eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
672 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام به همه ی عزیزان ان شاالله طاعات قبول باشد. ۳۱۳روبفرستید به۳۰۰۰۳۳۱۳بعدشماره ۴بزنید وبعدکدملی واسمتون قرعه کشی میکنن به همه غذای افطاری میدن از طرف جمکران هست وفقط برای اهالی محترم قم التماس دعا
*آقایون بخونن* 📌 *همه چیز در جزئیات خلاصه می شود* اگر همسر شما یك روزهایی به دلیل شرایط كاری‌اش بداخلاق و نا آرام می شود، اگر خیلی صبح‌ها برای شما چای می ریزد اما یك روز صبح با عصبانیت در را به هم می‌كوبد. این دلیل نمی‌شود كه بگویید همسر من هیچ‌وقت من را درك نمی‌كند. نكات مثبت را همیشه در یادتان نگه دارید، این باعث می‌‌شود كه عصبانیت شما قابل كنترل شود. 👈 اگر گاهی خلق و خوی او با توجه به شرایطی كه خارج از فضای خانه دارد تغییر می‌كند،‌ شما هم راه بیایید. از او تعریف كنید. به او بگویید كه چقدر از با او بودن لذت می برید و خوشحال هستید. گاهی لازم است كه حتی كوچك‌ترین مهارتش را بزرگ كنید و بگویید كه عزیزم تو در این كار بهترین هستی. به جزئیات رابطه‌تان دقت كنید و همه چیز را یك وظیفه ندانید. این مسائل صمیمیت رابطه را بیشتر و تنش‌ها را كمتر می‌كند. •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
*همه بخونن* 💞 *یک اشتباه رایج در انتخاب همسر* 👈 یکی از اشتباهات رایج در زمان ، امید بستن به تغییر دادن عادات و شخصیت وی پس از ازدواج است! امیدی واهی که می تواند سه نتیجه را در پی داشته باشد: 🔸تغییری حاصل نمی شود 🔸نتیجه ای عکس می گیرد 🔸مجبور به تغییر خود می شود. 👈 با این حال دیده می شود که افراد همچنان در تکاپوی تغییر عادات و شخصیت شریک زندگی خود، از راه های نادرستی استفاده می کنند که ولو نتیجه ای هم حاصل شود صرفا یک نتیجه موقتی بوده و بعد از مدتی مجددا همان عادات و ویژگی های شخصیتی بازگشت می کنند.
4_5943026713687493258.mp3
2.57M
نوشته: سارا صالحی به خوانش: Cecil emadi ممنون از دوست خوش صدامون که همراه ما هستند🌹🙏
4_6034997391017379869.mp3
8.81M
مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین مدارس 👉 🔻در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست! قسمت : 17 تایید برخی کتابها توسط امام لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید
4_5816606198165671076.opus
3.51M
🔺همیشه سوال میشه اگه کرونا دروغه، که دروغه، پس این کشته هایی که گزارش میکنند چیه؟ 👆یک جواب مختصری توسط استاد قاسمی به این سوال داده شده گوش بدید. 👌البته جواب ها مفصل تر هست، فرصت کردیم به اون ها هم اشاره می پردازیم.
4_5805520522502474019.mp3
19.26M
🔰سخنرانی؛ استاد محمد مهدی قاسمی عبرت ، بصیرت و بصیرت ، فهم و فهم ، علم بهمراه می آورد . قال مولانا أمیر المؤمنین (علیه‌السلام) اِعتَبِروا؛ فَقَد خَلَتِ المَثُلاتُ فيمَن كانَ قَبلَكُم عبرت گيريد كه در ميان پيشينيان شما درسهاى عبرت هست . 🔰موضوع؛ پیرامون تاریخ کرونا هراسی و نقشه‌ی تکراری نفوذ انگلیس، ⬅️ قحطی مصنوعی، ⬅️ویروس هراسی، ⬅️واکسیناسیون، ⬅️نسل کشیِ اکثریت، ⬅️جابجایی باقی مانده‌‌ی اقوام و نژادها، ⬅️ تشکیل کشورهای جدید با استانداردهای صهیونیست ها! 👌یاداشت کلیات این سخنرانی و تحقیق پیرامون این مسئله، یکی از راه های مبارزه با کرونا هراسی و خواهد بود.
