eitaa logo
ح َن ْ نا ن 🌴
211 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
395 ویدیو
95 فایل
بسم رب الحسین 💚 🕊 من بنده آن دمم که ساقی گوید ، یک جام دگر بگیر و من نتوانم |🌱 روزمره‌های یک دانشجو ✏ و همسر 💍 🔸️کانال جزء خوانی قرآن کریم @Quran_tahdir |📿
مشاهده در ایتا
دانلود
هوا ابری ِ ، ممکن بارون بگیره، نبودن نور خورشید فضا رو قابل تحمل‌تر می‌کنه واسه پیاده روی ، جاموندگی از مسیر رو بخاطر استراحت دیشب باید امروز تا حدودی جبران کنیم . صدای اذان از موکب‌ها بلند شده، کنار یکی از همین موکب‌ها باید بایستیم برای نماز ... نماز! نمازِ ظهر! نمازِ خوف! نماز‌های دورکعتی! و عاشورا .... نماز خوف خواند آقایِ ما، که نماز بی‌خوف بخوانیم ...
بعد از نماز راه میفتیم ، احساس می‌کنم کمی ضعف می‌روم، میل به غذا ندارم ، ولی یک آن ترس برم می‌دارد که مبادا این ضعف، مرا از زیارت عقب بی‌اندازد، ولو با بی‌میلی اما باید مقداری غذا بخورم، چند قدم جلوتر، همان غذای معروف را پخش می‌کنند، من عاشق این غذام... همین ظرف‌های کوچک که روی برنج‌ها یک ملاقه لوبیا ریخته‌اند ... یک پسر بچه سینی را روی دست گرفته، به سمتم که می‌آید از او تشکر می‌کنم، شکلات و پیکسل‌ش را آماده کرده‌ام. در ازای یک ظرف غذایی که برمیدارم، یک شکلات توی سینی می‌گذارم. نگاهم می‌کند و لبخند می‌زند. ظرف غذا آنقدر داغ است که دستم می‌سوزد. سخاوت این مردم، و بذل و بخشش بی‌پایان‌شان در راه ارباب مثال زدنی ست ...
من موندم چرا ما دق نمی‌کنیم توی این مسیر ..
چندروزیست در جاده‌ایم! چادر عربیم به خاک نشسته! پوشیه زدم ، در این مسیر یک چیز خیلی آزارم می‌دهد! محبت بردار... می‌کشد مرا! به رویش نمی‌آورم اما، خودم آب می‌شوم‌... صدایم می‌زند : + چندلحظه بایست، چادرت خاکی شده. بگذار چادرت را بتکانم ، نمی‌توانم بیشتر از این گریه کنم، چندساعت است بی‌وقفه اشک‌هایم جاری می‌شود، خدایا به قلبم توان بده، به چشم‌هایم رزق اشک بیشتر ...
کجای عالم ده روز! از بیش‌از بیست میلیون آدم پذیرایی می‌کنند ؟ رایگان! نه غذا کم می‌آید و نه جای خواب! باورتان می‌شود حتی صندلی ماساژور هم آورده‌اند در مسیر مستقر کرده‌اند ؟! لباس‌های زوار را خودشان می‌شورند، نه به آب بلکه به اشک چشم ... بارها دیده‌ام خانم‌ها و آقایانی که لباس زوار را در تشت‌ها چنگ می‌زنند و اشک می‌ریزند، از خودم می‌پرسم او باخودش و مولایش چه خلوتی دارد ... بعید است این مردم از مولایشان حاجت دنیایی بخواهند ،.... آن‌ها لباس زوار را به اشک چشم می‌شورند و زائر در حال پذیرایی و استراحت است. چند فرش بزرگ روی زمین پهن کرده‌اند ، بارها دیده‌ام که آقایان می‌نشینند ، و خادمین آن موکب خودشان را به زوار می‌رسانند جوراب‌هایشان را در می‌آورند، صورت‌شان را به کف پاهای زائران می‌گذارند و بعد شروع می‌کنند به گرفتن خستگی پاها .. می‌بینید ؟! تجلی عشق را می‌بینید ؟! سید اکرم جلوتر پای موکب چایی ایستاده، شال سبزش را مثل همیشه به سرش بسته، دارد نوحه‌ای زیر لب می‌خواند ، چه نوحه‌ای نمی‌دانم .. به موکب او می‌رسیم ، حواسش نیست! عالمی دارد برای خودش. چند لحظه می‌ایستیم سربلند می‌کند، ما را که می‌بیند به به‌ای می‌گوید