✴️ چهارشنبه 👈 17 شهریور / سنبله 1400
👈 1صفر 1443 👈 8 سپتامبر 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🗡 شروع جنگ صفین " ۳۷ ه.ق ".
🐪 وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام به شام .
🔥 قتل جعفر برمکی و انقراض حکومت برامکه " ۱۸۷ ه.ق ".
🔘 قیام 17شهریور " 57 شمسی " .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 نماز اول ماه و صدقه اثر نحوست را برطرف می کند .
❇️ روز بسیار شایسته و مبارکی است و برای امور زیر خوب است :
✅ امور زراعی و کشاورزی .
✅ و طلب علم خوب است .
👶 مناسب زایمان و نوزادش مقبول مردم و شاد و سر حال در طول حیات و روزی دار خواهد شد .ان شاءالله
🚘مسافرت : خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد .
🔭 احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ فروش جواهرات .
✳️ آغاز معالجات .
✳️ مباشرت (البته در شب) .
✳️ و عقد و ازدواج خوب است .
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند امشب حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد .ان شاءالله
💉💉 حجامت خون دادن فصد برای رگ ها ضرر دارد .
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث کوتاهی عمر می شود .
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 2 سوره مبارکه "ح بقره " است .
الم ذالک الکتاب لا ریب فیه ....
و مفهوم آن این است که خواب بیننده بر چیزی اطلاع می یابد که که در خاطرش . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید .
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
هدایت شده از حرم
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
#معرفی_یاران_امام_حسین (ع)📜
#یار_بیست_و_ششم🌹
🧡 #یحیىالمازنى🧡
☘یحیى المازنى:این دلاور نیز با خواندن رجز - كه حاكى از شجاعت او و نداشتن خوف و ترس از مرگ بود - همانند لشكرى بر دشمن یورش برد و سرانجام برابر امام (ع) به شهادت رسید.
#ادامه_دارد....
📗 حیاة الامام الحسین، 3/237.
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
هدایت شده از حرم
❓ پرسش :
چرا امام حسین با آنکه از شهادت خود آگاهی داشتند، زن و فرزندانشان را به همراه خود به کربلا بردند؟
✅ پاسخ :
🔸 قیام امام حسین به گونه ای بود کارها تقسیم میشد؛ یکى جانبازى ،فداکارى و شهادت، دیگرى پیام رسانی. نقش اساسى زنان در مورد دوم تبلور یافت. البته زنان در تربیت رزمندگان و تشویق آنان نیز نقش ایفا کردند؛ اما وظیفه اساسى آنان، پیام رسانى بود.
🔸 تمام کارهاى امام روى حساب بود و علت این که اهل بیت خود را همراه خود به کوفه برد، الهامی بود که خود حضرت فرمود؛ خداوند چنین خواسته است که آنان به اسارت برده شوند.
🔸 با این کار، زنان و فرزندان همچون مبلغان اسلام به شهرهاى مختلف و حتى به قلب حکومت دشمن فرستاده شدند و پیام خود را به گوش همگان رسانیدند.
#نشر_این_پیام_صدقه_جاریه_است
☑️کانال جامع پاسخ به شبهات وشایعات در #فضای_مجازی 👇
🆔➠ @haram110 ◆
هدایت شده از حرم
💠⚜💠⚜💠
#هیچ_کس_به_من_نگفت😔
1⃣ قسمت اول
😔هیچ کس به من نگفت: که غیبت شما، به معنای نبودن نیست، بلکه به معنای ندیدن هم نیست، چرا که تو روی فرش مجالس ما، قدم میگذاری، در بین مائی، ما را میبینی و میشناسی، ما هم تو را میبینیم، ولی نمیشناسیم. مگر نه این است که شما را تشبیه کردهاند به یوسف (علیه السلام) که برادران را دید و شناخت، ولی برادران، او را با اینکه دیدند نشناختند.
📖مگر نه این است که در دعای ندبه میخوانیم، ای غایبی که غایب از ما نیستی؛ فدایت شوم، ای دور از مایی که از ما دور نیستی.😔
👌مگر نه این است که وقتی میآیی، خلایق انگشت به دهان میمانند که ما این آقا را نه یکبار، بلکه بارها دیده ایم، پس تو اینجایی در بین ما، ولی غایبی، یعنی ناشناختهای، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نیست، تو برای من غایبی که نمیشناسمت.
😔ای کاش در نوجوانی به من گفته بودند که با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم، تمام شدنی است.
😔ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجودم حس میکردم.
✅بارها روی تو دیدم ولی نشناختم
✅لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
✅کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
✅آمدم دور تو گردیدم، ولی نشناختم
📘برگرفته از کتاب "هیچکس به من نگفت "
✍نویسنده: حسن محمودی
💞الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💞
هدایت شده از حرم
🌱 #ظهور
حدیثی دیدم بسیار تکان دهنده که قلب ادم را به لرزه در می اورد.