22.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط رو به حرم حضرت علیّ بن موسی الرضا علیه السلام کردم و گفتم ... ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
◾️۲۷ رمضان؛ سالروز رحلت محدث و عالم بزرگ شیعه، مرحوم علامه ملامحمدباقر مجلسی ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌑 روز 27 ماه رمضان، روز وفات علاّمه مجلسی قدّس سرّه برای شادی روح علامه مجلسی، به نیابت از مولایمان، حضرت ولی عصر علیه السلام، یک سوره فاتحه و چهار سوره توحید قرائت نماییم. مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در منابر خود در مسجد جمعه اصفهان در سال 1392 قمری، درباره شخصیّت مرحوم علامه مجلسی و پدر بزرگوارش می فرمود: من مجلسيَّين را روي چشمانم مي ‌گذارم، زیرا گنجينه ‌هاي ذخاير ما را اين پدر و پسر حفظ كرده ‏اند. (مجلس دوم) من برای مجلسیَّین؛ یعنی این پدر و پسر، حقّ عظیمی بر گردن شیعه دنیا، بلکه مسلمین جهان قائلم. بزرگترين خدمت را اين پدر و پسر به دين اسلام و مذهب شيعه كرده ‏اند. اين دو بزرگوار در دستگاه عليّ ‌ابن ابي‌طالب علیه السلام و اولاد طاهرینش علیهم السلام مقام رفيعی دارند و بر گردن همه ما ذي ‌حقّ هستند. ما بايد حقّ بزرگواري و حقّ نعمت و منّت اين دو را ادا كنيم؛ و جز به دعا، با چيز ديگري نمي ‏توانيم اداء كنيم. لذا به دعاي من آمين بگویيد و در این دعا و آمین‌ها، شما خیر خواهید دید. خدايا به روح مطهّر اميرالمؤمنين علیه السلام و ابناء معصومينش علیهم السلام، آن به آن، بر علوّ درجات و ارتقاء مقامات اين پدر و پسر، مطابق علم خودت بيافزا. خدا را قسم مي‏دهم به حقّ آيات قرآن، الساعه از اين مجلس كوچك ما، طبقات انوار غيرمتناهي به روح مطهر اين بزرگوار و پدرش عطا بفرمايد. (مجلس اوّل) خدايا به ذات مقدّست، طبقات انوار علم غيرمتناهي را به روح اين دو بزرگوار و ارواح مطهره همه فقهاء و محدّثين شيعه از زمان جعفربن محمد علیهم السلام تا الآن عطا بفرما. (مجلس دوم) خدايا! به كلمه كلمه ‌اي كه اين بزرگوار در بيست و پنج جلد كتاب «بحارالأنوار» نوشته ‏است، انوار و بركات غيرمتناهي خودت را، امشب به عنوان هديه از اين مجلس كوچك ما، به روح پرفتوح اين پدر و پسر مرحمت فرما.(مجلس چهارم) خدایا به حقّ پیغمبر صلّی الله علیه و آله، آن به آن، روح پر فتوح او و پدرش را مستغرق در انوار رحمت خودت بفرما. (مجلس پنجم) خدا به حقّ امام عصر علیه السلام بركات و رحمات و انوار غير متناهي را السّاعه به روح پر فتوح اين پدر و پسر عطا بفرمايد. خدايا به حق چهارده معصوم پاك علیهم السلام طبقات انوار غير متناهيت را به روح پر فتوح اين پدر و پسر عطا فرما. (مجلس هفتم) خدا را قسم مي‏دهم به ذات مقدّسش، مطابق علم غير متناهيش، طبقات انوار را به روح مطهر اين پدر و اين پسر عطا بفرمايد. (مجلس دهم) علامه مجلسي، محيي احاديثِ ائمه طاهرين علیهم السلام، در مجلّدات مباركات «بحارالأنوار» است. این کتاب راستي بحارالأنوار است. درياهاي نور است. (مجلس اوّل) اين بزرگوار حقّ عظيمي ‏بر تمام شيعه جهان دارد، اين بزرگوار اخباري را كه پراكنده بود و در دسترس شيعه نبود، در مدت عمر كم، همه را جمع كرد. (مجلس دهم) شما قدر او را نمي ‏دانيد، يك كوهي است، پشتيبان شما اصفهاني ‌هاست. نمي‏دانيد که قبر و مرقد اين بزرگوار، منشأ براي نزول خيرات و بركات است.(مجلس دهم) خدايا به هر حرفي که در بحار نوشته يك دريا نور به قبر مقدّسش عطا بفرما. (مجلس هفتم) خدايا به حرف حرفِ بيست و پنج جلد بحار، طبقات انوارت را به روحش برسان. (مجلس دهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5816530434942568581.mp3