و هلبیکم یا زوار . ما را دعوت می‌کند که قدری در موکب استراحت کنیم. دم رفتن یک چایی برمی‌دارم، چون که می‌دانم سید برای پذیرایی برای ما چایی می‌آورد. و من شرمنده می‌شوم اگر اولاد پیغمبر بخواهد از من پذیرایی کند. سید چند لحظه بعد می‌آید و کنار ما می‌نشیند با یک سینی و چند استکان چایی! سید اکرم فارسی را دست و پا شکسته حرف می‌زند، از او می‌پرسند : + سید ؟! در عوض خدمت به زوار آقا از او چه می‌خواهی ؟! صدای ناله و فغان سید بلند می‌شود! دائم روی پایش می‌کوبد و می‌گوید امان از دل زینب! و بعد می‌گوید : - مگر می‌شود چیزی خواست ؟! همینکه اجازه داده‌اند در محضرشان نوکری کنیم کافیست ‌.... اهل‌بیت زندگی‌شان را فدای ما کردند ... ساعت به وقت عراق 01:08
تمامِ دارایی‌اش همین چهار پنج استکان بود، و همین قوطی و کتری . یک سبد گذاشته بود، و یک تخته نئوپان! استکان‌ها را رویش می‌چید . با همسرش آمده بود. رفیق راه‌ش! چه حس خوبی دارد رفیق‌ راهت، همراه لحظه‌هایت باشد، همراه دلدادگی‌هایت، هم‌پای تو باشد برای رسیدن به حسین"علیه‌السلام" می‌شود کنارشان نشست و یک چایی خورد، و فکر کرد به آینده ، و رزق‌هایی که باید از ارباب طلب کنیم . چایی‌م را که می‌خورم، پیرزن نگاهم می‌کند . در دلم خودم را نفرین می‌کنم که چرا زبان‌شان را بلد نیستم، ای کاش بتوانیم گفت و گو کنیم . به گوشی دستم نگاه می‌کند، پناه بر خدا می‌گویم می‌شود عکس بگیریم، لبخند میزند. گویی خواسته آن‌ها هم،‌ همین است. کنارش می‌ایستم، دستم را حلقه می‌کنم دورگردن‌ش ، و سرم را به سرش نزدیک می‌کنم. و قطعا این عکس قاب می‌شود، و از بهترین عکس‌های سفر اربعینم می‌شود.
به مشایه که می‌آیید از ترس مریض شدن خودتان را از لذت آب خوردن با لیوان زوار محروم نکنید. اینجا ارباب ضامن سلامت شماست، خیال شما راحت! اصلا شفا ته همین پیاله‌هایست که زوار پاکستانی، ایرانی، عراقی، ترکی، و ... با آن آب می‌خورند یا چایی میل می‌کنند.
اینجا یک فراغ بالی هست، که هیچ جای جهان نیست ... روح‌ت غرق آرامش است، به راستی آرامش ابدی که در قرآن وعده داده شده، مگر جز هم‌جواری حسین"علیه‌السلام" است ؟! نه! به والله که هیچ آرامشی بالاتر از دیدن روی ماه ارباب نیست ... نه دلتنگ کسی می‌شوی، نه نگران کسی می‌شوی، نه دلشوره فلان کار انجام نشده را داری، نه حال بد دنیا را و ... هزار و یک حال بد، که در چایی موکب ابوعلی حل می‌شود ، و با شکر موکب ابوسجاد شیرین . اینجا زمان جز عمر تو محسوب نمی‌شود، خستگی معنا ندارد، اینجا تویی و دل بی‌قراری و لحظه به لحظه پرواز روح به سوی معشوق حقیقی .
اینجا دلشوره هیچ چیزی را نداری، نه دیر رسیدن، و نه زود رسیدن ... هوا! هوایِ رسیدن به حسین است! حالا یک روز دیرتر، اشتیاق بیشتر. دلدادگی بیشتر ♥️ هر ستون را که رد می‌کنم، دو حس عجیب را تجربه می‌کنم. دو حس متضاد را همزمان تجربه کرده‌اید ؟! می‌دانید هر ستون را که رد می‌کنی، دلت تا نجف می‌دود، و دلتنگ می‌شود. و افزودن بر شمار ستون‌ها یعنی یک ستون به عباس و حسین"علیه‌السلام" نزدیک شدن. شوق زیارت دلت را می‌لرزاند.... دلت می‌خواهد حالا حالاها در طریق بمانی. واگویه‌های این مسیر دیدنی ست. حال خوب زائران دیدنی‌تر ..
