❤️🍃❤️
آقایون تا میتوانید به همسرتان زل بزنید !
✍🏻براساس تحقیقات روزانه
10 دقیقه زل زدن به همسرتان
باعث میشود مرد کمتر
به بیماری قلبی و فشار خون مبتلا شوند
و عمرشان 5 سال زیادتر شود
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
❌ #پنج_سنت_غلط_ازدواج❌
2⃣جهیزیه سنگین
‼️از اول، بعضیها همهی ریز و درشت و لازم و غیر لازم را برای دخترشان به عنوان جهیزیه فراهم میکنند که
مبادا از دختر فلانی، از نمیدانم دختر عمویش، یا از خواهرش یا از جاریش مثلاً کمتر باشد.
❌اینها درست نیست.
❌ این کارها غلط است.
❌ اسباب زحمت شماست.
👈آن هم زحمتی که هیچ اجری پیش خدا ندارد،
👌مایهی تشکر هم نمیشود.
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
داستان 🌷 #تمام_زندگی_من🌷
#زمانی_برای_زندگی
⏪قسمت ششم
❓راهبه شدی؟
من به لهستان برگشتم … به کشوری که 96 درصد مردمش کاتولیک و متعصب هستند … و تنها اقلیت یهودی … در اون به آرامش زندگی می کنن … اون هم به خاطر ریشه دار بودن حضور یهودیان در لهستانه … کشوری که یک زمان، دومین پایگاه بزرگ یهودی های جهان محسوب می شد …
هیجان و استرس شدیدی داشتم … و بدترین لحظه، لحظه ورود به خونه بود...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
سبک زندگی اسلامی همسران
داستان 🌷 #تمام_زندگی_من🌷 #زمانی_برای_زندگی ⏪قسمت ششم ❓راهبه شدی؟ من به لهستان برگشتم … به کشور
…
در رو باز کردم و وارد شدم … نزدیک زمان شام بود … مادرم داشت میز رو می چید … وارد حال که شدم با دیدن من، سینی از دستش افتاد … پدرم با عجله دوید تا ببینه صدا از کجا بود … چشمش که به من افتاد، خشک شد … باورشون نمی شد … من با حجاب و مانتو وسط حال ایستاده بودم …
با لبخند و درحالی که از شدت دلهره قلبم وسط دهنم می زد … بهشون سلام کردم …
هنوز توی شوک بودن … یه قدم رفتم سمت پدرم، بغلش کنم که داد زد … به من نزدیک نشو …
به سختی نفسش در می اومد … شدید دل دل می زد …
– تو … دینت رو عوض کردی؟ … یا راهبه شدی؟ …
لبخندی صورتم رو پر کرد … سعی کردم مثل مسلمان ها برخورد کنم شاید واکنش و پذیرش براشون راحت تر بشه …
– کدوم راهبه ای رنگی لباس می پوشه؟ … با حجاب اینطوری … شبیه مسلمان ها …
و دوباره لبخند زدم …
رنگ صورتش عوض شد … دل دل زدن ها به خشم تبدیل شد …
– یعنی تو، بدون اجازه دینت رو عوض کردی؟ … تو باید برای عوض کردن دینت از کلیسا اجازه می گرفتی …
و با تمام زورش سیلی محکمی به صورت من زد … یقه ام رو گرفت و من رو از خونه پرت کرد بیرون...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
🌸ســــــــلام
🌸سهشنبه 15 مهر ماهتون زیـبـا 🌸
🌺 روزتـون پـر از خـیر و بـرکـت 🌺
🌸تنتون سالم و روزتـون قشنگــــ🌸
#صبح_زیباتون_بخیر 🌺🌸
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
⚙️ #مهارتهای_همسرداری
💌 #درد_دل_زنها (الف)
2️⃣هر زنی انتظار داره شوهرش بهش احترام بذاره،
🔻ولی اون توی بعضی موقعیتهای خاص مثلا:
🔹جلوی بچه،
🔹 گاهی پیش مادر شوهرم
🔹یا خونهی بابام
🔹یا بین اقوام توی مهمونیها
😡عصبانی میشه و تندی میکنه
❌ و حرمت منو نگه نمیداره
💔و احترامی که شایسته زندگی زناشوییه حفظ نمیکنه.
