eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.1هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
19.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ترانه ریحانه برگرفته از 🔰قصه‌های پــــــ👱‍♂ــــــدر دختـــــــ👧ــــــــــری http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b @hamsardarry 💕💕💕
(قسمت4) همونطور ڪہ تو حیاط راہ میرفتم درس میخوندم،سنگ ڪوچیڪے بہ صورتم خورد آخ ڪوتاهے گفتم و دوبارہ مشغول درس خوندن شدم دوبارہ سنگ بہ بازوم خورد! با حرص این ور اون ور رو نگاہ ڪردم،عاطفہ با خندہ از پشت دیوار سرشو آورد بالا و گفت:خاڪ تو هِد خرخونت! _آزار دارے؟ لبخند دندون نمایے زد. _اوهوم،وقتے من درس نمیخونم تو هم نباید بخونے! ڪار همیشگیش بود وقتے تو حیاط درس میخوندم میرفت رو نردبون و از پشت دیوار اذیت میڪرد! درس ها بہ قدرے سنگین بود ڪہ حوصلہ شوخے با عاطفہ نداشتم رفتم سمت خونہ ڪہ دوبارہ سنگ سمتم پرت ڪرد خورد بہ سرم! _هوے هوے ڪجا؟! برگشتم سمتش و محڪم ڪتابو پرت ڪردم،سریع سرش رو دزدید. صداے آخ مردے اومد،با چشماے گرد شدہ نگاهش ڪردم! _عاطفہ ڪے بود؟ عاطفہ با لحن گریہ دار گفت:داداشمو ڪشتے قاتل! رفتم ڪنار دیوار و رو تخت ایستادم،تو حیاطشون سرڪ ڪشیدم دیدم امین نشستہ رو زمین سرشو گرفتہ ڪتاب هم ڪنارش افتادہ!زیر لب خاڪ بر سرمے گفتم! عاطفہ طلبڪارانہ گفت:بیچارہ داداش من دوساعتہ میگہ عاطفہ،هانیہ رو اذیت نڪن.... امین نذاشت ادامہ بدہ و با عصبانیت گفت:من ڪے گفتم هانیہ؟! نگاہ ڪوتاهے بهم انداخت و آروم گفت:من گفتم خانم هدایتے! لبم رو بہ دندون گرفتم،گندت بزنن هانیہ،هرچے فحش بلد بودم نثار عاطفہ ڪردم با خجالت گفتم:چیزے شد؟ بہ نشونہ منفے سرش رو تڪون داد و بلند شد،تند تند گفتم:بہ خدا نمیدونستم شما اینجایید،میخواستم عاطفہ رو بزنم،آقاامین ببخشید! با گفتن اسمش سرخ شدم،ڪتابمو گرفت سمتم و گفت:این براے درس خوندنہ نہ وسیلہ رزمے! بیشتر خجالت ڪشیدم،سرم رو انداختم پایین دیگہ روم نمیشد هیچوقت جلوش آفتابے بشم،خیلے عصبے بود مگہ از قصد ڪردم؟!عاطفہ ڪہ حالم رو دید خواست چیزے بگہ ڪہ دستش رو فشار دادم ساڪت شد! زیر لب گفتم:بازم عذر میخوام دیگہ.... ادامہ ندادم و وارد خونہ شدم،از تو فریزر چندبستہ یخ برداشتم،دوبارہ رفتم رو تخت و بدون اینڪہ حیاطشون رو نگاہ ڪنم گفتم:عاطفہ،بیا این یخ ها رو بگیر! صداے امین اومد:عاطفہ داخلہ،صداش ڪنم؟ با دلخورے گفتم:نہ خیر! یخ ها رو گذاشتم رو دیوار. _اینا رو بذارید رو سرتون! با لحن آرومے گفت:خانمِ ہ...هانیہ خانم؟! با گفتن اسمم گر گرفتم،احساس ڪردم دارم میسوزم با عجلہ وارد خونہ شدم،از پشت پنجرہ دیدم ڪہ یخ ها رو برداشت و بہ حیاط نگاہ ڪرد! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
🍃چہ دعایےکنمت اول صبح... 🌼خنده ات ازتہ دل 🍃گریہ ات ازسر شوق 🌸روزگارت همہ شاد 🍃سفره ات رنگارنگ 🌼وتنےسالم و شاد 🌸کہ بخندے همہ عمر 🌼روزوروزگارتون بروفق مراد http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ✍زندگی‌تان را به میدان غر زدن‌های دائمی تبدیل نکنید. می‌دانیم که همسرتان باز هم کمد را به هم ریخته اما به جای غر زدن یا جنجال به پا کردن برای موضوعات ساده، به این فکر کنید که آیا خودتان بی‌عیب و نقصید؟! مطمئن باشید که همه ما گاهی به خاطر کاستی‌های‌مان دیگران را رنجانده یا ناامید می‌کنیم. پس به جای آنکه مدام خودتان را در مقام قاضی یا معلم قرار دهید، از کنار مشکلات کوچک آسان‌تر بگذرید و صحبت کردن در مورد آنها را به زمانی که آرام‌ترید موکول کنید. باور کنید انتخاب کلمات بهتر در زمان آرامش تاثیر حرف شما را چند برابر خواهد کرد. ‌http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ دادن حس خوب را فراموش نکنید. ❤️ تا آنجا که برایتان مقدور است از تشویق همسرتان خودداری نکنید 👈چون وقتی او را نسبت به خودش خوش‌بین می‌کنید او به شما نیز خوش‌بین می‌شود. ‌ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