یک مسئله آزار دهنده در عراق پوسترهای صادق شیرازی است.
عکس تار شد ، اما شما با دقت ببینید. کربلا المقدسه ❣ مستقیم ....♥️ فکر می‌کنم پاداش تمام آن صراط مستقیم‌هایی را که در سوره حمد در نمازهای پنجگانه طلب می‌کردیم، حال خدا قلم اجابت را کنار یکی از همان‌ها زمین گذاشته ... کربلا المقدسه ❣ مستقیم ♥️
زائرها! چه دنیایی دارند این زائرها. چه حال خوبی اینجا موج می‌زند. اینجا دکتر و مهندس و کارگررو معلم و ... ندارد.همه یک رنگ! کنارهم، روی یک سفره می‌نشینند، روی یک فرش می‌خوابند ... حال می‌دانید چرا می‌گویند جنة‌الحسین ؟! چون همه و همه یک رنگ هستند. چادرهای بزرگ برزنتی سفید رنگ را کنار خیابان علم کرده‌اند، چادرها مملو از زائرانی ست که صبح را حرکت کرده اند، و شب را به استراحت مشغول‌ند. کنار یکی از همین چادرها، حدودا ۲۰ تا ۳۰ صندلی پلاستیکی سفید چیده‌اند. روی یکی از همین‌ها می‌نشینم.... چقدر اهالی این چادرها بیخیال از تمام ِ دنیا به خواب شیرین رفته‌اند.... به خودم می‌گویم : بخوابید که دیگر هیچ وقت و هیچ کجای دنیا چنین راحت نمی‌توانید استراحت کنید مگر در اربعین‌های بعد ...
به گمانم امروز آخرین روزِ مشایه ما باشد ، همانطور که گوشیم پلی می‌شود، فکر می‌کنم، خیلی از انسان‌ها حال در جای دیگری از این کره خاکی مشغول کاری هستند، و ما در مسیر مشایه ‌.... چقدر ارباب به ما لطف داشته که ما را نوکر آفریده، خیلی‌ها اصلا حسین"علیه‌السلام" را نمی‌شناسند. راستی آنان که حسین"علیه‌السلام" ندارند به چه ذوقی در دنیا زندگی می‌کنند ؟! هم‌پایِ من مداحی گوش دهید ...
چند نفر جوان عراقی وسط راه نشسته‌اند. سینی‌های بزرگ و پر از میوه را روی سرشان گذاشته‌اند، و با یک دست سینی را مهار کرده‌اند. سینی اول : هلو سینی دوم : گلابی سینی سوم : سیب زرد سینی چهارم : موز سینی پنجم : پرتقال سینی ششم : سیب سرخ سینی هفتم : انجیر اینجا زائر حسین خیلی محترم است، خیلی ... این مردم اینقدری سخاوت‌مند هستن، که به این هم فکر کرده‌اند شاید تو روی برداشتن نداشته باشی، خودشان میوه‌ها را در دست گرفته‌اند و میان راه ایستاده‌اند، و اگر چرخ دستی داشته باشی، میوه را روی چرخ دستی‌ت می‌گذارند ... من می‌گویم شما روضه‌ها رو تصور کنید. شما اسارت تشنگی گرسنگی نان و خرما و ... تصور کنید ...
