⭕️ هر سال، سختتر از پارسال!
جَبر بن نوف همدانی گوید: به ابوسعید خُدری گفتم: به خدا سوگند سالی بر ما نمیآید مگر اینکه از سال قبلش بدتر است و حاکمی نمیآید جز آنکه بدتر از قبلی است! ابوسعید گفت: شنیدم که رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله هم مانند سخن تو را میفرمود؛ و نیز شنیدم که میفرمود:
🌍 پیوسته امرتان چنین باشد تا آنکه در فتنه و جور به دنیا آیند فرزندانی که جز آن شرایط را نشناسند؛ تا زمانی که زمین از ظلم پُر شود و حتی کسی قادر به گفتن ذکر "الله" نباشد! آنگاه خداوند متعال، مردی از من و عترتم را برمیانگیزد که زمین را از عدل و داد پر نماید، آن گونه که حکّام قبل از او، از ظلم و جور پُرَش کردهاند؛ و زمین، گنجهای درونش را برای او بیرون میاندازد و او مال را فراوان و بیحساب بین مردم میپراکند و این در زمانی است که اسلام مستقر شده باشد.
📚 الأمالی (شیخطوسی)، ص۵۱۲
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۵۱، ص۶۸
••••
🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
⭕️ شخص حسود، منافقی بیمار است!
حضرت امامجعفر الصادق علیهالسلام فرمودند:
🌿 «مؤمن غبطه میخورد و حسادت نمیورزد، اما منافق حسادت میورزد و غبطه نمیخورد!» [۱]
امیرِ کلام، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلواتاللهعلیه فرمودند:
🍃 «صحّت بدن و تندرستی شخص، دلیلی بر کمبودن حسادت اوست!» [۲]
💠 «إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَ لَا یَحسُدُ وَ المُنَافِقُ یَحسُدُ وَ لَا یَغبِطُ.» [۱]
«صِحَّةُ الجَسَدِ مِن قِلَّةِ الحَسَد.» [۲]
📚[۱] کافی (شیخکلینی)، ج۲، ص۳۰۷
[۲] نهج البلاغة (سیدرضی)، ص۸۳۲
📝 غبطه آن است که آرزو کنی آنچه دیگری دارد تو هم داشته باشی، بدون اینکه آرزوی نابودی نعمت او را کنی؛ اما حسد آن است که بخواهی نعمتی را که دیگری دارد، تو داشته باشی، ولی از او گرفته شود! اما در ظاهر به شکل دیگری وانمود میکنی؛ که رفتاری نشأت گرفته از نفاق توست! و این رذیلهی اخلاقی، منشأ بسیاری از سوء رفتارها و گناهان بزرگ و زمینهای عصبی برای ابتلاء به انواع بیماریهای روحی و جسمی در فرد حسود است.
🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
💠امام رضا علیهالسّلام:
لَمَّا أَشْرَفَ نُوحٌ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ عَلَى اَلْغَرَقِ دَعَا اَللَّهَ بِحَقِّنَا فَدَفَعَ اَللَّهُ عَنْهُ اَلْغَرَقَ وَ لَمَّا رُمِيَ إِبْرَاهِيمُ فِی اَلنَّارِ دَعَا اَللَّهَ بِحَقِّنَا فَجَعَلَ اَلنَّارَ عَلَيْهِ بَرْداً وَ سَلاٰماً وَ إِنَّ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمَّا ضَرَبَ طَرِيقاً فِی اَلْبَحْرِ دَعَا اَللَّهَ بِحَقِّنَا فَجَعَلَهُ يَبَساً وَ إِنَّ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمَّا أَرَادَ اَلْيَهُودُ قَتْلَهُ دَعَا اَللَّهَ بِحَقِّنَا نُجِّیَ مِنَ اَلْقَتْلِ فَرَفَعَهُ إِلَيْهِ
وقتی نوح صلوات اللّه علیه در آستانهٔ غرق شدن قرار گرفت، خدا را به حقّ ما قسم داد و خداوند غرق شدن را از او دفع کرد؛ وقتی ابراهیم را در آتش افکندند، خدا را به حقّ ما قسم داد و خداوند آتش را بر او سرد و سلامت قرار داد؛ وقتی موسی علیه السّلام رهسپار دریا شد، خدا را به حقّ ما قسم داد و آن را خشک کرد؛ و هنگامی که یهودیان تصمیم به کشتن عیسی علیه السّلام گرفتند، خدا را به حقّ ما قسم داد و از کشته شدن نجات یافت و خدا او را به سوی خود برد.
