eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
643 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏🏼👌نماز بسیار ساده شب دهم ماه شعبان عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ العَاشِرَۀِ أَرْبَعاً، بِالْحَمْدِ وَ آيَةِ الْكُرْسِيِّ ثَلَاثاً وَ الْكَوْثَرِ ثَلَاثاً، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ، وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ ألْفِ دَرَجَةٍ، وَ فَتَحَ لَهُ مِائَةَ ألْفِ بابٍ فِي الْجَنَّةِ، وَ غَفَرَ لَهُ وَ لِوالِدَيْهِ وَ لِجيرانِهِ. (البلدالأمين، ص172) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب دهم ماه شعبان چهار رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد، سه بار آیۀالکرسی، و سه بار سوره کوثر؛ خداوند برای وی صدهزار کار نیک می نویسد، و مقام وی را صدهزار درجه بالا می برد، و برای او در بهشت صد هزار در می گشاید، و خداوند، وی، پدر و مادر و همسایگانش را می آمرزد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5859389131905304918.mp3
10.96M
"❁" 8⃣1⃣ 🎤 " بر خدا وارد شوید، درحالیکه مظلومید، نه ظالم ... " ▪️این جمله، به چه معناست؟ بگذاریم هرچه می‌خواهند بر ما ظلم کنند و ما خاموش باشیم؟
60336b857c7fedd01b94d2be_4149362268981651759.mp3
4.38M
دکتر حسین خیراندیش-رابطه بینی و دهان با کبد 🔸حکیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌جایی که ایستادید در تعیین قضاوت شما موثر است (زاویه نگاهتان را عوض کنید) 🔺️یکی از عناصری که در نتیجه گیری شما نسبت به یک موضوع موثر است شماست لطفا زود قضاوت نکنید... 🔸🔹🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سوم فروردین سالروز شهادت شهید ناهی از منکر علی خلیلی 😔 بی هوا زدنت مثل مادر افتادی..
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_سی_و_هشت حاج علی از مهمان ها تشکر کرد مردانی که هنوز خانواده‌ی خود را
"رمان امروز فخرالسادات با قهر از خانه ی آیه رفت. سیدمحمد بعد از عذرخواهی بابت حرفهای مادرش، همراه او به قم بازگشت. حاج علی بعد از تماسی که داشت، مجبور شد، برای مراسم شهدای مدافع حرم به قم بازگردد. آیه تصمیم داشت به سرکارش بازگردد. از امروز او بود و کودکش؛ مسئول این زندگی بود. مسئول کودکش بود، باید شروع کند. غم را در دلش نگاه دارد و یا علی بگوید... روی مبل نشسته بود و کنترل تلویزیون را برداشت... سیدمهدی: آیه بانو! بیا فیلمت شروع شدا، نگی نگفتم! کالفه از روی مبل بلند شد، به سمت یخچال رفت... _دریخچالوباز نذار بانو، اسرافه! گناهه بانو جان! اول فکر کن اون تو چی میخای بعد درشو باز کن جانم! بیآنکه در یخچال را باز کند، به سمت اتاق خوابش رفت: _بانو برقا خاموشه؟ نخوری زمین یه وقت! َ خودش را روی تخت پرت کرد... _خودتو اونجوری روی تخت ننداز، مواظب باش بانو! هم خودت درد میکشی هم اون بچهی زبون بسته! ردش مچاله کرد: َ آرام روی تخت دراز کشید و خود را سر جای همیشگِی م _هوا سرده بانو، یه پتو روت بکش سرما نخوری! تو که سریع سرما میخوری، چرا مواظب نیستی بانو؟! گوشه پتو را روی خود کشید. چشم بست و خواب او را در آغوش کشید... -آیه بانو... بانو! آیه لبخند زد: _برگشتی مهدی؟ _جایی نرفته بودم که برگردم بانو! من همیشه پیشتم، تو جدیدا حرف گوش نکن شدی بانو!، واسه همینه که تنها موندی بانو! آیه لب ورچید: _نخیرم! من تنها نیستم، خیلیام دختر خوب و حرف گوش کنیام! _تو همیشه بهترین بودی بانو! زمین تکان خورد...آیه نگاهی به اطراف کرد،مَردش لبخند میزد انگار روی کِشتی بودند،مهدی به او نزدیک شد چادرش را از سرش برداشت چادر دیگری روی سرش کشید. باز لبخند زد و آیه به عقب کشیده شد،خود را روی لنگرگاه دید،کشتی مادی وارد آبهای آزاد شد و از تمام کشتی های دیگر دور شد آیه فریاد زد: _مهدیییی از خواب پرید...نفس گرفت،روبه عکس مَردش کرد:"کجایی مرد من؟" چرا چادرم را عوض میکنی؟ چرا چیزی را میخواهی که خارج از توان من است؟ تو که آیه ات را میشناسی!" از پدر تعبیر خواب را یاد گرفته بود. حداقل این ساده اش را خوب میفهمید،عوض کردن چادر، عوض کردن همسر است و سید مهدی همسری اش را از سر آیه برداشت... ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_سی_نه امروز فخرالسادات با قهر از خانه ی آیه رفت. سیدمحمد بعد از عذرخ
"رمان از جایش بلند شد، سرش گیج رفت. روی تخت نشست... صدای زنگ درخانه درآمد، از جا بلند شد و چادرش را بر سر کشید. صاحبخانه پشت در بود! -سلام خانم علوی! _سلامآقای کلانی! کلانی: تسلیت عرض میکنم خدمتتون! _ممنونم! مشکلی پیش اومده؟ هنوز تا سر ماه مونده! _به خاطر کرایه خونه نیست؛ حقیقتش میخواستم بدونم شما کی بلند میشید! حالا که همسرتون فوت کردن، دیگه باید خونه رو تخلیه کنید! آیه ابرو درهم کشید: _منظورتون چیه؟ ما قرارداد داریم! _همسرم دوست نداره حاال که همسرتون فوت کردن اینجا باشید، اگه امکانش هست در اسرع وقت خونه رو خالی کنید! آیه محکم و جدی گفت: _با اینکه حق این کار رو نداری و حق با منه اما من نماز میخونم، جای شکدار نماز نمیخونم! خونه پیدا کردم باهاتون تماس میگیرم؛ پول پیش منو آماده کنید لطفا، خدانگهدار! در را بست... پشت در نشست. "رفتی و مرا خانه به دوش کردی؟ گناهم چیست که تو رفته ای؟" به پدر که زنگ زد، صدایش میلرزید. شب پدر رسید... آیه بیقراری میکرد برای خاطراتی که باید آنقدر زود دل بکند. به جای جای خانه نگاه میکرد...این آخرین خانه‌ی آیه و مَردش بود ،چگونه دل بکند از این خاطرات ؟ سه روز گذشته بود. خانه برای یک زن تنها با کودکی در شکم، پیدا نمیشد، حتی با وجود حاجعلی که پدر بود. زندگی یک زن تنها هنوز هم عجیب است... هنوز هم سوال دارد؛ اگر کسی هم اجاره میداد آیه وحاجعلی یا خانه را نمیپسندیدند یا صاحبخانه را! رها که زنگ در خانه را زد، آیه چشمانش سرخ بود. رها و صدرا وارد خانه شدند. بعد از تعارفات معمول رها پرسید: از کی میای سرکار؟ جات خالیه! _میخواستم بیام، اما اتفاقی افتاده که یه کم درگیرم کرده! صدرا: چی شده؟ کمکی از دست ما برمیاد؟ حاج علی آهی کشید: _صاحبخونه جوابش کرده، دنبال خونه ایم! رها دستش را روی دهانش گذاشت: _خدای من... هنوز که 6 ماه از قراردادتون مونده! چای بهارنارنج را به لب برد: _میگه شوهرت مُرده زنم‌راضی نیست،منم گفتم بلند میشم _قانونًا نمیتونه این کارو بکنه! میخواید ازش شکایت کنید؟ من میتونم کاراشو انجام بدم! آیه لیوان را روی میز گذاشت: _مهم نیست! وقتی زنش راضی نیست، یعنی شک داره! نمیخوام باعث آشفته شدن زندگی کسی بشم بقول مهدی"هیچی مهمتر از حفظ یه خانواده نیست" صدرا: حالا جایی رو پیدا کردید؟ حاج علی: نه! پیدا کردن یه خونه برای زنی با شرایط آیه سخته! صدرا فکر کرد و بعد از چند دقیقه نگاهی به رها انداخت. حرفش را مزمزه کرد: _راستش حاج آقا خونه ی ما دو واحدیه! یه واحد برای برادرم بود که الان خالیه و واحد بغلیش هم برای منه که تا سال دیگه خالیه! فردا بیاید خونه رو ببینید اگه مورد پسندتون بود تا وقتی خونه ی بهتر پیدا میکنید اونجا باشید حاجعلی:نه خالا باز میگیردیم،اونحا مال شماست،شاید رها خانوم بخوان زودتر مستقل بشن! رها سرش را پایین انداخته بود. "رویا بانوی آن خانه است! من که حقی در این زندگی ندارم حاجی!" صدرا نگاهی به رها انداخت: _رها هم اینجوری راحتتره، بودن آیه خانم هم برای رهاخوبه، هم آیه خانم با این وضع تنها نیستن لطفا قبول کنید! من با مادرم هم صحبت میکنم. حاج علی نگاهی به آیه انداخت و آیه نگاه به رها. چشمان رها مطمئنش کرد که بودنش خواسته ی او هم هست! ادامه دارد... نویسنده:
حرم
#معرفی_القاب_امام_زمان(عج) شماره3⃣1⃣ 🍃🌺🍃 تمام 🍃🌺🍃 یکی از لقب های آن حضرت «تمام» است. امام
(عج) شماره4⃣1⃣ 🍂🌸🍂 غائب 🍂🌸🍂 از جمله لقب‌هایی که برای مهدی موعود(عج) ذکر شده لقب غائب است. غائب یعنی غیرظاهر. آن گاه که ستم پیشه گان ظلمت پرست، نورانیّت دوازدهمین حجّت بر حقّ الهی را تاب نیاوردند و با یورش به منزل امام عسکری علیه السلام در صدد بر آمدند تا منجی عالم بشریت را به قتل برسانند، خداوند متعال به قدرت و حکمت لایزال خویش، زمینه غیبت آخرین حجتش را فراهم ساخت تا با حفظ جان باقی مانده سلسله امامت و سلاله نبوّت نعمت خود را بر انسان‌های ستمدیده کامل کند. از آن روز غیبت مصلح بزرگ بشر آغاز شد و امام دوازدهم هم از این رو به امام غائب معروف شد. همراه ما باشید ادامه دارد...
6 روز تا ولادت موعود پاییز باطل می شود ، وقتی بیایی نوروز حاصل می شود ، وقتی بیایی آیه به آیه بی امان باران رحمت از عرش نازل می شود ، وقتی بیایی چشمان زهرایی تو ... راهی برای حلّ مسائل می شود ، وقتی بیایی هرسال گفتم هفت سین سفره هامان امسال کامل می شود ، وقتی بیایی موج اسیر جذبه ی طوفان هجران مهمان ساحل می شود ، وقتی بیایی دل های بی تابی که مشتاق بهار است سوی تو مایل می شود ، وقتی بیایی چشمان خیسم گشته رود نیل ، برگرد باتو بهارم می شود تحویل برگرد 💖اللهم عجل لولیک الفرج💖
هدایت شده از حرم
4_435750524105523510.mp3
5.16M
همہ هسٺ آرزویـم ڪہ ببینـم از تـو رویـی 😍 دعاے امشب فراموش نشود❤️ 🎤 حاج مهدی میرداماد @haram110
9 شعبان 1 ـ ﻋﻘﻴﻘﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﻫﻔﺘﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯ ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ، ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ صلّی الله علیه و آله ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻘﻴﻘﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﺮﺍﺷﻴﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻭﺯﻥ ﻣﻮﻯ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻧﻘﺮﻩ ﺻﺪﻗﻪ ﺩﺍﺩ. (1) 📚 منابع : 1. ﺣﻴﺎﺓ ﺍلإﻣﺎﻡ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ : ﺝ 1، ﺹ ص 43 ـ 30. و ... .