eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
643 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
😓 دعای حضرت زهرا علیهاالسلام برای شیعیان گنهکار در آخرین روزها مرحوم شیخ محمد مهدی حائری مازندرانی در « کَوکبُ الدُّرّی فی احوال النَّبیّ و البتولِ و الوصیّ» می نویسد: اسماء بنت عُمَیس نقل می کند که فاطمه علیهاالسلام را در روزهای آخر دیدم که غسل کرده و با خدا این گونه مناجات می کرد: «إلهی وَ سَیِّدی! أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدِی فی مُفارِقَتی أنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی وَ شیعَةِ ذُرّیتَی».(کوکب الدّری، ج 1،ص254) ای معبود و ای آقای من! به حقّ کسانی که ایشان را برگزیدی، و به حقّ گریه فرزندانم در هنگام جدایی از من، گناه کارانِ از شیعیانم و شیعیان از ذرّیّه مرا بیامرز. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😓 تقدّم نیکی به مادر بر نیکی به پدر 1) عَنْ مهر بْنِ حَكِيمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قُلْتُ لِلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله: يَا رَسُولَ اللهِ! مَنْ أَبْرَرُ؟ قَالَ: أُمَّكَ. قُلْتُ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: ثُمَّ أُمَّكَ. قُلْتُ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ ثُمَّ أُمَّكَ. قُلْتُ: ثُمَّ مَنْ؟‏ قَالَ: ثُمَّ أَبَاكَ، ثُمَّ الْأَقْرَبَ فَالْأَقْرَبَ‌‌‌‌‏. (مستدرک الوسائل، ج15، ص181 به نقل از مشکاة الأنوار) راوی می‏گوید که، از پيامبر صلی الله علیه و آله پرسيدم: ای رسول خدا! به چه كسی نیکی كنم؟ فرمود: به مادرت. گفتم: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. گفتم: سپس به چه كسى؟ فرمود: سپس به مادرت. گفتم: سپس چه كسى؟ فرمود: پدرت؛ بعد از او نیز هر كه نزديك‏تر باشد. 2) عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ وَ سَأَلَ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله عَنْ بِرِّ الْوَالِدَيْنِ. فَقَالَ: ابْرَرْ أُمَّكَ‏، ابْرَرْ أُمَّكَ، ابْرَرْ أُمَّكَ، ابْرَرْ أَبَاكَ، ابْرَرْ أَبَاكَ، ابْرَرْ أَبَاكَ. وَ بَدَأَ بِالْأُمِّ‏ قَبْلَ الْأَب‌‌‏. (کافی، ج2، ص162) معلّی بن خُنیس از حضرت صادق علیه السلام نقل می‏کند که ایشان فرمود: مردى خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله آمد و از حضرت راجع به نیکی به پدر و مادر پرسيد. حضرت فرمود: به مادرت نیکی كن؛ به مادرت، به مادرت! به پدرت نیکی كن؛ به پدرت، به پدرت!» آن حضرت مادر را پيش از پدر ذكر فرمود‏. 3) عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ لَهُ‏ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللهِ! مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ صِحَابَتِي؟ قَالَ: أُمُّكَ. قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمُّكَ. قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أَبُوك‌‌‌‌‌‏. (عوالی اللئالی، ج1، ص444) مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای رسول خدا! چه کسی از میان مردم برای هم نشینی و هم صحبتی بهتر است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مادرت. مرد گفت: پس از او چه کسی؟ فرمود: مادرت. مرد پرسید: پس از او چه کسی؟ فرمود: پدرت. 4) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:‏ قَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ علیه السلام: يَا رَبِّ، أَوْصِنِي. قَالَ: أُوصِيكَ بِي، قَالَ: يَا رَبِّ، أَوْصِنِي. قَالَ: أُوصِيكَ بِي ثَلَاثاً. قَالَ: يَا رَبِّ، أَوْصِنِي. قَالَ: أُوصِيكَ بِأُمِّكَ. قَالَ: يَا رَبِّ، أَوْصِنِي. قَالَ: أُوصِيكَ بِأُمِّكَ. قَالَ: يَا رَبِّ، أَوْصِنِي. قَالَ: أُوصِيكَ بِأَبِيكَ. قَالَ: فَكَانَ يُقَالُ لِأَجْلِ ذَلِكَ لِلْأُمِّ ثُلُثَا الْبِرِّ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثُ‌‏. (روضة الواعظین، ج2، ص 368) حضرت باقر علیه السلام فرمود: حضرت موسى بن عمران علیه السلام عرضه داشت: پروردگارا! به من سفارشى فرما. خداوند سه بار فرمود: تو را در مورد خودم سفارش مى‏كنم. حضرت موسى علیه السلام عرض کرد: سفارش ديگری بفرما. خداوند دو بار فرمود: تو را در مورد مادرت سفارش مى‏كنم. حضرت موسى علیه السلام باز عرض کرد: پروردگارا! مرا سفارشى ديگر فرماى. خداوند فرمود: تو را به پدرت سفارش مى‏كنم. در ادامه حضرت فرمود: به همین جهت است که دو سوم نيكى و مهربانى كردن براى مادر است و يك سوم براى پدر. 5) قِيلَ لِرَسُولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله: يَا رَسُولَ اللهِ! مَا حَقُّ الْوَالِدِ؟ قَالَ: أَنْ تُطِيعَهُ مَا عَاشَ. فَقِيلَ: وَ مَا حَقُّ الْوَالِدَةِ؟ فَقَالَ: هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ، لَوْ أَنَّهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ أَيَّامَ الدُّنْيَا قَامَ بَيْنَ يَدَيْهَا مَا عَدَلَ ذَلِكَ يَوْمَ حَمَلَتْهُ فِي بَطْنِهَا‌‌‌‌‏. (مستدرک الوسائل، ج15، ص182 به نقل از عوال الئالی) به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض شد: ای رسول خدا! حقّ پدر چيست؟ حضرت فرمود: اينكه تا زنده است، از او اطاعت كنى. سؤال شد: حقّ مادر چيست؟ حضرت فرمود: هيهات، هيهات (که کسی به حقّ مادر برسد)! اگر کسی به تعداد ريگ بيابان و ريگزار، و به اندازه‏ قطره ‏هاى باران در همه‏ عمر دنيا در برابر مادرش بايستد (و خدمتش كند)، معادل يك روز باردارى مادر و حمل فرزند در شكم نمى‏ شود. 6) رُوِيَ: أَنَّ رَجُلاً قَالَ لِلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله: يَا رَسُولَ اللهِ! أَيُّ الْوَالِدَيْنِ أَعْظَمُ؟‏ قَالَ: الَّتِي حَمَلَتْهُ بَيْنَ الْجَنْبَيْنِ وَ أَرْضَعَتْهُ بَيْنَ الثَّدْيَيْنِ وَ حَضَنَتْهُ عَلَى الْفَخِذَيْنِ‌‌‌‌‌‌‏. (مستدرک الوسائل، ج15، ص182 به نقل از کتاب «التعریف بوجوب حق الوالدین») روایت شده که فردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای رسول خدا! حقّ کدام‏یک از والدین بزرگ‏تر است؟ فرمود: آن که فرزند را میان دو پهلویش حمل کرد و میان دو سینه‏ اش شیر داد و بر دو رانش نگهداری کرد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎🙏💎 من اگر خیر و برکتی دیده و می‌بینم برای همین احترام و تعظیم مادرم است مرحوم آیت الله تولایی خراسانی، در سخنرانی خود در مدرسه مجتهدی تهران در دهه اوّل صفر سال1390 قمری، خطاب به طلاّب علوم دینی می فرمود: طلبه‌ها! من با شما هم مسلک هستم، من آموخته ها و آزموده‌ های خودم را، هرچه مصلحت باشد، به شما می ‌گویم. خدا می‌داند من با این اهن و تلپ و با این هیکل و قواره‌ام، صد، صد و پنجاه شاگرد منقول و معقول در مشهد داشتم و درس می ‌گفتم، در بین قوم و خویشان خودم هم شخصیت اوّل بودم. خدا شاهد است در مقابل مادرم زمین می‌افتادم و پای مادرم را می‌بوسیدم. یک نواری است که در اواخر عمرش از او ضبط کرده‌اند. گفته است از محمود راضی هستم، خیلی هم راضی هستم. من هم اگر خیر و برکتی دیده و می ‌بینم برای همین احترام و تعظیم مادرم است که او با نهایت رضایت از من، از دنیا رفت. مادرهایتان را خیلی