eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
649 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 صلی الله علیڪ یا ابا عبدالله(ع) سین مثل سلام آقا، سلام شاه ڪربلاﺀ حتما خدایا این سلام بے حساب نیسٺ اے ماهـےِ هفت سین ڪمے آرام تر گویا نمـے دانے بہ ڪربُبلا آب نیسٺ
۴ ✴️ در وجود انسان کمالات فوق حیوانی وجود دارد که راه شکوفا کردن آن ازدواج است، 👈 به شرطی که ازدواج درست صورت گیرد تا بتواند انسان را به آن کمالات برساند.✔️
۴ ✨ما انسان آفریده شده‌ایم. هدفمان پیوستن به خداست نه خطا نکردن.‼️ *انسان اشرف مخلوقات است. دارای روح و نفخه الهی است و بر سایر موجودات غلبه دارد، به طوری که ملائکه مامور بر سجده او شدند.👼🏻 ❕انسان اشرف مخلوقات است یعنی:👈🏻 او دارای استعدادها و سلسه توانایی‌هایی است که در سایر موجودات نیست.☘️ موجودات بر حسب ظرفیت وجودی به ۴ دسته تقسیم می‌شوند: 1️⃣جمادات : اشیا جامدی که روح ندارند. مثل عناصر طبیعت و مواد.🏔☁️ 2️⃣نبادات : این دسته علاوه بر کمالات موجود در جمادات ویژگی‌های برتری دارند. مثلا گیاهان قابلیت رشد و نمو دارند. میوه و ثمر می‌دهند، تولید مثل می‌کنند و... .🌲🍀🍂 3️⃣حیوانات : علاوه برکمالات جمادات و نباتات دارای کمالاتی برتر از آنها هستند. دارای حس و حرکت اختیاری هستند. دارای غریزه هستند‌. شهوت و خشم دارند. همسر گزینی، مسکن گزینی، تلاش و آینده نگری، زندگی اجتماعی، دفاع از خود و دشمن شناسی، دفاع از حریم خود و هم‌نوع خود و... در آنها دیده می‌شود.🐜🐟🐰 4️⃣انسان‌ها : علاوه بر خصوصیات گروه قبل، ویژگی‌هایی دارند که درآنها دیده نمی‌شود. انسان‌ها قابلیت تربیت نامحدود دارند، چه در جنبه مثبت و چه منفی!! استعداد او محدود نیست و در همه ابعاد بی‌نهایت طلب است و از هر جهتی دائما درحال جلو روی است. انسان در هیچ کمالی راضی نمی‌شود، به هر کمالی برسد بالاترش را می‌خواهد؛ پس به دنبال کمال مطلق و بی‌نهایت (خداوند) است. لذا قرآن از انسان به عنوان خلیفه (جانشین) یاد می‌کند.😇📿 انسان حامل روح الهی و لایق مقام قرب خداوند است و می‌تواند خود را شبیه او سازد. لکن اگر انسان مربی نداشته باشد، این ویژگی را در راهی که به صلاحش نیست بکار می‌گیرد.‼️ ✴️و اما در باب ازدواج : 💞 ازدواج از جهات غریزه جنسی، رسیدن به آرامش، تشکیل خانواده، بچه‌دار شدن و ارضای حس مادری و پدری، کار و تلاش اجتماعی و... به عنوان یک کمال حیوانی ارزیابی می‌شود؛ لکن تقدس این امر به این خاطر است که در انسان کمالاتی فوق حیوانی وجود دارد که به وسیله ازدواج می‌تواند به آنها برسد و راهی است برای شکوفایی استعدادهای فوق حیوانی❕ اما به شرطی که ازدواج درست صورت گیرد. 👰🏻🤵🏻 🌟ابعاد وجودی مختلف انسان به ازدواج چهره‌های مختلف می‌دهد. مثلا اگر انسان در حد کمالات گیاهی باشد، از ازدواج نیز انتظار نوعی کمالات گیاهی خواهد داشت. بطور مثال ازدواج با فردی به دلیل ظاهر او !! یا اگر در حد کمالات حیوانی باشد ازدواج را به دلیل نوعی کمالات حیوانی می طلبد. 🌱اینکه ما به ازدواج به عنوان امری مهم و مقدس می‌نگریم، به این دلیل است که ازدواج بتواند در راه شکوفایی کمالات فوق حیوانی بشر استخدام شود. 💑 ادامه دارد...
