9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر به امام زمان علیه السلام اعتماد کرده اید؟- دکتر محمد دولتی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ پنجشنبه 👈 27 خرداد / جوزا 1400
👈 6 ذی القعده 1442 👈 17 ژوئن 2021
🕋 مناسب های دینی و اسلامی .
🔘 روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی علیه السلام " شاه چراغ ".
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️ روز مبارک و محمودی است برای :
✅ خواستگاری ، عقد ، ازدواج .
✅ خرید وسیله سواری .
✅ خرید کردن .
✅ صلح و آشتی دادن .
✅ امور قضایی .
✅ شکار و صید و دام گذاری .
✅ امور زراعی و کشاورزی .
✅ رفتن به تفریحات سالم .
✅ فروختن .
✅ و قرض دادن و قرض گرفتن خوب است .
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶 زایمان خوب و نوزادش میمون و خوش قدم و روزی اش زیاد خواهد شد . ان شاءالله
🚘 مسافرت : خوب و مفید و سودمند است .
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت :
👩❤️👩 امروز : مباشرت امروز ، شیطان نزدیک فرزند هنگام زوال ظهر چنین روزی نگردد تا پیر شود .
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ خرید زمین کشاورزی و باغ .
✳️ ارسال کالاهای تجاری .
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✳️ خرید خانه و ملک .
✳️ قولنامه نوشتن .
✳️ و تجارت و داد و ستد نیک است .
💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزند خطیبی توانا و نطاق با بیانی فصیح و رسا و گفتاری زیبا و دلربا خواهد داشت . ان شاء الله
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث بلای ناگهانی است .
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد موجب رعشه اعضا است .
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 7 سوره مبارکه " اعراف " است .
و الوزن یومئذ الحق ........
و مفهوم آن این است که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به گروهی واگذارد بعضی در انجام آن تلاش کنند و باعث رفعت مقامشان شود و برخی نیز کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتد . و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
✴️ یکشنبه 👈30 خرداد / جوزا 1400
👈9 ذی القعده 1442👈 20 ژوئن 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 امروز ساعت ۱۶:۲۹ قمر وارد برج عقرب می شود .
📛 و سه شنبه 1 تیر ساعت ۱۷:۲۶ قمر از برج عقرب خارج می شود .
✈️ مسافرت : خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد .
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز : قمر در برج میزان است و از نظر نجومی امروز تا عصر روز خوبی برای امور زیر است :
✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج .
✳️ فروش جواهرات .
✳️ و آغاز درمان نیک است .
⚫️ طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث درد و بیماری است .
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث درد اعضا می شود .
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 10 سوره مبارکه " یونس " علیه السلام است .
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام ...
و چنین استفاده میشود که از خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و آخرت به او نفع رساند . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
🔴 *اصلِ_پذیرش_همسر*
💠 یاد بگیریم همسر خود را با کمبودهایش دوست داشته باشیم وگرنه آدمهای کامل را همه دوست دارند!
💠 این اصل را بدانیم که ما و همسرمان همیشه، نواقصی داریم. مهم این است که با پذیرشِ همسرمان از نقاط مثبت و زیبای او لذّت ببریم. و با همکاری دو طرفه، نقص یکدیگر را جبران کرده و پوشش دهیم.
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
✍ #دخترتون رو یواش یواش آماده ی #ازدواج بکنید
چهارم
👈فایل های #خانواده_متعالی استاد #پناهیان که ۱۸ جلسه هست رو در بزن دیوار بشنو گوش بدید (طوری که ناخواسته #دخترتون هم بشنوه )
پنجم
👈 #طبع شناسیش کنید و بدونید چه طبعی برای ازدواج باهاش #کفویت داره
ششم
👈روی #نظم_خواب اش کار کنید
هفتم
👈 #لوس بارش نیارید اما #لطافت #دخترانگی و #زنانگی رو یادش بدید .
