eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.2هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ 👈شما ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ نشان می‌دهید که ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎ شما ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ! ⭕️اگر کسی از حد خود و شایستگی خود پایش را فراتر گذاشت، 👈❌هیچ وقت او را سرزنش نکنید. 👈👌 خود را سرزنش کنید که خط قرمزتان را پر رنگ نکشیده‌اید. باید یاد بگیرید که تغییر کنید. 👈🔵ﻭﻗﺘﯽ شما ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌کنید، ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. 👈🙏 ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺧﻮدتان ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺁﻣﻮﺯید. 👈👌 ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺍبطتان ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮید، ✍ﺩﯾﮕﺮﺍن ﯾﺎﺩ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ قدرتمند و گرانقیمتی ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ. 💥 اگر می‌خواهید دیگران را تغییر دهید، 👈✅ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍه اﯾﺠﺎﺩ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺩتان ﺍﺳﺖ. 👈‼️حتی یک هزارم درصد هم از شخصیت ارزشمند خود برای آدمی که شایسته شما نیست، 👈❌ عقب نشینی نکنید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 😍نوازش‌کردن نه ‌تنها راه مؤثر برای است 👌بلکه باعث فراموشی دلخوری‌ها در هنگام دعوا هم خواهد شد. ❣روی سر همسرتان دست بکشید ❣و موهایش را نوازش کنید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 بعد از چندین روز گرسنگی و راه رفتن بالاخره به مرز ترکیه رسیدم.. اونجا دستگیر شدم. بعد از کلی بازجویی وقتی فهمیدن از کجا اومدم، با خودشون گفتن ما هم بی نصیب نمونیم.. واسه چند ساعت با اون همه درد و عذاب، شدم برده جنسیِ چندتا آشغال مثله برادرت.. خلاصه زندگی یه لطف کوچیک در حقم کردو به بیمارستان منتقل شدم که بعد از کلی آزمایش متوجه شدن که ایدز دارمو حامله ام.. خوش بختانه بعد از چند روز به خاطر خونریزی، بچه سقط شد.. اما ایدز نه.. همیشه همراهمه.. و قرار نیست تا جون برادرتو نگرفتم، جونمو بگیره.. هر چند تو اصلا نمیفهمی، چون جای من نبودی.. دیدی، واسه ملاقات با برادرت باید این همه بها بدی.. من که میگم ارزششو نداره، حتی اگه دانیال هیچکدوم از اون کارها رو نکرده باشه و من در موردش بهت دروغ گفته باشم.. چون در هر حال، ماهیت این گروه عوض نمیشه..) کمی روی میز به سمتم خم شد(اینو واسه خاتمه میگم.. اون برادر حیوونت.. واسه تو هم نقشه داشت.. یه شب تو مستی از رستگار کردنت، حرفایی میزد.. اما نمیدونم هنوز واسه انجام این ماموریت الهی زنده س یا نه..) از فرطِ گیجی توانایی حرف زدن نداشتم. صوفی ایستاد. کلاهش را روی سرش مرتب کرد و کیفِ قهوه ایی رنگ را روی دوشش انداخت ( من امشب از اینجا میرم.. خیلی چیزها رو واسه عثمان تعریف کردم. سوالی داشتی ازش بپرس..) یک قدم برداشت، اما ایستاد و برگشت ( راستی اگر دانیالو دیدی.. بهش بگو اگه فقط یه نفس، به مردنم، مونده باشه.. زندگیشو میگیرم..) رو به عثمان پوزخندی صدا دار بر لب نشاند ( راستی ، اگه خدا رو دیدی، سلام منو بهش برسون.. بگو به اندازه