♦️خـدايـا لـعنـت کن آن دو (عـمر و ابوبکر"لعنة الله عليهما") را در پنهان نهان و آشکار ظاهر، لعنتي زياد، پيوسته، ابدی، بي ابتدا و بي انتها، لعنتي که زمانـش پاياني ندارد و عددش را انتـهـايي نيست، لـعـنـتي که آغـازش را صـبحي باشد ولي پایانش را شبي نباشد، (لعنی) بر آنان و يارانـشان و مـدد کـارانشـان و دوسـتـانـشان و پيروان آنها و آنان که تسلیم آنها شدند و کساني که به آنان مـايـلنـد، و کـسـاني که ادعــاهـاي بي اسـاس آنــان را عَــلَــم کـردند. و پـيـروي کـردنـد از سخـنـان آنان، و احکام آنـان را تـصـديق نـمـودند. ✌🏻 😉 😍 😍 ❣️ 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
فرحة الزهراء ۱۴۴۳ شماره 18 از 40 😉 😍 😍 ❣️ 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
💢ریشه تمام ظلم ها و انحرافات و خونهای به ناحق ریخته شده کجاست؟ خواب شیعه برائتی و تعبیر زیبای حضرت جعفرالصادق علیه السلام 🔻عنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَثِيرٍ الْكُوفِيِّ قَالَ: كُنْتُ لَا أَخْتِمُ صَلَاتِي وَ لَا أَسْتَفْتِحُهَا إِلَّا بِلَعْنِهِمَا فَرَأَيْتُ فِي مَنَامِي طَائِراً مَعَهُ نُورٌ (تور) مِنَ الْجَوْهَرِ فِيهِ شَيْ‏ءٌ أَحْمَرُ شِبْهَ الْخَلُوقِ فَنَزَلَ إِلَى بَيْتِ الْمُحِيطِ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ أَخْرَجَ شَخْصَيْنِ مِنَ الضَّرِيحِ فَخَلَّقَهُمَا بِذَلِكَ الْخَلُوقِ فِي عَوَارِضِهِمَا ثُمَّ رَدَّهُمَا إِلَى الضَّرِيحِ وَ عَادَ مرْتَفِعاً فَسَأَلْتُ مَنْ حَوْلِي مَنْ هَذَا الطَّائِرُ وَ مَا هَذَا الْخَلُوقُ فَقَالَ هَذَا مَلَكٌ يَجِي‏ءُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يُخَلِّقُهُمَا فَأَزْعَجَنِي مَا رَأَيْتُ فَأَصْبَحْتُ لَا تَطِيبُ نَفْسِي بِلَعْنِهِمَا فَدَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ (صلوات الله علیه) فَلَمَّا رَآنِي ضَحِكَ وَ قَالَ رَأَيْتَ الطَّائِرَ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا سَيِّدِي فَقَالَ اقْرَأْ إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا رَأَيْتَ شَيْئاً تَكْرَهُ فَاقْرَأْهَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِمَا لِإِكْرَامِهِمَا بَلْ هُوَ مُوَكَّلٌ بِمَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا إِذَا قُتِلَ قَتِيلٌ ظُلْماً أَخَذَ مِنْ دَمِهِ فَطَوَّقَهُمَا بِهِ فِي رِقَابِهِمَا لِأَنَّهُمَا سَبَبُ كُلِّ ظُلْمٍ مُذْ كَانَا. ♦️محمّد بن ابي کثير کوفی گويد: نمازم را تمام نمی کردم و شروعش نمی کردم مگ با لعن بر آن دو (ابوبکر و عمر). پس شبی در خواب پرنده ای را ديدم که با او ظرفی از جواهر بود، و درون آن مادّه ای قرمز رنگ شبيه خَلُوق (عطری آمیخته با زعفران و قرمز رنگ) بود پرنده بر مزار پيامبر (صلی الله عليه و آله) فرود آمد و دو نفر را (ابوبکر و عمر را) از ضريح خارج کرد و بر چهره آن دو خَلُوق کشید؛ سپس آن دو را به ضريح بازگرداند و باز اوج گرفت (به آسمان پرواز کرد). من از اطرافيانم پرسيدم: اين پرنده چه بود؟ و اين خَلُوق چیست؟ گفتند: اين پرنده فرشته ای است که هر شب جمعه برای آمیختن آن دو به خلوق به اين مکان می آيد! از اين رؤيا بسيار ناراحت شدم؛ حتی دیگر با لعن آن دو مسرور نمی شدم تا نزد امام صادق (عليه السلام) آمدم. وقتی امام صادق (عليه السلام) من را ديد، خنديد و فرمود: آن پرنده را ديدی؟ گفتم: بله ای سرور من! حضرت فرمود: هرگاه خوابی ديدی که تو را ناراحت کرد اين آيه را بخوان: إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏ (مجادله / 10) یعنی: چنان نجوايى صرفاً از [القائات‌] شيطان است، تا كسانى را كه ايمان آورده اند دلتنگ گرداند، و[لى‌] جز به فرمان خدا هيچ آسيبى به آنها نمى رساند. به خدا سوگند! آن پرنده، فرشته ای نيست که برای اکرام و گراميداشت آن دو (ابوبکر و عمر) مأمور شده باشد؛ بلکه فرشته ای است که بر شرق و غرب عالم گماشته شده است تا هر کجای عالم کسی را ظالمانه بکُشند، خون او را برگيرد و بر گردن آن دو (ابوبکر و عمر) بياويزد! زيرا آن دو هميشه سبب هر ظلمی بودند که اتفاق مي افتاد. منابع،📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)/ج‏4/ص237 إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات/ج‏4/ص207 بحار الأنوار (ط - بيروت)/ج‏30/ص236 مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر/ج‏6/ص116 رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار/ج‏2/ص176 🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
حرم
* 💞﷽💞 ‍ #قسمت‌هفدهم #نم‌نم‌عشق ‍ پدرمهسو:اختیارمام دست شماست حاج اقا...بفرمایید. بعدازسلام و احو
* 💞﷽💞 ‍ یاسر بعد از صرف شام راهی خونه شدیم به خونه که رسیدیم گفتم: _بابابااجازتون من برم یه چرخی بزنم یکم فکرم درگیره... +چیه خان داداااش؟درگیرعروس خانمی؟ باخنده نگاهی بهش کردم و گفتم _اونوقتم که باشم...نبینم تو زندگیه مادخالت کنیا... باآویزون شدن لب و لوچه اش صدای خنده امون کوچه رو برداشت ++باشه باباجان،بروپسرم.مراقب خودت باش...فعلا _چشم حاجی..یاعلی همگی دوباره پشت فرمون نشستم و به سمت مقصد روندم.. *** همیشه عاشق اینجا بودم... اینکه ببینی کل شهر زیرپاته حس خوبیه... حس میکنی مشکلات دربرابرت قدرتی ندارن و خلع سلاحن... جذابه... گوشیموازجیب کتم بیرون آوردم به ساعت نگاه کردم...۲شب بود... نمیدونستم کاردرستیه یا نه ولی...