هشتم
👈بعد از این آموزش ها اگه دیدید #آمادگی لازم #ذهنی و #رفتاری رو داره ، #خواستگار راه بدید
#پایان
‹⃟⃟⃟-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•--
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_سی_و_نه آیه ویلچر را آورد. با کمک ایلیا، ارمیا را روی آن نشاندند. با آسا
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_چهل
آیه تعجب کرد: پس چرا نگفتی؟
ِ ارمیا:کم بار زندگی رو دوش تویه؟ کم زحمتم برای توو بچه هاو پدرمادرت؟
آیه ویلچرا را گوشه پیاده رو متوقف کرد، مقابل ارمیا ایستاد و گفت: کدوم
زحمت؟کدوم بار؟ما همه بخاطر دوست داشتنته که پیشتیم! این همه سال بخاطر ما از جون و جونیت گذشتی، کار کردی، امنیت ساختی!حالاحرف از زحمت میزنی؟ این همه سال بار من و زندگی من رو دوش تو بود،هنوزم هست!تو مرد خونه ای!هنوز حقوق تو داره خرج مارو میده!
بیمه ی تو داره هزینه درمان ما رو میده. خونه نشینی این فکرا رو انداخته تو سرت؟
ارمیا دست آیه را گرفت و گفت: چرا شاکی میشی؟ خب ببخشید! زود هل بده بریم حرم که دلم تنگه، وقت کم میارم.
آیه به سمت حرم رفت. دلش ازمظلومیت این مرد آتش میگرفت. ارمیا زیادی خوب بود. زیاد بود برای آیه. اصلل انگار برای این دنیا هم زیاد بود.آیه روی سکوی نشست. اول نگاهی به حیاط حرم انداخت بعد به آینه ایوان نگاه کرد.
خطاب به ارمیا گفت: روز اولی که با سیدمهدی بیرون اومیدیم. اومدیم اینجا!روی همین سکو نشستیم!
ارمیا نگاهش دور شد: یادمه فردای تدفینش، اومدی اینجا!همه نگرانت
شدن.
آیه: از دست دادن سخته!اینو از منی بپرس که خیلی از دست دادم.
ارمیا: میدونم. اما بی کسی سخت تره! اینو از منی بپرس که عمری، بی کس بودم!
آیه: به رفتن فکر نکن ارمیا! من از پس زندگی بر نمیام. زندگی منو کله پامیکنه. من بی تو کم میارم.
ارمیا: صبور باش! تو قوی ترین زنی هستی که دیدم. بعد از رفتن سید مهدی، خم شدی؛ اما نشکستی.
آیه: اگه نشکستم، چرا اون همه اذیتت کردم؟ آیه هم میشکنه، مثل آینه!
ارمیا: شکسته، نشکسته، خسته، غرغرو، بداخلاق، هر چی باشی، عزیزی جانان...
آیه خندید. بلند شد و ویلچر را هل داد. بریم که دیر شد. یک بستنی هم مهمون تو!
ارمیا بلند خندید: امان از دست تو!اصلا من کیف پول همراهم نیست!
آیه آرام به شانه اش زد: خسیس!پس اون چیه تو جیب کاپشنت؟
ارمیا: خوب آمارمو داریا!
آیه:چی فکر کردی! شوهرخوش تیپ داشتن دردسر داره! اصلا هوس هوو نکردم !حواسم به شوهرم هستِن سرم کلاه نره!
ارمیا بلندتر خندید: بهتر از تو کجا پیدا کنم!
آیه به شوخی گفت: گاهی فکر میکنم اون گلوله، جای خوبی خورد. وگرنه ممکن بود بعد بازنشستگی زیرسرت بلند بشه!الانم حواسم بهت هستا!فکر نکن گوشیتو چک نمیکنم!
ارمیا دستش را بالا آورد و روی دست آیه که ویلچر را هل میداد گذاشت، نگاهش را بالا داد و به جانانش چشم دوخت: خدا بهتر از تو نیافریده!
آیه هنوز همان خط سیر را طی میکرد: میدونم، اما مردا بد سلیقه هستن، زن خوب که داشته باشن، میرن دنبال بداش که یکم اذیت بشن!خوشی زیاد میزنه زیر دلشون!