تمام اشکهایی که ریختم ازش متنفرم.. بگو حتما انتقامم رو ازش میگیرم.. ) و رفت.. با چکمه های بلند و پاشنه دارش.. عثمان به موهایش چنگ زد و من به معده ام. درد، آه از نهادم بلند کرد. سرم را روی میز گذاشتم. نمیدانستم دقیقا باید به چه چیز فکر کنم.. دانیال.. صوفی.. داعش.. پیوستن به گروه.. پیدا کردن برادر.. جنایت.. و یا حتی مادر.. تمرکز نایاب ترین کلمه ممکن در لغتنامه ی آنیِ آن لحظاتم بود. گرمایِ دست عثمان را روی شانه ام حس کردم (سارا خوبی؟ بازم درد داری؟) خوب نبودم.. هیچ وقت خوب نبودم.. اصلا حالِ خوب چه مزه ای داشت؟ به جایش تا دلت بخواهد خسته بود. به اندازه تمامِ آدمهای دنیا.. انقدر که اگر میخوابیدم ، اصحاب کهفی دیگر، رقم میخورد در تاریخِ آینده دنیا.. عثمان که جوابی نشنید، ایستاد، میز را جمع کرد و رفت. سرم را روی دستانم به سمت شیشه باران خورده چرخاندم. چقدر آدمها از پشتِ این شیشه های خیس و بخار گرفته، واقعی تر به نظر میرسیدند. پر پیچ و تاب، درست عینِ  ذاتشان.. ادامه دارد.... ‼️ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ 🌸💫یکشنبه تون پُر امید 💗💫الهی 🌸💫آرامش باشه 💗💫شادی باشه 🌸💫خوشبختی باشه 💗💫سلامتی باشه 🌸💫خدا باشه و شما 💗💫واین همه خوبی برای شما 🌸💫روزتـون زیبـا و در پنـاه خـدا http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
🌹امام باقر عليه السلام: 🌻لا شَرَفَ كبُعدِ الهِمَّةِ ⚜هيچ شرافتى (افتخارى) چون ✔️ بلند همّتـــــــــــــــى نيست. 📚بحارالانوار جلد78 صفحه162 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ ⏪خانم و آقای عزیز ❌نرید هرچی که همسرتون میگه بذارید کف دست خانوادتون! 👈خیلی از دعواها و بحث ها سر همین موضوعه که ‼️هرچی تو خونه اتفاق میوفته واسه خانوادش تعریف میکنه و راه رو برای دخالت دیگران باز میکنه. 👈زندگی باید داشته باشه.. 👌زن و شوهر باید بتونن راحت حرفشونو به هم بزنن.. ✍ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ✍عادت كنيـد هنگـامي كـه ازموضوعی ناراحت هستید ✍"آن را اعلام كنيد." 💥به عنوان مثال؛ تصور كنيد روز بدي داشـته ايـد و از رئـيستـان خـشمگين هـستيد 👈هنگامي كه به منزل ميآييد، آن چه را كه اتفاق افتاده با همسرتان در ميان بگذاريـد ✍ و سـپس بگوييد: "اگه اين قدر خشمگين به نظر مييـام، بـه خـاطر تـو نيـست ✍بلكـه بـه خـاطر وقـايع سركاره". 👈همه ما داراي خلقيات، سطوح توجه، عقايـد، انتظـارات و تربيتهاي متفاوتي هستيم. ‼️ همه اينها مانع گفتگوي صريح ميشـوند ✍و هـدف اصـلي، شـناخت موانع گفتگو است http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 🤭"ای کاش این را می‌دانست!" 3⃣1⃣هرگز در حین ارتباط جنسی ⛔️ تحقیرم نکن ⛔️ سرزنشم نکن 🚫 مرا ناتوان نخوان 🚫 و نگو که مرد نیستم. 👈 می دانم تو مادرم نیستی 👌 اما گاهی دوست دارم بچه شوم ⏪و تو خواسته های مرا برآورده کنی. ✍ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 صدای عثمان را شنیدم، از جایی  درست بالای سرم ( واست جوشنده آوردم.. بخور.. اما از من میشنوی حتما برو پیش دکتر.. انقدر از کنار خودت ساده نگذر.. وقتی تو واسه خودت وقت نمیذاری.. انتظار داری دنیا برات وقت بذاره؟؟)  