورد چگونگی بیان این مسئله به خانواده میتوانید از مشاوره امین کمک بگیرید. در ارتباط با گفتن به خواستگار نیز، قطعا در مراحل اولیه نیازی به بیان آن نیست، اگر کار پیش رفت و از جهات دیگر شرایط برای هر دو طرف مطلوب بود، در مراحل نهایی به طرف مقابل بگویید،قبلا با یکی از خواستگاران به جهت آشنایی بیشتر مدتی محرم بوده اید، این مطلب را بین دو نکته مثبت از خودتون قرار دهید تا اثر منفی آن کمتر شود. حتما مهارت خودتون را در جهت انتخاب همسر بالا ببرید،تا ان شاالله انتخاب همسر اگاهانه ای داشته باشید،از صوت های انتخاب همسر اقای پوراحمد و منابع دیگری که در کانال معرفی شده استفاده بفرمایید. ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام وقتتون بخیر. من دخترم و ۱۸ سالمه . درسم خداروشکر خیلی عالیه و واسه پزشکی دانشگاه تهران میخونم و قصد دارم بعدش اپلای کنم. شش ماهه با پسری دوست شدم که ۳۳ سالشه و مهندس عمرانه ولی کارش عکاسیه. بسیار خودخواه و مغروره و حرف حرف خودشه . ازم درخواست های غیرمعقول داشت و وقتی هم که مخالفت میکردم یه مدت سرد میشد و فاصله میگرفت..... این رابطه و درگیری های ذهنیش رو درسم خیلی تاثیر گذاشته بود ، الان با هم کات کردیم اما اون میخواد که برگرده و من نمیدونم واقعا چیکار کنم . دوسم داره ولی تفاوت هامون خیلی زیاده . مشروب میخوره سیگار میکشه و روابط آزاد داره و ... از خصوصیات مثبتش اینه که وفاداره و فوق العاده مسئولیت پذیره. خیلی دختر احساساتی ای هستم و نمیدونم چجوری تو این سالِ حساس احساساتمو کنترل کنم. عاشقش نیستم ولی حس وابستگی بهش دارم. احساس میکنم دارم آینده و اهدافم رو با یه آدم اشتباهی و یه رابطه ناسالم معامله میکنم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما دختر عزیز و بزرگوار بدیهی هست که ارتباط با جنس مخالف بنا به طبیعت انسان، جذابیت خودش را دارد و به نوعی وابستگی را به همراه دارد چرا که ریشه در نیاز های زیستی و روانی انسان دارد، این جذابیت و کشش حکمت و تدبیر خداوند متعال برای تحکیم پیمان های خانوادگی، ایجاد محبت و مودت بین زوجین، بقای نسل و ... هست. بنابراین اسلام به عنوان برنانه زندگی که خدا برای بشر فرستاده، نه تنها این جذابیت و کشش را منفی تلقی نمیکند و آن را نفی نمیکند بلکه آن را با تنظیم روابط بین زن و مرد تبدیل به فرصتی برای تعالی و سعادتمندی انسان میکند، به نحوی که این طرفیت در مسیر درست خودش که همان حکمت خدا از ایجاد این مسئله هست قرار بگیرد و انسان را رشد بدهد، البته از ان جایی که به انسان اختیار داده شده، خود او میتواند از این ظرفیت الهی در مسیر آسیب رساندن به خود و مسیر انحطاط به جای رشد استفاده کند گرچه با لذت های کوتاه مدت خود را توجیه کند. در این مورد نیز احساس شما از این رابطه درست هست، طبیعتا با توجه به اختلاف سنی زیاد شما با این آقا و از طرفی ویژگی های رفتاری ایشان مثل داشتن روابط آزاد، که بدون شک منافی وفاداری و مسئولیت پذیری هست، این رابطه برای شما به جز دغدغه ها، اختلافات،قهر و آشتی های گاه و بی گاه و ناراحتی و دلخوری در نهایت چیزی نخواهد داشت، خدا رو شکر که تا الان به درخواست های غیر معقول این آقا تن نداده اید و ارزش خود را به عنوان یک دوشیزه نخبه و ارزشمند حفظ کرده اید، این را در نظر داشته باشید که اولا جایگاه خودتون را بشناسید و قدر خودتون را بدانید، و به پایین تر از آن حقیقتا راضی نباشید و خودتون را نفروشید، لیاقت شما همسری است که همانند خود شما ویزگی