در این حدیث شریف که از امام عصر روحی فداه نقل شده بود :
هر کس بعد از گریه بر مصائب جدم برای من دعا کند ، من حتما حتما او را دعا میکنم!
شیخ شوشتری در خصائص نقل کرده است که دعا بعد از اشک بر سید الشهدا علیه السلام مستجاب است.
دعای دسته جمعی مستجاب است.
حالا کمی تامل کنیم متوجه میشویم ظهور واقع نمیشود مگر اینکه این گِره کور با توسل بر سید الشهدا علیه السلام باز شود. یعنی تا حسینی نشوی مهدوی نخواهی شد.
بزرگترین اجتماع و به قول معروف دست جمعی شیعیان چه زمانی است ؟
پاسخ روشن است اربعین !
حال در این اجتماع شیعی ! در زیر قبه سید الشهدا علیه السلام ! اشک بر سید الشهدا علیه السلام ! دعا برای تعجیل در فرج امام زمان روحی فداه ! مستجاب میشود یا نه ؟
یعنی تمام امکانات استجابت دعا فراهم شده است، فقط یک دعای دست جمعی میخواهد ! دستمان برود بالا و یک صدا هیچ چیز نخواهیم جز فرج امام زمان ارواحنا فدا، اقا هم که فرمودند حتما حتما دعا میکنم ، اللهم عجل لولیک الفرج دست جمعی بعد از اشک بر سید الشهدا علیه السلام زیر قبه سید الشهدا علیه السلام با ما ! آمین آن با حجت بن الحسن ارواحنا فداه .
در اربعین میشود ظهور را محقق کرد چون در هیچ مراسمی دیگر این جمعیت و تمام امکانات دعای مستجاب نیست فقط اربعین است.
اربعین شاه_راه_ظهور است.
پس امسال یک صدا همه با هم یک شعار
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یک_صدا_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از حرم
💠 #پاکسازی جسم 💠
💥مشکلی که معمولا اکثر ما داریم
از همه چیز خواری است .
✅چه خوب است با 👈فاصله
و 👈به تعادل مصرف کنیم و
☄ از پاکسازی جسم غافل نشویم
💥برای هر عضوی راهی
برای👈 پاکسازی گذاشته شده است .
🏚همانطور که خانه و لباس و ... را پاکسازی می کنید 👈جسم خود
را هم 👈سالی یک بار پاکسازی کنید
👥در جامعه ما خوردن یک👈 تفریح مفرح شده است
😳همدیگر را زول می زنیم ، می گوییم چی بخوریم
☄پاکسازی در هر عضوی راهی دارد
💥امعاء ( بخش روده ها )
👈از راه اسهال
💥احشاء ( بالای شکم و سینه و پشت) 👈از راه ادرار
💥معده ، روده ها ، صفرا
👈از راه اسهال است .
💥کبد ، کلیه ها ، طحال ، مثانه
👈از راه ادرار
💥شش ها و بخش تنفسی
و گاها معده
👈 از راه قی و سرفه و خلط آور
💥مغز از راه 👈عطسه
❤️قلب چطور ؟؟؟
💥حجامت
🌀اما مواردی است که اندامهای ذکر شده با👈 حجامت و 👈فصد پاکسازی می شوند ✅
🌀پس این اندامها در طول مدت کار خود باید👈 یک خانه تکانی شوند .
👥بدن را تا زمانی که درد
😷و بیماری نیامده است
☄ پاکسازی کنید ☄
👂مثلا گوش 👈 سالی 2 بار
با👈 آب پیاز به مدت 👈3 تا 5 روز
☄پاکسازی کنید
👈یا با چند قطره سرکه خانگی
💥و برای چربی زدایی
🍶از چند قطره 👈روغن زیتون سالم .
👀در چشم با استفاده از عسل
⚗یا عرق رازیانه
🍵یا جوشیده ⚗رازیانه و 🌕زعفران
🍵یا جوشانده👈 انزروت زعفران
👈 رازیانه و گلاب
👃بینی را با آب لیموی تازه
👄دهان خود را با نمک
💆♂موی خود را با
👈سدر و حنا و مورد
👈پوست خود را با نوره وحنا
🍶روغن های مرطوب کننده
مانند👈 بنفشه
💥پای خود را با
👈سنگ پا آذرین
💥موی زیر بغل و مناطق حساس را
👈 با نوره پاکسازی کنید
👹این مکانها محل👈 تخلیه
عفونت است
💥زبر بغل و بخش تناسلی به دلیل
مکان 👈تجمع عرق
👈و فعالیت انواع گره های لنفی و ... ☄باید پاکسازی شود ☄
💅ناخن ها باید زود به زود کوتاه شود .
⭕️دلیل ؟
💅ناخنها بخش👈 مازاد استوانی
و 👈عصبی هستند .
🍁❄️از جنس سوداوی
💅زمانی که کوتاه نشود ناخن زنده بدن رو به 👈ضخیم شدن کرده
و 👈پوست اطراف ناخن را به
سمت 👈خشکی می برد .