گرمای لیوان را کنار موهایم حس میکردم ( بلند شو سارا.. بلندشو که یخ کنه دیگه فایده ایی نداره..) سرم را بلند کرد. یکی از عکسهای دانیال روی میز جا مانده بود. همان عکسِ پر خنده و مهربانش کناره صوفی.. عکس را به لیوانِ سرامیکی و مشکی رنگِ جوشانده تکیه دادم. باورِ حرفهای صوفی در خنده ی چشمان دانیال نمی گنجید.. مگر میشد این مرد، کشتن را بلد باشد؟؟ عثمان رو به رویم نشست. درست در جای صوفی با همان لحن مهربان و آرامش ( چرا داری خودتو عذاب میدی؟ چرا نمیخوای قبول کنی که دانیال خودش انتخاب کرده؟ سارا.. دانیال یه پسربچه نبود.. خودش خواست.. خودش، تو رو رها کرد.. اون دیگه برادرِ سابقِ  تو نیست.. صوفی رو دیدی؟ اون خیلی سختی کشیده.. خیلی بیشتر از منو تو.. همه ی اون بلاها هم به واسطه دانیال سرش اومده.. دانیال عاشقِ صوفی بود.. کسی که از عشقش بگذره، گذشتن از خواهر براش مثه آب خوردنه، اینو باور کن.. با عضویت تو اون گروه تمام زندگیتو میبازی.. چیزی در مورد زنان ایزدی شنیدی؟؟ در مورد خرید و فروششون تو بازار داعش به گوشت خورده؟؟ نه.. نشنیدی.. نمیدونی.. سارا، چند وقت پیش با یه زن و شوهر اهل موصل آشنا شدم. زن تعریف میکرد که وقتی شهر رو اشغال کردن، شوهرش واسه انجام کاری به کردستان عراق رفته بود. داعش زمانی که وارد شهر میشه تمام زنهای ایزدی رو اسیر میکنه و مردهاشونو میکشه. و بعد از بیست روز زندانی شدن تو یه سالن بزرگ و روزانه یه وعده غذا، همه اون زنها و دخترها رو واسه فروش به بازار برده ها میبرن. اون زن میگفت زیباترین و خوشگلترینها رو واسه مشتریهای پولدارِ حاشیه خلیج فارس کنار میذاشتن. هیچکس هم جز اهالی ترکیه و سوریه و کشورهای حاشیه خلیج فارس اجازه نداشتن بیشتر از سه برده بخرن .. اون زن تعریف میکرد که به دو مرد فروخته شد و بعد از کلی آزارو اذیت و تجاوز، تونست فرار کنه و خودشو به شوهرش برسونه. ساراجان.. حرفهای من، صوفی، اون دختر آلمانی، این زن ایزدی.. فقط و فقط یه چشمه از واقعیت ها و ماهیت این گروهه.. سارا زندگی کن.. دانیال از تو گذشت.. توام بگذر..) خیره نگاهش کردم ( تو چی؟؟ از هانیه میگذری؟؟ ) فقط در سکوت نگاهم کرد.. حتی  صدای نفسهایش هم سنگین بود. اگر دست و پا میگذشت، دل نمیگذشت.. سکوتش طولانی شد (عثمان جواب منو ندادی.. پرسیدم توام از هانیه میگذری؟؟) چشمانش شفاف شد، شفافتر از همیشه و صدایی که خمیدگی کمرش را در آن دیدم ( راهی جز گذشتن هم دارم؟؟) ادامه دارد.. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ 🌺سلام 🌿صبحتون بخیر و شادی 🌺امیدوارم 🌿امروزتون بهتر از دیروز 🌺و موفقیتتون پی درپی باشه 🌺آرزو می کنم 🌿از غم و غصه بدور باشید 🌺 و حال دلتون، خوب ،خوب باشه دوشنبه تون پر از بهترینها💐 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
🔸🔶 مژده فتح خرمشهر در ساعت چهار بعد از ظهر سوم خرداد سال 1361 در خیابان آزادی غریو شادی در طوفان حنجره ها و اشک زلال شوق در سپیده چشمان شهر… 📎 آزادسازی خرمشهر از اهداف اصلی عملیات بیت‌المقدس در خلال جنگ ایران و عراق بود، که توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران (به فرماندهی علی صیاد شیرازی) و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام گرفت. بعد از این نبرد، شهر خرمشهر پس از ۵۷۶ روز اشغال توسط نیروهای ارتش عراق، در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ بوسیله نیروهای مسلح ایران بازپس گرفته شد. فتح خرمشهر بازتاب جهانی داشت و عراق با از دست دادن خرمشهر، از نظر سیاسی تکیه‌ گاهش را برای مذاکره از دست داد. این نبرد از لحاظ نظامی، به‌عنوان نقطهٔ عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق شناخته می‌شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ روز ۳ خرداد را به عنوان؛ روز مقاومت، ایثار و پیروزی در تقویم رسمی ایران نام‌گذاری کرده‌است 🌸 سوم خرداد، سالروز فتح خرمشهر،روز مقاومت و ایثار و پیروزی گرامی باد 🌸 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ 👩🏻خانم خونه! 