راضی نگه دارید، پدرهایتان را هم، امّا مادرها را به ویژه! «الْجَنَّةُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ‏ الْأُمَّهَاتِ». (سخنرانی های مدرسه مجتهدی تهران، صفر 1390 قمری، شب اوّل ماه صفر) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🔗🌟نمازهای توسّل و استغاثه به حضرت زهرا علیهاالسلام برای نیل به حاجات 1) مرحوم شیخ ابراهیم کفعمی در «البلدالأمین»، نماز استغاثه به حضرت زهرا علیهاالسلام را بدین گونه نقل می کند: دو رکعت نماز بخوان. بعد از سلام، 3 بار تکبیر بگو. سپس تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام را بفرست. سجده کن و 100بار بگو: «يَا مَوْلَاتِي یَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي» پس گونه راست خود را بر زمین بگذار و 100 بار همین ذکر را تکرار کن. پس به سجده برو و 100 بار همین ذکر را تکرار کن. پس گونه چپ خود را بر زمین بگذار و 100بار همین ذکر را بگو. پس به سجده برو و 110 بار این ذکر را بگو و سپس حاجت خود را درخواست کن. (البلد الأمين، ص159) 2) مرحوم طبرسی در «مکارم الأخلاق»، نماز استغاثه به حضرت زهرا علیهاالسلام را بدین گونه نقل می کند: دو رکعت نماز بخوان. بعد از نماز به سجده برو و 100 بار بگو: «یا فاطِمةُ» پس گونه راست خود را بر زمین بگذار و 100بار همین ذکر را تکرار کن. پس گونه چپ خود را بر زمین بگذار و 100بار همین ذکر را تکرار کن. سپس به سجده برو و 110بار همین ذکر را بگو، و سپس بگو: «يَا آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ! وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْكَ خَائِفٌ حَذِرٌ. أَسْأَلُكَ‏ بِأَمْنِكَ‏ مِنْ‏ كُلِ‏ شَيْ‏ءٍ وَ خَوْفِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مِنْكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُعْطِيَنِي أَمَاناً لِنَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي حَتَّى لَا أَخَافَ أَحَداً، وَ لَا أَحْذَرَ مِنْ شَيْ‏ءٍ أَبَداً، إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ». (مكارم الأخلاق، ص330) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 درخواست فرج آل محمّد و انتقام از دشمنان حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از هر نماز واجب عَنِ الصّادِقِ علیه السَّلام قالَ: إنَّ مِنْ حُقُوقِنا عَلَی شیعَتِنا أنْ یَضَعُوا بَعْدَ کُلِّ فَریضَةٍ أیدِیَهُمْ عَلَی أذْقانِهِمْ وَ یَقُولُوا ثَلاثَ مَرّاتٍ: «یا رَبَّ مُحَمَّدٍ! عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ! إِحْفَظْ غَیْبَةَ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ! إِنْتَقِمْ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهَاالسَّلامُ». (مکیال المکارم، ج2، ص7 به نقل از جمال الصالحین تألیف میرزا حسن بن عبدالرزاق لاهیجی (م ۱۱۲۱ق)) حضرت صادق علیه السلام فرمود: از حقوق ما بر شیعیان ما آن است که بعد از هر نماز واجب، دست ها را بر چانه های خود بگذارند و 3 بار این دعا را بخوانند: «یا رَبَّ مُحَمَّدٍ! عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ! إِحْفَظْ غَیْبَةَ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ! إِنْتَقِمْ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهَاالسَّلامُ» ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🥵⏪😋 اگر یکی از محبّین حضرت زهرا علیهاالسلام و فرزندانش تب کرد رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام:‏ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَوَّضَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام مِنْ فَدَكَ طَاعَةَ الْحُمَّى لَهَا. فَأَيُّمَا رَجُلٍ أَحَبَّهَا وَ أَحَبَّ وَلَدَهَا فَأَصَابَتْهُ الْحُمَّى فَقَرَأَ أَلْفَ مَرَّةٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ سَأَلَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ علیهاالسلام زَالَتْ عَنْهُ الْحُمَّى بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى.‏(مكارم الأخلاق، ص366) حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزّوجلّ، در عوض فدک (که توسط حکّام وقت، غصب شد)، تب را در اختیار حضرت فاطمه علیهاالسلام قرار داد. پس هرکس که حضرت فاطمه علیهاالسلام و فرزندانش را دوست دارد، تب کند و سوره توحید را 1000 مرتبه قرائت کند و سپس خداوند را به حقّ فاطمه علیهاالسلام بخواند، به اذن الهی آن تب از او برطرف می گردد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🥵⏪😋بر طرف کردن تب با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها عَن مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ يَرْفَعُهُ قَالَ:‏ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا مَحْمُومٌ. فَقَالَ لِي: مَا لِي أَرَاكَ ضَعِيفاً؟ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! حُمَّى أَصَابَتْنِي. فَقَالَ: إِذَا حُمَّ أَحَدُكُمْ فَلْيَدْخُلِ الْبَيْتَ وَحْدَهُ، وَ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ، وَ يَضَعُ خَدَّهُ الْأَيْمَنَ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَقُولُ: «يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ! -عَشْرَ مَرَّاتٍ-، أَسْتَشْفِعُ بِكِ إِلَى اللَّهِ فِيمَا نَزَلَ بِي»، فَإِنَّهُ يَبْرَأُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‏. (مکارم الأخلاق، ص396) راوى می گوید: خدمت حضرت صادق علیه السلام رسيدم در حالى كه تب‏ داشتم. حضرت فرمود: چرا رنجور به نظر می رسی؟ عرض كردم: گرفتار تب شده ‏ام. فرمود: وقتی یکی از شما تب كرديد، به اتاق تنها برويد، دو ركعت نماز بخوانيد، و گونه راست بر خاك نهيد و ده بار بگویيد: يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ! و سپس بگویید: « أَسْتَشْفِعُ بِكِ إِلَى اللَّهِ فِيمَا نَزَلَ بِي» پس ان شاء الله تب می رود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۶۱   و از خدمات و بودجه آموزشش استفاده میکنی؟ این یکم نون به نرخ روز خوری نیست؟ _ما برای گسترش دهنده ظلم و فساد و خونریزی روی زمین طلب مرگ میکنیم در همه ی زمانها و مکانها لعن ظالمین عین عدله به نوعی برائت جستن از رفتارهای غیر انسانی و غلط اونهاست مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر سیاست های استعماری و لیبرال سرمایه داری آمریکا که توش جان انسان ها ذره ای ارزش نداره و همه چیز با پول سنجیده میشه یعنی مرگ بر بمب اتم هیروشیما و ناکازاکی مرگ بر قتل عام 75 میلیون سرخپوست مرگ بر برده داری 80 میلیون سیاهپوست مرگ بر ویران کننده ی ویتنام و کامبوج و... آمریکا از همون روز اول حیات خودش فقط فساد و جنگ رو گسترش داده و بدتر از اون ره آورد اصلیش فرهنگیه که میلیارد ها آدم رو در سبک زندگی منحط و بی خدای خودش حل کرده و جلوی رشدشون رو گرفته و نابودشون کرده مرگ بر این تفکر که از غصب سرزمین دیگران حمایت میکنه نفی ظلم انرژی منفی نیست زیر چکمه ظلم ذلیلانه رفاه گدایی کردن و نفس کشیدن ته انرژی منفیه! کلمه حق انرژی منفی نیست کینه و بغض به ظلم و ظالم هم مقدس ترین حسه و حال آدم رو بد نمیکنه اونهایی