مامان بزرگم صبح زنگ زده که دیشب خوابتو دیدم. میگم چی دیدی حالا؟
میگه اومده بودی پیشم خیلی هم گشنهت بود منم داشتم نگاه میکردم ببینم تخممرغ دارم برات بپزم یا نه.
یعنی نه تنها مامانبزرگا توی عالم مثالشون هم فکر خورد و خوراک نوههاشونن بلکه من هم اونجا گشنه بودم.
وقتی داشتی فکر میکردی چی برام بپزی با خودت نگفتی این همه راه پا شده اومده خواب من حالا زشت نيست براش تخم مرغ بپزم؟
بیشترین ارتباط من با لاتاری، آتاری پسرعموم بود که به تلوزیون جعبهای وصل میکردیم سونیک بازی میکردیم.