#شهید_حاج_محمدرضا_بارفروش نیز در پیروی از امر ولایت ، در دفاع از اسلام و کشور اسلامی در جبهه حضور یافت در عملیات های محرم و رمضان شرکت کرد . 24 تیرماه 1361 در عملیات رمضان به شدت مجروح شد به گونه ای که حدود یک سال به خارج از کشور جهت درمان اعزام شد .
سرتیپ پاسدار شهید حاج رضا بارفروش با داشتن 70 درصد جانبازی تحصیلات خود را تا دوره لیسانس نظامی دافوس ادامه داد .وی دانشجوی دوره دکترای عالی جنگ بود و در طول خدمت خود در مسئولیتهای مشاور امور اقتصادی فرمانده نیروی زمینی سپاه ، مدیرعامل مجتمع خودکفایی و سازندگی ظفر ، مسئول مرکز خدمات پرسنلی سپاه غرب کشور ، عضو هیئت مدیره سازمان تحقیقات و جهاد کفائی و نماینده بنیاد تعاون سپاه مرکز در استان باختران انجام وظیفه کرد .وی دهم بهمن ماه 1376 در حین بازگشت به محل ماموریت خود در اثر سانحه تصادف به همراه همسرش به دیار حق شتافت و پسرش را به یادگار گذاشت .
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
#شهید_محسن_بارفروش دهم فروردین 1342به دنیا آمد.
محسن پس از تحصیل تا اول راهنمایی در کارخانه ریسندگی و بافندگی کاشان مشغول به کار شد .وی از پشتکار فراوان برخوردار بود و اوقات بیکاری خود را همیشه در آموختن و ابداع و ابتکار می گذراند .اکثر اوقات زندگی کوتاه خود را در راه انقلاب و خدمت به محرومین و ارگانهای انقلابی گذراند . وی از طریق بسیج عازم جبهه شد . کوههای سر به فلک کشیده غرب و تپه های داغ جبهه های جنوب گواه رشادت هایش بودند. در کردستان و درعملیاتهای بیت المقدس ، رمضان ، والفجر 8 و کربلای 4 حضور داشت .در عملیات رمضان براثر اصابت ترکش از ناحیه پا مجروح شد و بار دیگر در عملیات والفجر 8 مجروح شد .وی سرانجام ششم بهمن ماه 1365 مقصد نهایی را یافت و در عملیات کربلای 5 در شلمچه به فیض شهادت نائل گشت.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
#شهید_جواد_بارفروش
جواد تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد .سپس در بنیاد 15 خرداد شروع به کار کرد و همزمان با ستاد اقامه نماز جمعه کاشان همکاری می کرد .وی فردی متقی ، شجاع ،شهادت طلب ،متواضع و صبور بود .همیشه تابع امر ولایت فقیه بود.جواد همیشه همراه برادرش محسن بود .با هم بزرگ شدند و با هم جهادشان را شروع کردند . همگام و همراه بردارش محسن در ابتدای جنگ تحمیلی در کردستان حضور فعال داشت.در عملیاتهای والفجر 8 و کربلای 4 حضور یافت .در عملیات کربلای 4 مجروح شد و پس از بهبود دوباره عازم جبهه شد.
پس از شهادت محسن غم جانکاهی قلب و روح جواد را در بر گرفت ، بر سعادت برادر غبطه می خورد و ادامه راهش را بر خود واجب می دانست .بعد ار هفتمین روز شهادت محسن عازم جبهه شد .12 اسفند 1365 در عملیات کربلای 5 ، در شلمچه پای در رکاب شهادت گذاشت .هفتمین روز شهادتش مصادف با چهلم شهادت برادرش محسن بود.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
#شهید_علی_اصغر_بارفروش دانش آموز سال سوم دبیرستان بود که همچون برادران خود داوطلبانه لباس رزم بر تن کرد و عازم جبهه شد .در یکی از نامه های وی چنین آمده است :«لباس رزم بر تن کردیم و به آن عشق و آرزویی که ما را نزدیک به جنون می کرد ، با یک دنیا عشقی که داشتیم وارد لباس شدیم ، چه عشقی ؟ عشقی که خیلی از بسیجیان را در زیر بستر زمین بیارامید ، عشقی که موجب شد جواد به دنبال محسن حرکت کند ، عشقی که محسن را وادار به ماندن در جبهه کرد ، عشقی که سالها جواد را در بر داشت و همواره در صدد در بر گرفتن او بود. ولی عشق آنان خیلی والاتر و بالاتر از عشق من بود .عشق آنان واقعی و ذاتی و درونی و حقیقی بود .»