که نسبت به ظلم و ظالم بغض دارن نسبت به مردم مهربان تر و دلسوز تر و دلرحم ترن ما با آمریکا تقابل تمدنی داریم مصاف خیر و شر کفر و دین ضرر و زیانشم واسه ظالم واضحه کم کمش رسواییه اما اینکه چرا اومدم اینجا برای تحصیل، من برای کسب علم اومدم پیامبر ما فرمودن علم را بیاموز ولو در نزد کافر و منافق ضمنا در ازای هزینه ای که دولت آمریکا برای آموزش من پرداخت میکنه دارم توی آزمایشگاهش خدمات ارائه میدم خیالت راحت باشه اینا جایی نمیخوابن که زیرشون آب بره! اما مبارزه ما محدود به این نیست این یه بیانه یه رسانه ست! ما هرکاری لازم باشه انجام میدیم ولی درنهایت کسی که فرعون رو غرق میکنه و استخوانهای نمرود رو میشکنه خداست ما یقین داریم این حرکت پیروزه چون پشتوانه ش حقیقته ما بخاطر خدا؛ بخاطر ساختن اون فضای اجتماعی مد نظر خدا در تربیت و رفتار، حرکت کردیم و تغییر ایجاد کردیم خدا هم طبق تعهدش قومی که عهد ببندن رو حمایت میکنه ممکنه از نظر شما این اعتقاد تخیلی باشه ولی ما اثرش رو بارها و بارها دیدیم صرفا همین حیات و حضور ما با اینهمه مشکلاتی که برامون درست کردن، تحمیل جنگ، تحریم بی سابقه در کل تاریخ، شبکه نفوذ و.... یه معجزه عینیه که مردم دنیا میتونن به چشم ببینن یک پنجم بلاهایی که سر ما آوردن آمریکا سر شوروی آورد و فروریخت تازه ما که امکانات اونا رو هم نداشتیم نمیدونم یعنی شما اینجا خدا رو نمیبینید؟ توی خاورمیانه ای که بعد از انقلاب صنعتی همیشه مستعمره بوده ژاندارم امریکا در منطقه** یعنی پهلوی رو مردم ایران با هیچی؛ با دست خالی بیرون کردن و حکومت دینی پایه گذاشتن مردمی که همگی در عرض بیست سال به اتفاق نظر در این حوزه رسیدن! مردم یهویی این شجاعت روحی رو از کجا آوردن که یک چنین منطقه مهمی رو از کنترل قدرت های استعمارگر نوین بیرون کشیدن و خودشون تصمیم گرفتن که چه سبک حکومت داری داشته باشن! چجوری این اتحاد شکل گرفت؟ حول ولی حول یک رهبر همیشه در تشکیل تمدن کلیدی ترین مطلب داشتن یک نخ تسبیحه که امت حولش جمع بشن و جاگیری کنن امام خمینی همون نخ تسبیح بود که واقعا پدیده بود در علم و شجاعت کسی اون زمان که ایشون قیام کرد به تشکیل حکومت فکر نمیکرد اصلا اما خواست و شد چون خواستنش برای خدا بود و خواست خدا بود! حالا انقلاب شد ولی انقلاب یعنی دگرگونی بهم ریختن راحت تر از نظم دادنه همه چیز رو بهم ریختیم و گفتیم این مدل کفرآمیز و ظالمانه رو نمیخوایم ولی حالا چینش دوباره با نظم درست خودش شاهکاره! ما تجربه ای از حکومت داری نداشتیم ما فقط میدونستیم این چیزی که الان هست اصلا خوب نیست اما از اینکه حالا چی بسازیم هیچ تجربه ای نداشتیم همش لطف خدا بود همین که انقلاب کردیم و مردم به جمهوری اسلامی رای دادن و حکومت رسمی تشکیل شد همه جوره افتادن به جونمون با تحریک قومیت ها فرم دادن گروهک های مخالف، تحمیل جنگ... هنوز نفهمیده بودیم چی به چیه تو کردستان و خوزستان تجزیه طلبا بلند شدن اختلاف سیاسی بین گروه های ملی گرا و مارکسیست و مسلمان که تا دلت بخواد تنش خارجی ام که دیگه هیچی تو این اوضاع صدامم حمله کرد به ایران هشت سال فقط درگیر جنگ بودیم با تحریمی که سیم خاردارم بهمون نمیدادن حتی لباس غواصی هم بهمون نمیدادن چه برسه به اسلحه و مهمات در عوض به صدام تا دلت بخواد از همه جا سلاح میفروختن فرانسه شوروی آلمان آمریکا بلژیک با این وجود در این جنگ تمامیت ارضی مون رو حفظ کردیم تمام مناطق اشغال شده رو پس گرفتیم