💥به همین دلیل بانوانی
💅که ناخن های خود را بلند می کنند 💅ناخن های ضخیمی دارند
💅 و لاک ناخن این امر
را تشدید می کند
☺️تقریبا همه را گفتیم .
↩️اما در انتها ، قبل از این که بیماری بر شما فائق آید
☄سلامت را تضمین کنید
💫 @haram110
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از حرم
🔴 لبو نخورید
🔰 با شروع فصل سرما بسیاری از مردم به مصرف لبو ( چغندر پخته ) می پردازند؛ جالب است که بدانید چغندر، محرک مزاج سوداست. سودا مزاج سرد و خشک می باشد که غلبه آن در بدن عامل بسیاری از بیماری ها از جمله افسردگی و سرطان، ... می باشد.
🔰 برخلاف خود چغندر، برگ آن بسیار مفید است و از مهم ترین فواید آن تأثیر به سزای آن در، درمان کم خونی و برخی بیماری های پوستی است.
💢 ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ علیه السلام می فرمایند:
ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻧﺘﺎﻥ، برگ ﭼﻐﻨﺪﺭ ﺑﺪﻫﻴﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺍﻯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻋﺎﺭﺿﻪ ﺍﻯ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ؛ اما ﺍﺯ ﺧﻮﺩِ ﭼﻐﻨﺪﺭ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺳﻮﺩﺍ ﺭﺍ ﺗﺤﺮیک ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
🌐 @haram110
هدایت شده از حرم
@haram110
❖ چرا امام زمان علیه السلام، فرزندان قاتلان امام حسین علیه السلام را خواهد کشت؟
🔘 عبد السّلام بن صالح هروىّ گوید: به حضرت رضا علیه السّلام عرض كردم:
نظرتان در باره این حدیث كه از امام صادق علیه السّلام روایت شده است چیست، كه حضرت فرموده اند:
☑️ زمانى كه قائم علیه السّلام قیام كند فرزندان قاتلان امام حسین علیه السّلام را بخاطر كردار پدرانشان خواهد كشت؟
حضرت فرمودند: همین طور است؛
🔘 عرض كردم پس معنى این آیه چیست: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى [انعام/۱۶۴] هیچ كس بار گناه دیگرى را به دوش نخواهد كشید؟
🏴 فرمودند:
خداوند در تمام گفتارهایش درست گفته است، لكن فرزندان قاتلان امام حسین علیه السّلام از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى كنند، و هر كس از كارى راضى باشد مثل كسى است كه آن را انجام داده، و اگر كسى در مشرق كشته شود و دیگرى در مغرب از این قتل راضى باشد، نزد خدا با قاتل شریك خواهد بود، و قائم علیه السّلام در هنگام قیام خود، بخاطر رضایتشان از كردار پدران، ایشان را خواهد كشت.
📚 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۲۷۳.
*اللهـمّ عجّـل لولیّـك الفـرج*
@haram110
هدایت شده از حرم
🍀
💞🍃 لطفا زن و شوهرها بخوانند : 🍃💝
⚠️ رابطه ی زن و شوهر مثل رابطهی خواهر و برادری نیست...
مثل رابطهی مادر و فرزندی نیست...
مثل ارتباط پدر و پسری نیست...
مثل هیچ رابطهای نیست...
دو نفر که عاشق هماند اما #همخون نیستند...
اگر کدورتی بین خواهر و برادر باشد ،
اگر ناراحتی بین والد و فرزند باشد ،
به اندازه کدورت و ناراحتی مابین زن و شوهر مهم نیست...
چون در آن رابطه همه هم خونند...
خواسته یا ناخواسته آن کدورت #رفع می شود...
انگار هیچ چیز نبوده...
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده...
اما #کوچکترین اتفاق اگر بین زن و شوهر رخ دهد و آنرا بزرگ کنند ،
اگر ناراحتی ایجاد کند ،
حتی در صورت بخشش ، از ذهن دو طرف نمیرود...
به مرور زمان به رابطه #خدشه وارد می شود...
کم کم کدورتها عادی می شود...
کم کم از یکدیگر #سرد می شوند...
این خیلی خطرناک است...📛
سعی کنید زود از هم ناراحت نشوید...
سعی کنید سریعا جبهه گیری نکنید...
تا می توانید همانجا گذشت کنید...
موضوع را دنباله دار نکنید...
اگر کدورتهای کوچک به چشم آمد...
اگر آنها را بزرگ کردید ،
منتظر سردی باشید...
منتظر گسستگی باشید چرا که ذره ذره روی هم تلنبار میکنید کارهای گذشته را ، حتی اگر بخشیده باشید...
رابطه ی زن و شوهر مثل رابطه شما با خانواده تان نیست...
🤔 یادتان هست چند مرتبه با خواهرتان دعوا کرده اید؟
یادتان هست چند بار با برادرتان بگومگو داشته اید ؟!