علی اصغر در حالیکه 16 سال بیشتر نداشت ، 29 فروردین ماه 1367 در عمیلات فتح فاو به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض شهادت نائل گشت .
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
متن وصیتنامه شهید جواد بارفروش :
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و نایب بر حقش حضرت روح الله و با دورد به روان پاک شهدای راه حق و حقیقت که در جوار حق خوابیده اند و با درود و سلام به رزمندگان سلحشور جبهه های نبرد حق علیه باطل که با نثار خونشان درخت اسلام را آبیاری می کنند و حماسه می آفرینند. خدمت پدر و مادر عزیز و بزرگوارم سلام عرض می کنم. پس از ابلاغ سلام سلامتی شما را از درگاه ایزد متعال خواهانم. باری عرض می شود که می خواستم چند کلمه ای برایتان به عنوان وصیت نامه بنویسم که پدر و مادر عزیز قدر خود و انقلاب و امام عزیز را بدانید، گوش به فرمان امام و نمایندگان محترمش باشید. سلسله مراتب را رعایت کنید، مبادا در شهرها عده ای با عنوان کردن بعضی از مطالب به نمایندگان امام ضربه بزنند اگر اینان موفق شوند کم کم همان مطالب را برای خود امام زمان(عج) و پیغمبر(ص) و خدا مطرح می کنند. پس بیش از این مطالبی اضافه نکنم چون امام خود همانند درخت تنومندی است که نمایندگانش شاخ و برگ این درختند. مبادا این شاخ و برگ را جدا کنند. از همه مردم می خواهم که انقلاب را یاری کنند، کمبودها و یا بعضی مسائل دیگر در روحیه شان اثر نکند، دنیا محل گذر است همه باید بمیریم و معتقدیم که صراط دیگری هست. مبادا در آن دنیا نتوانیم جواب خون شهیدان را بدهیم، مبادا در آن دنیا در نزد امام عزیزمان شرمنده باشیم. پس ای ملت غیور محکم و استوار باشید، با سختی ها دست و پنجه نرم کنید. در همه حال خدا را شاهد و ناظر بر اعمال خود بدانید که اگر چنین شویم خداوند ما را بیش از این یاری می کند. مقدار زمینی که دارم کلا تمام اموالم را به پدر و مادرم می بخشم و اختیار آن را به پدر بزرگوارم واگذار می کنم. یک ماه روزه و یکسال و نیم نماز برایم بگیرید. از همه فامیل برایم حلالیت بطلبید. از کلیه رفقای مسجدی، بنیادی و بچه های محل حلالیت بطلبید و از حضرت آیت اله یثربی برایم حلالیت بطلبید و از ایشان می خواهم که مرا حلال نموده و در نماز جمعه از مردم برایم حلالیت بطلبید. لباس های نظامی را که از دوره سربازی و بسیج دارم به جبهه بدهید. دفاتری که دارم مروری کنید اگر مطالبی نوشته ام در صورت لزوم انجام دهید. خداوند همه ما را به راه راست هدایت نموده و عاقبت به خیر گرداند. به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر وآزادی اسرا و باز شدن راه کربلای حسینی و شفای معلولین و مجروحین و خداوند به امام عزیزمان انشااله سلامتی عنایت فرماید. ضمنا دو عدد قرآن نذر کرده بودم بخوانم که یکی از آنها را خوانده ام و یکی دیگر را تا سوره سجده خوانده ام ولی اگر ممکن باشد دو عدد قرآن دوباره خوانده شود. در خاتمه برای شما پدر ومادر و خواهران و برادران واقوام از خداوند آرزوی موفقیت، سلامت می کنم. انشااله مرا عفو نمایید
محمدرضا بارفروش
(فزت و رب الکعبه)
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و یاری دهنده مستضعفان و نابودکننده مستکبران و با درود و سلام خدمت آقا امام زمان و نایب برحقش امام خمینی . باری پدر و مادر گرامیم به این جهت که باید همه ما روزی از این دار فانی رخت بربندیم تصمیم گرفتم وصیتنامه ای از خود به یادگار بگذارم .اولا نمی دانم الان که پیمانه عمر من پر شده و وصیتنامه مرا می خوانید چه حادثه ای باعث شده که این دنیای فانی را وداع گفته و شما را ترک کنم .ایا در حال جنگ –منافقان –بمباران –و یا خدانکرده به وسیله مرگ طبیعی دفترچه عمر من بسته شده ؟