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۶۲   بعد از جنگ هم که تهاجم فرهنگی یه طرف؛ تمام رسانه های دنیا برای زدن جمهوری اسلامی و فرهنگش توافق دارن از کافر و لاییک و رسانه ملکه و صدای آمریکا گرفته تا وهابیت و فرق ضاله و... با این تنوع دیدگاه از زمین تا آسمون همه دارن علیه جمهوری اسلامی و اسلام شیعی میزنن تحریم اقتصادی هم از یه طرف پروژه نفوذ درون ساختاریشون هم یه طرف دیگه گفتم که تو تربیت و تزریق نفوذی به تمدن مقابلشون ید طولایی دارن! یعنی میخوام بگم واقعا یه روز بی دغدغه بر این حکومت نگذشته تا امروز ک با این وجود همین دووم آوردن ما و امروز به لطف خدا تبدیل شدن به یه قطب قدرتمند سیاسی نظامی که حرف برای گفتن داره، بزرگترین معجزه قرنه معجزه ای که خدا برای نشون دادن به بشر رقم زده که ببینید... اگر همه دنیا هم دشمنتون باشن ولی شما با من باشید میشه ما هر مشکلی هم که داشته باشیم از ناتوانی و ایرادات خودمونه وگرنه خدا که کم نمیگذاره! امروز تفکر انقلاب اسلامی دیگه محصور در جمهوری اسلامی نیست جمهوری اسلامی گلدان این نهال بود که توش رشد کرد و امروز رو کل منطقه سایه انداخته و محورمقاومت رو ساخته این رشد جز معجزه هیچ اسم دیگه ای نمیتونه داشته باشه! یه روزی اسرائیل در سکوت خبری تشکیل شد و فلسطین رو بلعید و حتی لبنان رو هم دست انداخت و گرفت ولی حزب الله لبنان به تاسی از انقلاب شکل گرفت عمل کرد لبنان رو پس گرفت و امروز محور مقاومت صاحب منطقه ست یه روزی اسراذیل به نیل تا فرات فکر میکرد امروز دور خودش دیوار کشیده جمهوری اسلامی از هر طرف بهش نزدیک شده دیگه از اون سیطره خبری نیست! این جز با کمک خدا چطور مقدور بود مایی که دربرابر اونا واقعا دستمون از امکانات خالی بود هنوز هم این تقابل نامتوازنه اونقدر ثروتمندن که به راحتی گروهکهای تکفیری مثل داعش رو میسازن میندازن به جون ما تجهیزش میکنن ما با کمترین امکانات باز هم جمعش میکنیم! این قدرت از کجا میاد؟ داعش قدرت کمی نبود قدرتی که در عرض چند ماه نصف اراضی سوریه و عراق رو گرفت و کشوری تشکیل داد که به تنهایی از عراق و از سوریه بزرگتر بود قدرت کمی نبود قدرتی که روزی صد تا انتهاری بفرسته تو میدون قدرت کمی نیست جنگ با چریک مذهبی ساده نیست! چون ارتش کلاسیک نیست که بترسه و جا بزنه با اعتقاد میجنگه "اون چیزی که در برابر فتنه ی مذهبی ایستادگی کرد و اون رو در ریشه خشکوند حقیقت مذهب بود" وگرنه مگه به همین راحتی جمع میشد؟ تخمین آمریکا این بود که حداقل تا 2030 منطقه با داعش دست و پنجه نرم میکنه یعنی در حقیقت انقدر روش حساب باز میکردن این محاسبه منطقی و در نتیجه برآورد امکان و پتانسیل داعش بود اما چرا حالا در کمتر از هفت سال بساط داعش جمع شده و داعش دیگه تقریبا هیچ ارضی تحت کنترل نداره که توش اعلام حکومت کنه پس گرفتن اون وسعت سرزمینی در این مدت زمان کم کار ساده ایه؟ اصلا چند درصد شدنیه؟ اونم با اون هزینه و امکاناتی که ما صرف میکنیم این چیزی جز معجزه نیست از نظر من چیزی جز نصرت آشکار خدا نیست اینا همه معجزاتیه که خدا برای قرن ما و مقابل دیدگان مردم این زمان ساخته و پرداخته و اگر خوب بهش فکر کنیم غیر قابل انکاره مثلا گروهی به اسم حزب الله از کجا شکل گرفت؟ از چند تا جوون مبارزی که مخالف حضور اسرائیل در کشورشون بودن با هیچی با حداقل امکانات توی یه فضای امنیتی رشد کردن کم کم حرکت کردن در قدم اول لبنان رو آزاد کردن و بعد شدن یه گروه نظامی قدرتمند توی محور مقاومت بیخ گوش اسرائیل خب جز معجزه چه اسم دیگه ای میشه برای این رشد غیرقابل پیش بینی گذاشت! عراقی که یک روز صدام و حزب بعث حاکمش بود و با ما میجنگید امروز بخشی از جغرافیای مقاومته اینها اتفاقاتیه که هیچ کس فکرش رو نمیکرد حتی خود ما هم اون زمان که با عراق میجنگیدیم فکرش رو نمیکردیم خدا به دست آمریکا صدام رو برامون بندازه بیرون و همچین فضایی شکل بگیره یا یمن که ناگهانی متحول شد و با اون موقعیت استراتژیک به جبهه مقاومت پیوست! اگر بخوام مثال بزنم از نصرت خدا برای جبهه حق تا صبح میتونم حرف بزنم ولی تا همین حدش هم کافیه به همین ها فکر کنید به نظر شما... صدای اذان گوشیم بلند شد آروم از جام بلند شدم: خسته نباشید من دیگه حرفی برای گفتن ندارم! بعد از نماز نظرتون رو میشنوم . آخرین قاشق کنسرو لوبیا رو هم به دهان بردم سکوت محض حاکم بود نه ژانت حرفی میزد و نه کتایون بالاخره تصمیم گرفتم سکوت رو بشکنم: خب کتایون خانوم بالاخره اون لحظه ای که میخواستی رسید چیزی نمیخوای بگی؟ نگاهی به من و بعد ژانت کرد و بعد گفت: کتاباتو گذاشتم تو کتابخونه هم نهج البلاغه هم قرآن لبخندی زدم: منظورم این نبود منظورم اینه حرفی در رد این منطق نداری؟
حرم
* 💞﷽💞 #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #۱۶۲   بعد از جنگ هم که تهاجم فرهنگی یه طرف؛ تمام رسانه های دن
نفس عمیقی کشید: تو این بحثا اقناع صددرصد وجود نداره نه من میتونم تو رو قانع کنم نه تو منو! من سکوت کردم تا تو بقول خودت تفکرت رو درست معرفی کنی و ماهم کامل بشنویم ولی این
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۶۳   به معنای پذیرش نیست من هنوزم میتونم همون سوالایی که قبلا پرسیدم رو بپرسم و قانع نشم! ژانت عجیب و غریب نگاهش میکرد: معلوم هست چی میگی؟ یا این منطق درسته و یا غلط _برای من حصول به یقین مقدور نیست همین بذارید شاممونو بخوریم! سر بلند کردم و اشاره ای به ژانت کردم: آدمها هر وقت در هر حالتی هر چیزی رو که بخوان میتونن منکر شن اصلا خاصیت خلقت ما همینه اختیار محض حالا تو بگو ببینم تو نظری نداری؟ _من؟ من خب راستش... به نظرم مسلمانهای واقعی شما هستید و تروریست ها با معیار قرآن مسلمان محسوب نمیشن و من اینو فهمیدم ممنون بابت توضیحاتت! نگاهم رو روی چهره ش چرخوندم اونهم از جواب دادن طفره میرفت پرسیدم: منظورم اینه که نظرت راجع به خود اسلام و منطقش چیه؟ دستی به صورتش کشید: _راستش من... الان با قطعیت نمیتونم نظر بدم شاید لازم باشه یکم دیگه فکر کنم و بخونم _همینطوره _پس اشکالی نداره که یکم دیگه این کتابهات پیش من بمونن؟ _نه عزیزم گفتم که اونا رو بخشیدم به خودت اما اگر نخواستیشون میتونی بذاری توی کتابخونه لبخند کمرنگی زد: ممنون
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۶۴ در طول هفته چندان هم رو نمیدیدیم اما متوجه درگیری های ذهنی کتایون و تغییرات جزئی اما ملموس ژانت میشدم و البته به رو نمی آوردم مثلا اینکه ژانت جدیدا کمی روی لباس پوشیدنش حساس شده و با وجودی که تابستون هنوز در جریانه لباس های بلند استفاده میکنه و حتما کلاه رو در دستور کار تیپش قرار میده در حالی که پارسال چنین چیزی در ظاهرش دیده نمیشد یا اینکه چند مدتیه کالباس که غذای مورد علاقه ش بوده توی یخچال دیده نمیشه! گاهی هم سوال هایی میپرسید که برحدسهام صحه میگذاشت اما سعی میکردم دخالت نکنم روز سه شنبه آزمایشگاه رو با هماهنگی فاکتور گرفتم و از دانشگاه یکسر به خونه برگشتم تا مواد لازم برای جشنم رو مهیا کنم با حوصله هرچه تمامتر برنج رو آبکش کردم و خورشی که موادش دیشب آماده شده بود رو بار گذاشتم بلافاصله دوش گرفتم و بهترین لباسی که داشتم رو از کمد بیرون کشیدم شومیز گلبهی رنگ و شلوار کتان سفید دستی به موهام کشیدم و ادکلن جدیدم رو هم زدم برگشتم آشپزخانه و باز سرکی به غذا ها کشیدم روی پا بند نبودم! ظرف شیرینی خوری کوچکی که داشتم رو روی میز