ده بار؟ صد بار؟ هزار بار؟
هیچکدام را یادتان نیست و به دل ندارید...
با همسرتان چند بار ناراحتی داشتید؟
پنج بار؟ ده بار؟ پانزده بار؟
همه را یادتان هست...
همه را کنج ذهن دارید...
رابطه زن و شوهر حساس است...
مواظب رابطه تان باشید...✅
هميشه يادمان باشد که نگفته ها را مي توان گفت ،
ولی گفته ها را نمي توان پس گرفت ...
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ ؛ شکست با کوزه است ...
دلها خیلی زود از حرفها می شکنند !
مراقب #گفتارمان باشیم !!!
#همسرداری
•┈┈••✾❀✾••┈┈•
🍃@haram110
هدایت شده از حرم
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
🌺 #ارزش_والای_معلـم
شخصی در مدینه مدرسهای تأسیس کرد و به آموزش کودکان مشغول بود.
روزی یکی از فرزندان امام حسین علیهالسلام به مدرسهٔ وی رفت و آیه شریفه الحمداللهربالعالمین را آموخت.
وقتی به منزل برگشت، آیه را تلاوت کرد و معلوم شد آن را در مدرسهای از معلم آموخته است.
امام حسین علیهالسلام هدایای زیادی برای معلم فرستاد به طوری که موجب شگفتی عدهای از یاران آن حضرت گردید.
آنها نزد امام آمدند و عرض کردند:
آیا آن همه پاداش به معلم رواست که شما در برابر آموزش یک آیه، این همه هدیه برای معلم فرستادهای؟!
✨حضرت فرمود:
آنچه که دادم چگونه برابری میکند با ارزش آنچه که او به پسرم آموخته است.
ایشان با این کار ارزش والای معلم را به تمامی یاران و پیروان خود گوشزد نمود.
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁
مداحی آنلاین - آقا من روسیاهمو بده تو جوابمو - سیب سرخی.mp3
4.73M
⏯ #شور #جاماندگان #اربعین
🍃 آقا من روسیاهمو بده تو جوابمو
🍃 #اربعین حرم حسین
🎤 #حسین_سیب_سرخی
👌بسیار دلنشین
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_بیست_و_نه
ــ آروم باش مرد
کمیل خیره به دایی اش گفت:
ــ چطور میتونم آروم باشم ،سمانه الان گوشه بازداشگاه نشسته میخوای آروم باشم
ــ اینقدر حرص بخوری نه قرصی که خوردی اثر میکنه نه مشکل سمانه حل میشه
ــ میدونم ،میدونم ولی دست خودم نیست.
ــ روی رفتارت تسلط داشته باش والا پرونده رو ازت میگیرن
ــ مگه دست خودشونه
محمد پشت خواهرزاده اش ایستاد و شانه هایش را ماساژ داد تا شاید کمی آرام شود.
ــ میدونم برای خودت منصب و جایگاه داری اما اینو بدون که بالاتر از تو هم هست ،به خاطر سمانه هم که شده ،آروم رفتار کن
کمیل که سرش را بین دستانش گرفته بود،زیر لب زمزمه کرد:
ــ اوضاع بهم ریخته ،سهرابی نیستش هرچقدر گشتیم نیست،احتماله اینکه فرار کرده.
ــ سهرابی کیه؟
ــ یه آدم عوضی که به خاطر کاراش سمانه الان اینجاست
ــ سمانه فهمید کارت چیه؟دونست من از کارت خبر دارم
ــ آره فهمید خیلی شوکه شد،اما در مورد شما نه
بوسه ای بر سر خواهرزاده ی دلباخته اش زد و با لبخند گفت:
ــ همه ی ما نگران سمانه ایم به خصوص من و تو که میدونم تو چه تله ی بزرگی
افتاده،ولی میدونم که میتونی و به خاطر سمانه هم که شده این پرونده رو با موفقیت میبندی
کمیل لبخند تلخی از دلگرمی های دایی اش بر روی لبانش نشست،.
ــ من میخوام برم تو هم بلند شو برو خونه یکم استراحت کن
ــ نه اینجا میمونم
ــ تا کی؟
ــ تا وقتی که سمانه اینجا باشه
ــ دیوونه نشو،اینجوری کم میاری ،تو هم آدمی به استراحت نیاز داری
ــ نمیتونم ،برم خونه هم همه فکرم اینجاست،اینجا باشم بهتره
محمد از جایش برخاست و گفت:
ــ هر جور راحتی،کمکی خواستی حتما خبرم کن
کمیل فقط توانست سری تکان دهد.
با صدای بسته شدن در ،او هم چشمانش را بست....
از اتاق خارج شد،باور نمی کرد که کمیل تا بازداشگاه او را همراهی نکرده،درد اینکه او را به بازداشگاه فرستاده بود ،داغونش کرده بود اما این کارش بدتر بود،با فشار دست شرفی به دور بازویش "اخی" گفت.
