ان شاء الله یَکیَک کسانی که خوابن و دارن رویا میبینن، توی سکانس بعدی خوابشون زارعپور به نمایش در بیاد.
بچهها من هنوز نخوابیدم ولی به نظرم توی دو سه ساعت باقی مونده هنوز فرصت هست. برای اینکه درسا رو بخونم و درصدهاي بالای 70 بگیرم. مگه نه؟
مایلم الان زنگ بزنم به مشاورم بگم ببخشید جناب من الان شروع کنم ان شاء الله بهشتی برام صندلی گیر میاد؟
واقعا که، مراقب جلسه به من میگه حرف نزن در صورتی که خودش برای گفتن این جمله داره حرف میزنه.
احساس میکنم فکر میکنید مثل باقی موارد اینایی که گفتم هم شوخیه. سادات من واقعا جدیام🦦
بله داشتم میگفتم که من واقعا آدم مادی و جدیای هستم. مثلا وقتی هشت سالم بود حدودا، توی مراسم تشییع بابابزرگم در حالی که همه شدیدا گریه میکردن منم گریه میکردم و با خودم زمزمه میکردم: «حالا که بابا بزرگ نیست کی بهم عیدی میده؟»
خداروشکر یکی از فامیل منو کشوند کنار گفت خودم بهت عیدی میدم فقط گریه نکن و چیزی نگو.
هدایت شده از حَنـاف
سلسلهٔ کلامش عقول تمام خَلق را به جنبش درمیآورد و وادار به حرکت میکند. و چون حرکت میسر شد، تمام فهم خلق، همچون کودکی نوپا که راه رفتن را خوب نمیداند با شدتی که بیشتر از آن ممکن نباشد به زمین میخورد و عجز فهم و درک همگان، بر همگان اثبات میشود. آنجا اگر صاحبدلی قصد بُرد در بازی دنیا را داشته باشد، بایستی به عجز خود اقرار کند و در معیت مهابت او، اشهد انا علی ولی الله سر بدهد.