eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
17.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.9هزار ویدیو
18 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ 452 – نوشته… «نیاز به تکرار آزمایش فوری» حریر برگه را پایین آورد. دستش هنوز روی شکمش بود… انگار تازه معنی جمله‌ای که خوانده بود، در وجودش ریشه می‌کرد. علیرضا مات نگاهش می‌کرد؛ چشم‌هایش بین بهت، ترس، خوشی و هزار حس دیگر می‌چرخید. لحظه‌ای هیچ‌کدامشان نفس نمی‌کشیدند. – حریر… یعنی واقعاً…؟ صدای علیرضا آرام‌تر از همیشه بود، نزدیکِ زمزمه. حریر خشک گفت: – نمی‌دونم… نوشته احتمال… فقط احتمال… @hamsardarry💕💕💕
👇👇 علیرضا به آرامی برگه را از دستش گرفت، دو بار خواند، اما انگار هیچ‌چیز برایش واضح نبود. چشم‌هایش برق زد، اما همان‌قدر هم نگرانی در عمق نگاهش موج می‌زد. – باید الان دوباره آزمایش بدیم، درسته؟ صدایش سعی داشت محکم باشد… مردانه… اما می‌لرزید. حریر آهسته سر تکان داد. – آره… نوشته فوری. علیرضا دستش را روی شانه‌ی او گذاشت. – پس همین الان می‌ریم. باشه؟ هر نتیجه‌ای باشه… هر چی باشه… با همیم. حریر چشم‌هایش را بست؛ نه برای فرار… برای اینکه گریه‌اش نگیرد. بین اشک‌ها لبخندی کوچک نشست. همان لبخندی که همیشه با حضور علیرضا از ته دلش می‌جوشید. بلند شدند و دوباره سمت باجه رفتند. زنِ مسئول آزمایشگاه آن‌ها را از دور دید. برگه را که در دست حریر بود، شناخت و جلو آمد. – عزیزم… دیدم خوندید جواب را. آماده‌اید برای تست دوم؟ حریر لب‌هایش را روی هم فشرد. – بله… لطفاً. زن به او نگاهی کرد که انگار معنی سکوتش را می‌دانست؛ نه خوشحالی، نه ناراحتی… فقط آمیخته‌ای از امید و ترس. – نگران نباشید. گاهی بدن قبل از تأیید کامل، نشانه‌هایی می‌ده که باید دوباره بررسی بشه. گاهی… این نشونه‌ها، خبرهای خوبن. ادامه داره... @hamsardarry💕💕💕
918.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤍بِسْمِ‌ اللَّهِ‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِیم🤍 🍁 ســـلام ☕️ صبح شنبه تون بخیر 🍁براتون از خدا ☕️روزے سرشار از نعمت 🍁و فراوانے خواستارم ☕️و امیـدوارم زندگیتون 🍁پر از خیـر و خوبے و شادے باشه  http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
💠پيامبر خدا صلى الله عليه و آله 🔹لِيَتَزَوَّدِ الْعَبْدُ مِنْ دُنْياهُ لآِخِرَتِهِ وَ مِنْ حَياتِهِ لِمَوْتِهِ وَ مِنْ شَبابِهِ لِهَرَمِهِ فَاِنَّ الدُّنْيا خُلِقَتْ لَكُمْ وَ اَ نْتُمْ خُلِقْتُمْ لِلآْخِرَةِ ♻️انسان بايد براى آخرتش از دنيا براى مرگش از زندگى و براى پيرى اش از جوانى توشه برگيرد چرا كه براى شما آفريده شده و شما براى آفريده شده ايد 📗تنبيه الخواطر ج 1 ص 131 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃❤️ 💍اولین و مهم‌ترین چیزهایی که در کیس ازدواج باید بررسی بشه👇 ۹. استقلال فکری آیا برای خودش فکر می‌کنه یا هر تصمیمی وابسته به دیگرانه؟ ⚠️آدمی که استقلال فکری نداره در زندگی مشترک دائم متزلزل و وابسته میشه. @hamsardarry💕💕💕
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃❤️ طب و زندگی 🍎 من ارده هستم اینجوری منو نوش کن تا بهترین نتیجه رو ازم بگیری😉   @hamsardarry💕💕💕 @tebesinna🍎
〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 ❓سوال سلام خانمی ۲۹ ساله هستم که حدود ۷ ماه است که ازدواج کرده ام. همسرم بتازگی از خدمت سربازی فارغ شده و کاری ندارد و پیشنهادات کاری نیز با توجه به مخارج روزمره خیلی پایین است. از طرفی کرایه خانه و قسط و ... بسیاری از درآمدمان (اگر درآمدی ایجاد شود!!) را استفاده می کند. به دلیل بالا رفتن سن قصد داریم به توصیه حضرت آقا زودتر بچه دار شویم ولی سوالی که من دارم این است که آیا نفقه دادن بر شوهر واجب است؟ اگر جواب مثبت است پس مردی که بچه دار شدنش مانع از پرداخت نفقه می شود تکلیفش چیست؟ وضع مالی ما آنقدر بد است که من الان که بدون بچه ایم، لباسی که به آن محتاجم (نه اسراف) نمی توانم تهیه کنم و چطور می توانم با این شرایط بچه دار شوم؟ آیا باید از حق خودم بگذرم؟ به این دلیل که می دانم با داشتن بچه خیلی از درآمدمان برای خرجهای بچه مصرف می شود و عملا هیچ چیز برای من که تنها تامین کننده ام همسرم است باقی نمی ماند! از طرفی اگر بچه دار نشویم به دلیل بالا رفتن سن شاید در ۲ سال آینده فقط بتوانیم ۱ یا ۲ بچه داشته باشیم (همیشه این مشکل را با همسرم مطرح می کنم و او را مقصر می دانم که اگر بچه زیاد می خواهد نباید همسری با سن بالا اختیار می کرد!!!) همسرم این نگرانی مرا به حسادت با فرزند تعبیر می کند! ولی من واقعا خیلی چیزهای ضروری در زندگی ام نیاز دارم که اکثر آن ها را به همسرم نمی گویم چون نمی تواند از پسشان برآید! لطفا راهنمایی بفرمایید. 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 @hamsardarry 💕💕💕
〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 ✍پاسخ مشاور سلام ممنونم آن چیزهایی که شما به عنوان نیازهایت یاد کرده ای قسمت کمش نیاز هستند و قسمت بیشترش نیازهای کاذبی هستند که ناشی از نیازآفرینی سبک های زندگی غلط امروز است نیاز آن است که انجام زندگی متوقف بر آن باشد ، نه اینکه میل های ما را شامل شود متاسفانه سبک های زندگی امروز بر مدار همسری ، مادری ، خانواده ، انس و مودت و مثل اینها نیست و عمدتا معطوف به می خواهم و دوست دارم و میل کردم و دیگری دارد و من هم می خواهم و ... اینهاست! موضوع دیگر این است که فرزند نعمت است ، و نعمت منعم دارد . فرزند رزق است و رزق رازق دارد . ما را در مقام پدر و مادری نقش ها و تکالیفی ست که هنرمان درست بجا آوردن آن است ، نه ترس از فرزند دار شدن . چه بسا عدم گشایش رزق ما علاوه بر گستره ای که برای نیازهایمان می سازیم ، بی اعتنایی به نقش های حقیقی مان باشد که خداوند برایمان مقرر فرموده است آنچه شما احتیاج دارید پول و امکان نیست ، یکی اعتماد به خداست و دیگری اصلاح نگاههاست ✍ {مستاجران هستم روانشناس و مشاور ارشد خانواده} ◀️نوبت‌مشاوره ↙️ @Yafater14 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ (۴۶) - ...آرامش ماهان و هوای خنک داخل مرسدس، حس خوبی بهش می داد. اصالت خاصی که توی رفتار ماهان بود حتی با سال ها زندگی خارج از ایران، از بین نرفته بود. حتی انتخاب همچین ماشینی هم بی ربط به این موضوع نبود هر چند مدل ماشین اونقدر بالا نبود که خیلی خرج برداره. - ناراحت نباش! - اینطوری به صلاح همه بود. یه پسر تنها حتی اگه سالم هم باشه نمی تونه به سه تا بچه رسیدگی کنه... زجرکششون می کنه - می دونم... گرفتن بچه ها پیشنهاد خودم بود. - پدر و مادرشون چقدر زود راضی شدند... نسیم آهی کشید و گفت: پدر و مادر... ماهان لبخند تلخی به نسیم زد و دیگه ادامه نداد. خیلی زود به آپارتمان رسیدند. خیلی تند رونده بود. نسیم دوباره ازش تشکر کرد و وقتی جلوی در از ماشین پیاده شد، تعارف زد: بفرمایید بالا، خستگی در کنید! @hamsardarry💕💕💕
👇 قبلاً هم پیش اومده بود که ماهان، نسیم رو به خونه یا جای دیگه ای برسونه ولی هیچوقت بالا نمی رفت. البته نسیم هم جدی تعارف نمی کرد. ماهان مثل همیشه با سر رد کرد و گفت: نه، خیلی ممنون. نسیم نگاهی به ساختمون انداخت و صورت مادرش رو جلوی پنجره ی فرشته خانوم دید که ابروش رو بدجوری بالا انداخته بود و به ماشین و ماهان که نیم تنه اش پیدا بود، نگاه می کرد. از همین حالا می دونست چی تو سر مادرش میگذره. احتمالاً انتظار باعث شده بود جلوی پنجره بیاد و فکر نمی کرد با همچین چیزی رو به رو بشه. براش با لبخند دست تکون داد. ادامه داره... @hamsardarry💕💕💕