پیامک زدم _«سلام بیداری» بعد از گذشت چن ثانیه صدای زنگ پیامم بلندشد... ... +«سلام،بله..شماچرابیدارید؟» هیچوقت از پیامک دادن خوشم نمیومد،دلو به دریا زدم و دکمه ی اتصال رو فشاردادم.. بوق اول...بوق دوم...بوق سوم +الو... _سلام +سلام _ازپیامک دادن خوشم نمیاد...شرمنده +موردنداره...میتونم حرف بزنم _حالت خوبه؟چرانخوابیدی؟ +من خوبم.شماخوب هستین؟خواب به چشمم نمیادذهنم درگیره _اولا این که من یه نفرم...شما گفتن رو زیاددوس ندارم.ممنون میشم اگه منوجمع نبندی.الان دیگه همسرمنی،موردنداره ..دوما ذهنت درگیر چیه؟بریزبیرون... +سختمه مفرد به کار ببرم آخه.. _سخته ولی لطفا عادت کن...من و تو قراره دوست باشیم برای هم... +باشه.. _خب،نگفتی‌درگیر چی هستی؟یادت نره ازین به بعد کل حرفاتو باید بگی تا بتونم مراقبت باشم..پس یالا بریز بیرون... مهسو کمی مکث کردم... _نمیدونم آقایاسر...یعنی...یاسر خودم کلی خجالت کشیدم..برام واقعا عجیب بود..این همون پسریه که روز اول بهش گفتم امل و مسخره اش کردم؟؟؟ پس حالا چرا... +میفهمم...وقتی آدم نمیدونه چرادلش گرفته و ذهنش مشغوله کار خیلی سخته... دراصل اگه بدونی چرادرگیری داری زیادحاد نیست آخه خود به خود نصف ماجرا حل شده محسوب میشه... _ظاهرااینجوره...امیدوارم ته همه ی این بازیا یه نتیجه ی خوب باشه لااقل... +شنابلدی؟ _چی؟😳چه ربطی داره؟ +واضح بود..شنابلدی یا نه؟ _خب..خب آره چطور؟؟؟ +پس اینومیدونی که وقتی دریاطوفانی میشه دست و پازدن فقط غرقت میکنه... پس باید خودتو به جریان آب بسپاری تا طوفان تموم بشه... ازاین تعبیر قشنگش ذهنم آروم شد...یه حس اعتماد به دلم حاکم شد...درست مثل وقتی که اون جمله رو گفت: « » _تعبیرزیبایی بود.آرومم کرد...راستی اون جمله رو که گفتی موقع حلقه انداختن... اونم آرومم کرد.مثل آبی که روی آتیش ریختن...شنیده بودم ارامش میده ولی باورش نداشتم... +خوبه که تونستم آرامشو بهت القاکنم اونم به وسیله ی زیباترین جمله ی دنیا... لبخندی زدم و... _ممنون +بودن وظیفه ی منه...بروبخواب فردامیام ببرمت دانشگاه. درضمن از بدقولی متنفرما خنده ای زدم و گفتم... _این یه مورد رو حسابی یادم میمونه سیدیاسرخان.. صدای تک خنده ی مردونه اش و بعدش +شب خوش _شب بخیر ادامه دارد
حرم
* 💞﷽💞 ‍ #قسمت‌هجدهم #نم‌نم‌عشق یاسر بعد از صرف شام راهی خونه شدیم به خونه که رسیدیم گفتم: _باب