گذشت خصلت پاک بندگان خوب خداست از مادر ،پدر ،برادران ،خواهران ،اقوام ،دوستان و آشنایان می خواهم مرا حلال کنند و از خطاهای من از جمله بد اخلاقی های من گذشت کنند .الان که در حال وصیت نامه نوشتن هستم گریانم و صحبتی دارم با برادران همیشه به یادم محسن و جواد بارفروش .کلام من با آنها این است که حتما وقتی وصیتنامه می نوشته اید خوشحال بوده اید ولی من گریانم .از یک طرف به سعادتی که نصیب شما شده غبطه می خورم و از یک طرف به یاد دردها و رنجهای عزیزترین کسانم (والدینم) می گریم .محسن و جواد گرامیم برادارن همیشه به یادم به خاطر دارم در دوران مجروحیتم شما همچون دو بال یک کبوتر از من جدا نشدید و همیشه در یاری و کمک و فداکاریم کوشیدید حال که دیگر شما را زیارت نمی کنم فقط از این ناراحتم که برادران دلسوز ،مهربان ،فداکاری را از دست دادهام .ناراحتم که چه زود داغ دو نور چشم خود را دیده ام و از طرفی دیگر در این فکرم که آیا سعادتی که نصیب شما شده شامل من حقیر هم خواهد شد چون به این مهم واقفم که شهادت هدیه ایست از جانب خدای تبارک و تعالی برای کسانی که لایق هستند .
مادر و پدر عزیزم :
اعتراف می کنم که فرزند شایسته ای برایتان نبوده ام خیلی شما را زحمت داده ام مدت مدیدی برای مجروح بودنم زحمت کشیده ای و خون دل خورده اید و من نتوانستم حتی کاهی در مقابل کوهی از زحمت های شما را جبران کنم و لااقل قدمی برای شما برداشته باشم .امیدوارم به واسطه یک جمله و آن اینکه مرا عفو کنید از سر تقصیراتم بگذرید و برایم حلالیت بطلبید .برایم دعا کنید که مرگم در راه خدا باشد تا از آتش قهر الهی در امان باشم امید داشته ام و همیشه از خداوند خواسته ام شما را راضی نگهدارم و شما از من راضی باشید همیشه از خداوند خواسته ام همچون دیگر مسلمانان آزاده به زیارت سرور آزادگان جهان ابا عبداله (ع)مشرف شوم .
از شما مادر و پدر و برادران و خواهران عزیز و گرامیم می خواهم در دعاها به یاد من باشید و برایم گریه کنید .کنار قبر شش گوشه حسین بن علی (ع) برایم دعا کنید .ان شاءاله و از آقا امام زمان در جمکران برایم طلب آمرزش کنید ان شاءاله راه کربلا باز می شود و شما خانواده گرامیم به زیارت آقا امام حسین (ع) می روید در حرم آن جناب نماز را به پای می دارید و حقیر را از دعا فراموش نمی کنید .یکی دو بار مجروح شدن در راه خدا اگر مورد قبول لطف و کرم حضرت حق قرار گیرد در مقابل این همه گناه و معصیت که در زندگی اشخاص نقشی برای پایمال کردن ثوابهای احتمالی بازی می کند هیچ می تواند باشد فقط امید داشتن به ترحم خود خدا می تواند میسر واقع شود وقتی امام اول شیعیان علی بن ابی طالب با آن مقام و عظمت که نزد معبودخود دارا می باشد با دست و پای لرزان و چشم گریان از خداوند تبارک و تعالی مغفرت می کند من می توانم چه امیدی به اعمال و گذشته خود داشته باشم .بعد از کرم حضرت حق چشم امیدم به دعاهای شما پدر و مادر عزیزم می باشد که از خدای منان برایم آمرزش بخواهید .دعای پدر و مادر در هر زمان و مکان اگر با خلوص نیت باشد مورد قبول خداوند قرار می گیرد امیدوارم به واسطه اشکهای دوستدارانم خداوند رحمان و رحیم از سر تقصیراتم بگذرد و مرا در زمره یاران امام همچون برادرانم محسن و جواد قرار دهد ان شاءالله .
مادر و پدر گرامیم :
ان شاءالله سفارش فرزند کوچکتان را به برادرانش بکنید تا در آن دنیا محسن و جواد شهید به واسطه سفارش پدر و مادرشان به یاری برادر کوچکشان بیایند .