📚منابع:
قصصالانبیاء راوندی ج۱ ص۱۰۵
بحارالانوار ج۱۱ ص۶۹
وسائلالشّیعه ج۷ ص۱۰۳
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
#علائم #علائم_ظهور #علامت #ظهور #دوران_غیبت #علامتهای_ظهور #غیبت #صیحه #صیحه_آسمانی #صیحه_زمینی #صیحه_شیطانی #شیطان #حق #حقیقت #ندا #منادا #صوت #صدا #آسمان #ابر #رعدوبرق #رعد_و_برق #باران #برف #زمین #ارض #سماوات #حق_با_علی #ابلیس #عثمان #شیعه #شیعیان #روافض #رافضی #شک #شبهه #اهل_باطل #باطل #حقیقت #ریبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️نقل از مرحوم آیت الله خوشوقت ( و العهده علی الراوی ) :
🔹کسی که کتبا ،زبانا و عملا با فقیه حاکم ( همان ولایت فقیه ) مخالفت کند فاسق است و کارهایی که نکرده را می توان به او نسبت داد و در جامعه پخش کرد.
اینقدر حکومت اسلامی مهمه!!
#تأمل
#ولایت_فقیه
#حکومت_اسلامی
#بهتان
#انتخابات
#حکومت_اسلامی
👇👇
@haram110
عَن الصَّادقِ علیه السلام عن النَّبی صَلَّی الله علیه وآله:
مَنْ صَلَّی عَلَی صَلَّی اللهُ علیهِ وَمَلائِكَتُهُ ، وَمَنْ شَاءَ فَلْیقِلَّ وَمَنْ شَاءَ فَلْیكْثِرْ .
حضرت صادق علیه السلام از رسول گرامی صلّی الله علیه وآله روایت کردهاند:
هر كسی كه بر من صلوات فرستد، خداوند متعال و ملائكه بر او درود و رحمت میفرستند (پس) هر كه میخواهد كم، و هر كه میخواهد بسیار صلوات بفرستد.
پس چه نیکوست، در جلسات اهل بیت (ع) بخصوص جلسه ختم صلوات که ملائکه در آن حاضر هستند رعایت ادب کنیم و با اخلاص متوجه حضرت صاحب الزمان (عج) باشیم، که اگر مشغول اعمال دیگری باشیم و کمتر متوجه ذکر شویم، به فرموده ی امام صادق (ع) زیان کرده ایم
قال الصّادقُ علیه السَّلام:
مَنْ صَلَّی عَلی النَّبی وَآلِه مَرَّةً واحِدَةً بِنِیةٍٍٍٍٍ وَ إخْلاصٍ مِنْ قَلبِهِ قَضَی اللهُ لَه مائَةَ حاجَةٍ؛ منها ثلاثونَ للدُّنیا وَسَبْعُونَ للآخِرَةِ .
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
كسی كه یك مرتبه با نیت [پاك و پسندیده] و با اخلاص کامل صلوات بر پیامبر و خاندان گرامیشان بفرستد، خدای متعال یکصد حاجت او را برآورده میكند: سی حاجت از حوائج دنیا، و هفتاد حاجت از حوائج آخرتش را.
با این فرمایش مولایمان به راستی باید از خود بپرسیم اگر در جلسه ذکر صلوات مشغول عمل دیگری شویم زیان کرده ایم یا نه ؟
قالَ النَّبیُّ الأعْظَمُ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِهِ:
مَنْ صَلَّی عَلَیَّ مَرَّۀً فَتَحَ اللهُ عَلیهِ باباً مِن العافِیَۀِ
پیامبر بزرگوار اسلام صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ فرمودند:
هر که یک مرتبه بر من صلوات فرستد، حقتعالی دری از سلامتی و عافیت [دین و دنیا] را بر وی بگشاید.
چه زیبا فرمود پیامبر گرامی اسلام ( ص )، پس روا نباشد تا در مجلس ذکر صلوات با سخن گفتن و غافل شدن از گفتن ذکر صلوات، در های عافیت را بر خود ببندیم
⚠️ در خصوص شفاعت کردن ، اهل بیت علیهمالسلام را به زحمت نیندازیم! و چه قبیح است وارد بهشت شویم در حالیکه آبرویمان رفته است😥
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«چه زشت است مؤمن وارد بهشت شود در حالی که آبرویش از دست رفته است. در روز قیامت به سبب کردار زشتی که از پیش فرستادهاید در خصوص شفاعت کردن، ما را به زحمت نیندازید و خودتان را نزد دشمنان رسوا نکنید. بخاطر دنیای بیارزش در پایگاهی که در پیشگاه الهی دارید خود را دروغگو قرار ندهید!»
📚تحف العقول، ص۱۶۶و۱۶۷
الخصال، ج۲، ص۶۱۴
✍ پینوشت: امام علیه السلام می فرمایند که شما محبین خطاکار اهل بیت علیهمالسلام به خاطر طینت پاکتان و ولایتی که نسبت به ما دارید، اهل بهشت خواهید بود. اما به حساب اعمالتان نیز، رسیدگی خواهد شد؛
و این حساب و کتاب علنی و 《علی رووس الاشهاد》خواهد بود.
گناه در دنیا باعث رسوائی و شرمساری در قیامت خواهد شد. پس شایسته است که در این مرحله، هوشیار و مراقب باشید.
🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
4_5990137909309608473.mp3
4.96M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
خداوند کجای زندگی ماست؟
🎤استاد شیخ محمدحسین یوسفی؛
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی 💗 قسمت46 سنگین نگاه پری را روی خودم احساس می کنم و کمی بعد
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان کابوس رویایی💗
قسمت47
دامن بلندم میان باد به رقص در می آید و گاهی جلوی حرکت تندم را می گیرد.