* 💞﷽💞 ‍ یاسر اهههههه..قسم میخورم یه روز این فناوریه زنگ بیدارباش رو تحریم کنم..خددددا نگاهی به ساعت انداختم راس ۶صبح... فقط سه ساعت خوابیدم خدا...😢😢 عوارض متاهل بودنه...بریم که داشته باشیم اولین روزش رو یاعلی گفتم و از تختم بیرون اومدم.. توی سرویس اتاقم صورتمو شستم و وضوگرفتم. بعدازبیرون اومدن رفتم سراغ انتخاب لباس... مامانم همیشه میگفت خوبه پسری و اینقد پای لباس پوشیدنت وقت میذاری.. هوای آذرماه سردبود..سرمای خاص خودش رو داشت.. ترجیح دادم امروز اسپرت بپوشم.. البته من هررررچی بپوشم بهم میاد.. خودشیفته هم نیستم اصلا😁😅 شلوارکتون طوسی رنگ‌ و پیراهن یقه مردونه خاکستری رنگم روپوشیدم آستین لباس رو تا روی ساعد تا زدم.. کت تک چرم پاییزه ام رو که مشکی بود‌ پوشیدم آستیناش تقریبا سه ربع بود و قبل از تای آستین لباسم قرارمیگرفت... کتونی های مشکیم که خطای طوسی داشت هم دستم گرفتم تابپوشم ساعت رولکسم رو دستم کردم و یه دوشم با ادکلنم گرفتم و... د برو که رفتیم... _یاسی؟مامان؟ +جانم مادر چراخونه روگذاشتی رو سرت این وقت صبح؟ _سلام برمادرم،سلطان قلبم.ببخش منوالهام بانو ولی شدیدا دیرم شده نرسیدم تختمومرتب کنم شرمننننده. +خیلی خب دشمنت شرمنده باشه.خودم جمع میکنم.حالابااین تیپ خوشگل کجامیری ؟ چشمکی زدم و گفتم _اولین روزمتاهلی بدقول بشم خیلللی بده سلطان. بوسه ای روی پیشونیش گذاشتم و... _یاعلی +علی یارت پسر دم در کتونیهامو پازدم و... _اینم دانشگاه...بفرمایید حاج خانم چشاشوگرد کرد و گفت +حااااج خانممم؟ _چراقیافتواینجوری میکنی اول صبحی ادم میگرخه😂 +دلتم بخاد من همه جوره خوشگلم.اول صبح و آخرشبش فرق نداره... درضمن حاج خانومم نگو بدم میاد،یاد این پیرزنای چاق میفتم از تشبیهش شروکردم به خندیدن... _چشم ماه بانو..پیاده شو به کلاس نمیرسی خودمم پیاده شدم.. +توکجامیای؟نکنه توی کلاسم میخای بیای؟ نگاهی بش کردم و گفتم _خب مسلمه😳ازین به بعدمنم سر کلاس هستم..ولی نه به عنوان همسر یا محافظت.به عنوان یه دانشجو که این ترم مهمانه +عجببببب.شماهافکرهمه جارو کردین آره؟ _بیابریم دختتتتر مهسو ماشالله مخ نیست که سانتریفیوژه.. گوشیم زنگ خورد طنازبود.. _سلام پلانگتون کجایی؟ +سلام عزیزدلم.فرشته ی من توکجایی دوست نازم ازلحنش کپ کردم.. _پلانگتون خودتی؟ +آره عزیزم.آبجیه گلم ،اقا امیرحسین هم اینجاست. _اوووووهوع پس بگو اوشون پیشته که لفظ قلمی.الکی مثلا باادبی آره؟خیلی خب کجایین؟ +پیش سلف عزیزم.منتظریم _اومدیم.بای +طنازخانم بودن؟ _بله.امیرحسینم پیششه. بابهت برگشت طرفم و گفت +کی پیششه؟ _امیرحسین دیگه...همکارت چندلحظه تو چشمام خیره شد و گفت +شما الان همسرمنی.ناموس منی.درشأن یه دخترخانم مسلمون نیست که اقایون رو به اسم کوچیک صدابزنه.یااصلازیادباهاشون بگوبخندکنه و حرف بزنه. خواهش میکنم اگه میخای خطابش کنی آقا امیرحسین یا آقای مهدویان به کار ببر...پسرهمین حاج آقاییه که دیشب محرمیتمون رو خوند..حالاهم تادیر نشده لطفا راه بیوفت چه دستورایی که نمیده.دوبار تو روش خندیدم پروشده.اه.حیف که خرم روی پل تو گیر کرده... دنبالش به راه افتادم و به سمت سلف حرکت کردیم.. ادامه دارد...