های مثبت زیادی داشته باشد،فقط به شما وفادار باشد و قدر شما را بداند، خواسته های شما برای او ارزشمند باشد و سعی اش را برای خشنود کردن شما به کار بگیرد ، چنین فردی ارزش ان را دارد که شما نیز عشق خود را به او هدیه کنید و برای خشنود کردن او تلاش کنید. کسب موفقیت های بزرگ، اراده های قوی میخواهد، کسی که اراده ای قوی دارد حتی اگر فردی مذهبی نباشد اما با اراده خود میتواند بر لذت های زودگذر و خوشگذرانی های موقت در جهت کسب موفقیت های بزرگ و ارزشمند عبور کند و قطعا شما نیز این توانمندی را دارید. جدا شدن از این روابط، طبیعتا تا چند روزی غمگینی و بی حوصلگی به همراه خواهد داشت و این طبیعی است اما اگر این این ناراحتی فعلی اجتناب کنید و به رابطه ناسالم ادامه دهید، بعدا مجبور خواهید شد با ناراحتی های بسیار بیشتر و ضرر های چه بسا غیرقابل جبران به این رابطه خاتمه دهید، به قول معروف جلوی ضرر را از هر جایی بگیرید منفعت هست... سعی کنید با برنامه ریزی صحیح،اهداف خود را با جدیت پیگیری کنید و موانعی که بر سر راه موفقیت شما هست را با اراده خود کنار بزنید. ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام وقتتون بخیر دختری هستم ۲۶ ساله،سه سال هست با آقایی در ارتباط بودم ارتباط دوستانه و صرفا از اول مشخص کردم فقط برا کمک تو زمینه درس، و سال اول فقط وقتایی مشکل درسی داشتم پیام میدادم و هر از گاهی یه احوال پرسی اما ایشون بیشتر پیام میدادن، خیلی توجه میکردن بهم. به من میگفتن که خیلی دوست دارن منو ببینن  و چندبار درخواست کردن عکسمو براشون بفرستم. ولی من حد و حدود داشتم. همه این چیزا بود و من احساس کردم که به من حسی دارن و همیشه برام سوال بود که واقعا چیزی هست یا نه، سعی میکردم شرایط رو فراهم کنم تا اگه صحبتی دارن و به هر دلیلی روشون نشه یا چیز دیگه ای هست بگن ولی بازم چیزی نمیگفتن. من خودم چون چهار پنج سال قبل از ایشون از سمت یه نفر ضریه خورده بودم نمیتونستم دوباره به راحتی ابراز احساسات کنم خلاصه این ارتباط ادامه داشت و من کم کم با این رفتاراشون بهشون علاقه مند شدم کاملا آدم متشخص و محترمی هستن خانواده دار و اصیل ایشون از یه شهر دیگه ن و من یه شهر دیگه اطلاعات شخصی از هم نداریم یعنی در حد فقط اسم و فامیل و اهل کجا بودن و مدرک تحصیلی. ایشون خیلی سرد شدن انگار،دیگه یک ماه میشد پیام نمیدادن، خودم بهشون پیام دادم و میگفتن که مشغولن و مشکل براشون پیش اومده و بخاطر این مسائل نتونستن احوال بپرسن احساس میکردم با ایشون کامل میشم،حتی باهاشون به خدا نزدیک تر شدم، وقتایی نمیتونستم داشته باشمشون میرفتم سمت خدا و دعا میکردم براشون و باعث شد ارتباطم با خدا بیشتر و بیشتر بشه ولی خب همونطور که گفتم با اینکه سردی رفتار از طرف ایشون احساس میکردم ولی همین که صحبت میکردیم دیگه اون سردی نبود و اگه افسار زمان دستمون نبود انقد حرف داشتیم برا هم که کم‌نمیوردیم ،دلتنگ میشدم پیام میدادم هر از گاهی ایشون حوصله نداشتن و میگفتن حوصله ندارم چت کنم و من با دلتنگیم پس زده میشدم. بهشون گفتم نظرتون در مورد ارتباطمون چیه ؟و این ارتباط قراره با چه هدفی پیش بره ؟و چطور بشه؟آدم شوخ طبعی هستن گفتن که ارتباطمون مجازیه و خطرناکه وگفتن که یه دوستی معمولی آیا احساس من اشتباه بوده و ایشون حسی نداشتن؟ آیا رفتار من اشتباه بوده تو برخورد با ایشون ؟ چه مواقعی که درخواست عکس کردن و مواقع دیگه که از نظر خودم احساسی بروز میدادن؟ و اینکه صحبت کردن در مورد هدف ارتباط و بیان احساسم از طرف من اشتباه بوده؟ و در آخر اینکه ایشون برمیگردن باز یا نه؟ اگر‌برگشتن رفتار درست چیه؟ چطور باید برخورد بشه؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما خواهر بزرگوار با توجه به چیزی که فرمودید، با این آقا برای مسائل درسی ارتباط برقرار کردید، طبق چیزی که انتظار میرفته کم کم به ایشون وابسته شدید و ایشون هم اوایل توجه زیادی به شما نشون میدادن، از شما درخواست عکس داشتند( که کار بسیار درستی انجام دادید که عکسی از خودتون به ایشون ندادید.) هدف و وجهه ی ارتباط رو مشخص نمیکردن، اما به شما درد و دل میکردن، مسائلشون را با شما میگفتن و ... الان که شما به ایشون وابسته شدید، ارتباط را کمتر کردند، هرازگاهی شما را پس میزنند و هر زمان که خودشون نیاز داشته باشند به سراغ شما می آیند، در تمام طول این مدت هیچ گونه ابراز علاقه مستقیم یا تمایل برای جدی تر کردن رابطه بروز ندادند و شما هم که ازشون پرسیدید با جواب های سربالا و مبهم به اصطلاح عامیانه شما را پیچوندند! خواهر عزیزم، صراحتا خدمتتون عرض کنم، بدون شک، ادامه این ارتباط مبهم و بی سرانجام چیزی به جز اتلاف عمر و به بازی گرفتن احساسات و عواطف شما نیست... شما وسیله ای هستید که این آقا هروقت به دنبال تخلیه هیجانات منفی و برطرف کردن نیاز های خودشون هستند، به سراغ شما می آیند و هر زمان که شما نیاز دارید،توجهی نمیکنند، این رابطه حتی یک دوستی معمولی هم نیست چرا که در یک دوستی عادی هم دوطرف باید متقابلا نسبت به یکدیگر وظایف و حقوقی را رعایت کنند، گرچه توجه به این نکته حقیقتا اهمیت زیادی دارد که اساسا وجود یک دوستی معلومی بین دو جنس مخالف، اساسا حرفی بی پایه و اساس و روکشی برای روابط آسیب زاست ، چرا که قطعا کشش جنسیتی و جذابیت هایی که بین دو جنس هست، کار را فراتر از دوستی عادی می کشاند و حداقل آسیب آن همین وابستگی و شیفتگی است که موجب شده شما متوجه ایراداتی واضحی که در این ارتباط وجود دارد نباشید. نزدیکی به خدا، با پیروی از الگویی منطقی و کارامد است که خدا -که خود آفریننده انسان هست- برای روابط بین زن و مرد و مناسبات ان ها قرار داده که همان ازدواج به شیوه درست و با آگاهی و تعقل کافی است، که مایه ی آرامش و کامل کننده نصف دین هست. زمانی که در دین ما به طور صریح از دوستی با جنس مخالف نهی شده، منظور همین آسیب هایی است که فرد به علت جذابیت های ظاهری این روابط و وابستگی که پیدا میکند اصلا متوجه آن نمیشود و ...
سلام خدمت استادبزرگوار،خانمی ۳۴ساله هستم،ده ساله ازدواج کردم ودوپسر دارم.سه چهارسال قبل از ازدواجم،بانظارت خانواده با آقایی روابط عاطفی عمیق و قرار ازدواج داشتیم امابنا به مصلحتی نشد،و روابط به کل قطع شد.ازدواجم با همسرم به اجبارنبود اماچون پسرخوبي بودوبنا به نظرخانواده موافقت کردم،اختلافاتی ازدوران نامزدی داشتيم اماهردوسعی کردیم کناربیایم.بعدازازدواج اختلافات کم کم بیشترشدو مااز هم دورتر.اون عشق داره به من امامن بیشترشبیه دوست هستم باهاش،بعضی وقتاخوب،بعضی وقتابد.من کنارش خودم نیستم،به شدت عصبی شدم،آرامش ندارم.همسرم آدم فوق العاده آرام وصبور،اقتصادی،وتاحدی ایراد گیر،من شادو پرانرژی،ولخرج،کم حوصله بودم اماالان معمولا ساکت،یه زندگی تکراری،حس اسارت دارم،تازگیا زندگیموبا رابطه قبلم مقایسه میکنم وهمش احساس میکنم ازدواجم بزرگترین اشتباهم بود.باهمسرم چندین بارتصمیم گرفتیم،مشاوررفتم که حالم بهتربشه اماموقت هست.چندین بارتصمیم به طلاق توافقی گرفتیم امابخاطر بچه هاانجام ندادیم.