کتاب شهید علی عرب در مراحل پایانی نگارش بوده و در آینده نزدیک رونمایی خواهد شد. شهید "علی عرب متولد 10تیر” 1349 در روستای روحآباد از توابع شهرستان زرند که10تیر1365 در عملیات کربلای یک به شهادت رسید ومزار شهید "علی عرب "، بسیجی 16 ساله ، در روستای روحآباد در زرند است
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_سی_و_یک_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
فصل هفتم
چند هفته قبل از امتحانات نهایی بخاطر امتحان برادرم محمود در خانه حالت اضطراری اعلام شد. هر وقت یکی از ما صدایمان را بلند می کردیم مادرم سرما فریاد میزد بخاطر برادرت محمود جیغ نزن و آرام باش چون چند روز بعد امتحان داشت، اگر یکی از ما دنبال هم می دوید، مادرم بر سر ما فریاد میزد اگر یکی از ما دیگری را هل می داد او را نیش زبان می زد، طبق عادت ما وقتی دور طشت لباس شویی جمع می شدیم. با سیلی زدن خفیف به پشت سر، نیشگون گرفتن از پهلو یا کشیدن گوش ما سهم خود را می گرفت.
او باید آرامش را برای مطالعه محمود فراهم می.کرد اگر یکی از ما می خواست دیگری را درگیر کند از مادرم سیلی می گرفت، یا هم مخفیانه به یکدیگر ما چشمک می زدیم و حرکات خنده دار روی صورت ما انجام می دادیم. خواهرم اغلب درگیر این موضوع می شد از آنجایی که نمی توانست با خودداری از خندیدن خود را کنترل کند بنابراین تا جایی که می توانست جلوی خنده اش را می.گرفت. اگر این حرکات خنده دار را ادامه می دادیم خنده اش منفجر می شد و سیلی های متعددی از مادرم دریافت می کرد که به ندرت به دلایل خنده زیادما نمی توانست مقصر واقعی را مجازات کند. امتحانات سال تعلیمی را تمام کردیم و محمود به درس خواندن ادامه داد زیرا امتحانات توجیه ی حدود یک ماه از امتحانات ما عقب بود و با وجود پایان ،امتحانات وضعیت اضطراری در خانه همچنان پا برجا بود ما بیشتر از اینکه منتظر پایان آخرین روز امتحان خود باشیم منتظر ماندیم تا امتحانات محمود تمام شود و وقتی محمود از مدرسه برگشت، با پر سر و صداترین محفل ممکن از او پذیرایی کردیم چیزی را که حدود دو ماه در جان خود پنهان کرده بودیم بیرون آوردیم. خانه پر از سروصدا و فریاد شد و همه به محمود، دختر و پسر حمله کردیم، سیلی زدیم لگد زدیم و نیشگون گرفتیم، در حالی که مادرم نگاهمان می کرد و سعی می کرد جدی باشد و فریاد می زد: بگذارید برادرتان را. اما نمی توانست آن لبخند گسترده را از صورتش پنهان کند بعد از اینکه با محمود تمام شد همه حمله کردیم به سوی مادرم، محمود هم همراه ما یکجا شد دستانش پاهایش را بوسیدیم تلاش برای خلاص شدن از دست ما کار ساده نبود.
در حالی که سعی می کرد جلوی خنده اش را بگیرد نتیجه ای نداشت نتایج ما ظاهر شد و همه موفق شده بودیم به جز پسر عمویم حسن که سال دوم راهنمایی رد شده بود و باید منتظر موفقیت محمود در روز نتیجه توجیه ی می بودیم که اعلام می شد.
موضوع مهم دیگر و جدی تر آن روز، اینکه محمود با چهره ای درخشان از خوشحالی برگشت در را باز کرد و اولین کلمه ای که گفت این بود یاما (92) سپس اشک تیزی بر گونه ی مادرم جاری شد.
سپس غزل او به صدا درآمد و ما دوباره توپ را در یک محفل پر سر و صدای از بس خوشحالی ترکاندیم ، جایی که موفقیت و برتری محمود برای همه ما یک موفقیت و یک دستاورد بود چون هر کدام سهمی در آن دادیم.
مادرم به آشپزخانه رفت تا شنبلیله را بجوشاند و آرد و شکر را با آبش مخلوط کرده و یک سینی شیرینی شنبلیله برایمان بیاورد تا محمود آن را به تنور داغ ببرد تا بپزند منتظر بودیم تا مادرم آن را روی بشقابهایی که از آشپزخانه آورده بود بگذارد و ما از هر طرف سر آن دعوا کنیم در حالی که او دستش را طوری تکان میداد که انگار می خواست به کسی که دستش را دراز کرده تا بی نوبتی بکند ضربه میزد به قسمی که او را نزده باشد اما موفق شد چند بشقاب را بلند کند که در بشقاب برای هر کسی که از همسایه ها و اقوام برای تبریکی به او می آمدند نگهدارد.