ارمیا دیگر واقعا خنده اش گرفته بود: پس خداروشکر علیل شدم افتادم وردلت؟
آیه سری به تایید تکان داد: دقیقا!خدا بهت رحم کرد، وگرنه هر روز بالنگهدمپایی دنبالت میکردم تا بگی کجا بودی!
ارمیا همانطور صورتش رو به بالا بود و آیه اش را نگاه میکرد: چرا لنگه دمپایی؟
آیه مثلا متفکر شد: خب چون همیشه و همه جا در دسترسه
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_چهل آیه تعجب کرد: پس چرا نگفتی؟ ِ ارمیا:کم بار زندگی رو دوش تویه؟ کم زح
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_چهل_و_یک
رها مشغول آماده کردن شام بود. احسان، مشغول سر و کله زدن با مهدی و محسن بود.
صدرا هنوز نیامده بود.
صدای احسان از دم درآشپزخانه آمد: رهایی؟چکار میکنی
رها با لبخند به او نگاه کرد: برات کشک بادمجون درست میکنم!
صدای مهدی و محسن آمد: آخ جون کش ِک بادمجون.
رها خنده ی ریزی کرد و رو به احسان گفت: نزدیک بیست ساله عروس این خانوادم ،هنوز نفهمیدم راز این عشق کشک بادمجون بودن خاندان زند چیه!
احسان روی صندلی میز غذاخوری کوچ ِک آشپزخانه نشست: اگه فهمیدی به منم بگو.
جای امیر خالی، کاش میومد.از وقتی شیدا رفته، خیلی افسرده شده.
رها روبروی احسان نشست: فهمیدی کدوم کشور رفته؟
احسان چهره اش متفکر و پر اندوه بود: دنبالش نمیگردم. از بابا طلاق گرفته بود، منو چرا ول کرد؟الانم که بدون اینکه به من بگه رفت. گاهی شک میکنم این زن واقعا منو به دنیا آورده؟ چرا هیچ احساسی به من نداره؟ هیچ وقت نداشت. انگار مادری بلد نبود. یا شایدم دوست نداشت بلد باشه.
رها سعی کرد آرامش کند: شیدا دوستت داشت. فقط نمیتونست از خودش بگذره!
احسان: پس چرا تو از خودت گذشتی؟نه بخاطر بچه خودت!بخاطر مهدی ازخودت گذشتی!
رها: من تقدیر خودم رو پذیرفتم!
احسان: چرا شیدا از خودش نگذشت؟
رها: این انتظار زیادیه احسان! اون آرزوهای زیادی داشت.
احسان: نخیرم! بخاطر درست تربیت نشدنش بود!لوس و پر توقع! اگه نمیخواست مادری کنه، چرا منو به دنیا آورد؟من مادر میخواستم نه زندانبان! تمام زندگیم خلاصه شده بود تو مهد کودک و مدرسه و کلاس و کلاس و کلاس!
انگار اصلا نمیخواست منو تو خونه ببینه!اگه هم خدایی نکرده خونه بودم، همش میگفت: نکن، بشین، دست نزن، حرف نزن، درس بخون. بعد از یک مدت هم که فقط منو برای پز دادن به اطرافیانش میخواست!
رها: فکر میکرد بهترین کارو برات انجام داده! ببین الان چقدر هنرمندی!
احسان: من دلم بچگی کردن میخواست!من دلم بازی میخواست! برای اون کلاسا هیچ وقت دیر نمیشه، اما دیگه نمیتونم بچگی کنم!
صدای زنگ در آمد و رها گفت: صدرااومد. کمک میکنی میز رو بچینیم؟
شام در میان شوخی و خنده های بچه ها خورده شد. کنار هم نشسته بودند که صدرا رو به رها گفت: امروز مسیح زنگ زده بود.
رها حواسش را به صدرا داد: خیر باشه!
صدرا: میگفت زینب سادات هنوز اجازه خواستگاری نداده و محمدصادق یک لنگه پا معطله!
مهدی دخالت کرد: زینب عمرابامحمدصادق ازدواج کنه!
احسان کنجکاو پرسید: محمدصادق کیه؟
صدرا:برادر مریم خانوم. محمدصادق و زهرا یادت نیست. خیلی اینجا بازی میکردین!
