eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقـــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــانه مذهبی ( قسمت 47) همونطور ڪہ لباس هستے رو درست مے ڪرد گفت:من با عاطفہ فرق دارم! عاطفہ اومد ڪنارمون و گفت:شهریار الان میرسہ بدویید حاضر شید! خالہ فاطمہ نگاهے بہ مادرم انداخت:میرے ناهید؟ مادرم با خستگے گفت:نہ خیلے خستہ ام،بچہ ها برن،یہ روز دیگہ همگے میریم! خالہ فاطمہ سرش رو تڪون داد و چیزے نگفت،عاطفہ اومد بہ سمت من و گفت:خب تو پاشو دیگہ! بہ زور لبخند زدم و گفتم:شما برید خوش بگذرہ،جمع بہ من نمیخورہ! عاطفہ دهنش رو برام ڪج ڪرد:لوس نشو! بازوم رو ڪشید،مادرم معنادار نگاهم ڪرد و با مهربونے رو بہ عاطفہ گفت:عاطفہ جون تو با شهریارے،امینم ڪہ با هستے،هانیہ این وسط تنهاس! دوبارہ نگاهے بهم انداخت و ادامہ داد:بذار متاهل بشہ هرچقدر دوست داشتید برید بیرون،حالام دخترمو بدہ بہ خودم میبرید دل بچہ مو آب میڪنید! با لبخند مادرم رو نگاہ ڪردم و چشم هام رو باز و بستہ ڪردم،یعنے ممنون! عاطفہ اصرار ڪرد:مامان ناهید،نمیشہ ڪہ!امین و شهریار باهم منو هانیہ ام باهم! هستے رو از امین گرفت همونطور ڪہ لپش رو میبوسید گفت:جیگر عمہ هم نخودے! خالہ فاطمہ بہ مادرم گفت:بذار برہ،فڪر ڪردے عاطفہ و هانیہ بزرگ شدن؟ من و عاطفہ هم زمان گفتیم:عہ! مادرم و خالہ خندیدن،مادرم شونہ هاش رو انداخت بالا:خودش میدونہ! خواستم حرف بزنم ڪہ عاطفہ انگشت اشارہ ش رو گرفت سمتم:پاشو،ناز نڪن دیدے ڪہ نازت خریدار دارہ! نفسے ڪشیدم و بلند شدم،رفتم سمت حیاط. _مامان منم میرم! پارڪ خلوت بود،هانیہ روے یڪے از تاب ها نشست،با خجالت گفت:شهریار هلم میدے؟ شهریار با لبخند رفت سمتش و گفت:عزیزم اینجا خوب نیست! عاطفہ با ناز گفت:ڪسے نیست ڪہ! یہ ڪوچولو! بہ تاب خالے ڪنارش اشارہ ڪرد و رو بہ من ادامہ داد:بیا دیگہ چرا وایسادے؟ بہ امین اشارہ ڪردم و گفتم:تو تاب بازے ڪن زن داداش! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ خدایا🙏 در این اول هفته زیبا 🍀 قسمت میدم🙏 عزیزانم را🌹 از لطف ونعمتت و عفو وبخششت بهره فراوان ده🙏 و در این سرای آزمون و ابتلا درمانشان باشی تا دل از ایمان به تو پرکنند وتوشه ازعمل نیک برگیرند🍃 آمیـــن 🙏 🌸🍃🌸 http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ و آفت زندگی اند🗣 🔵یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیان‌آور و جبران‌ناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگره. ❌"صد بار گفتم این کار رو نکن!" ❌" گوش نکردی حالا بکش!" ❌"تو همینی دیگه!" ❌" می‌‌دونستم این جوری میشه..." ❌ "بفرما اینم نتیجه‌ی هنر جناب‌عالی!" 🔵اگر همه‌ی ما می‌تونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابل‌مون بذاریم شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمی‌افتاد سرزنش و سرکوفت زدن به یکدیگر خصوصاً در دوران عقد و نامزدی یکی از بزرگ‌ترین آفت‌های زندگی زناشویی به شمار می‌رود. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 👌میدونی آقا؟ 🌷 خانم ها طبع لطیفی دارن. از صبح چشمشون به دره تا مردشون رو ببینن. غــــــــــ🍲ـــــــذا می پزن، بچه رو می خوابونن، به خودشون میرسن💄👠👙 همه واسه اینه که شما کیف کنین،😉 عاشقشون بشین و جذابیت زنانه ش رو شکوفا کنین. 😍 ✍حالا اینکه هر وقت از راه میاین بگین خسته این دل خانم رو میشکنه. 🔻از قدیم گفتن سر شکسته رو میشه درمون کرد، دل شکسته رو نه! 👈پس همیشه یه جمله رو اویزه گوشتون کنین: مشـــــــــــــ👆ـــــــــــکلات را در جاکفـــــــــــ👡👟ــــــــــشی بگذارید و با لبخـــــــــــــــ😄ــــــــــــند وارد شوید. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
👈 👉 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 سوال من چیکار می تونم انجام بدم که همسرم به حرف من باشه البته از اول ازدواجمون تا حالا اصلا با هم بحثی نداشتیم ممنون @hamsardarry 💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
⁉️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 با سلام خدمت شما دوست عزیز در زندگی زناشوئی مسئله این نیست که چه کسی حرف اول یا آخر را بزند و یا همسرتان به حرف شما گوش کند یا نه! بلکه شما باید مهارت و توانایی گفتگوی صحیح را کسب کنید تا بتوانید با این اصول تمام خواسته ها ونیازهای معقول خود را با همسرتان در میان بگذارید. که این مسئله موجبات یک رابطه صمیمانه بین شما دو نفر را فراهم می کند. 👈 👉 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @hamsardarry 💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
عاشقــــــــــــــــ❤️ــــــــــــــــــانه مذهبی ( قسمت 48) براش دست تڪون دادم و روے نیمڪتے نشستم،هوا خنڪ بود و همہ جا ساڪت! دستم رو گذاشتم زیر چونہ م و بہ منظرہ پارڪ خیرہ شدم! شهریار عاطفہ رو آروم هل میداد،میدونستم از امین خجالت میڪشہ ڪہ شیطنت نمیڪنہ! وگرنہ مگہ مے شد شهریار و عاطفہ آروم باشن؟! امین هم هستے رو میذاشت روے سرسرہ و آروم میاورد پایین! باهاش حرف میزد و هستے مے خندید! دلم گرفت،نمیدونم چرا،شاید بخاطرہ جاے خالے مریم،شاید هم بخاطرہ خودم! امین همونطور ڪہ هستے رو،روے سرسرہ مے ڪشید پایین نگاهش افتاد بہ من! نگاهم رو ازشون گرفتم و خیرہ شدم بہ درخت هاے لخت! صداے قدم هاش اومد،توجهے نڪردم! هستے رو بہ سمتم گرفت و گفت:میخوام بدوام مراقبش هستے؟ث خواستم بگم راضے نیستم از این فعل هاے مفرد اما بدون اینڪہ نگاهش ڪنم زل زدم بہ صورت هستے و دست هام رو بہ سمتش دراز ڪردم و گفتم:بیا بیینم جیگرخانم! امین هستے رو داد تو بغلم،محڪم نگهش داشتم. منتظر بودم برہ تا با هستے بازے ڪنم اما همونطور ایستادہ بود! چند لحظہ بعد با فاصلہ از من روے نیمڪت نشست! از ڪے روے نیمڪت مے دویدن؟! همونطور ڪہ زل زدہ بود بہ رو بہ روش گفت:یہ لحظہ فڪر ڪردم اگہ چندسال پیش یہ تصمیم دیگہ میگرفتم همہ چیز چقدر فرق مے ڪرد! ڪنجڪاو شدم،اما چیزے نگفتم،با ذهنم تشویقش مے ڪردم! بگو چرا؟!بگو دلیل رفتارهات چے بود! تو وجودم غوغا بود و ظاهرم آروم! وقتے دید چیزے نمیگم ادامہ داد:اگہ یہ تصمیم دیگہ میگرفتم شاید مریم الان زندہ بود،تو داشتے یڪے از بهترین دانشگاہ هاے تهران مهندسے میخوندے،اوضاع من فرق میڪرد! سرش رو برگردوند بہ سمت هستے و با لبخند زل زد بهش:هستے هم نبود!شاید دوسہ سال دیگہ وارد زندگیمون مے شد! قلبم وحشیانہ مے طپید مثل سہ سال پیش! حق نداشت باهام بازے ڪنہ! آروم از روے نیمڪت بلند شدم بدون توجہ بہ امین بہ هستے گفتم:بریم بازے ڪنیم! اما نتونستم طاقت بیارم همونطور ڪہ پشتم بهش بود گفتم:دست بردار از اگہ و اما و چرا! بگو چرا نخواستیم؟! انقدر رویاهاے دخترونہ م شیرین بود ڪہ تو واقعیتم مے دیدم؟ صداش باعث شد خون تو رگ هام یخ ببندہ و قلبم از سینہ م بزنہ بیرون! _همیشہ دوستت داشتم! نگاهم رو دوختم بہ هستے ڪہ داشت با ولع دستش رو میخورد ،برنگشتم سمت امین چون میدونستم از صورتم حالم رو میفهمہ! نفسم رو دادم بیرون:فقط دلیلشو بگو،این چراها نمیذارہ گذشتہ رو فراموش ڪنم! شهریار سرش رو بلند ڪرد،نگاهے بهم انداخت و اخم ڪرد! در گوش عاطفہ چیزے گفت،عاطفہ از روے تاب بلند شد! با حرص دندون هام رو،روے هم فشار دادم،چرا حرف نمیزد اومدن! با غم گفت:بذار با خودم ڪنار بیام همہ چیزو میگم سر موقعش! خواستم بگم موقعش ڪیہ ڪہ شهریار و عاطفہ نزدیڪمون شدن. امین گفت:من میرم یڪم بدوام،شهریار نمیاے؟ شهریار نگاہ اخم آلودے بهش انداخت و سرش رو بہ نشونہ منفے تڪون داد! دوبارہ نشستم روے نیمڪت،خیرہ شدم بہ امین خیلے سریع مے دوید! http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ✨خرد هرکجا گنجی آرد پدید ✨زنام خدا سازد آن را کلید ✨به نام خداوند لوح و قلم ✨حقیقت نگار وجود وعدم ✨خدایی که داننده رازهاست ✨نخستین سرآغاز آغازهاست 🌸 الهی به امید تو.. http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ کنار هم بودن را یاد بگیریم😊 ‼️نه فقط به یاد هم بودن را... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ هدیه دادن عـــــــــ❤️ـــــــــــلاقه رو زیاد می کنه شما هر روز يه كادو بده 🎁 خانوم خودش مناسبتش رو پيدا مى كنه...😍😍 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ یکی از که بین زن و مرد هست اینه که👇👇 خیلی از مردها مهر و محبت رو با غیر زبان ابراز میکنن😍 و احساس میکنن همین مقدار عشق و محبت برای زن کافی هست. 🤔 در حالی که خانم ها دوســـــــــــــــــــــ😍ــــــــــــــــــــت دارن این عشــــــــــــــــــــــ😘ـــــــــــــق و محبت با زبان ابراز شود. ❤️همدیگه رو درک کنیم.❤️ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