❤️🍃❤️ ☝️اگر با خانواده همسرتون در یک آپارتمان زندگی می‌کنید... ۱_ سعی کنید تا حد امکان آرام بحث کنید. 🖌صدایتان را پایین بیاورید تا صدای جر و بحث به طبقه ای که خانواده همسر است نرسد. @hamsardarry💕💕💕

❤️🍃❤️ 😍 زناشویی ⇠ پنیر کاهنده میل ج‌نسی است. ⇠بسیاری از پنیرها از شیر گاو تهیه میشوند و حاوی هورمونهای مصنوعی هستند ⇠ مصرف این پنیرها میتواند با تولید طبیعی هورمون هایی در بدن از جمله استروژن و تستوسترون تداخل ایجاد کرده و باعث کاهش میل ج‌نسی شود. @hamsardarry💕💕💕

❤️🍃❤️ #مهارت‌همسرداری ❤️زندگی مشترک و ازدواج یعنی یکی شدن یعنی برای همدیگه از خود گذشتگی داشتن... 🔻بعضی از خانمها سرد مزاج هستن 👈همسران عزیزشون میتونن با ایجاد یه محیط رمانتیک وماساژی آرامش بخش خانومشون رو تحریک کنن و یه رابطه ی عشقی ورابطه  عالی رو تجربه کنن واز زندگی لذت ببرن... همیشه سلامت و شاد و با لذت در کنار هم زندگی کنید❣ ‌ ‌‍‌ ‌⁣⁣ ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ @hamsardarry 💕💕💕

❤️🍃❤️ 😓همسرم لجبازه چکار کنم.... ❌خستم کرده....نمیتونم تحمل کنم.... چکارش کنم؟ @hamsardarry💕💕💕

❤️🍃❤️ #مهارت‌همسرداری ⇦ چیزهای کوچک مهم‌اند ⇦ بعضی مردها فکر می‌کنند اگر یکبار همسرشان را سورپرایز کنندکافی است در راه برگشت به خانه شیرینی موردعلاقه‌ همسرتان را بخرید یا یک شاخه گــــ🌷ــــــل بخرید 👌تکرار این کار ا فراموش نکنید. @hamsardarry 💕💕💕

❤️🍃❤️ #ایده_تجربه سلام ، وقتتون بخیر و ممنونم از زحمات شما ، انشالله خداوند اجرتون رو بده ک ب بهبود زندگی زن و شوهرها کمک فراوان کردین با این کانال من 5ساله ازدواج کردم و یه پسر کوچولوی ناز دارم 😊 زندگی و همسرمو خیلی دوست دارم ، یه تجربه خیییییلی طلایی ک دارم ، اینه که ◀️اولا ، هیچوقت هیچوقت تحت هیچ شرایطی ناراحتیها و مسایل زناشویی تون رو ب خانواده ها نکشوننین چون اون #تصور_منفی ک از همسر شما در ذهن خانواده تون بجا می مونه ، هیچوقت برطرف نمیشه یا لااقل ب سختی میشه. ◀️دوما عروس خانومای عزیز و دوست داشتنی ، باور کنین ، بخدا هر کاری ک توی خونه مادرشوهر تون انجام میدیم ، اعم از ظرف شستن و... اولا ک برای رضای خدا باشه ، بعدم اینو بدونین ک هرکاری ک اونجا انجام بدین ، در واقع برای خودتون و #جایگاه_خودتون تو قلب خانواده شوهرتون انجام دادین. چون بنظر من خیلی زشته ک مثلا مادر شوهر ادم براش چایی بریزه و مثل خدمتکار بیاره جلوش بذاره و بعدم خودش بیاد برداره ببره بشوره... و همینطور درباره سفره و... شاید اونها به روی خودشون نیارن ، اما باور کنین وقتی همون لیوان خودتونو میبرین میشورین ، کلی ذوق میکنن ک خودتونو از اونا دونستین ☺️ اما با زیاده روی در کمک کردن هم مخالفم. ممنون از لطف تون🙏🙏🙏 @hamsardarry 💕💕💕

❤️🍃❤️ ✨بحث امروزم را با این سوال میخوام شروع کنم...!!!! 📎از زندگی عاطفیتون چقدر راضی هستید؟ @hamsardarry 💕💕💕

❤️🍃❤️ 1.به نظر من شمایی که از رابطه عاطفـــی زندگیت رنج میبری بیا دوباره معیارهاتو بررسی کن که واقعاً توی زندگی دنبال چی هستی؟؟؟ از زندگی مشترک چی میخوای؟؟ 👈شاید بگی (عشق،احترام،توجه)میخوام 💢خب حالا خودت چقدر سهم داری برای رسیدن به این نیاز ها؟🤔 خودت چقدر تلاش کردی که این هارا برای شریک عاطفیت برآورده کنی اونم با قاعده و قانون خودش!!!!!🤌 @hamsardarry 💕💕💕

👇👇

❤️🍃❤️ #حریری_به_عطر_یاس_پارت_184 کوچه ها را یکی یکی زیر پا گذاشته بود ... اگر تا خود شب هم محله را می گشت و دانه به دانه داخل باغ ها را نگاه می کرد این کار را می کرد و حریر را پیدا می کرد ... وقتی اتومبیل اریا از سر پیچی گذشته بود و او به خاطر یک اتومبیل دیگر که به یکباره مقابلش در آمده بود اتومبیل را گم کرده بود ، داشت دیوانه می شد ... حالا نمی دانست اتومبیل کجا رفته و خبری از آن نبود ... هنوز باور نداشت حریر ان قدر راحت کنار آریا بنشیند و قهوه بخورد ... @hamsardarry 💕💕💕

👇 از دور که داخل اتومبیل را می دید خون خونش را داشت می خورد اما با خود عهد کرد بایستد و تا آخر به آن صحنه ها نگاه کند ... دیگر مطمئن بود دختر مقابلش رانمی خواهد ... حریر با کار امروزش خود را در یاد و خاطر او کشته بود ... باید می ایستاد و می دید تا دیگر هرگز نامی از او بر زبان نیاورد ... اما وقتی اتومبیل آریا مسیری خارج از شهر را در پیش گرفت انگار خود به خود همه چیز را از یاد برد ... دلش به شور افتاد و به دنبال آن ها راه افتاد ... فاصله را تا حدود زیادی حفظ کرد تا آریا متوجه حضورش نگردد ... داخل ماشین قابل دید نبود اما وقتی سرعت ماشین بالا گرفت بی اختیار نگران شد .. اگر بلایی سر حریر می آمد حسین آقا چه می کرد ؟... این مرد یک بار تا مرز سکته رفته بود ... نه نمی گذاشت! ... حسین آقا را دوست داشت و نمی گذاشت این دختر با نادانی که در پیش گرفته بود او را به کشتن دهد .. هر جور بود حریر را پیدا می کرد این بار وارد کوچه باغی بزرگ شد و نگاهش را به دو در بزرگ روبه روی هم دوخت ... ××××××××××××× @hamsardarry💕💕💕

❤️🍃❤️ #هردوبدانیم ❤️با همدلی ✍ هم فکری ✔️همکاری ✍و مشورت با یکدیگر میان خودتون 👌روابط تون سالم تر و صمیمی تر میشه @hamsardarry 💕💕💕