احساس میکنم به هممون ظلم داره میشه،عصبی شدن من پسرامو عصبی کرده،همسرم اززندگی راضی نیست،خودم روزبه روزازلحاظ روحی و جسمی تحت فشار،زندگیمون کج دار و مریز داره پیش میره،آیا واقعاراهی برای نجات این زندگی هست؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار تلاش هایی که برای بهتر شدن زندگی مشترک انجام دادید مثل مشاوره هایی که رفتید قابل تقدیر هست. قطعا پذیرش و کنار آمدن با تفاوت های شخصیتی و ... در زندگی مشترک، نیازمند زمان و تلاش هست و طبیعتا تا زمانی که زوج نتوانند به سبک خاصی از زندگی و رابطه برسند که هر دو را به تعادل برساند، دچار دلخوری ها و سختی هایی خواند شد. این مسائل کمابیش در همه ی زندگی ها وجود دارد چون هیچ دو انسانی روی کره زمین از نظر روحیات و شخصیت دقیقا شبیه هم نیستند. علاوه بر این مسائل و مشکلات دیگری ممکن هست خانواده را درگیر کند، مسائل بیرونی مثل مسائل اقتصادی و ... یا برخی مشکلات رفتاری، تفاوت در عادات اخلاقی و رفتاری، تفاوت فرهنگ های خانوادگی و ... از این جنبه اساسا هیچ زندگی نیست که خالی از این مشکلات و مسائل باشد، و اساسا ذات زندگی در این دنیا بدون مشکل و سختی نیست. منتها خانواده های مختلف، در حیطه های مختلفی مشکل دارند و مسائل آن ها شبیه به هم نیست، گاهی در یک زندگی مسائل در حیطه تفاوت های شخصیتی پررنگ تر هست و گاهی اتفاقا از نظر شخصیتی زوجین شباهت بیشتری به هم دارند اما در حیطه های دیگر دچار مشکل میشود و گاهی این مشکلات آن قدر جدی هستند که تفاوت های شخصیتی در مقایسه با آن ها شبیه شوخی است... قطعا خود شما بهتر می دانید که راز خوشبختی یک زوج و نشاط در زندگی بیشتر از آن چه به شباهت ویژگی های شخصیتی آن ها مربوط باشد به نحوه کنار آمدن آن ها با هم و شیوه های حل مسئله دو طرف در زندگی مشترک بستگی دارد، چه بسا زوجی با تیپ های شخصیتی متفاوت تر که احساس خوشبختی بیشتری در زندگی داشته باشند چرا که با همه ی وجود بدای رسیدن به هماهنگی در زندگی تلاش کردند و عشق و علاقه ای که بین آن ها بوده انگیزه بسیار قوی در این جهت و همچنین کنار آمدن با مشکلات و مسائل برای آن ها فراهم آورده.... پاسخ به این سوال که آیا امیدی به این زندگی هست، این است که در اکثر شرایط به شرط این که دو طرف انگیزه کافی برای نجات زندگی خود داشته باشند و همه ی تلاش خود را به کار گیرند زندگی ها قابلیت نجات دارند مگر شرایط بسیار خاص که مثلا یکی از طرفین اختلال روانی بسیار شدیدی دارد که قابل درمان نیست و زحمت فراوانی برای همسر او ایجاد کرده یا مشکلات اخلاقی حاد به شکل مکرر و مداوم دارد و... که حاضر به هیچ گونه تغییر و اصلاحی هم در خود نیست. پس اصل قضیه، شرطی است که مطرح شد اما مشکل این جاست که گاهی مسائلی پیش می اید که باعث میشود زوجین انگیزه کافی برای حل مسائل خود نداشته باشند یا علی رغم برخی از اقدامات مثل مراجعه به مشاور و ... همه تلاش خود را برای بهبود اوضاع و مثلا اجرای توصیه های مشاور به کار نگیرند! یکی از شایع ترین این دلایل وجود روابط عاطفی قبل از ازدواج یا روابط عاطفی موازی با زندگی مشترک است و مقایسه های مکرری که فرد بین همسر خود و دیگری انجام میدهد و مدام با خود فکر میکند اگر با فلانی ازدواج کرده بودم، زندگی بهتری داشتم! یا اگر الان طلاق بگیرم و با فلانی ازدواج کنم زندگی بهتری خواهم داشت...! طبیعی است که چنین افکاری، انگیزه فرد را برای تلاش کردن در جهت بهبود زندگی از بین میبرد و نشاط رابطه را در فرد می کشد......