14.16M
حیات پربرکت و خدمات علامه ملا محمد باقر مجلسی قدس‌سره حجةالاسلام معاونیان ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_چهل_و_یک آرام و نزدیک گوش آیه گفت: _اگه تو یه امانت از سیدمهدی داری
"رمان آیه به همراه ارمیا و محمد و سایه روی نیمکتهای بیمارستان نشسته بودند که مرد سبزپوشی از مردان نیروی انتظامی به انها نزدیک شد. محمد بلند شده و به مرد نزدیک شد ومدتی صحبت کردند. سایه گفت: _مطمئنی مریم بود؟ آیه: آره مطمئنم! ارمیا: باید به حاج یوسفی زنگ بزنم! بلند شد و کمی آنطرفتر مشغول صحبت با تلفن شد. محمد که برگشت گفت: _عجب سفری شد این سفر! سایه: وضعش چطور بود محمد؟ محمد آهی کشید و نگاهش را به دیوارمقابلش دوخت : _خیلی بد... اسیدی که پاشیدن روش خیلی قوی نیست اما پوستش رو داغون کرده! امیدوارم آسیبها به حداقل رسیده باشه! آیه: آخه چرا باهاش اینکارو کردن؟ محمد: نمیدونم. ارمیا کنار آیه نشست: _حاجی و زنش دارن میان؛ مسیحم همراهشونه، تازه داشت چشماش رنگ عشق میگرفت، این چه مصیبتی بود؟ آیه با تعجب به ارمیا نگاه کرد: _آقا مسیح؟ مریم؟ اونکه تازه دیدتش! ارمیا لبخند تلخی زد: _مگه مهمه که چقدر کسی رو میشناسی؟ آدم درست که مقابلت قرار بگیره، دلت از سر به زیری در میاد. مسیح هم عین من تو نگاه اول فهمید میخواد... نگاهش رنگ گرفت، اما فرصت نکرد، فرصت نکردعاشقی کنه! سایه: مریم هنوز زنده‌ستا! چرا فرصت نکرد؟ محمد: حواست هست سایه؟ تو صورت اون دختر اسید پاشیدن! سایه اخم کرد: _بله! حواسم هست؛ اگه عاشق باشه بهش کمک میکنه و میتونن با هم زندگی کنن! محمد: مسیح تازه اون دختر رو دیده، عشقش عمق نداره، اون تازه ازش خوشش اومده؛ زن زندگی دیده و دلش خواسته! سایه: اما اگه بخواد من کمکشون میکنم! ارمیا: مسیح حقشه که یه زندگی خوب داشته باشه! آیه: مگه مریم نمیتونه یک زندگی خوب بهش بده! ارمیا: اگه مسیح بخواد تا ته دنیا کنارشم که به هم برسن؛ اگه مسیح بخواد همه کاری میکنم! آیه: باید صبر کنیم دکترش بیاد؛ آقامسیح هم توی این چند روز مشخص میشه. ارمیا: اگه خدایی نکرده این اتفاق برای تو میافتاد من بازم تو ازدواج باهات شک نمیکردم آیه! مسیح هم برادر منه، نیمه ی گم شده ش رو پیدا کرده، ولش نمیکنه؛ باید به فکر بهترین دکترا باشیم، محمد پرسوجو کن و ببین اگه لازمه ببریمش تهران! محمد :به خاطر مسیح؟ ارمیا: این به خاطر خود دخترهست. یکی نیاز به کمک داره و من قصد ندارم تنهاش بذارم، شما رو نمیدونم آیه لبخند زد... مردش مرد بود؛ فقط به فکر خودش وخانواده اش نبود، نگرانیهای مشترکی داشتند.((مردم کشوری که دوستش دارند)) حاج یوسفی که در راهروی بیماستان ظاهر شد، دوشادوشش مسیح با قدمهای استوار و ابرویهای در هم کشیده پیش می آمد. ارمیا و محمدپیش رفتند و مشغول صحبت شدند. آیه نگاهش را به زمین دوخت و سایه رفت تا به محترم خانم کمک کند تا کنارشان بنشیند. ادامه دارد... نویسنده: