4_5987676918818800996.mp3
4.76M
❤️ #دین_زیباست
🔰 تاریخ دشمنان خدا (۱)
ماجرای خیانت به پیامبر
وصیتی که هرگز نوشته نشد!
⏱ 3 دقیقه و 20 ثانیه
#تاریخ_اسلام
#عمر
#قرطاس
برائت را در دل نوجوانان بکارید!
برسانید به گوش نوجوانان شیعه تا بدانند و بشناسند خباثت مکتب سقیفه را!
رسول خدا صلى الله عليه و آله:
•إنّ المؤمنَ لَيَرى ذَنبَهُ كَأَ نَّهُ تحتَ صَخرَةٍ يَخافُ أن تَقَعَ علَيهِ، وَ الكافِرَ يَرى ذَنبَهُ كأنّهُ ذُبابٌ مَرَّ عَلى أنفِهِ•
مؤمن، گناه خود را چونان تخته سنگ بزرگى بر بالاى سرش مىبيند كه مىترسد به روى او بيفتد و كافر، گناه خويش را مانند مگسى مىبيند كه از جلوى بينىاش رد مىشود!!!
📚بحارالانوار، ج۷۷ ،ص۷۷
«اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ بَديعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَميعِ ظُلْمىٖ وَ جُرْمىٖ وَ اِسْرافىٖ عَلىٰ نَفْسىٖ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ»
امام صادق علیهالسلام:
زشت گفتاری، ناشی از ستمکاری و ستمکاری، در آتش است.
📚جهاد النّفس، ح۶۸۹
«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم وَالعَنْ اَعدَائَهُم اَجمَعیٖن»
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_نوزدهم
#در انتظار #پيام آسمانى #ماندهام🔸🔶🌸
پيامبر را مى بينم كه در خيمه خود نشسته است و با خود فكر مى كند، خدا او را از پيمان نامه اى كه در كعبه نوشته شده باخبر كرده است.۷۱
به راستى پيامبر با اين افرادى كه دور او جمع شده اند و خود را مسلمان نشان مى دهند چه كند؟
اينها به ظاهر مسلمان شده اند و نماز مى خوانند، امّا با يكديگر پيمان مى بندند كه بر خلاف دستور پيامبر عمل كنند.
آخر اينها چه مسلمانانى هستند؟!
امان از دورويى!!
درست است كه ماجراى انگشتر دادن على (ع) در ركوع به گوش همه رسيده است، امّا پيامبر مى خواهد مراسمى رسمى برگزار كند و از همه مردم بخواهد با على (ع) بيعت كنند و به اين وسيله دين اسلام را كامل كند.
امّا عدّه اى از اطرافيان او، دشمنى على (ع) را در سينه دارند و به دنبال اين هستند تا در اوّلين فرصت ممكن فتنه و آشوب بر پا كنند.
آنها منتظر هستند تا پيامبر ولايت على (ع) را اعلام كند تا در ميان مسلمانان فتنه كنند و همه زحمات پيامبر را از بين ببرند.
خداوند مى داند كه چه موقع، اين گروه نخواهند توانست فتنه بر پا كنند، آن
وقت به پيامبر خود خبر خواهد داد.
غروب روز سيزدهم ذى الحجّه فرا مى رسد و هنوز پيامبر منتظر پيام آسمانى است.
مردم كه مدّتها از خانه و كاشانه خود دور بوده اند، آماده رفتن شده اند، آنها ديگر مى خواهند نزد خانواده هاى خود باز گردند.
امّا پيامبر نمى خواهد اين فرصت با شكوه را از دست بدهد، او در كجا مى تواند اجتماعى به اين بزرگى پيدا كند؟ بايد در ميان اين جمعيّت صد و بيست هزار نفرى، ولايت على (ع) اعلام شود.
نمى دانم چه مى شود كه پيامبر تصميم مى گيرد كه فردا همراه مردم به سوى مدينه حركت كند.
اين خبر در همه جا مى پيچد كه پيامبر فردا به سوى مدينه حركت خواهد كرد.
📚منابع:
۷۱.الصافي في تفسير القرآن (تفسير الصافي)، محمّد محسن بن شاه مرتضى (الفيض الكاشاني) (ت ۱۰۹۱ ه)، طهران: مكتبة الصدر، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۵
ه.