حرم
* 💞﷽💞 ‍ #قسمت‌نوزدهم #نم‌نم‌عشق یاسر اهههههه..قسم میخورم یه روز این فناوریه زنگ بیدارباش رو تحری
* 💞﷽💞 ‍ یاسر از دور بچه هارو دیدم...چشمم به امیرحسین که افتاد بازم حرف مهسو یادم اومد... اعصابم واقعا خراب میشد..غیرتی بودنم محدود به شخص خاصی نبود.ولی خب الان مهسو زن منه حقم بود غیرتی شم واقعا... پوففففی کشیدم و جلوتر رفتم _بحححح ببین کی اینجاس.چطوری سلطان +نفرمایید قربان.چوبکاریه همدیگه رو بغل کردیم و روبوسی کردیم اشاره ای به مهسو کردم و گفتم _ایشونم همسربنده مهسوخانم امیدیان امیرحسین لبخندملیحی زد و سرش رو پایین انداخت و گفت: +خوشبختم خانم.درضمن..بهرحال تبریک میگم ++ممنونم آقای مهدویان.همچنین منم تبریک میگم. +تشکر لبخندی از سر قدردانی به مهسوزدم و بعداز آشنایی من و طناز به سمت کلاسارفتیم.. وارد کلاس شدیم و من و امیرحسین روی آخرین صندلیای کلاس نشستیم و دخترا هم سمت دوستاشون رفتن امیرحسین آروم گفت +یاسر خیلی حس مزخرفی دارم... دوباره دانشگاه؟ _داداشم بایدتحمل کنیم.یادت نره قصدما درس خوندن که نیس... باواردشدن استاد حرف ماهم نیمه کاره رهاشد... به احترامش ازروی صندلی هامون پاشدیم +بفرمایید بشینید... همه نشستیم و استاد شروع کرد به صحبت کردن +به من گفتن قراره دوتا دانشجوی جدید به صورت مهمان تشریف بیارن.حضوروغیاب میکنیم ان شاءالله که حضوردارن... مهسو +سارا خجسته ++حاضر +میثم صادقی ++حاضراستاد +مهسوامیدیان دستم رو بالابردم و رسا گفتم _هستم استاد همون لحظه یکی از پسرای کلاس که فکرمیکرد خیلی بانمکه گفت ++ولی خستس استااااد بااین حرف همه تقریبا خندیدن استاد گفت +خیله خب.کافیه.لطفا میاین توی کلاس من نمکاتونو بتکونین همون پشت در. و نگاهی به اون پسرانداخت. +پرهام‌کیهان برگشتم تا ببینم کیه ...که... ++حاضراستاد +پس شما مهمانی؟ ++بله استادباعث افتخاره برای من و برادرم همون لحظه امیرحسین هم پاشد و گفت ++پدرام کیهان هستم استاد +بله بله.پس شمادوتایید.خوش آمدید.بشینید هردو نشستن و جالب اینکه ذره ای به ما توجه نداشتن..چه حرفه ای... ** _واااای این استادنجفی چقدحرف میزنه +اره بخدا.مخم دردمیکنه _بنظرت بچه ها کجان؟ +نمیدونم.بریم سلف شایداونجاباشن به سمت سلف رفتیم .سرمو توی سالن چرخوندم پشت یکی از اخرین میزا نشسته بودن... کنارشون رفتیم _سلام +سلام خانم امیدیان _خانم امیدیان؟؟؟؟؟ +بله پس چی.مگه فامیلیتون این نبود؟ ماهم کیهان هستیم.برادریم.دوقلو متوجه شدم که باید توی دانشگاه اینجوربرخورد کنیم بعدازکمی خوش و بش به سمت دیگه ی سالن رفتیم و پشت یکی ازمیزانشستیم... ... ادامه‌دارد....
4_6048803803908540754.mp3
3.26M
💠 ⚡️علت دفع کلسیم و پروتئین از کلیه چیست...❓ 🔰معادل خلطی کلسیم و پروتئین در طب اسلامی سنتی چیست...❓ ⚜راه درمان چیست...❓ 🎤 🍃🌺
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۱ آبان ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 02 November 2021 قمری: الثلاثاء، 26 ربيع أول 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️12 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️14 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️38 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️46 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)