eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
27 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
☘༻‌🌸﷽‌🌸༺☘ ✋🌸به رسم ادب هر روز یک سلام به امام زمان ارواحناله الفدا السلام علیک یا صاحب الـزمان •بِنَفْسي أنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهی ای نعمت‌ خاصّ خدا سلام ؛ به قَلبَت سلام ؛ به چَشمَت سلام ؛ به رنج و به بغض و به صبرت سلام ❣ ❣ سلامی از دوستان دلتنگتان... سلامی از مشتاقانِ چشم براهتان... سلامی از منتظرانِ تنهایتان... سلامی از دردمندانِ فراقتان... سلامی از فرزندانِ گرفتارتان... سلامی از محبینِ بغض آلودتان... ❣ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
دحو الارض مصادف با ۲۵ ماه ذی‌القعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان حیات بخشید، بخش‌هایی از کره زمین که سراسر از آب بود، از این روز شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکی‌های امروزی درآمدمطابق روایات، اولین نقطه‌ای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود. در قرآن کریم و احادیث اسلامی به روز دحوالارض (یعنی بسط و گسترش زمین) اشاره شده است و عبادت در این روز از ارزش بسیار زیادی برخوردار است. از امیرالمومنین علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در ۲۵ ذی القعده بود. کسی که در این روز بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است، خواهد داشت.» در این روز را از بهترین اعمال مستحب و از سنت‌های مؤکد شمرده‌اند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
آغازِ یک پایان روح خدا سلام! روزی که رفتی، آنقدر کوچک بودم که متوجه عظمتت نشدم ، اما می‌دانم که چطور از عیار زمین کم شد و زمان در نبودت به سوگ نشست. آخر تو، همهٔ ایران بودی و مسیر امید را برای همهٔ جهان هموار کردی. تو به ما جرئت انتظار بخشیدی و خواستی تا آمدنش دست از جهاد برنداریم. چراکه هنوز در و دیوار شهر با این جمله زنده است: «خدایا خدایا! تا انقلاب مهدی، از نهضت خمینی محافظت بفرما!» ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ خبر عالییییی می خوام از طرف تو نیت کنم و طواف مستحبی برم😍 فقط اسمت رو در این لینک وارد کن👇 https://roohbakhshac.ir/ziyarat اسم ها که جمع شد، لیست اسم ها رو می خونم به نیابت از امام زمان عج و شما سربازان آقا، شب جمعه طواف و نماز طواف انجام میدم. بسم الله اسم خودت و اموات و خانواده و دوستان هر چی خواستی بنویس و حتما این پیام رو منتشر کن سفر الی الله با من بیا👇 https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
❤️ “بسم رب الشهداءوالصدیقین” دهم آبان‌‌ماه سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ونه، در خانواده‌‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدربزرگش مرحوم سیداسحاق، به علت علاقۀ بسیار به حضرت علی‌‌اصغر(ع) نام او را علی‌‌اصغر گذاشت. پدرش سیدعباس، کشاورز و دامدار بود و به حلال و حرام بسیار اهمیت می‌‌داد. خانوادۀ آن‌‌ها دوست‌‌دار اهل ‌‌بیت(علیهم السلام) بودند و همین باعث علاقۀ بسیار او به این خاندان و حضور در هیئت و مراسم‌‌ مذهبی شد تا آنجا که خود خیمۀ عزای حضرت زینب(سلام الله علیها) را در دیباج به‌‌پا می‌‌‌کرد. تا دیپلم درسش را ادامه داد و پس از آن وارد سپاه پاسداران شد. نیمۀ دوم اردیبهشت سال هزاروسیصدونودودو برای گذراندن دورۀ بصیرت به‌‌همراه چندتن دیگر به مشهد عزیمت نمود. او خانواده و پدر و مادرش را نیز در آخرین سفر زیارتی‌‌اش به‌‌همراه برد. یک روز در حرم امام ‌‌رضا(علیه السلام) تلفن همراهش زنگ می‌‌خورد و خبر مأموریت او را به سوریه می‌‌دهند. این مأموریت محرمانه بود و تا قبل از اعزام نباید فاش می‌‌شد. بالاخره سیدعلی‌‌اصغر به‌‌همراه دوستش مهدی خراسانی اعزام می‌‌شوند. آن‌‌ها روی تانک کار می‌‌کردند. یک شب موشکی هدایت‌‌شونده به تانک آن‌‌ها اصابت می‌‌کند و این دو دوست در مسیر پاسداری از حرم عقیلۀ بنی‌‌هاشم، حضرت زینب(سلام الله علیها) به شهادت می‌‌رسند. پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای قلعه شهر دیباج به خاک سپرده شده است. “راهش جاوید باد” ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
وصیت نامه شهید سید علی اصغر شنایی با سلام خدمت امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان و شهدای گلگون کفن و خدمت ملت ایران پدر و مادر عزیزم و همسر و فرزند و تمامی فامیل ها و کسانی که حقی بر گردن بنده دارند. امیدوارم که من را ببخشند. من در راهی گام می نهم که با اطمینان قلبی بدون اجبار برای یاری اسلام و امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان ... پای نهادم. امیدوارم خداوند متعال اسلام را یاری کند و امام زمان(عج) هرچه سریعتر ظهور کند و پرچم را از نائب برحقش امام خامنه ای (مد ظله العالی) که بزرگ پرچمدار اسلام است تحویل بگیرد انشا’الله از پدر و مادرم به خاطر زحمات زیادی که برای من کشیده اند تشکر می کنم و همیشه برای من دعا کنند که همان دعای آنها بود که راهم را بخوبی انتخاب کردم از همسرم به خاطر صبر زیادی که در این دوران زندگی داشته اند تشکر میکنم و از آنها می خواهم که همیشه پیرو خط رهبری باشند که هیچگاه شکی در آنها بوجود نمی آید. سید علی اصغر شنایی 29- اردیبهشت - 1392 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
معصومه سفیدیان همسر شهید مدافع حرم سید علی اصغر شنایی با بیان این که شهید شنایی از ابتدا به مجاهدت و شهادت علاقه بسیاری داشت گفت: ما سال 1384 با یکدیگر ازدواج کردیم، همسرم متولد آبان 1359 بود و من دوست خواهر او بودم، اصلیت خانواده های ما دامغانی بود ولی ما پس از ازدواج به تهران آمدیم، همسرم از سال 1378 وارد سپاه شد و همیشه به من می گفت یکی از اهدافم برای ورود به سپاه، رسیدن به شهادت است. وی در خصوص خصوصیات اخلاقی و سیره رفتاری این شهید تصریح کرد: او بسیار آرام، مهربان و شوخ طبع بود و همیشه مقید به نماز جماعت و اول وقت بود، در مدت 9 سالی که با این شهید زندگی کردم همیشه احترام پدر و مادر خود را حفظ می کرد و هیچ گونه بی احترامی و بداخلاقی از او ندیدم، ما یک پسر به نام علیرضا داشتیم که در حال حاضر ده ساله است و پدرش با او بسیار دوست بود. همسر شهید مدافع حرم سید علی شنایی با بیان این که همسرم همیشه از من می خواست برای شهادتش دعا کنم، خاطرنشان کرد: من همیشه به او می گفتم ما تازه ابتدای راه هستیم، فرزندمان کوچک است و در ابتدا با رفتنش مخالفت می کردم ولی علی اصغر داوطلبانه و بدون اطلاع برای رفتن به سوریه ثبت نام کرد و زمانی که به خانه آمد در خصوص مسائل سوریه با من صحبت کرد و گفت که برای آموزش نیروها به این کشور می روم، دقیقاً یادم هست که ایام فاطمیه بود و ما هر شب به مراسم دعا می رفتیم ، که همسرم به من می گفت اگر اجازه ندهی من بروم شرمنده حضرت زهرا (س) خواهی شد بنابراین من هم مخالفتی نکردم. وی افزود: علی اصغر 29 اردیبهشت 1392 به سوریه رفت، دقیقاً زمانی بود که بحران سوریه تازه آغاز شده بود و داعش تهدیده کرده بود که حرم حضرت زینب (س) را نبش قبر خواهد کرد، همسرم و دوستانش به فاصله 100 متری حرم حضرت زینب (س) به حفاظت مشغول بودند که به وسیله مین ضد تانک در تاریخ 15 خردادماه 92 به شهادت رسید و در تاریخ 19 خردادماه در گلزار شهدای دیباج دامغان به خاک سپرده شد. سفیدیان در واکنش به این مساله که تأثیر شهادت علی اصغر شنایی بر خانواده اش چگونه بود اظهارداشت: آنها اصلاً در جریان نبودند که علی اصغر مدافع