❤🍃❤️
#هردوبدانیم
#تفاوت_های_شخصیتی؛
👱♂مردان آناناســـــ🍍ــــی
👩زنان هلویـــ🍑ــــــی!
👈مردهای مــــــــــــ✍ـــــدیر
و زنان مراقـــــــــــ👀ـــــــــب
💟خانمها دوست دارند از آدمهای دور و برشان، مراقبت کنند.
به همین دلیل هم آنها
مــــــ👩👧👦ـــــــادر میشوند
مربیـــــ😊ـــــان باحوصلهای هستند
و پرستــــــــ👩⚕ــــــارانی شایسته.
💟مردها به طور ناخودآگاه دوست دارند که مدیـــــ✍ـــــر باشند
و معمولا به مدیریـــــ✍ــــــت کردن دیگران هم تمایل نشان میدهند.
💟 آنها در ناخودآگاهشان دوست دارند درست مثل اجدادشان
رئیس قبیله باشند💪
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#سیاستهای_همسرداری
یادمون باشه در املای زندگى
همیشه براى «محبــّت»❤️
تشدید بگذاریم
تا از محبتهامون حتى
نیم نمره هم ڪم نشه
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
@dars_akhlaq .mp3
1.79M
❤️🍃❤️
#كليپ_صوتی
#آيت_الله_مجتهدی تهرانی(ره)
📝بداخلاقی زن و شوهر!
🔍 #درساخلاق
🔍 #بداخلاقی
✅ خیلی تأثیر گذار 👌
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️ #عاشقانه_مذهبی ❤️(قسمت16)
همراہ بهار رسیدیم سر ڪوچہ،هم ڪلاسے شیطون و مهربونم ڪہ تازہ ڪمے صمیمے شدہ بودیم!
زنگ رو زدم،چند لحظہ ایستادیم اما ڪسے در رو باز نڪرد،دوبارہ زنگ رو زدم ڪہ عاطفہ از پشت پنجرہ گفت:صبر ڪن!
با تعجب نگاهش ڪردم،در خونہ عاطفہ اینا باز شد،عاطفہ اومد بیرون،معمولے سلام و احوال پرسے ڪردیم ڪلیدے بہ سمتم گرفت و گفت:خالہ رفتہ بیرون ڪلید رو داد بدم بهت!
ڪلید رو ازش گرفتم و تشڪر ڪردم،عاطفہ با ڪنجڪاوے بہ بهار نگاہ میڪرد،بهار با لبخند دستش رو گرفت جلوے عاطفہ و گفت:بهار هستم،دوست هانیہ!
عاطفہ دست بهار رو گرفت.
_منم عاطفہ ام دوست صمیمے هانیہ!
خندہ م گرفت،بعداز این دوسال هنوز من و خودش رو صمیمے حساب میڪرد و حسود بود!
خواستم حرفے بزنم ڪہ صداے بوق متوالے ماشینے باعث شد حواسم پرت بشہ!
برگشتم و پشت سرم رو نگاہ ڪردم بنیامین بود!
دست بہ سینہ ایستادہ بود ڪنار ماشینش و با لبخند بدے نگاهم میڪرد،خون تو رگ هام یخ بست با استرس رو بہ بهار گفتم:بریم دیگہ!
سریع در رو باز ڪردم،وارد حیاط شدیم بهار با شیطنت گفت:خبریہ ڪلڪ؟!بنیامین رو دیدم!
با حرص گفتم:خبر ڪدومہ؟!دیونہ م ڪردہ!
بهار از پشت بغلم ڪرد و گفت:الهے!عاشق شدہ خب!
_عاشق ڪدومہ؟!دنبال چیزے ڪہ بیشتر پسرا دنبالشن!
خواست چیزے بگہ ڪہ دست هاش رو از دور ڪمرم باز ڪردم و گفتم:نگو فڪر منفے نڪن ڪہ خودش مستقیم بهم گفتہ!
با تعجب نگاهم ڪرد:دروغ میگے؟!
همونطور ڪہ وارد پذیرایے میشدم گفتم:دروغم ڪجا بود؟!بیا تو!
یااللہ گویان دنبالم اومد،با تعجب گفتم:آخہ تو مردے؟!یا ڪسے خونہ ست؟!
بے تعارف نشست رو مبل.
_محض اطمینان گفتم!