پدربزرگم به شدت مریض شد و به نظر می رسید که می خواهد ما را ترک کند چون به ندرت چنین بیمار می شد. از اتاقش بیرون نمی شد و جز جمعه ها دیگر نمی توانست به مسجد برود و در مجلس روزانه مردان محله در میدان معروف شرکت نمی کرد. شاید ناکامی حسن بر اضطراب و بیماری او افزوده بود و او دیگر تمایلی به شرکت در مراسم ما را نداشت و با وجود آن همه با او دور هم جمع می شدیم و شب تا دیروقت بیدار می ماندیم و شب ها می خواستیم او را کمی بخندانیم و دلداریش بدهیم. محمود باید منتظر می ماند تا تعطیلات تابستانی برای یک سال تمام شود پس از اتمام تحصیلات ثانویه می توانست در یکی از دانشگاهای مصر بپیوندد. این فرصتی ایده آل برای او بود تا مقداری از پول مورد نیاز خود را جمع
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_سی_و_دو_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
آوری نموده تا که بتواند به مصر سفر کند ایده کار در داخل سرزمین های اشغالی سال 1948 را کاملاً رد کرد، بنابراین او مجبور شد به کار در کارخانه مامایم ادامه دهد و به دنبال هر کار اضافی دیگری برای جمع آوری سکه های سفید از اینجا و آنجا برای تحصیل باشد.
محمود و مادرم مدت ها در فکر می بودند و بالاخره تصمیم گرفتند که محمود باید دست از کار بکشد. محمود از کارخانه مامایم دست از کار کشید و برادرم محمد جای او را در آنجا ،گرفت بنابراین برادرانم حسن و محمد در کارخانه مامایم به کار می رفتند و محمود خود را وقف کاری کرد که بیشتر سود .کند فرصت های کسب درآمد جدی تر منوط به ایده بهتر در راه اندازی کسب و کاری بود که نیاز به سرمایه زیادی نداشت بنابراین محمود تصمیم گرفت سبزی فروشی درست کند.
سبزی فروشی در انتهای بازار سبزی محله او فقط به چند لیر نیاز داشت و می توانست سود کمی کسب کند، اما با صرفه جویی در وقت می توانست مبلغ معقولی را به دست آورد در طول یک سال اصلاً مادرم صبح ها محمود را زود بیدار می کرد و به محض اعلام پایان منع رفت و آمد او با سه چهار لیر به بازار عمده فروشی شهر می رفت و چیزی می خرید و بر می گشت.
او انواع سبزی هایی را که پیدا . می کرد آنها را به غرفه خود می می آورد، سبزی ها را روی آنها می چیند و شروع به فروش آنها می کرد و ظهر سبزی های باقی مانده را جمع آوری می کرد و آنها را برای استفاده روز مره خانه به مادر آماده می کرد هر روز بیست و یا یک چهارم قرش را از درآمد روز جمع می کردند تا پس انداز کنند. و وضع منع رفت و آمد در روز هر از گاهی تکرار می شد و چون همسایه ها به سبزی هایی که محمود می خرید نیاز داشتند، علیرغم اعمال مقررات منع رفت و آمد هیچ یک از سبزی هایش خراب نشد چون غرفه اش به خانه تبدیل شد و در کوچه های محله می توانست آنچه را که همسایه ها می خواستند بدون ترس از سربازان ارتش اشغالگر آماده کند.
سربازان اشغالگر از ترس کمین هایی که توسط مردان فدائی برایشان تدارک دیده شده بود از ورود به اردوگاه می ترسیدند. مقاومت و چریک ها مقاومت را ادامه و تشدید نمودند رهبران اشغالگر بخاطر ازدحام جمعیت در کمپ ها، باریک بودن کوچه هایشان و هزینه هایی که برای هجوم به کمپ متحمل می شوند به فکر ساختن خیابانهای عریض برای تقسیم کمپ
شدند.
یک اردوگاه را به چند ربع که به راحتی قابل شمارش است جداسازی و تقسیم کردند در واقع یک روز منع رفت و آمد در اردوگاه اعمال شد و نیروهای زیادی وارد شدند بعضی از سربازها با سطلهای رنگ سرخ و قلم رنگ روی دیوار بعضی از خانهها خط سرخ بزرگ و روی دیوار بعضی از خانه های دیگر خط عمودی ترسیم کردند و بعد از مقداری اندازه گیری کردند، سپس یک خط کوچک روی یکی از آنها گذاشتند و به همین ترتیب به هر یک از صاحبان خانه هایی که تابلوهایی روی آن ها نصب شده ،بود اخطاریه دادند مبنی بر این که خانههایی که خطهای بزرگ روی دیوارشان گذاشته شده بود، تخریب میشود و قسمتهای کنار کاشی های کوچک خانه ها که خطوط عمودی و خطوط کوچک روی دیوارهایشان قرار می گرفت هم تخریب می شدند.