احسان که به یاد آورده بود لبخند زد: یادش بخیر. یادم اومد. حالا چه خبر ها هست؟
محسن اینبار جوابش را داد: عاشق شده، اونم زینب!زینب هم عمرا قبول کنه.
احسان ابرو در هم کشید: زینب اینقدر بزرگ شده که خواستگار سمج داره؟
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_چهل_و_دو
رها با افتخار گفت: دانشجوی پرستاریه! خانوم و نجیب!آرزوی خیلی از مادرا و پسراست!
احسان: حالا چرا محمدصادق رو قبول نمیکنه؟
محسن: محمدصادق دیکتاتوره!
مهدی ادامه داد: همش میخواد همه چیز رو کنترل کنه.
دوباره محسن: زینب میگه شبیه عمو مسیحه.
مهدی: میترسه مثل خاله مریم خونه نشین بشه و حق نداشته باشه تنها از خونه جایی بره.
محسن: میگه اینجور مردا زود زناشونو پیر میکنن.
مهدی: حق هم داره!با اینکه خاله مریم از مامان کوچیک تره، اما خیلی شکسته شده!
رها و صدرا نگاهشان بین پسرها در گردش بود.
با سکوت آنها رها گفت:
ماشالله اطلاعات!
صدرا: ماشالله به فَک! شما کی خاله زنک شدین؟
مهدی: زینب خواهر ماست!بایدحواسمون بهش باشه!
رها به اتاقش رفته و تلفن همراهش را برداشته، تماس را برقرار کرد.
صدای آرام آیه درگوشی تلفن همراهش پیچید: جانم رها جان؟
رها لبخند به لبانش راه یافت: جونت سلامت استاد!خوبی؟
آیه: خوبم دکتر!شما چکار میکنید؟پسرات خوبن؟این ورا نیومدی!مادرت چشم به راهته!
رها: پسرا خوبن.این هفته سعی میکنیم بیایم به مادر سر بزنیم. راستش یک چیزی شده، خواستم بدونی!
آیه: خیره انشالله
رها: آقا مسیح به صدرا زنگ زده بود که پیگیر جواب زینب سادات،میخوای چکار کنی؟ اگه که نمیخواد، ردش کنید، اگه میخواید هم بسم الله، تمومش کنید.
آیه: امانت سیدمهدی هستش. هم من میترسم هم ارمیا!چکار کنم؟پاره تنمه، نفسمه، چکار کنم؟ خود زینبم راضی نیست دلش.
رها: پس به مریم زنگ بزن بگو جوابت منفیه.بگو راه دوره، بگو اخلاق هاشون به هم نمیخوره، بگو دلش با این ازدواج نیست.
آیه نفسش را به شدت بیرون داد: چند بار گفتم. اما آقا مسیح اصرار داره.
رها پیشنهاد داد: به آقا ارمیا بگو باهاش صحبت کنه.
آیه: با ارمیا صحبت میکنم، همین امشب تمومش کنه.
رها: خوبه. ایلیا چطوره؟خوبه؟
آیه: آره خوبه، درساشو میخونه، بیشتر ساعتای درس خوندنش رو تو اتاق ارمیاست، ارمیا ازش درس میپرسه، درس میخونن،گاهی بازی میکنن.باورت نمیشه، ایلیا میشینه منچ و مار پله بازی میکنه، از بچگی از این بازیا بدش میومد!
رها: خدا لعنت کنه اونارو. خدا لعنت کنه.زندگیتون زیر و رو شد بعد از اون اتفاق.
رها به یاد آورد....