همونطور ڪہ مقنعہ م رو در مے آوردم وارد آشپزخونہ شدم _چے میخورے؟
_چیزے نمیخوام اومدم خیر سرم تو درس ڪمڪم ڪنے،راستے؟
ڪترے رو پر از آب ڪردم.
_جانم!
_خانوادت میدونن بنیامین مزاحمت میشہ؟!
ڪترے رو گذاشتم روے گاز و برگشتم پیش بهار!
_نہ،فڪرڪردم خودم میتونم حلش ڪنم!
با حرص گفت:بے جا ڪردے،باید بہ خانوادت اطلاع بدے!
بہ دروغ باشہ اے گفتم،از خانوادم نمیترسیدم خجالت مے ڪشیدم!
_براے اردوے مشهد ثبت نام ڪردے؟!
سردرگم گفتم:اردوے مشهد؟!
_اوهوم،سهیلے ترتیبش رو دادہ همہ ثبت نام ڪردن فردا بریم ثبت نام ڪنیم تا پر نشدہ!
با تعجب گفتم:سهیلے دیگہ ڪیہ؟!
چشم هاش رو ریز ڪرد،با حرص نفسے ڪشید و گفت:حالت خوب نیستا!بابا همین طلبہ باحالہ دیگہ!امیرحسین سهیلے!
سلول هاے مغز خستہ م بہ ڪار افتادن!همون طلبہ عجیب!
_من نمیام تو ثبت نام ڪن!
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
خدایا 🙏
دفتر امروزم را با
نام و یادت می گشایم
یاریم کن تا دلی را شاد کنم 😇
به پاس شکرانه بیداریم
دستم را رها مکن🙌
تا به امید تو
دست افتاده ای را بگیرم🙏
#سلام_آخر_هفتهتون_زیبا 🌹
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
@maman_paz
❤️🍃❤️
#امام_علی_علیه_السلام :
زن باید براى همسرش عطر بزند😍
رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول) ص : 101
#پ_ن 1: عطر زدن فقط برای محارم (علی الخصوص همسر) سفارش شده است🌹
#پ_ن 2: به این حدیث توجه کنید👌
پیامبر (ص) می فرماید :
وقتي زني براي كسي جز شوهر خود بوي خوش(عطر) به كار برد مايه آتش و عار است
نهج الفصاحه، چهارم، ص 190
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
✅روش #انتقادکردن_صحیح از #همسرتون ؛
🔅 اگر میخواهید از همسرتان یا افراد دیگر انتقاد کنید ، آن را در بین دو عبارت مثبت قرار دهید ؟
- به این صورت 👇
#جمله_مثبت➕😊 #جمله_منفی
➕😊 #جمله_مثبت
🔴مثال :
👈🏻 تو مرد سخت کوشی هستی ، اگر چه منو به تفریح و بیرون نمی بری ، اما به نیازهای منزل حساسی.
👈🏻 تو خیلی مهربـــــــ❤️ـــــونی
اگر چه به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشوم
ولی می دونم
دوســـــ😍ــــتم داری.
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#هر_دو_بدانیم
🔹 آیا شما هم در روابط زناشوییتان «پانتومیم» اجرا میکنید؟! یعنی انتظار دارید همسرتان از رفتارهایتان حدس بزند، چه احساسی دارید؟!
🔸 انتظار دارید هر وقت فکرتان مشغول است، طرفتان خودش بفهمد شما به چه فکر میکنید و از شما دلجویی کند؟!
🔹 انتظار دارید شریک عاطفیتان، خودش حدس بزند، چه نیازی دارید و برای رفع نیاز شما کاری انجام دهد؟!
🔸 اگر شما اینگونه هستید، بدانید که زندگی واقعی، «پانتومیم» نیست تا همسر ما بخواهد و یا بتواند نگفتههای ما را حدس بزند. بهتر است حرف بزنید. اگر ناراحتید در مورد احساستان حرف بزنید. اگر دلتان چیزی میخواهد، در موردش حرف بزنید. اگر فکری در سر دارید، در موردش حرف بزنید.
✅ در یک رابطهی عاطفی، «گفتگو» بهترین شیوهی مدیریت تعارضات است. لطفا «حرف» بزنید...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#خانمهابخوانند
❣خانم نازنین بپذیر که یک مرد "صاحب" بدن همسر خود میباشد.