بلندی صدای اذان دل ما را برده .. خوب گوش کنید، تمام بیابان به عشق حسین"علیه‌السلام" قامت عشق می‌بندد! صدای تکبیره الاحرام پیچیده، خوب ببین! + حواست هست ؟! - به چی ؟! + می‌بینی گنبد رو ؟! رسیدیم به عمود ۱۴۰۷ ها! حواست کجاست پس ؟! چشم ریز می‌کنم، گنبد پیداست ... السلام علیک‌یا ساقی.... می‌بینی گنبد سقاست... ما ۴۵ عمود دیگر تا حرم ارباب داریم . چشمم به گنبد و گلدسته که می‌خورد پاهایم سست می‌شود. همانجا روی خاک‌ها می‌نشینم. یاد جمله مداح‌ میفتم، یاد روضه‌ها... یک جمله آتشم میزند ، عبّاس خودش ناامیدشده، کسی رو ناامید برنمی‌گردونه ...😭😭😭 من ذکر یا کاشف الکرب می‌گیرم، یا کاشف الکرب عن وجه‌الحسین، اکشف کربی بحق اخیک الحسین ..😭😭 یاد انکسرظهری یاد عمود خیمه ... یا دل آشوبی حضرت زینب یاد بی‌تابی سکینه ...! آخ عمو! بهترین عموی عالم ♥️ می‌شود سجده شکر کرد، مگر نه ؟! به ما اذن داده‌اند یکبار دیگر چشم‌های پرگناه را به‌ اشک‌ روضه جلی دهیم از نو ... 😭
🍃 یک قدم برای حسین"علیه‌السلام" 🍃 ⚜هشام بن سالم: از امام صادق (ع) پرسیدم: کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین (ع) برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند (هزینه هایش را بدهد)، چه اجری دارد؟ ۱. به ازای هر درهمی که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه می نویسد. ۲. چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی گرداند! ۳. بلاهایی را که فرود آمده تا به او برسد، از او می گردانَد و از وی دور می کند و مالش حفظ می شود. ابن قولویه، کامل الزیارت، ص ۱۲۹⚜ ✅ ما قصد داریم از پنج‌شنبه همین هفته ( یعنی اربعین ) تا سال آینده حوالی اربعین، هر شبِ زیارتی سیدالشهدا ( پنج‌شنبه‌شب‌ها ) مبلغ دو هزار تومن به نیابتِ کمک هزینه و تجهیز زائرین کربلا ( زائرهای کم بضاعت ) داخل کتاب قرآن نگه‌داریم . و ان شاءالله سالِ آینده این هزینه‌ها رو به خیریه محسنین تحویل می‌دیم، که خیریه با این هزینه‌ها افراد بی‌بضاعت رو راهی سفر حضرت ارباب کنند . 🔹یه نذر قشنگ : می‌تونید توی گرفتاری‌هاتون یه مبلغی رو نذر زائران ارباب کنید . | به نیتِ راهی کردن‌ زائرهای کم بضاعت | 🌹ما ان شاءالله هر شب زیارتی این قرار رو به شما در کانال @mohsenin_ksh و @han_nan_76 یادآوری می‌کنیم . عزیزانی که تمایل دارند در این قدم همراه ما باشند لطفا به آیدی زیر اطلاع دهند‌. @Mohammadi_76
بسم رب الحسین ... ما رسیده‌ایم به کربلا ، به پُلِ زائر ... جایی که اولین بار چشم هر زائری منور می‌شود به گنبد و گلدسته‌های حرمِ امام حسین "علیه‌السلام" تمام زوار بی‌درنگ می‌ایستند، چشم می‌دوزند به گنبد و گلدسته حالا بعد از ۸۰ کیلومتر پیاده‌روی رسیده‌ایم به دیدار حبیب! محبوب! مولا! ارباب! من چگونه شما را صدا بزنم که دلم آرام بگیرد ؟! شبِ اربعین! به سر زمینِ پربلا . یک موکب پیدا می‌کنیم، فقط بخاطر گذاشتن وسایل‌ . کوله‌هایمان را زمین می‌گذاریم . و می‌رویم ... می‌رویم تا خودمان را به آقا برسانیم، می‌رویم تا تمام ِ دردهایمان را در آغوش آقا دوا کنیم . شب اربعین است، هرچه به حرم نزدیک‌تر می‌شویم، جمعیت فشرده‌تر می‌شود. وارد بین الحرمین می‌شویم! تنها باشی راحت‌تری! ولی برای زیارت باید خودت را بین یه گروه ایرانی جا کنی. گروه هنر و نویسندگان ایرانی هستند، از پرچم‌هایی که روی دوش بلند کرده‌اند این