💔دوست داره فقط من احترامش رو نگه دارم،
❌در صوتی که گاهی وقتا نه حرمت منو نگه میداره
❌ نه حرمت خودشو.
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#هردو_بدانیم
✅در هر شرایطی برای همسرت یک همراه #خوب و #صمیمی باش.
🚫هیچگاه به نشانه اعتراض و قهر محل خوابت را از همسرت جدا نکن..
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#ایده_تجربه
سلام
من و همسرم تو سن کم ازدواج کردیم من ۱۶سالم بود و همسرم ۲۱ تازه از سربازی اومده بودن و صفر بودیم بعد دوسال و نیم عقد ، دوساله ک توخونه خودمونیم❤️
تو همه این سختی ها هیچکس رو مقصر ندونستیم چونانتخاب همدیگه بودیم و عاشقانه ازدواج کردیم... خواستم یکی از تجربه های خودمو بگم به هم نوع های خودم...
ی وقتایی به همسرتون بگین که فاتح شما بودن خیلللی خوبه خیلی من معجزش رو دیدم چند وقت پیش توی عشق بازی بهش گفتم یادته شب عروسیمون خانومت شدم تو دستای خودت خانومت شدم ?
ی جوری ذوق کرد که تا صبح دورم میگشت فرداش هم برام عروسک خرید چند شب پیشم بهش گفتم ۱۸سال صبر کردم که عشقم فاتحم باشه گفت الهی دورت بگردم اینجوری ک میگی قلبم ضعف میکنه برات
.
.
امیدوارمهممون خوشبخت باشیم👌
✍ وقتی به مرد ، قدرت و اقتدار بدی ، هر کاری برات میکنه
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
داستان 🌷 #تمام_زندگی_من🌷
#زمانی_برای_زندگی
⏪قسمت هفتم
⏪دنیای بزرگ
رفتم هتل … اما زمان زیادی نمی تونستم اونجا بمونم … و مهمتر از همه … دیگه نمی تونستم روی کمک مالی خانواده ام حساب کنم … برای همین خیلی زود یه کار پاره وقت پیدا کردم …
پیدا کردن کار توی یه شهر 300 هزارنفری صنعتی-دانشگاهی کار سختی نبود … یه اتاق کوچیک هم کرایه کردم … و یه روز که پدرم نبود، رفتم وسایلم رو بیارم …
مادرم با اشک بهم نگاه می کرد … رفتم جلو و صورتش رو بوسیدم …
– شاید من دینم رو عوض کردم اما خدای محمد و مسیح یکیه … من هم هنوز دختر کوچیک شمام … و تا ابد هم دخترتون می مونم …
مادرم محکم بغلم کرد …
– تو دختر نازپرورده چطور می خوای از پس زندگیت بربیای و تنها زندگی کنی؟ …
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
سبک زندگی اسلامی همسران
داستان 🌷 #تمام_زندگی_من🌷 #زمانی_برای_زندگی ⏪قسمت هفتم ⏪دنیای بزرگ رفتم هتل … اما زمان زیادی نم
محکم مادرم رو توی بغلم فشردم …
– مادر، چقدر به خدا ایمان داری؟ …
– چی میگی آنیتا؟ …
– چقدر خدا رو باور داری؟ … آیا قدرت خدا از شما و پدرم کمتره؟ …
خودش رو از بغلم بیرون کشید … با چشم های متحیر و مبهوت بهم نگاه می کرد …
– مطمئن باش مادر … خدای محمد، خدای مسیح و خدایی که مرده ها رو زنده می کرد … همون خدا از من مراقبت می کنه و من به تقدیر و خواست اون راضیم …
از اونجا که رفتم بغض خودم هم ترکید … مادرم راست می گفت … من، دختر نازپرورده ای بودم که هرگز سختی نکشیده بودم … اما حالا، دنیای بزرگی مقابل من بود … دنیایی با همه خطرات و ناشناخته هاش...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