‼️حتی اگر کاملا بی میل هستی
باید خود را #تمیز و #خوشبو در اختیارش بگذاری😇💝
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️ #عاشقانه_مذهبی ❤️
(قسمت17)
بهار از آغوشم بیرون اومد و گفت:مطمئنى نمیخواے بیاے؟
گونہ ش رو بوسیدم و گفتم:میخواستم مے اومدم عزیزم،برو بهت خوش بگذرہ!
با حالت خاصے نگاهم ڪرد و گفت:باشہ خیلے دعات میڪنم!
چیزے نگفتم و لبخند زدم!
مثل بچہ ها لبش رو غنچہ ڪرد و گفت:هانے بدون تو خوش نمیگذرہ!
خواستم چیزے بگم ڪہ برگشت سمت راستش رو نگاہ ڪرد و بلند گفت:آقاے سهیلے! سهیلے برگشت بہ سمت ما،آروم و سر بہ زیر اومد ڪنارمون!
_بلہ در خدمتم،فقط میشد چند قدم بیاید اون ور تر آروم صدام ڪنید.
همونطور ڪہ نگاهش بہ زمین بود با چاشنے لبخند اضافہ ڪرد:گوش هام سنگین نیست!
شاید اگر ڪسے دیگہ بود با شنیدن این حرف ها عصبے میشدم و چندتا حرف سنگین بارش میڪردم اما لحنش طورے نبود ڪہ ناراحت بشے لحنش آروم بود!
حتے بهار حساس،بہ جاے اینڪہ عصبے بشہ خجالت زدہ گفت:عذر میخوام!
سهیلے تسبیح سفید رنگش رو دور مچش پیچید و گفت:مثل اینڪہ ڪارم داشتید!
بهار بہ خودش اومد و سریع گفت:جا هست دوستم بیاد؟
سهیلے سریع گفت:بلہ اتفاقا یہ جاے خالے موندہ!
بهار با خوشحالے نگاهم ڪرد و گفت:ببین میگم قسمتتہ!
نفس عمیقے ڪشیدم،سرم رو تڪون دادم و گفتم:من دیگہ میرم،تو هم برو تا قطار نرفتہ! نگاهے بہ سهیلے انداختم،توقع داشتم با تعجب نگاهم ڪنہ یا نگاہ بدے بهم بندازہ ڪہ معنے نگاهش "بے لیاقت ڪافر" باشہ اما همونطور با چهرہ آروم نگاهش بہ زمین بود و خبرے از تعجب یا حالت دیگہ اے تو چهرہ ش نبود! آروم گفت:من دیگہ برم،شما هم سریع بیاید جا نمونید!
رفت بہ سمت چندتا از دانشجوها و مشغول صحبت ڪردن شد!
بهار با ذوق گفت:دیدے چہ باحال امر بہ معروف و نهے از منڪر ڪرد؟!بیخود ڪہ بهش نمیگن طلبہ باحالہ!
با شیطنت نگاهش ڪردم و گفتم:مبارڪہ!
با آرنجش ڪوبید تو پهلوم و گفت:چرا نمیاے تو؟!
آخے گفتم و دستم رو گذاشتم روے پهلوم! با صورت درهم رفتہ گفتم:خیرہ سرت زائرى!پیچوندے!
با ناراحتے نگاهم ڪرد. _نپیچوندم،زدم تا ادب بشے پرت و پلا نگے،هانیہ تو دوست ندارے بیاے درستہ؟
_این ڪہ از اول مشخص بود! _باشہ،پس من برم!
دوبارہ همدیگہ رو بغل ڪردیم،چادرش رو مرتب ڪرد و سوار قطار شد!
از پشت پنجرہ نگاهم میڪرد،براش دست تڪون دادم!
شیشہ پنجرہ رو ڪشید ڪنار! قطار شروع بہ حرڪت ڪرد! بهار گفت:هانیہ بیا صدام بهت برسہ!
شروع ڪردم دنبال قطار رفتن!
صداش رو بہ زور میشنیدم،دستش رو گذاشت ڪنار دهنش و گفت:هانیہ هنوز یہ جاے خالے موندہ!جالے خالیت پر نشدہ!ببین چقدر براے آقا عزیزے ڪہ جایگزین برات نذاشتہ!خیلے دعات میڪنم خدافظے!
قطار رفت و من با حال عجیبے بہ قطارے ڪہ خیلے ازم دور شدہ بود خیرہ شدم!
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