به اخم های شرفی خیره شد،حیف که حال خوشی نداشت واالا می دانست چطور جواب این اخم و تخم های الان و تهمت های صبح را یک جا به او بدهد.
وارد راهرویی شدند ،که هر سمتش اتاقی بود،با ایستادن شرفی ،او هم ایستاد،شرفی در مشکی رنگ را باز کرد که صدای بدی داد مثل اینکه خیلی وقت بود که بازش نکرده بودند ،اشاره کرد که وارد شود،سمانه چشم غره ای برایش رفت و وارد اتاق کوچک شد.
با محکم بسته شدن در،صدای بلندی در فضای کوچک اتاق پیچید،اتاق در تاریکی فرو رفته بود،سمانه که از تاریکی میترسید،تند تند زیر لب ذکر میگفت و با دست بر روی دیوار می کشید تا شاید کلید برق را پیدا کند.
هر چه میگشت چراغی پیدا نمیکرد،دیگر از ترس گریه اش گرفته بود ،با لمس دیوار ،خودش را به گوشه ی اتاق رساند ،که با برخورد پایش به چیزی،جیغ خفه ای کشید ،اما کمی بعد متوجه پتویی شد،نفس عمیقی کشید،به دیوار تکیه داد به اطراف نگاهی کرد،کم کم توانسته بود که اطرافش را ببیند ،اما به صورت هاله ای کم رنگ،همه ی افکار ترسناک و داستان های ترسناکی که خودش و صغری براهم تعریف می کردند،همزمان به ذهنش هجوم آوردند.
پاهایش به لرزش درآمدند،دیگر توانی برای ایستادن نداشت ،بر روی زمین نشست و در کنج اتاق خودش را در آغوش گرفت،دلش گرفته بود از این تنهایی،از کمیل،از سهرابی از همه.
احساس بدی بر دلش رخنه کرده بود،بغض گلویش را گرفته بود،دوست داشت فریاد بزند ،زجه بزند تا شاید این بغضی که از صبح راه گلویش را بسته بود بشکند و بتواند نفس راحتی بکشد،اما چطور...
چند ساعت گذشته بود؟پنج ساعت یا ده ساعت؟چند ساعت خانواده اش از او بی خبر بودند،می دانست الان مادرش بی قرار بود،می دانست الان پدرش نگران
شده،می دانست برادرش الان در به در دنبال او می گشت ،می دانست که دایی و یاسین پیگیر هستن،اما...
دستی به صورتش خیسش کشید،کی گریه کرده بود و خودش نمی دانست؟
الان نیاز داشت به آغوش گرم مادرش،که در آغوش مادرش فرو رود و حرف بزند و در کنار حرف هایش از بوسه هایی که مادر بر روی موهایش می کاشت،لذت ببرد،اما الان در این اتاق تاریک و سرد تنها بود،قلبش بدجور فشرده شده بود،احساس میکرد که نفس کشیدن برایش سخت شده بود.
اشک هایش به شدت بر صورت سردش سرازیر می شدند،گریه های آرامش به هق هق تبدیل شده بودند اما او با دستانش جلوی دهانش را گرفت تا صدایش را خفه کند،نمی خواست کسی شکستنش را ببیند،می دانست اینجا کسی نیست مادرانه به داد او برسد....
ادامه دارد...
نویسنده : #فاطمه_امیری
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_سی
کمیل عصبی مشتی بر روی میز زد،امیرعلی با شتاب به سمتش رفت و بازویش را گرفت و گفت:
ــ آروم باش مرد مومن
ــ چطور آروم باشم، فرار سهرابی کم بود،این روزنانه ها و نشریه هاچیه؟؟
ــ نمیدونم والا،منم فک میکردم قضیه ی خیلی ساده ای که زودی تموم میشه میره،اما مثل اینکه اینطورنیست،اینکه دارن نشریه پخش میکنن خیلی عجیبه،همیشه فعالیت های ضد انقلابی مجازی بوده،تعجب میکنم الان دارن نشریه و سخنرانی میدن بیرون
ــ یه حدسایی میزنم اما باید یکم بیشتر تحقیق کنیم، بگو خانم شرفی ،خانم
حسینی رو بیاره اتاق بازجویی
ــ به نظرم خبردار نشه بهتره؟بلاخره روحیه اشو میبازه
ــ مجبورم امیرعلی،شاید از چیزی خبر دار باشه
ــ شاید،من برم هماهنگ کنم!!
با خروج امیر علی از اتاق،سریع چند نمونه از نشریه ها را برداشت و از اتاق خارج شد،قبل از اتاق بازجویی به اتاق گروه خودش رفت و پرونده ای که امیرعلی به او تحویل داده بود ،را با توضیحات به گروه تحویل داد و روند کار را برایشان توضیح داد و بعد از اطمینان از اینکه همه ی کارها به خوبی در حال انجام هستند ،به اتاق باز جویی رفت.
با دیدن سمانه احساس کرد قلبش فشرده شد،از چشمان پف شده وسرخش ،سخت نبود فهمیدن اینکه دیشب حال بدی داشته.