والدین برگوارم : من بارها از شما شنیده ام و به وضوح دیده ام که افتخار می کنید بچه هایتان در راه خدا شهید شوند و من از خداوند قادر و متعال خواستارم صبری به شما عطا کند تا از دست دادن یکی دیگر از پاره های تنتان را تحمل کنید و به رضای خداوند رضا باشید ان شاءالله .
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم
متن وصیتنامه شهید محسن بارفروش :
بسم رب الشهداء والصالحین
ولا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون.
کسی را که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و نایب بر حقش بیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی و درود به روان تابناک شهدای به خون خفته از صدر اسلام تاکنون به ویژه شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و سلام بر رزمندگان جان بر کف جبهه های نور علیه ظلمت که با نثار خونشان درخت اسلام را آبیاری می کنند.
امیدوارم که خدای تبارک و تعالی از سر تقصیرات ما بگذرد. انشاالله که پدر ومادر عزیز و کلیه خانواده و فامیل از من قلبا راضی باشند و هر کس خبر شهادت من را می شنود قلبا باید از من راضی بشود انشاالله. و سفارشی که دارم امام امت و امید مستضعفان جهان را یاری کنید و امام عزیز این خورشید همیشه تابناک را تنها نگذارید انشاالله فردای قیامت از ما شفاعت کند تا خدا از گناهانمان بگذرد. به امید پیروزی رزمندگان اسلام و به امید بازگشایی راه کربلا و قدس عزیز و تمامی مسلمانان و مستضعفان ایران و جهان.
در پایان محل دفن هرکجا که پدر و مادر بخواهند. از آنها می خواهم مرا حلال کنند و از هرکس که خبر شهادت من را می فهمد رضایت من را بگیرند چونکه انسان جایز الخطاست و غیبت و دروغ نگویید و از برادران و خواهران گرامیم هم همان طور. به امید آنکه همگی از من رضایت داشته باشند و این مقدار پول ناقابلی که دارم در اختیار پدر و مادرم و یک ماه در جبهه روزه خورده ام و حدود یک ماه نماز قضایی انشاالله که برایم بگیرید.
خانم بارفروش؛ تصورم را از یک مادر شهید به هم زد
نویسنده کتاب «عزیز خانوم» با اشاره به روحیه بالا و نشاط راوی کتابش عنوان کرد: دفعۀ اول با این پسزمینه، سراغ خانم بارفروش رفته بودم که ایشان یک مادرِ چهار شهید است و مطمئنا با توجه به سن بالا شاید با یک خانمی رو به رو میشوم که خیلی شکسته است و وقتی سر صحبت را باز کنم شروع میکند به ناله کردن از روزگار و از این قبیل صحبتها، ولی خانم بارفروش تصورات ما را برهم زد. اصلاً اهل گله و شکایت نیست و تمام مدتی که برای کتاب مصاحبه داشتیم، حتی زمانی که شهادت بچهها را روایت میکرد و مخصوصاً علیاصغر که بعد از مدتی پیکر شهیدش که چیزی از آن باقی نمانده بود، ندیدم که خانم بارفروش حتی یک قطره اشک بریزند. اصلاً اینطور نبود و خیلی برای خودم جالب بود که خانم بارفروش انتهای همۀ ماجراهایی که تعریف میکردند یک حرف جالبی میزدند که خدا من را برای روزهای سخت آفریده و امتحانهای سخت را برای من گذاشته است. این که به این قضیه باور داشتهاند که همۀ اینها امتحان است، برای خودم نکتهی مهمی بود.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فاطمه جعفری در پاسخ به سوالی درباره نوع روایت کتاب توضیح داد: خانم کبری حسینزاده، راوی کتاب در شهر کاشان به خانم بارفروش معروف هستند. یعنی ایشان را به خانم بارفروش میشناسند و کسانی که با ایشان در ارتباط هستند، میدانند که خانم بارفروش روحیۀ خیلی بالایی دارد. حالا اگر شما تصور بکنید که یک مادری با وجود علاقۀ زیادی که به بچههایش داشته، چهارتا از فرزندانش را از دست بدهد البته جدا از مقام شهادت، از دست دادن حتی یک فرزند هم کافی است که زندگی یک زن فلج بشود، چه برسد به چهار فرزند.
با توجه به شناختی که ما از خانم بارفروش داشتیم باعث شد در این کتاب، بیشتر به شخصیت خودشان بپردازیم. یعنی سعی کردیم که در این کتاب جدا از بحث مادر شهید بودن، خانم بارفروش را به عنوان یک مادر موفق، معرفی و دربارهشان صحبت کنیم. تصمیم گرفتیم خانم بارفروش، خودش راوی خودش بشود
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