eitaa logo
کودکان شاد
65.6هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
15.6هزار ویدیو
145 فایل
. 💫 ﷽ 💫 روح و روان سالم فرزندان ما در گِرو تربیت صحیح آنهاست👌❤ 🔮اینجا با 👈 #نکات_تربیتی 👈 #اوریگامی 👈 #کاردستی 👈‌ #نقاشی در خدمت شما عزیزان هستیم😍 با ما همراه باشید ❤ هر گونه کپی مطالب پیگرد دارد❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 #بازی چاپ روی خمیر ساخت مهر با رول دستمال @happy_children
هدایت شده از کودکان شاد
4_6041784981238318111.mp3
11.53M
🍃🌸 #قصه_صوتی اسب سخنگو @happy_children
🍃🌸 #نقاشی پرنده @happy_children
به درخواست شما مامانهای گل کانال😍 کانال پوشاک رو راه اندازی کردیم👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2800812045C69c4711fae تمام کارها خاص و 👏👏👏 اگه میخواین بچه هاتون توی جمع و آس باشن بیاین اینجا👆👆 کیفیتها عالی و تضمینی 😍😍 کارهایی که هیچ جا پیدا نمیکنید 😱😱 هر هفته استثنایی 😍😍😱😱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 #کلیپ_کودکانه #کلیپ شاد و #موزیکال انگلیسی ✨لباس پوشیدن @happy_children
🍃🌸 سلام کردن یادت نره یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود پسری بود به اسم مملی . مملی بچه ها خیلی پسر خوبی بود. خیلی باهوش بود. خیلی تو کار خونه به پدر و مادرش کمک می کرد. ولی تنها یه عادت بدی داشت. و اونم این بود که سلام نمی کرد. بلد نبود سلام کنه. یه روز ظهر که از مدرسه بر می گشت. به بقال مش رضا که سر کوچشون بود رفت و گفت مشتی رضا پفک می خوام. آلوچه و بادکنک می خوام. مشتی رضا نگاهی به مملی کرد وگفت مملی سلامت چی شد. ادب کلامت چی شد تو دیگه بزرگی و مرد شدی پس چرا سلام نکردی برای بچه های بی ادب نداریم آلوچه و پفک وای مملی ناراحت شد و از مغازه بقالی بیرون اومدو رفت خونه. وقتی عصر شد و هوا خنک شد، مملی از خونه بیرون آمد و به خونه دوستش هادی رفت و در زد. مادر هادی در را باز کرد. مملی گفت: هادی خوابه یا بیداره؟ بگید توپشو بیاره. مادر هادی ناراحت شد و گفت: کسی که سلام بلد نیست، رفیق پسر من نیست. و به خانه رفت و در را بست. مملی خیلی ناراحت شد و به خانه برگشت و جریان را برای مادرش تعریف کرد. مادر مملی گفت: مملی سلام یادت نره، تا همه بگن گل پسره. غروب مادر مملی به او پول داد و گفت: دوتا نون بخر، نون داغ و کنجدی بخر. مملی سلام یادت نره. مملی وقتی به مغازه نونوایی رسید به یاد حرف مادرش افتاد و گفت: شاطر آقا سلام سلام، من نون میخوام، دو تا نون داغ کنجدی میخوام. شاطر آقا جواب داد: برای بچه های با ادب، نون داغ و کنجدی می اره مشت رجب. و دو تا نون تازه به مملی داد.مملی یاد گرفت که از این به بعد به همه سلام کنه و احترام بگذاره @happy_children
🍃🌸 #نقاشی تراکتور @happy_children
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸 #بازی #پازل با چوب بستنی @happy_children
🍃🌸 #کاردستی #کلاژ با پوست گردو @happy_children