گذاشتم و با شیرینی هایی که خریده بودم پر کردم لیوانها رو هم به تعداد با آبمیوه پر کردم و توی سینی روی میز گذاشتم حدس میزدم چیزی به اومدنشون نمونده و چیزی هم نگذشت که حدسم تبدیل به یقین شد برای بار نمیدونم چندم در حال تست کردن نمک خورش بودم که در باز شد و طبق معمول با هم وارد شدن ژانت با دیدنم سوتی زد: چه خبره بالاخره ما این روی تو رو هم دیدیم لبخندی زدم: سلام! تازه اینکه چیزی نیست ببین چی پختم براتون و با دست به قابلمه ها اشاره کردم کتایون کیفش رو روی کانتر گذاشت و ابروهاش بلند شد: نه بابا چه خبره مگه؟ _عیده _عید؟! کدوم عید اینوقت سا فکری کرد و باز ابرو بلند کرد: آها حتما یه عید دینیه وایسا ببینم کدوم... به چهره متفکرش خندیدم: زیاد فسفر نسوزون غدیر... ژانت سری تکون داد: پس که اینطور حالا این یکی با بقیه چه فرقی داره؟ _امشب و فردا که روز عیده به شدت سفارش شده به اینکه بهترین لباسهاتون رو بپوشید بهترین هدیه ها رو بخرید و حتما دیگران رو مهمان کنید به غذا _چرا؟ _برای اینکه همه بفهمن شما خوشحالید! همه بدونن چه اتفاق مهمی افتاده اتفاقی که خدا بخاطرش دین رو تکمیل اعلام میکنه و تنها نسخه عملی شدن تمام تئوری ها و ایده های اسلامه راجع بهش که حرف زدیم ژانت سری تکون داد: آره حالا کی حاضر میشه این غذا؟ _دیگه حاضره تقریبا یکم حواستون بهش باشه تا من نمازمو میخونم بعد میام میکشم بخوریم ... بعد از شام دمنوش زعفرانی دم کردم و تلفنم رو توی دست گرفتم چند باری شماره رو گرفتم اما هنوز به بوق نرسیده قطع کردم ژانت با هدفون مشغول گوش کردن موسیقی بود ولی کتایون متوجه اضطرابم شد و کنارم روی مبل دونفره نشست: چیه؟ به کی میخوای زنگ بزنی؟ _ها؟ هیچی میخوام زنگ بزنم واسه عید مبارکی ولی مثل هر سال سختمه کلا خیلی کم زنگ میزنم معمولا با مامانم حرف نمیزنم یعنی اون حرف نمیزنه! _به نظرم زیادی سخت میگیری! _میدونم ولی یه فاصله ای افتاده و به مرور زمان عادت شده یکم سخته شکستنش _زنگ بزن _بذار زنگ بزنم به رضوان احتمالا امشب پیش همن میگم گوشی رو بده بهشون اینجوری راحتترم ژانت که پچ پچ فارسی ما کنجکاوش کرده بود هدفون از روی گوش برداشت و به سمتمون اومد _چه خبره؟ همونطور که من شماره میگرفتم کتایون براش توضیح میداد دوبار زنگ زدم تا رضوان جواب داد با اشاره کتایون گوشی رو روی بلندگو تنظیم کردم: الو سلام +سلام خوبی؟ عیدت مبارک _عید توام مبارک صدات ضعیف میاد چقد دور و برت شلوغه +جات خالی جمعمون جمعه تو چکار میکنی؟ آهی کشیدم: ای منم هستم دیگه عمو زن عمو اینا داداشا خوبن؟ _خوبن الحمدلله _از بقیه چه خبر؟ آهسته تر گفت: بقیه یعنی مامانت اینا؟ _زهرمار پاشو گوشی رو بده به رضا _وا خب زنگ بزن به خودش _کاری که گفتمو بکن _خب حالا! صبر کن رضا داداش بیا ضحی ست... رضا گوشی رو گرفت و صدای گرمش توی گوشی پیچید: سلام آبجی عیدت مبارک با لبخند و زیر لب قربون صدقه اش رفتم و بعد صدا بلند کردم: سلام داداش خوبی؟ عیدت مبارک.... چکارا میکنی؟ _خوبیم الحمدلله از احوال پرسیای زود به زود شما! _شرمنده بس که سرم شلوغه! _کی این درس تو تموم میشه برگردیی آرومتر گفت: بخدا دل مامان و آقاجون واست یه ذره شده من که دیگه هیچی! بغضم رو آروم فرو دادم و گفتم: یه دو ترمی مونده فعلا _خب چرا لج میکنی حالا کو تا این دو ترم تموم شه یه سر بیا و برگرد چند روزه! میدونی که پرواز طولانی واسه قلب بابا ضرر داره وگرنه ما می اومدیم! مثل همیشه ناچار شدم بحث رو عوض کنم: ول کن این حرفا رو تو هنوزم دوماد نشدی؟ پسر سن و سالی ازت گذشته چکار داری میکنی من فکر میکردم وقتی برگردم بچه تم بتونم ببینم!