👈 👉 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰 ❓ با سلام من الان حدود ۷ ماه هست که عقد هستم مشکل اینجاست که من هر وقت ناراحت میشم از دست خانوادم یامشکلی پیش میاد و باشوهرم در میان میزارم و درد دل میکنم شوهرم به خانواده ام میگه و همه چیز رو تعریف میکنه بخاطر همین مسئله من دیگه بهش اعتماد ندارم و نمیتونم دیگه باهاش حرفی رو در میان بزارم یا درد دل کنم و تصمیم گرفتم از این به بعد تو خودم بریزم و یا با دوستام در میان بزارم لطفا راهنماییم کنید. 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
👈 👉 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰 با سلام دوست گرامی قطعا زندگی زناشویی نیازمند حفظ حریم و رازداری در مورد مسائل خصوصی آن است و هر زمان این مساله رعایت نشود، افراد به یکدیگر بی اعتماد شده و امنیت آن حریم از بین میرود. این همان مساله ای است که همسر شما نسبت به آن ناآگاه بوده و براساس تصور خود، گمان می کنند که با بیان مستقیم مسائل و مشکلات و دلخوری های شما به خانواده تان قادر خواهند بود به شما کمک کرده و سریعتر مساله را حل کند. به شما پیشنهاد می کنم بجای فاصله گرفتن و بدین وسیله باور کردن امن نبودن رابطه، در جهت ایجاد اعتماد و امنیت تلاش کنید. در گفتگویی با همسرتان، با استفاده از لحن بیانی که حالت هجومی و موردقضاوت بودن همسرتان را منتقل نکند، تنها انتظارت خود را بیان کرده و احساس خود را از این عملکرد همسرتان بیان کنید و سعی کنید زمینه گفتگو در این راستا را فراهم کنید تا آنجایی که بتوانید به واقعیت دیدگاه همسرتان آگاه شوید، آن را به چالش بکشید و او را متوجه خطای دیدگاهش کنید. در این امر مشاوره حضوری بسیار راهگشا خواهد بود. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤ (قسمت5) با بے حوصلگے وارد حیاط شدم،سہ هفتہ بود خونہ عاطفہ اینا نمیرفتم،از امین خجالت میڪشیدم،اوایل آذر بود و هواے پاییزے بدترم میڪرد! بہ پنجرہ اتاق عاطفہ نگاہ ڪردم،سنگ ریزہ اے برداشتم و پرت ڪردم سمت پنجرہ،خواب آلود اومد جلوے پنجرہ با عصبانیت گفت:صد دفعہ نگفتم با سنگ نزن بہ شیشہ؟!همسایہ ها چے فڪر میڪنن؟!عاشق دلخستہ م ڪہ نیستے فردا بیاے منو بگیرے!بذار دوتا همسایہ برام بمونہ! با خندہ نگاهش ڪردم. _ڪلا اهداف تو شوهر ڪردن خلاصہ میشہ؟ نشست لب پنجرہ با نیش باز گفت:اوهوم،زندگے یعنے شوهر! با خندہ گفتم:بلہ بلہ لحاظشم گرفتم! خواست چیزے بگہ ڪہ دیدم چشماے خواب آلودش گشاد شد و لبشو گاز گرفت. با تعجب گفتم:چے شد عاطفہ؟ پریدم رو تخت و حیاطشون رو نگاہ ڪردم،امین داشت با اخم نگاهش میڪرد،خواستم از رو تخت برم پایین ڪہ با صداے بلند و عصبے گفت:هانیہ خانم! خیلے جلوش خوب بودم خوبتر شدم! برگشتم سمتش و آروم سلام ڪردم! بدون اینڪہ جواب سلامم رو بدہ با عصبانیت گفت:وسط حیاط نمایش راہ انداختید؟تماشگرم ڪہ دارہ! با تعجب نگاهش ڪردم،برگشت سمت چپ! _میرے خونہ تون یا بیام؟! یڪے از پسرهاے همسایہ از تو تراس نگاہ میڪرد،خون تو رگ هام یخ بست! جلوے امین یہ دختر دست و پا چلفتے با ڪلے خراب ڪارے بودم! زیر لب چیزے گفت ڪہ نشنیدم،با عصبانیت رو بہ عاطفہ گفت:برو تو! عاطفہ سرش رو تڪون داد و گفت:الان ترڪش هاش همہ رو میگیرہ! برگشتم سمت من. _شما هم بفرمایید منزلتون!نمایش هاے بچگانہ تونم بذارید براے اڪران خصوصے! هم خجالت ڪشیدم هم عصبے شدم،خواستم جوابش رو بدم ڪہ دیدم خودنویسم تو دستشہ! با تعجب گفتم:خودنویسم!فڪر ڪردم خونہ تون گم ڪردم! با تعجب بہ دستش نگاہ ڪرد،رنگ صورتش عوض شد! خواست چیزے بگہ اما ساڪت شد،خودنویس رو گذاشت روے دیوار. همونطور ڪہ پشتش بهم بود گفت:دروغ گفتن گناہ دارہ! نمیتونست دروغ بگہ! 😉 🙏🏻🌷 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 🔷مهارت کلامی 🔹خانم: توخسيسي! 🔸آقا: منظورت اينه كه حسابگرم ؟! 🔹خانم : من حوصله ندارم غذا درست كنم ! از رستوران بيار! 🔸آقا: يعني من از غذاهاي خوشمزه تو محروم بشم ؟! 🔹خانم: از قيافه ات خوشم نمياد! 🔸آقا: عوضش تو خيلي خوشگلي ! 🔹خانم: بچه هات منو خيلي خسته كردن ! 🔸آقا: بهت حق مي دم ! تو خيلي صبوري ! ازت متشكرم ! ان شاءالله بزرگ مي شن جبران می کنن ! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