با ناراحتی روی صندلی نشست،منتظر ماند سمانه حرفی بزند اما سمانه حرفی برای گفتن نداشت!
ــ سلام،خوبید؟
ــ سلام ،به نظرتون خوب به نظر میرسم؟
ــ باید باهم حرف بزنیم
ــ گوش میدم
کمیل نشریه ها را روبه روی سمانه گذاشت:
ــ در مورد اینا چی میدونی؟
سمانه نگاهی به آن ها انداخت ،با دیدن متن های ضد نظام،که کلی حرف دروغ در مورد جنایات دروغین نظام بود،چشمانش از تعجب گرد شده اند،
کمیل با این عکس العمل مطمئن شد که سمانه از این نشریه ها بی خبر هستش.
ــ اینا چین دیگه؟
ــ میدونی اینارو کجا پیدا کردیم؟؟
ــ کجا؟
ــ تو اتاق کارت....
ادامه دارد...
نویسنده : #فاطمه_امیری
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_پنجم
📢📢📢...در نیمهء دوم ماه محرم سال ۱۱ هجری قمری ، اواخر فروردین سال ۱۱ هجری شمسی ،
نیمهء ماه آوریل سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟
➖➖➖▪️🌑🔸🌑
🕖🕗🕝..امیرالمومنین علیه السلام در سال گذشته از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای هدایت مردم کشور یمن ، به سوی آن دیار شتافتند ؛
✔️ آن حضرت از ماه رمضان سال ۱۰ هجری قمری ، در یمن بودند و در حجةالوداع به رسول خدا صلی الله علیه و آله پیوستند.
💠اینک تلاشهای امیرمؤمنان علیهالسلام در هدایت اهل یمن ،
به بار مینشیند و قبیلهء نَخَع برای اظهار اسلام خویش در گروهی ۲۰۰ نفره وارد شهر مدینه میشوند ؛
📝... تاریخ نام چنین گروههایی را "وَفْدْ" میداند.
وَفْدِ نَخَع آخرین گروهی هستند که برای ملاقات با رسولخدا صلی الله علیه و آله در چنین ایامی ،
در سال ۱۱ هجری قمری وارد مدینه میشوند .
➖➖➖➖➖
1⃣ بحارالانوار ۴۰۹/۲۱ ؛ و از مدارک اهل تسنن : استيعاب ۵۱۷/۲
✴️ پنجشنبه 👈 18 شهریور / سنبله 1400
👈 2 صفر 1443 👈 9 سپتامبر 2021
🕋 مناسب های دینی و اسلامی .
🐪 وارد کردن اسرا به مجلس یزید ملعون .
🏴 شهادت زید بن علی بن الحسین علیه السلام " 121 ه " .
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️ روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر بسیار خوب است :
✅ امور زراعی و کشاورزی .
✅ سفر رفتن .
✅ سلف خریدن(پیش خرید محصولات کشاورزی).
✅ جابجایی و نقل و انتقال .
✅قولنامه و قرارداد نوشتن.
✅ عهد و پیمان گرفتن از رقیب .
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✅ و خرید و فروش خوب است .
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶 زایمان خوب و نوزادش خوش قدم و شایسته تربیت و مبارک و میمون است .ان شاءالله
🚘 مسافرت : خوب و مفید است .
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت :
👩❤️👩 امروز : مباشرت امروز هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن هیچگونه انحراف و نادرستی در وی نخواهد بود .ان شاءالله
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ فروش جواهرات .
✳️ اغاز معالجات و درمان .
✳️ مباشرت .
✳️ و عقد و ازدواج نیک است .
✳️ برای دریافت تقویم نجومی هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و به ما بپیوندید .
💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید است از یاران امام زمان علیه السلام گردد و برای سلامتی نیز مفید است . ان شاء الله
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث حاجت روایی است .
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد خوب نیست .
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 3 سوره مبارکه " آل عمران " است .
نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه ....
و مفهوم آن این است که سه چیز خوب و پی درپی به خواب بیننده برسد .
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۸ شهریور ۱۴۰۰
میلادی: Thursday - 09 September 2021
قمری: الخميس، 2 صفر 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹مجلس یزید لعنة الله علیه، 61ه-ق
🔹شهادت زید بن علی بن الحسین علیهم السلام، 121ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️18 روز تا اربعین حسینی
▪️26 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️27 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️32 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
هدایت شده از حرم
#روایت
✅امام صادق علیه السلام درباره #دعای_عهد فرمودند:
🌸«هر کس با این دعای #عهد چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند».
📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
#دعای_عهد♡
#استاد_فرهمند
کجایى ...؟؟
اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت!