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠 #هزار و یک #داستان از #زندگانی #امیرالمؤمنینعلی علیه السلا
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
💠 #هزار و یک #داستان از #زندگانی #امیرالمؤمنینعلی علیه السلام 💠
🔸 #از_بعثت_تا_رحلت_پيامبر 🔸
🌼 #علي_در_دامان_مهر_نبوي🌼
موقعي كه علي (عليه السلام) را نزد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آوردند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به مادر علي (عليه السلام) فاطمه فرمود: برو حمزه را از ولادت علي (عليه السلام) با خبر كن، فاطمه بنت اسد گفت: يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اگر من بروم، چه كسي علي را شير ميدهد؟ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: تو برو من علي را سيراب خواهم كرد و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم زبان مبارك خود را در دهان علي (عليه السلام) گذاشت، وقتي كه فاطمه بنت اسد برگشت، علي (عليه السلام) را نظير كودكان ديگر در ميان جامه اي پيچيده و بست. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: گهواره علي (عليه السلام) را نزديك رختخواب من بگذاريد. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شخصا تربيت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را بر عهده گرفت. علي (عليه السلام) را شستشو ميداد، شير در
گلوي آن حضرت ميريخت، در وقت خواب گهواره علي (عليه السلام) را تكان ميداد و در موقع بيداري با علي (عليه السلام) سخن ميگفت: و علي (عليه السلام) را به سينه خود ميچسبانيد، آن حضرت را براي گردش به كوههاي مكه، شكاف كوهها، رودها و جادهها ميبرد و علوم و اسرار الهي را به گوش آن بزرگوار ميخواند.
🌼 #علي_و_ابليس_ملعون🌼
علي (عليه السلام) ميفرمايد روزي در كنار خانه كعبه نشسته بدم پيرمردي قد خميده را ديدم با موهاي سفيد و بلند كه ابروان او بر چشمانش افتاده بود با عصايي بر دست و كلاهي قرمز و جامه اي پشمين، پيرمرد نزديك شد و در حضور رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه بر
ديوار كعبه تكيه زده بود نشست. سپس گفت: اي فرستاده خدا آيا ميشود در حق من دعا كني و از درگاه خدا برايم طلب مغفرت كني؟ رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: پيرمرد كوشش تو فايده ندارد، اعمال تو تباه گشته و درخواست مغفرت در حق تو پذيرفته نخواهد شد. پيرمرد با سرافكندگي از محضر آن حضرت خارج شد و از راهي كه آمده بود بازگشت. در اين هنگام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به من فرمود: يا علي (عليه السلام) آيا او را شناختي؟ گفتم: نه. حضرت فرمود: او همان ابليس ملعون است. علي (عليه السلام) ميفرمايد با شنيدن اين جمله برخاستم و خود را به آن پيرمرد رساندم و با او درگير شدم و بر زمينش كوفتم و بعد بر سينه اش نشستم، با دستانم گلويش را به سختي ميفشردم تا او را هلاك كنم در همين حال او مرا
به نام صدا زد و از من خواست كه دست از او بردارم و وي را به حال خود رها كنم. آنگاه گفت: فاني من المنظرين الي يوم الوقت الملعوم يعني؛ مرا تا روز قيامت (معلوم) مهلت زندگي داده اند و من تا آن روز زنده خواهم ماند سپس گفت: يا علي به خدا سوگند من تو را بسيار دوست دارم (پس اين جمله را از من بگير و نگه دار) آن كس كه در مورد تو به دشمني و خصومت برخيزد و از تو در دل خود كينه داشته باشد بايد در مشروعيت ولادت خود ترديد كند و مرا در كار پدر خود شريك به شمارد … علي (عليه السلام) ميفرمايد: من از حرف او خندهام گرفت و رهايش ساختم. [۷۹].
📚[۷۹] بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۴۸.
4_5767338134392014588.mp3
8.57M
🎙 حجت الاسلام معاونیان
🎵 از تربیت یافتههای مکتب امام سجاد علیه السلام ؛ ماجرای غلام بااخلاصی که ...
..............................
🍃🍃🍃
نامش را نمیدانم چه میخواهے بگذاری!!!
قرنطینه،حبس خانگے ، زندان
یا هرچیز دیگری...
ولی من اسمش را میگذارم
《فرصت شناخت خود》
سخت میگذرد ولے شک نڪنید آینده نزدیڪ است.