👈 وقتی شوهرتان به خانه می‌آید؛ ‼️باخودتان قراربگذاریدکه هیچ مسئله‌ی ناخوشایندی رادریک ساعت اولِ ورود همسرتان به خانه،به اونگویید. 🤵آقای خونه ✍مردان روزانه ۲٠ دقیقه با همسر خود صحبت کنند؛ 🙏 آن هم دوستانه و در مکان و زمان مناسب ❤️این کار برای خانم ها لذت بخش و موجب تخلیه روانی آنها می شود. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ با چه کسی ازدواج کنیم؟ با کسی که این ۱۵ ویژگی را داشته باشد👇👇 ۱. اشتباهات گذشته شما را فراموش می‌کند ۲. مقایسه نمی‌کند ۳. به رابطه دو طرفه اعتقاد دارد ۴. به تنهایی شما احترام می‌گذارد ۵. با شما گفتگو می‌کند http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ یکی از اشتباهاتی که بسیاری از همسران مرتکب آن می‌شوند، استفاده از طعنه و کنایه در صحبت کردن با همدیگر است. این طعنه‌ها به مرور باعث ایجاد مشکلات عاطفی برای طرفین می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 🤭"ای کاش این را می‌دانست!" 4⃣1⃣وقتی مشکلی داری به من بگو. ‼️ درست نیست به من بگویی مشکلی ندارم 👈و سپس از من توقع داشته باشی 👌 حدس بزنم مشکلت چیست. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 صدای عثمان را شنیدم، از جایی  درست بالای سرم ( واست جوشنده آوردم.. بخور.. اما از من میشنوی حتما برو پیش دکتر.. انقدر از کنار خودت ساده نگذر.. وقتی تو واسه خودت وقت نمیذاری.. انتظار داری دنیا برات وقت بذاره؟؟)  گرمای لیوان را کنار موهایم حس میکردم ( بلند شو سارا.. بلندشو که یخ کنه دیگه فایده ایی نداره..) سرم را بلند کرد. یکی از عکسهای دانیال روی میز جا مانده بود. همان عکسِ پر خنده و مهربانش کناره صوفی.. عکس را به لیوانِ سرامیکی و مشکی رنگِ جوشانده تکیه دادم. باورِ حرفهای صوفی در خنده ی چشمان دانیال نمی گنجید.. مگر میشد این مرد، کشتن را بلد باشد؟؟ عثمان رو به رویم نشست. درست در جای صوفی با همان لحن مهربان و آرامش ( چرا داری خودتو عذاب میدی؟ چرا نمیخوای قبول کنی که دانیال خودش انتخاب کرده؟ سارا.. دانیال یه پسربچه نبود.. خودش خواست.. خودش، تو رو رها کرد.. اون دیگه برادرِ سابقِ  تو نیست.. صوفی رو دیدی؟ اون خیلی سختی کشیده.. خیلی بیشتر از منو تو.. همه ی اون بلاها هم به واسطه دانیال سرش اومده.. دانیال عاشقِ صوفی بود.. کسی که از عشقش بگذره، گذشتن از خواهر براش مثه آب خوردنه، اینو باور کن.. با عضویت تو اون گروه تمام زندگیتو میبازی.. چیزی در مورد زنان ایزدی شنیدی؟؟ در مورد خرید و فروششون تو بازار داعش به گوشت خورده؟؟ نه.. نشنیدی.. نمیدونی.. سارا، چند وقت پیش با یه زن و شوهر اهل موصل آشنا شدم. زن تعریف میکرد که وقتی شهر رو اشغال کردن، شوهرش واسه انجام کاری به کردستان عراق رفته بود. داعش زمانی که وارد شهر میشه تمام زنهای ایزدی رو اسیر میکنه و مردهاشونو میکشه. و بعد از بیست روز زندانی شدن تو یه سالن بزرگ و روزانه یه وعده غذا، همه اون زنها و دخترها رو واسه فروش به بازار برده ها میبرن. اون زن میگفت زیباترین و خوشگلترینها رو واسه مشتریهای پولدارِ حاشیه خلیج فارس کنار میذاشتن. هیچکس هم جز اهالی ترکیه و سوریه و کشورهای حاشیه خلیج فارس اجازه نداشتن بیشتر از سه برده بخرن .. اون زن تعریف میکرد که به دو مرد فروخته شد و بعد از کلی آزارو اذیت و تجاوز، تونست فرار کنه و خودشو به شوهرش برسونه. ساراجان.. حرفهای من، صوفی، اون دختر آلمانی، این زن ایزدی.. فقط و فقط یه چشمه از واقعیت ها و ماهیت این گروهه.. سارا زندگی کن.. دانیال از تو گذشت.. توام بگذر..) خیره نگاهش کردم ( تو چی؟؟ از هانیه میگذری؟؟ ) فقط در سکوت نگاهم کرد.. حتی  صدای نفسهایش هم سنگین بود. اگر دست و پا میگذشت، دل نمیگذشت.. سکوتش طولانی شد (عثمان جواب منو ندادی.. پرسیدم توام از هانیه میگذری؟؟) چشمانش شفاف شد، شفافتر از همیشه و صدایی که خمیدگی کمرش را در آن دیدم ( راهی جز گذشتن هم دارم؟؟) ادامه دارد.. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ الهی🙏 امروز درهای رحمتت را برویمان بگشا🙏 به همه نعمت سلامتی ارزانی ده بیماران را شفای عاجل عنایت بفرما حاجت حاجتمندان و دردمندان روا فرما🙏 🌸🍃🌸 http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
🌺 *بدبختربن مردم* قال أمیرالمؤمنین علیه‌السلام: 🌺 أَشقَى النَّاسِ مَن بَاعَ دِينَهُ بِدُنيَا غَيرِهِ 🗣 بدبخت‌ترین مردم کسى است که دین خود را به دنیاى دیگرى‏ بفروشد. 🥀 💚در اوضاع سیاسی انتخابات مواظب باشیم دینمان را برای دنیای دیگران نفروشیم 📚 تصنیف غررالحکم http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan
❤️🍃❤️ ⏪همسرت را با تمام قبول کن! 👈پیش از ازدواج باید او را به طور دقیق زیر ذره بیـــــــــ🔍ـــــــــن می گذاشتید و رصدش می کردید! 👌حالا که دیگر کرده اید، چشم و گوش هایتان را ببندید ‼️ و دست از ازریابی کردن بردارید. 👌انتقاد و سرزنش شما بی فایده است. ✍ بپذیرید که دیگر زمان درست کردن همسرتان تمام شده است! چه  بخواهید و  چه نخواهید با اصرار به تغییر و اصلاح، نه تنها  ره به جایی نمی برید بلکه از ترکستان هم سر در می آورید http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 👈کارهایی که مردان باید بعد از 40 سالگی ⏪ برای حفظ خود انجام دهند ! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 🍃💕 زوج خوشبخت، زوجی است که در لحظه نیاز همسرش کنار او باشد... 👈 زمان‌هایی پیش می‌آید که ما برای اتمام و به انجام رسیدن کارهایمان به شخصی نیاز داریم که کمکمان کند. 👈 گاهی ترجیح می‌دهیم این شخص همسرمان باشد، چرا که از لحاظ عاطفی به او نزدیکتریم؛ بنابراین کمک گرفتن از او برایمان خوشایندتر است. ✅ زوج خوشبخت، زوجی است که لحظه نیاز همسرش کنار او باشد و در صورت امکان از مسئولیت‌های دیگر هم به نفع همسرش دست بکشد تا اینگونه توجه و انعطاف عاطفی خود را نسبت به همسرش نشان دهد. 👈 به طور مثال؛ خانمی به همسرش می‌گوید: "من فردا وقت دکتر دارم. می‌توانی با من بیایی؟" و در مقابل پاسخ می‌شنود: "من فردا هزار کار بر سرم ریخته، خودت یک ماشین بگیر و برو...!" 👈 اگر دقت کنید این خانم دنبال حمایت عاطفی همسرش است. در صورتی که همسرش با سردی، او را به یک ماشین حواله می‌دهد. 👈 حتی اگر بپذیریم که همسر این خانم در آن موقعیت گرفتاری کاری داشته باشد، اما می‌تواند با جملاتی گرم و عاطفی، حس همراهی را در ذهن همسرش بیدار کند. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 راست میگفت.. هیچ کداممان راهی جز گذاشتن و گذشتن نداشتیم.. و من، دلم چقدر بهانه جو بود.. بهانه جوی مردی که از عشقش گذشت.. سلاخی اش کرد.. و مرده تحویل زمین داد.. همان برادری که رهایم کرد و در مستی هایش به فکر رستگاریم در جهاد نکاح بود.. الحق که خواهری شرقیم.. عثمان را در برزخ سوال و جوابش با غلظتی از عطر قهوه، رها کردم و سلانه سلانه، باران را تا خانه همقدم شدم.. خانه که نه.. سردخانه ی زنده گان. در را باز کردم. برقها خاموش بود و همه جا سکوت.. حتی خبری از مادر تسبیح به دست هم نبود. به زندان اتاقم پناه بردم. افکارم سر سازش نداشت. ساعتها گذشت و صدای گریه های معمول و آرام مادر بلند شد. همان گریه هایی که هرگز برای مهم نبود.. سرگشته که باشی، حتی چهارچوبِ قبر هم آرامت نمیکند و من آرام نبودم.. مثل خودم.. بعد از آخرین ملاقات با صوفی، گرمایِ جهنم زندگیم، بیشتر شد و من عاصی تر. اما دیگر دانیالی برای سرد کردن این آتش نبود، که خودش، زبانه ای شعله ورتر از گداخته ها، هستی ام را میسوزاند. زندگی همان ریتم سابق را به خود گرفت و به مراتب غیر قابل تحمل تر.. حالا دیگر جز عربده های پر تملقِ پدرِ رجوی زده ام در مستی، دیگر صدایی به گوش نمیرسید حتی دلسوزی های مادرانه ی تنها مسلمان ترسویِ خانه مان. زنی که هیچ وقت برایم مهم نبود اما انگار ناخودآگاهم، عادت کرده بود به نگرانی هایِ ایرانی منشانه اش.. روزها میگذشت و مادر بی صداتر از هروقت دیگر، خانه گردی میکرد. از اتاقش به آشپزخانه، از آشپزخانه به اتاقش. بدون حتی آوایی که جنسِ صدایش را به یادم آورد. با چادری سفید بر سر و تسبیحی در دست. و سوالی که حالم را بهم میزد.( او هنوز هم رویِ خدایش حساب میکرد؟ ) حالا دیگر معنای مرده ی متحرک را به عینه میدیدم.. زنی که  نه حرف میزد.. نه گریه میکرد.. نه میخندید.. و نه حتی زندگی.. فقط بود، با صورتی بی رنگ و بی حس..  و منی که در اوج انکار، نگرانش بودم.. من دانیال را می پرستیدم، اما به مادر عادت کرده بودم.. عادتی که اسمش را هر چه می گذاشتم جز دوست داشتن. آن روزها اسلام مانند موریانه، دیوارهای کاه گلی اطرافم را بلعیده بود و حالا من بودم و زمستانی سوزناک که استخوان خورد میکرد. و من تمام لحظه هایم را به مرورِعکسهای آن دوست مسلمانِ دانیال در ذهنم میگذراندم تا انتقامِ خانه خرابی ام را از نفس به نفسش بگیرم. اما دانیال را دیگر بی تقصیر نمیدانستم. اگر او نمیخواست زندگیم مان حداقل، همان جهنمِ دلنشینِ سابق بود. با همان مادرانه های زنِ ایرانیِ خانه مان.. حالا دیگر قاعده ی تمام شده ی زندگیم را میدانستم. دانیالی که نبود.. و دوست مسلمانی که چهل دزد بغداد را شرمنده کرد.. و در این بین نگرانی ها و مهربانی های عثمان، پوزخند بر لبم می نشاند. ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ گوینــد❤️😊 ســـلام صبح طلایی ترین کلیــد برای ورود به قلبهاست پس صمیمی ترین ســـــلام تقدیم به شمامهربان ها امیدکه طلـوع امروز آغاز بهترین ها برایتان باشد روزتـون بخیر وپـر از شـادی و برکت😊🌸 ‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68 @hamsardarry 💕💕💕
🌹حضرت علی (علیه السّلام): ✅قوی ترین مردم کسی است که بر هوای نفس خویش غلبه کند.💪😎 📚غررالحکم؛2:436 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 @kodaknojavan