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚یاامام رضا مددی اقا...💚
ثواب حج قبول ،فروع دین و اصول
رضای حق و بتول، همه به دست شماست
جنان و ارض و سما ، برات کرب و بلا
و حج ما فقرا، همه به دست شماست
سُرور و مستی و شین، ضیا و نور دوعین
و اذن اشک حسین ، همه به دست شماست
🔵🔴کسی که امام زمان علیه السلام را بشناسد و قبل از قیامش از دنیا برود
عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» فَقَالَ: يَا فُضَيْلُ! اعْرِفْ إِمَامَكَ، فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ، وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ، لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ. (الكافي، ج1، ص371)
فضيل بن يسار گفت: از حضرت صادق عليه السلام در باره فرموده خداوند متعال: «روزی که همه مردم را به امامشان میخوانیم»، پرسیدم. فرمود: ای فضيل! تو امامت را بشناس، زيرا هر گاه امامت را شناختى، تقدم يا تأخر اين امر به تو زیان نمی زند. كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب این امر بميرد، مانند كسى است كه در لشكر صاحب الأمر قرار دارد، نه، بلكه مانند كسى است كه زير پرچم آن حضرت قرار دارد.
🌺☀️🌺☀️🌺☀️🌺☀️
☀️🌺☀️🌺☀️🌺
🌺☀️🌺☀️
☀️🌺
آیات قرآن پیرامون حضرت مهدی علیه السلام (13)-1
أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ. (سوره بقره، آیه148)
هرکجا باشید، خداوند همه شما را می آورد. همانا خداوند بر هر چیزی قادر است.
1) عَنْ أَبِي سُمَيْنَةَ عَنْ مَوْلًى لِأَبِي الْحَسَنِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِهِ: «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» قَالَ: وَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ أَنْ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا يَجْمَعُ اللَّهُ إِلَيْهِ شِيعَتَنَا مِنْ جَمِيعِ الْبُلْدَانِ. (بحار الأنوار، ج52، ص291 به نقل از تفسیر عیاشی)
راوی از حضرت کاظم علیه السلام در مورد آیه: پرسید. فرمود: این آیه به خدا قسم وقتی است که قائم ما قیام می کند و خداوند شیعیان ما را از همه سرزمین ها نزد او جمع می کند.
2) عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» قَالَ: يَعْنِي أَصْحَابَ الْقَائِمِ الثَّلَاثَمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، وَ هُمْ وَ اللَّهِ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ، يَجْتَمِعُونَ وَ اللَّهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعٌ كَقَزَعِ الْخَرِيفِ. (الكافي، ج8، ص313)
حضرت باقر علیه السلام در ذیل آیه: «أَيْنَ ما تَكُونُوا ...» فرمود: مقصود، یاران قائم عليه السّلام می باشند كه سيصد و چند نفرند. به خدا سوگند! ايشان همان امّت معدوده یعنی جمع معیّنی هستند كه همچون پاره های ابر پاییزی (که ناگهان جمع می شوند)، در يك ساعت گرد هم می آیند.
3) عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَوْ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیهماالسلام أَنَّهُ قَالَ: الْفُقَدَاءُ قَوْمٌ يُفْقَدُونَ مِنْ فُرُشِهِمْ فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» وَ هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ علیه السلام. (غیبت نعمانی، ص313)
ابو خالد كابلى از حضرت سجاد یا حضرت باقر عليهما السّلام روايت كرده است كه فرمود: ناپديدشوندگان، گروهى هستند كه در بسترهايشان گم می شوند و صبح در مكّه خواهند بود. و اين است فرموده خداوند: «أَيْنَ ما تَكُونُوا ...»، و ايشان همان ياران قائم عليه السّلام می باشند.
4) عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى علیه السلام: يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ (القائمِ علیه السلام) مِنْ أَصْحَابِهِ عَدَدُ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِي الْأَرْضِ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ:« أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ أَمْرَهُ فَإِذَا أُكْمِلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هِيَ عَشَرَةُ ألف [آلَافِ] رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ. (كفاية الأثر، ص282)
حضرت جواد علیه السلام فرمود: به تعداد اصحاب پیامبر در جنگ بدر، یعنی 313 نفر، از اقصا نقاط زمین نزد او جمع می شوند و این، همان فرموده الهی است که: «أَيْنَ ما تَكُونُوا ...». پس وقتی این عده از اهل اخلاص نزد او جمع شدند، خداوند امر قائم علیه السلام را آشکار می سازد. پس وقتی پیمان ميان او و یارانی که ده هزار مرد می باشند، منعقد گرديد، به اذن و اجازه الهی خروج می کند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»