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
#زیارت_عاشورا_صوتی
🎧 با صدای استاد فرهمند
🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
📌سوم صفر سالروز شهادت حضرت رقــــــــیــــه سلام الله علیها
پنج صفر سالروز دفن حضرت رقــــــــیــــه سلام الله علیها
📚مقتل #ملا اقادربندی ....اسرار الشهاده
📚تذکره الشهدا مرحوم فیض
📚ریاض القدس .
دو روز حضرت زینب کبری سلام الله علیها برای حضرت رقــــــــیــــه سلام الله علیها با ناخن قبر کند
روز پنج صفر روز دفن حضرت رقــــــــیــــه سلام الله علیها هست
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_سی_و_یک
سمانه شوکه به کمیل خیره شد و زمزمه کرد:
ــ چی؟
ــ امروز چند نفرو فرستادم تا پوستر و cdکه سهرابی بهت داده بیارن،اما تو دفترت ازشون خبری نبود.
ــ غیر ممکنه،من خودم گذاشتمشون روی فایل کنار کمد.من برا چی باید دروغ بگم آخه؟
کمیل اخمی بین ابروانش نشست!
ــ من نگفتم دروغ میگید ،چیزی نبوده،یعنی برشون داشتن تا به دست ما نرسن،موقع گشتن چندتا بسته برگه A4پیدا میکنن که وقتی بازشون میکنن،این نشریه ها رو پیدا میکنن
ــ وای خدای من،بشیری
ــ بشیری کیه؟
ــ بشیری یکی از آقایونی که تازه شروع به همکاری کرده،اون روز که اومدم تو اتاق دیدم بدون اجازه رفته تو اتاق ،وقتی هم پرسیدم گفت آقای سهرابی گفت برای کارای فرهنگی و انتخابات برگه بیارم براتون ،با اینکه من برای کارام به برگه نیاز نداشتم مخصوصا اون مقدار زیاد.
ــ بشیری چطور آدمیه؟
ــ به ظاهر مذهبی وبسیجی،تو جلسات که باهم بودیم همیشه سعی می کرد بقیه رو برای شورش یا اعتراض تشویق کنه،یک بار هم باهم بحثمون شد که صغری هم بودش
ــ چرا زودتر نگفتید؟
ــ فک نمیکردم مهم باشه!
ــ اسم و فامیلش چیه؟
ــ اشکان بشیری
کمیل سری تکان داد و آرام زمزمه کرد:
ــ چیزی لازم ندارید؟دیشب خوب خوابیدید؟
سمانه سرش را بالا اورد و نگاهی به کمیل انداخت ،می خواست با دیدن چشمان سرخ اش خودش حدس بزند که راحت خوابیده یا نه؟
کمیل سرش را پایین انداخت و کلافه دستی در موهایش کشید،غمی که در چشمان سمانه نشسته بود ،او را آتش می زد.
ــ میشه یه خواهشی بکنم
ــ آره حتما
ــ میشه بگید اتاقی که هستم ،چراغ بزارن
ــ چراغ؟؟مگه چراغ نداره
ــ نه چراغ نداره
ــ دیشب یعنی تو تاریکی خوابیدید؟
سمانه به یاد دیشب بغض در گلویش نشست و با صدای لرزانی گفت:
ــ اصلانخوابیدم
کمیل خوب می دانست که سمانه چقدر از تاریکی وحشت دارد،دستان مشت شده
اش از شدت عصبانیت سرخ شده بودند،اما سعی کرد بر خودش متسلط باشد و آرام باشد،سخت بود اما سعی خودش را کرد.
از روی صندلی سریع بلند شد و برگه ها را جمع کرد:
ــ چی میشه الان؟
ــ چی،چی میشه؟
ــ تکلیف من؟تا کی اینجام؟
کمیل با صدایی که از عصبانیت میلرزید گفت:
ــ قول میدم،سمانه قول میدم، که هرچه زودتر از اینجا بری ،قول میدم
و دل سمانه آرام گرفت از این دلگرمی و تکیه گاهی که هیچ وقت فکرش را نمی کرد داشته باشد.....
امیرعلی خیره به کمیل ,که با عصبانیت در حال جابه جا کردن پروندها بود ،نگاه می کرد.