در خانه ها جیغ توهین و سروصدا شروع شد که اینها اولادهایشان را کجا ببرند؟ مردم در سرک خواهند ماند از طالع خوب ما خیابان هایی که ساخته می شد به خانه ما نرسید زیرا هیچ تابلویی روی آن نصب نشده بود و مشخص شد که خانه ما مشرف به یک خیابان عریض خواهد بود و نه آن کوچه باریک که خانه همسایه هایمان به کلی خراب می شود. به نظر می رسید که این اتفاق برای برادرم محمود خوش شانسی بوده است زیرا اگر خانه ما یا قسمتی از آن تخریب می شد، همه آنچه محمود برای تحصیل در مصر پس انداز کرده بود برای اصلاح اوضاع کافی نبود و او نمی توانست به ادامه تحصیل
برود.
او می رفت و نوار غزه را ترک می کرد و ما را در خیابان رها ،می کرد اما خدا او را دوست دارد و مادرم هم او را دوست دارد، طبق صحبت های آنها پس از چند روز بلدوزر با نیروهای بزرگ ارتش آمد و لزوم تخلیه خانه ها را اعلام کردند. بلدوزر شروع به ساییدن خانه ها کرد مثل غول که استخوان های طعمه هایش را خرد می کند و قلب صدها نفر را می درید. مردان زنان و کودکانی که خود را دوباره خیابان ها .یافتند بلدوزر مدام در اردوگاه رفت و آمد می کرد و با هر چرخش یا
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨🌺آداب قبـــل از خواب🌺✨
🌸✨قبل از خواب وضــــو بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری
🌺✨تلاوت آیة الکرسی
🌺✨تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده :
🌸✨ﺧﺘـــــﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید.
🌺✨ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم:
ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻَﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ
🌺✨ ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم :
ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.
🌺✨ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم:
ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻﺍِﻟﻪَﺍِﻻَّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.
🌸✨تلاوت 👈معوذتین (سوره ناس و فلق)
🌺✨آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح
⭐️✨ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف
🌺✨سوره ى تكاثر ایمنـی از عذاب قبر
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ⭐️حَتَّى زُرْتُمُ
الْمَقَابِرَ⭐️كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ⭐️ثُمَّ
كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ⭐️كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ
عِلْمَ الْيَقِينِ⭐️لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ⭐️ثُمَّ
لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ⭐️ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ
يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ⭐️
🌺✨ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رکعت نماز
یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ
🌺✨پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» را در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421)
⭐️{آل عمران آیه «۱۸»} :
⭐️✨شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ✨⭐️
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❣بسم الله الرّحمن الرّحيم ❣
#❤️هر روز یک سلام به حضرت جانان
❣سلام_امام_زمانم❣
روز یعنی ...
تپشِ قلبِ زمان ،
درهوسِ دیدنِ تــو
کہ بیایی و زمین،
گلشنِ اسرار شود
سلام آرزویِ زمین و زمان
السلامُ علیکَ ایُّهَا الطّالبُ بدمِ المقتولِ بکربلاء
☀️اللّهم عجّل لولیّک الفرج والعافیة والنّصر
💚💚💚
🌸السّلام علی الحسین
🌸وعلی علیّ بن الحسین
🌸وعلی اولاد الحسین
🌸وعلی اصحاب الحسین
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#هرروز_بایاد_شهداء
شهید جهاد عماد مغنیه، «جواد» در سال ۱۹۹۱ در طیربا لبنان متولد شد. پدرش، عماد مغنیه نام برادر شهیدش در مبارزه با صهیونیستها را برای وی انتخاب کرد.
فعالیتهای شهید جهاد مغنیه در حزب الله
در طول سالهای جنگ داخلی سوریه، حزبالله توانست به کمک ایران و سوریه زیرساختهای «جولان» را به دست گیرد و پایگاه مهمی در آن جا دایر کند. مسئول اول این پایگاه شهید جهاد مغنیه، پسر شهید عماد مغنیه بود و مسئول دوم نیز «سمیر قنطار» است که در سال ۲۰۰۸ در توافق تبادل اسرا، میان اسرائیل و حزب الله آزاد شد.
حزب الله خطوط دفاعی گوناگونی را در این منطقه به وجود آورده و نزدیک به هزار نفر را در آن خطوط مستقر کرده است تا به این ترتیب از عبور بنیادگراهای سنی از سوریه به خاک لبنان جلوگیری کند.
روزنامه صهیوینیستی «هاآرتص» در گزارشی ادعا کرده که خمپاره کاتیوشای ۱۰۷ میلیمتری که در جریان جنگ اسرائیل علیه غزه در تابستان گذشته از جولان به سمت اسرائیلی ها شلیک شد نیز از سوی عناصر حزب الله در این منطقه شلیک شده بود.پیکر شهید جهاد مغنیه در کنار آرامگاه پدرش، شهید عماد مغنیه در «ضاحیه جنوبی» در مقبره «روضة الشهیدین» مزار سربازان شهید مقاومت به خاک سپرده شد
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