آینده اے ڪه قرار است در آن من و شما
به بهترین موفقیت ها دست پیدا ڪنیم
آینده اے ڪه قرار است رنگ بهارے داشته باشد.
پس ما به آینده اے شیرین و خوب امیدواریم
ناامید نمے شویم زیرا ناامیدے ڪار آدم هاے ضعیف است
ما قوے تر از این حرف ها هستیم و خواهیم بود
دوباره بلند مے شویم و به زندگے ادامه میدهیم
با انگیزه تر و موفق تر از قبل،شڪ نڪنید
👌یڪم انرژے مثبت ❤
✍ #پیمان_چینی_ساز
🍃🍃🍃
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸وقتی با وجود همه قوانین منع آمد و شد میخوای بری سیزده به در 😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸حالا شما از آرزوهای قشنگتون بعد قرنطینه بگید اما چیزی که در واقعیت می شید همینه:))
الهی با رفتن سیزده بدر🙏
سیزده تا بدی
سیزده تا بلا
سیزده تا زشتی
سیزده تا نحسی
13 تا غصه
13 تا ناکامی
و13 تامریضی
ازوجودتون دوربشه
#در_خانه_بمانیم🍀☘
هدایت شده از حرم
4_435750524105523510.mp3
5.16M
❣ #سه_شنبه_هاے_جمڪرانی
همہ هسٺ
آرزویـم
ڪہ ببینـم از تـو
رویـی 😍
دعاے #توسل امشب فراموش نشود❤️
#اللﮩـم_عجـل_لولیڪ_الفـرجــ
🎤 حاج مهدی میرداماد
@haram110
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور دو شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین علیهالسلام
همزمان با شب ولادت فرخنده حضرت اباعبدالله علیهالسلام، مصادف بود با دومین سالگرد ازدواج شهید مدافع حرم مرتضی زارع
همسر شهید زارع به همین مناسبت دست به قلم برده، حرفهای دل بر قلم جاری کرده و کاغذ را متبرک به نام اباعبدالله الحسین علیهالسلام
من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیهالسلام آغاز کنیم
دعوتنامه را خودمان نوشتیم
آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین علیهالسلام باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان میکرد
کارتهای عروسی را که توزیع میکردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم
شروع به نوشتن دعوت نامه کردیم برای امام علی علیهالسلام، امام حسین، حضرت ابوالفضل، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوت نامهها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی عج هم نامهای مخصوص نوشتیم
از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای اینکه دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم
چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین علیهالسلام هستیم و برایمان جشن گرفتهاند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند
خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما، من میدانم که شما شهید میشوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید میشوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید
عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
برگههایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمانها توزیع کردیم و جالب آنکه عدهای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد!
برای ما خیلی جالب بود که تأثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تأثیرگذارتر باشد تا روی منبر
عروسیمان متفاوت بود و شاید بخاطر حضور دو شهید بزرگوار #شهید_سجادمرادی و
#شهید_مرتضی_زارع در این جشن بود
آقا مرتضی همیشه میگفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا سلام الله علیها هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم
شاید خندهدار باشد اما احتمالاً ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آنکه مهمانان به تالار بیایند ما آنجا حضور داشتیم
دلمان نمیخواست مهمانان را معطل کنیم، با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه میدانستیم البته یکی از همسایهها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد.
در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم، یادم میآید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آنقدر با سرعت رانندگی میکرد که فیلمبردار به او تذکر داد
در ماشین به من میگفت: نماز اول وقت مهمتر است تا فیلمبرداری!
و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت: برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.
آن شب باران شدید میبارید
عدهای گفتند ته دیگ خوردنهای زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری میکرد که همسرت سرسبد نعمتهایی است که من از روی رحمت به تو عطا کردهام
چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گلها بی صداست
حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود
عدهای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است!
صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد
همان شد خیر و برکت در زندگیمان
همسر عزیزم، دومین سالگرد عروسیمان مبارک باشد، خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت در جوار امام حسین علیهالسلام با تمام برکاتش
پر بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی
برای همسفر جا ماندهات دعا کن
#داستان_ازدواج_شهیدمرتضیزارع
─┅─═इई🌸🌺🌸ईइ═─┅─