را متوجه می‌شوم. اما هنوز ورودی بین الحرمین هستند، می‌خواهند بروند سمت حرم حضرت عباس! سعی می‌کنم خودم را به آن‌ها نزدیک کنم . به گروه می‌رسم، خودم را میان گروه جا می‌دهم، وسط بین‌الحرمین دم گرفته‌اند : سرم مالِ ابالفضل دل تنگم دنبال ابالفضل ساعت‌ها زمان می‌برد تا بتوانیم خودمان را به حرم حضرت عباس برسانیم ، حالا ورودی حرم ایستاده‌ایم گروه ساکت نمی‌شود ، مداحی پشت سر مداحی! شعار پشت سر شعار... حالا که به آستانه درب ورودی رسیدیم بلند بلند شعار می‌دهند : ابالفضل علمدار خامنه‌ای نگه‌دار .. گویی خون در پاهایمان می‌دود با این شعار. جمعیت موج می‌زند گروه به سختی حرکت می‌کند، با این حجم جمعیت رسیدن به ضریح ممکن نیست. حالا نوبتی هم باشد نوبت گروه عربی ست که دم بگیرند. بلند بلند تکرار می‌کنند : یا عباس جیب الماء لسکینه ... ای وای من تاب و تحمل شنیدن این مداحی را ندارم‌ ... حس می‌کنم رکن به رکن حرم حضرت عباس در حال بکا ست ، این نوحه ... حس می‌کنم حضرت عباس در حال بکا ست، که اینقدر جو سنگین می‌شود ... میان این هیاهو، این زن‌های عربی که می‌آیند و می‌ایستند و گریه می‌کنند و بلند بلند با آقا عربی حرف می‌زنند و دستشان را بالا می‌آورند ... چه حالی دارند این خانم‌ها . همیشه به حالشان غبطه می‌خورم ...
با گروه راهی می‌شوم ، بین الحرمین ... ساعت‌ها طول می‌کشد ، و چشم‌های ما خیره است به گنبد آقا . لب‌هایمان سکوت کرده، به زبان اشک با تو سخن می‌گوییم جانا ♥️ چشم‌هایمان تار می‌بیند، حلقه‌های اشک پرده شده و چشم‌هایمان تار می‌بیند. آرام آرام نجواها و زمزمه‌ها مبدل می‌شود به همخوانی : عشــق یعنی؛ به تو رسیـــدن… یعنی نفس کشیدن؛ توو خاکِ سرزمینت… عشـــق یعنی؛ تمومِ سالــوُ همیشه بیقـــرارم، برای اربعینت آقـــایِ من؛ زندگیموُ دستت دادم… تـوو این مسیـــر، اُفتادم ای عشقِ مــــادرزادم حسین! ما فقط صدای خودمان را می‌شنویم ... انگار بین الحرمین پُر شده از ایرانی‌ها ... به حرم ارباب می‌رسیم ورودی حرم! همانجا که تابلو السلام علیک یا اباعبدالله الحسین نصب شده، دست‌هایمان را علم می‌کنیم و صدا میزنیم : لبیک یا حسین...
°•| شب زیارتی سیدالشهدا |•° http://app.imamhussain.org/tour/ التماس دعا
بین‌الحرمین خلوت شده، جمعیت کربلا عصر اربعین خلوت می‌شه . یه جایی وسط بین الحرمین، می‌شینم، به گنبد آقا نگاه می‌کنم دلمو دخیل بستم به گنید و بارگاه باب الحوائج. یادم میاد، گریه می‌کنم ... آخ آقا .. امشب شبِ آخر سفرِ ... 🖤
نصیب‌تون بشه اربعین سال بعد زانوهاتون بغل کنین توی بین الحرمین. و قلب‌تون تحمل کنه تحمل کنه درد بی‌درمان ِ دیدار برادر و خواهر رو ...
برمی‌گردیم به ترمینال کربلا ... خاک! نمیزاره کسی نفس بکشه. صدای راننده‌ها... نور ماشین‌ها. هر چند دقیقه یکبار یه ماشین پر می‌شه و میره! و ما هنوز کوله روی دوش، دنبال وسیله‌ایم... توی این بحبوحه صدای راننده‌ها میاد ، می‌شنوید ؟ صدای ممتد و فراوانی نجف نجف نجف کربلا کربلا کربلا سامره سامره سامره بغداد بغداد بغداد کاظمین کاظمین... و من در دلم آه حسرت می‌کشم خوشا به حال کسیکه از اول مسافر نجف می‌شود، بعد کربلا بعد کاظمین و سامرا ... و من همزمان دلم همه‌جا را می‌خواهد.
اتوبوس هماهنگ شده، وسایل را تحویل می‌دهیم و سوار می‌شویم! چاره‌ای نیست حسین! می‌روم و می‌گذارمت.... ای پاره پاره تن به خدا می‌سپارمت ...