ــ متوجه شدی این دو روز چقدر عصبی شدی؟فک میکنی برات اعصابی میمونه
اینطوری
کمیل نیم نگاهی به او انداخت و گفت:
ــ بی دلیل که عصبی نشدم
ــ الان دعوات با خانم شرفی سر چی بود؟؟
ــ یادم ننداز که اعصابم بیشتر خورد میشه
ــ درست بگو ببینم چی شده؟
کمیل بیخیال پرونده ها شد و به صندلی تکیه داد و گفت:
ــ اون بندی هست که برای فعالان سیاسی ضد انقلابی بود،یادته؟
ــ آره،مگه همونی نیست که دیگه اوضاع ساختمونش مناسب نبود بستیمش
ــ آره همون ،میدونی خانم شرفی دیشب خانم حسینی رو برده بود اونجا
امیرعلی شوکه به کمیل نگاهی انداخت و با حیرت گفت:
ــ چی میگی؟اونجا حتی روشنایی نداره،میدونی چقدر سرده اونجا؟
کمیل متاسفانه سرش را تکان داد و گفت:
ــ آره میدونم،وقتی هم بهش میگم چرا بردیش اونجا،میگه که بند زندانیای سیاسی اونجاست،بهش گفتم ما چند ماهه که کسیو تو این بند نمیبریم، و اینکه خانم حسینی زندانی سیاسی نیست هنوز چیزی ثابت نشده،میگه هرچی چه فرقی میکنه،نباید احساسی رفتار کنیم تو این قضیه
ــ چرا اینکارارو میکنه؟؟
ــ نمیدونم،فقط میدونم این بچه بازیا جاش اینجا نیست،اینجا جای فضولی و این مسائل بچه بازی نیست،اگر میخواد اینطوری ادامه بده،انتقالش میدم جای دیگه ای برگه ای به سمت امیرعلی گرفت و همزمان کتش را از روی صندلی برداشت.
ــ این اطلاعات اشکان بشیریه،برام پیداش کن ،و هر چی اطلاعات در موردش هست برام بیار،منم میرم بیرون،تا برگردم حواست به اینجا باشه
بعد از خداحافظی از محل خارج شد،اول به وزارت اطلاعات رفت،و بعد از پیگیری بعضی از کارها ،به سمت خانه ی خاله اش رفت،می خواست مطمئن شود که کسی از آن هایی که این بلا را سر سمانه آوردند،به سراغ خانواده ی سمانه رفته اند،یانه...
ادامه دارد...
نویسنده : #فاطمه_امیری
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_سی_و_دو
خاله اش را در آغوش گرفته بود و به حرف های خاله اش گوش می داد، و از اینکه نمی توانست آرامش کند،کالفه شده بود!
ــ خاله جان،آروم باشید،با این گریه ها که سمانه خانم پیدا نمیشه
ــ چیکار کنم خاله؟چیکار کنم تا پیداش بشه؟
ــ شما فقط بشینید دعا کنید،خودموم پیداش میکنیم،الان محسن و یاسین و دایی حتی آقا محمود دارن میگردن،پس نگران نباشید.
مژگان و خواهرش نیلوفر ،که برای همدردی به خانه ی فرحناز خانم آمده بودند،گوشه ای نشسته بودند و با ناراحتی به نجواهای کمیل و خاله اش نگاه می کردند.
ــ بدبخت سمانه،الان پیداش بشه هم بدبختیاش تموم نمیشه ،ببیند چه حرفایی پشت سرش میگن مردم، که فلان و....
با درهم رفتن اخم های کمیل ، نیلوفر ترجیح داد سکوت کند،او فقط میخواست با این حرف اعلام حضور کند اما،حرف هایش خیلی بد،غیرت کمیل را آزرده بود.
سمیه خانم به طرف خواهرش آمد و او را برای استراحت به اتاق برد،کمیل سراغ صغری، را گرفت که ثریا گفت:
ــ تو اتاقه،از وقتی اومده تو اتاق سمانه است،قبول نمیکنه چیزی بخوره،فقط گریه میکنه،کاشکی برید باهاش کمی صحبت کنید
کمیل سری تکان داد و بعد از تشکر کوتاهی به سمت اتاق سمانه رفت.
تقه ای به در زد و آرام در را باز کرد،اولین بارش بود که وارد اتاق سمانه می شد،با
کنجکاوی کل اتاق را بررسی کرد ،و در آخر کنار صغری روی تخت نشست.
دستی در موهای خواهرکش کشید و آرام گفت:
ــ صغری ،خانمی ،بلند نمیشی یه چیزی بخوری
اما صغری جوابی نداد!!
ــ عزیزم صغری جان بلند شو ،اینجوری که نمیشه
صغری بر روی جایش نشست ،کمیل به این فکر ،که حرف هایش اثری گذاشته
لبخندی بر روی لب هایش نشست اما با شنیدن حرف های صغری لبخند بر روی
لبانش خشک شد!!
ــ تو چرا نگران سمانه نیستی،چرا اینقدر آرومی،متوجه هستی چه اتفاقی
افتاده،سمانه، ناموست ،دختری که دوست داری دو روزه که گم شده و ازش خبری نیست،چیه، دو روز گم شد نظرت در موردش عوض شد؟؟ بهش شک کردی؟؟مطمئنم که بلایی سر سمانه اومده، سمانه اصلا اهل...
ــ بــســـه
با صدای بلند کمیل،دهانش بسته شد و با نگرانی به چهره ی سرخ از عصبانیت کمیل نگاه کرد.
کمیل از عصبانیت نفش نفس می زد،او از همه ی آن ها نگران تر بود ،از همه داغون تر بود،اما با این حرف ها او را داغون تر می کردند،می خواست لب باز کند و بگوید از نگرانی هایش،بگوید از شب بیداری هایش که برای نجات سمانه بوده اما باز هم سکوت کرد،مثل همیشه....