پری مدام به اطراف سرک می کشد که صدایم در می آید و می گویم:
_پری جان اگه بیشتر از این ضایع مون نکنی ممنونت میشم.
با کفش های پاشنه بلند تلو تلو می خورد و همین برای جلب توجه بس است که رفتارهای سرسام آورش هم به آن اضافه شده.
چهره اش به زردی می زند و رنگش را از دست داده.
دستم به دستانش می خورد و سرمای آن در پوستم می خزد.
_چرا اینقدر سردی؟
صدای قورت دادن آب دهانش به گوشم می رسد و از استرس دستانش را در هم می کشد.
_دست خودم نیست. استرس دارم.
_مگه دفعهی اولته؟
ناخن اش را می جوید و لرزش صدایش محسوس است.
_نه خب... همیشه با پیمان بودم.
_ما رو باش رو دیوار کی یادگاری نوشتیم.
تو می ترسی و اونوقت من به شخصیت تو غبطه می خورم؟ تو که قبلا خودتو شجاع تر نشون می دادی.
نگاهش را با غیض از من دور می کند و با لج می گوید:
_باشه بابا من ترسو! هر چیم میخوای بارم کن وقتی میترسم چیکار کنم؟
پشت درخت های بلوار می رویم و از خیابان دید ندارد.
جلوی پری می ایستم و دست را جلو می برم.
_اگه میترسی کیفو بده من!
چشمان لرزان پری پیاده رو را می پاید و بعد از کمی مکث جواب می دهد:" نمیخواد، خودم میارمش."
_پس اینقدر ترس برت نداره. یکم خوشبین باش!
با این کار حتما سازمان یه کاری برات انجام میده!
خوشحالی حالات صورتش را عوض نمی کند و با لب های افتاده اش می گوید:
_من این کارو باید خیلی وقت پیش یاد می داشتم.
شاید جایزه ام این میشه که منو سوسول خطاب نکن، کار کردن پیشکش!
چند خیابان را پشت سر می گذاریم و پری اشاره می کند داخل کوچه ای شویم.
انتهای کوچه با دیواری بم بست شده و او رو به روی خانه ای در وسط کوچه می ایستد.
سنگ ریزه را به تن در می کشد و وقتی صدایی می پرسد کیه، او جواب می دهد منم مینا.
از جوابش تعجب می کنم و لب باز می کنم چیزی بپرسم که انگار از افکارم متوجه می شود و می گوید بعدا برایم تعریف می کند.
پسر جوانی در را باز می کند. موهای فرفری پسر پیشانی اش را پوشانده و چشمان سبزش به چهره اش جلوه داده است.
پری چرخی توی حیاط خاکی شان می زند و با او وارد خانه می شوند.
پری به من می گوید همان جا بایستم و من هم قطعه آجری ها را روی هم می گذارم و روی صندلی که ساخته ام می نشینم.
درخت بهار نارنج وسط حیاط خیلی قد کشیده و شکوفه هایش سر از غنچه بر آورده اند.
آسمان، آبی ملیحی به خود گرفته و گاهی صدای جیک جیک گنجشک ها را از لا به لای درخت بهارنارنج می توان فهمید.
کنجکاو می شوم و با نگاهم وارد خانه میشوم.
پری چند کاغذی را به طرف پسر می گیرد و با تکان های انگشت سبابه اش متوجه می شوم دارد نصیحت می کند.
با آمدن پری از جا بلند می شوم و لباسم را تکان می دهم.
خداحافظی می کنیم و به طرف دیگری می رویم.
این بار مقصد مان چند کوچه بالا تر از خانهی قبلی است.
زنگ را به صدا در می آورم و وقتی می پرسند کیه پری به اسم مینا خودش را معرفی می کند.
وارد راهرو می شویم که زنی با ژاکت و موهای باز به ما سلام می دهد.
پری دست به کیف می برد و کاغذها را به دست زن می دهد.
آرایش روی صورت زن آنقدر غلیظ است که نمیتوانم چهرهی طبیعی اش را در ذهنم تصور کنم.
صدای پری در گوشم می پیچد و نگاهم به زن است.
_سفارش نکنم مهری جان.
اینا رو خوندی به بقیه هم میگی و یا می سوزونیش یا هم یه جوری قایمش کن که کسی پیداش نکنه.
مهری قبول می کند و از خانه بیرون می شویم.
تنها می ماند یک خانه تیمی دیگر که خیابان ها از این جا دور است!
به پاهای رنجور و زخمی ام در کفش های پاشنه بلند نگاه می کنم و به پری غر می زنم.
پری هم دست کمی از من ندارد.
از بس راه رفتن با کفش ها برایش سخت است که کمرش به درد آمده و از روی اجبار سوار تاکسی می شویم.
چند کوچه مانده به خانهی مورد نظر پیاده می شویم و پری کرایه را می دهد.
⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)