حرم شده، تصور می کردند که برای ماموریت کاری به سوریه رفته است، بنابراین در ابتدا همه شوکه شدند، پدر همسرم نزدیک به 20 سال است که شب های وفات حضرت زینب (س) مراسم برگزار می کند، غروب شهادت علی اصغر بود که در خواب دید خانمی با چهره نورانی با چادر به او می گوید که امانتی را که 11 محرم به شما دادیم می خواهیم پس بگیریم و او هم گفت که صاحب اختیار هستید که همان روز خبر شهادت علی اصغر را در سوریه آوردند، حضرت زینب (س) خود خبر شهادت را به ما رساند. وی ادامه داد: مادر همسرم پس از شهادت ابتدا خیلی بی تابی می کرد ولی با خواندن وصیت نامه علی اصغر که تاکید کرده بود داوطلبانه برای حفظ اسلام و حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفته بسیار آرام شد، پسرم نیز در ابتدا بسیار شوکه بود و طی دو سال گذشته بی تاب بود و بهانه گیری می کرد که اکنون بهتر شده است. این همسر شهید مدافع حرم در پاسخ به این سوال که آیا موافق هستید که پسرتان راه پدر شهیدش را ادامه دهد گفت : من به آرمان و راه همسرم اعتقاد دارم، او مدافع اسلام و امنیت کشور بود، پسرم هم به دلیل تربیتی که پدرش داشت، از همان کودکی وقتی به او می گفتند می خواهی چه کاره شوی گفت که می خواهم سرباز امام زمان (عج) شوم و همیشه می گوید مطمئنم زمانی که امام زمان (عج) ظهور کند پدر من هم بازخواهد گشت، من بسیار خوشحال خواهم شد اگر پسرم راه علی اصغر را ادامه دهد. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
پدر شهید مدافع حرم در خواب دید که خانمی با چهره ای نورانی با چادر به او می گوید که امانتی را که 11 محرم به شما دادیم می خواهیم پس بگیریم و او هم گفت که صاحب اختیار هستید که همان روز خبر شهادت علی اصغر را در سوریه آوردند، حضرت زینب (س) خود خبر شهادت را به ما رساند. برگرفته شده از shohadairezvan.ir ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تک ورها 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 به دور و برش اشاره کرد و گفت:«زحمت این ایستگاه حسینیه رو بچه های تیپ بیست و یک کشیدن و جاهای دیگه رو هم لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و نیروهای دیگه آزاد کردن درچه ای ماتش برد انگار مثل بقیه انتظار همچین جوابی را نداشت ناباورانه گفت:« ولی همه جا صحبت از پیروزی شماست میگن خیلی گل کاشتین» عبدالحسین نه برد و نه آورد رک و پوست کنده گفت:«دروغ میگن گردان ما کاری نکرده الان هم همه شون صحیح و سالم این جا هستن، حتی از دماغ یکی شون خون نیومده» مکث کرد ادامه داد:«الان هم منتظر دستورم که بگین برو طرف شلمچه» آقای درچه ای لبخند زدگفت:«شما دیگه تحت فرمان تیپ بیت المقدس هستین باید با آقای کلاه کج "صحبت کنید.» کل گردان رفتیم تو خط جفیر و کوشک،کنار دژ ایران، تو آن منطقه باید پدافند می کردیم و جلوی پاتک های دشمن را می گرفتیم تا ساعت یازده شب با چند تا فرمانده ی دیگر مشغول بودیم نیروها را تو سنگرها تقسیم کردیم و قشنگ آرایش دادیم ،در این میان دل و جان همه تو عملیات بیت المقدس بود اهمیت عملیات این بود که نوک حمله به طرف شلمچه و خرمشهرمی رود یازده و نیم شب، عبدالحسین آمد. رفته بود تو جلسه ی تیپ پیش خودم گفتم:«اگر بیادش حتماً گرفته و ناراحته» به خلاف انتظارم خوشحال بود یعنی بیش از حد شاد و خوشحال نشان می داد؛همین طور می گفت و می خندید! با سابقه ای که از او داشتم معمولاً این طور وقتها که نمی توانست تو عملیات برود،،حالش گرفته می شد و دمغ بود. چند تا سؤال از وضعیت گردان پرسید، به بعضی جاها خودش سرکشید خاطرش که جمع شد، مثل اینکه با خودش حرف بزند گفت:«خب حالا یک جانشین هم می خواد گردان» چشمهام گرد شد. «جانشین برای چی؟» 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._