🔶از عالم بزرگی پرسیدند:
چگونه بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه؟
گفت:
اگر برای #امام_زمانت کاری می کنی و به ظهور آن حضرت کمک می کنی ، بدان که بیداری.
و الا اگر #مجتهد هم باشی در خواب غفلتی‼️
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
در هر تپـش قلبـم
حضـور معبـودی ست ڪه
بی منت برایم خـدایی میکنـد
بی منت میبخشـد
و بی منت عـطا میکنـد
ای همـه هستـی...
ای همـه شکـوه...
ای همـه آرامـش....
امـواج متلاطم درونـم را
ساحلی نیست جز یـادت
و غوغای روح بی پنـاهم را
پنـاهی نیست جز حضـورت
وجودم را با ذڪر نامـت آذین میبندم
و جانم را با یـادت متبـرک میکنـم
و عاشقانه تمنـایت میکنـم
🍃🍁 خـدایـا
بہ مـن بیامـوز دعـا کنـم
عمـل کنـم و شجـاع باشـم
بہ مـن بیاموز تا دشواریهای راه را بپیمایم
و سرانجام در نـور بیکران تـو محو شوم
آنجا ڪه #مـن ناپدید میگردد
و فقط #تـو بر جای میمانی
در خاموشی بہ سـوی تـو میآیـم
سکـوت ستـایش مـن است
سکـوت نیـایش مـن است
سکـوت، آیـههای ستایشی است
ڪه بـرای تـو میخوانـم
تـو صـدای سکوت مـرا میشنـوی
و پاسـخ تـو سکوت است
سکوتی پـر معنـا و روشـن
گر تـو بـر همـه چیـز آگاهی
پس باشـد ڪه مـن نیـز
بہ اقیانوس آگاهی روحـت بپیوندم
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
✨#داستان_های_بحار_الانوار
✨#جلد_سوم
🌴یکی از کنیزان امام حسین علیه السلام خدمت حضرت رسید، سلام کرد و دسته گلی تقدیم آن حضرت نمود. حضرت هدیه آن کنیز را پذیرفت و در مقابل به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم.
🌴انس که ناظر این برخورد انسانی بود از آن حضرت با شگفتی پرسید: چگونه در مقابل یک دسته گل بی ارزش او را آزاد کردی؟!(چون ارزش مادی یک کنیز به صدها دینار طلا می رسید.)
🌴حضرت با تبسمی حاکی از رضایت خاطر بود فرمود: خداوند اینگونه ما را ادب کرده، چون در قرآن کریم می فرماید:
🍃وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا🍃
✨اگر کسی به شما نیکی کرد او را نیکی و با رفتار شایسته تری پاسخ دهید.(سوره نساء/آیه 86)✨
🌴و من فکر کردم، از هدیه این کنیز بهتر این است که در راه خدا آزادش کنم.
📚 بحار ج 44، ص 194
@haram110
✨#داستان_های_بحار_الانوار
#احسن_القصص
👈 الگوى زندگى براى همه
🌴دو همسر مهربان، على و فاطمه عليهماالسلام، كارهاى خانه را بين خود تقسيم كردند. حضرت فاطمه عليهما عهده دار شد كارهاى داخل خانه را انجام دهد؛ خمير درست كند، نان بپزد و خانه را جاروب كند و... و على عليه السلام نيز عهده دار شد كارهاى بيرون از خانه را انجام دهد؛ هيزم آورد و مواد خوراكى تهيه كند و...
🌴روزى على عليه السلام به فاطمه عليهاالسلام گفت: فاطمه جان ! چيز خوردنى دارى؟ زهرا عليهاالسلام پاسخ داد: نه، به خدا سوگند! سه روز است، خود و فرزندانم حسن و حسين گرسنه ايم. على: چرا به من نگفتى؟ فاطمه: پدرم رسول خدا مرا نهى كرده كه از شما چيزى بخواهم و مى فرمود: هرگز از پسر عمويت چيزى مخواه اگر چيزى آورد بپذير وگرنه از او تقاضايى مكن !
🌴على عليه السلام از خانه بيرون آمد در راه با مردى مواجه شد و مبلغ يك دينار از او قرض كرد تا غذايى براى اهل خانه تهيه كند، در آن هواى گرم مقداد پسر اسود را آشفته و پريشان ديد. پرسيد: مقداد! چه شده است؟ چرا در اين وقت از خانه بيرون آمده اى؟ مقداد: گرسنگى مرا از خانه بيرون كشانده است. نتوانستم گريه فرزندانم را تحمل كنم. امام عليه السلام: من نيز براى همين از خانه بيرون آمده ام و من اكنون اين دينار را وام گرفته ام، آن را به تو مى دهم و تو را بر خود مقدم مى دارم. آنگاه پول را به مقداد داد و خود دست خالى به سوى خانه برگشت.
🌴وارد خانه كه شد، ديد رسول خدا نشسته و فاطمه هم مشغول خواندن نماز است و چيزى سر پوشيده در بينشان هست. فاطمه كه نمازش را تمام كرد، چون سر پوش را از روى آن چيز برداشت، ديدند ظرف بزرگى پر از گوشت و نان است. پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: فاطمه جان ! اين غذا از كجا برايت آمده است؟ فاطمه عليهاالسلام عرض كرد: از جانب خدا است و خداوند هر كه را بخواهد بى حساب روزى مى دهد.
🌴در اين وقت رسول خدا صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: مى خواهى داستانى كسى را كه مانند تو و فاطمه بوده است، بيان كنم؟ عرض كرد: بلى. فرمود: مثل تو مثل زكريا است، در محراب وارد مريم شد و غذايى نزد او ديد از او پرسيد: مريم ! اين غذا از كجا است؟ پاسخ داد: از جانب خدا است و خداوند هر كه را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد.
🌴امام باقر عليه السلام مى فرمايد: آنان يك ماه از آن ظرف غذا خوردند و اين ظرف همان است كه حضرت قائم (عج ) در آن غذا مى خورد و اكنون نزد ما است.
📚بحارج 14،ص198وج 43،ص31
@haram110