eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.7هزار ویدیو
640 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹اهمیت فوق العاده بالای نماز شب از زبان آیت الله بهجت @haram110
🍀 برای کشتن یک پرنده، یک قیچی کافیست. لازم نیست که آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را بشکافی. پرهایش را بزن... خاطره ی پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت می کند! هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته می شود، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمیبینیم. 🌹 @haram110
❄️✨🌼✨❄️✨🌼✨❄️ 🌹 پیامبر گرامی (ص) می فرماید : 🌸 هر کسی که مومنی را غمگین کند ، آن گاه دنیا را به او بدهد ، این بخشش حتی کفاره عمل او نخواهد بود و برای او پاداشی به دنبال نخواهد داشت. 🌹امام صادق (ع) می فرماید : 🌸 اگر شما دلی را شکستید نمی توانید جبران آن دل شکستگی را بکنید حتی اگر همه ی دنیا را به او بدهید . 🌹 مواظب حرف ها ، رفتار و کارهایمان باشیم... شاید دلی شکسته شود 🌹 @haram110
🔴سوال از امام صادق در مورد شکافتن قبر امام حسین علیه السلام! ✳️عبدالله بن بکر میگوید: 🌟روزی از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم که: 🌸 یابن رسول الله اگر قبر حضرت امام حسین(علیه السلام) را بشکافند آیا در قبر آن حضرت چیزی خواهند دید؟ 🌻حضرت علیه السلام فرمود: ای پسر بکر چه بسیار عظیم است سؤال تو... 🌺 به درستی که حسین بن علی(علیه السلام ) با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند و با آن حضرت روزی خورده و شادمانی می‌‌کنند. ❤️گاهی بر جانب راست عرش آویخته و می‌‌گوید: پروردگارا! وفا کن به عهدی که با من بسته‌‌ای و نظر می‌‌کند بر زیارت کنندگان خود، ایشان را با نام‌‌هایشان و نام پدرانشان می‌‌شناسند. ❤️ و نظر می‌‌کنند به سوی آنهایی که بر او گریه می‌‌کنند و برایشان طلب آمرزش کرده و از پدرانشان می‌‌خواهند که برای آن‌ها استغفار کنند و می‌‌گویند: ای گریه کننده بر من! اگر بدانی خدا چه چیزی برای تو مهیا کرده از ثواب‌‌ها، هر آینه شادی تو زیادتر از اندوه تو خواهد شد. ✨قطره‌‌ای از اشک برای امام حسین اگر در جهنم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش می‌‌‌کند. ✨ملائکه خود آن اشک‌ها را گرفته و در شیشه‌‌ای ضبط می‌‌کنند. (توجه شود: حقایق برتر از این مسائل است، اما این چنین گفته‌اند تا مخاطب عادی بتواند بفهمد) ✨برای هر عملی ثواب محدودی است، جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد. ✨آن چشم گریان در نزد خداوند از تمام چشم‌‌ها محبوب‌‌تر است. ✨همه چشم‌‌ها در روز قیامت گریانند، مگر چشمی که بر امام حسین(علیه السلام) گریه کرده باشد. ✨آن چشم را ملائکه تبرّک می‌‌کنند و اشک را خود از آن پاک می‌‌کنند... 🌾🍃🌼🌾🍃🌼🌾🍃🌼🌾🍃🌼 📘بحارالانوار، ج44، ص289 بحارالانوار /278/44/ امالی صدوق مجلسی 17/ ص68 منتهی الآمال ، ج 1، ص 538 منتهی الآمال ، ج 1، ص 539 و.... 🔹 @haram110
⚫️امام حسین علیه السلام و آرزوی شهید(بسیار زیبا) ❎ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید: 🔴توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست وخبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. 🔰اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست! 🔷افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. ☑️ هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. ✳️من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. 🔳 اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. 🔆 چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. 🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. ✔️... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ ❄️پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. 💥 بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای. 🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم. 🔵قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... ⚫️شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ... 🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم... 🌸🌺🌷🌸🌺🌷🌸🌺🌷🌸 📗 منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54
🌷ثواب بی حد زیارت امام حسین علیه السلام🌷
عاقبت گناه زیاد...
🔘 گفتار جانسوز امام سجّاد(ع) به منهال ▫️روزی امام سجّاد(ع) از بازار دمشق عبور می‌کرد ناگاه منهال بن عمرو (از شیعیان سرشناس کوفه) را ملاقات نمود، ▫️منهال پرسید: ای پسر رسول خدا! روزها را چگونه به شب می‌رسانید؟ 🔹 امام سجّاد(ع) پاسخ دادند: امسینا کمثل بنی اسرائیل فی آل فرعون، یذبّحون ابنائهم و یستحیون نسائهم، روز را به پایان رساندیم که مثل ما همانند بنی اسرائیل در میان فرعونیان است، که فرزندانشان را سر می‌بریدند و زنانشان را زنده نگه می‌داشتند. ▫️
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° 💠🔹امام سجاد علیه‌السلام: مردى با خانواده خود سوار كشتى شد و در دریا به حركت درآمد، كشتى شكست و از سرنشینان آن جز همسر آن مرد كسى نجات نیافت. زن بر تخته پاره‌اى قرار گرفت و موج دریا او را به یكى از جزیره‌هاى میان آب برد در آن جزیره مرد راهزنى زندگى مى‌كرد كه هر عمل حرامى را مرتكب شده بود و به هر فعل قبیحى دامن آلوده داشت ناگهان آن زن را بالاى سر خود دید به او گفت: آدمیزادى یا پرى؟ زن گفت: آدمم دیگر سخنى نگفت برخاست و قصد كرد که عمل حرامی را با زن انجام دهد! زن به خود لرزید راهزن سبب را پرسید زن با دست اشاره كرد از خدا مى‌ترسم راهزن گفت: تاكنون چنین عملى مرتكب شده‌اى؟ زن پاسخ داد به عزّتش سوگند نه مرد راهزن گفت: با اینكه تو مرتكب چنین خلافى نشده‌اى از خدا مى‌ترسى! درحالیكه من این كار را به زور به تو تحمیل مى‌كنم به خدا قسم من براى ترس از حقّ سزاوارتر از توام! راهزن پس از این جرقّه بیدار كننده برخاست و در حالیكه همتى به جز توبه نداشت به نزد خاندان خود روان شد در راه به عابدی برخورد و به عنوان رفیق راه با او همراه گشت، آفتاب هر دوى آنان را آزار داد، عابد به راهزن جوان گفت: دعا كن تا خدا به وسیله ابرى بر ما سایه افكند، وگرنه آفتاب هر دوى ما را از پاى خواهد انداخت! جوان گفت: من در پیشگاه خدا براى خود حسنه‌اى نمى‌بینم، تا جرأت كرده از حضرتش طلب عنایت كنیم عابد گفت: پس من دعا مى‌كنم تو آمین بگو جوان پذیرفت عابد دعا كرد، جوان آمین گفت ابرى بر آنان سایه انداخت، در سایه آن بسیارى از راه را رفتند، تا به جایى رسیدند كه باید از هم جدا مى‌شدند به ناگاه ابر بالاى سر جوان به حركت آمد. عابد گفت: تو از من بهترى زیرا دعا به خاطر تو به اجابت رسید داستانت را به من بگو جوان برخورد خود را با آن زن تعریف کرد عابد به او گفت: بخاطر ترسى كه از خدا به دل راه دادى تمام گناهانت بخشیده شد، باید بنگرى كه در آینده نسبت به خداوند چگونه خواهى بود. 📗عرفان اسلامی، شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، جلد۱، شیخ حسین انصاریان ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