eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
641 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
❣️رابطه ی یکی از زیباترین بخش های ازدواج است که در دین مبین اسلام و در احادیث و روایات بسیاری بر چگونگی رابطه ی صحیح جنسی تاکید شده است. در این سری از مطالب ،مجموعه احادیث گرد آوری شده از ائمه اطهار و پیامبر اسلام ( ص) در مورد را برای شما گردآوری کرده ایم .امیدواریم راهگشای شما باشد . 1️⃣و بالاخره وقتی در بدن احساس ناراحتی می‌‌کنید و علتی برای آن نمی‌‌یابید، وقتی احساس می‌‌کنید حرارت بدنتان بالا رفته و عضلات بدن شما رو به تحلیل می‌‌رود و هنگامی که به دنبال مأمن و مأوایی می‌‌گردید که شما را آرامش بخشد، به نزد همسرتان رفته و با آمیزش، خود را شفا بخشید. 📕(امام علی(ع)، حلیه المتقین، ص۷۵) 2️⃣و آخر اینکه آنچه در خانه می‌‌گذرد امانت است، روا نیست زنها آنچه میان آنها و شوهرانشان در خلوت می‌‌گذرد به زنان دیگر بازگو کنند. 📕(پیامبراکرم(ص)، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۵۴) °•کپی با ذکر آزاد است•° 🍃🌸🍃 🍃 @haram110
هدایت شده از حرم
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° روایت یک داستان واقعی!! چند روز پیش کیف مدرسهٔ پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات، نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپ های هر کدوم خراب شده بود «کاغذ رسید» رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده دو روز بعد، حدود ساعت ۱۱ شب برای تحویل کیف‌ها مراجعه کردم، هر دو تا کیف تعمیر شده بودند «کاغذ رسید» رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار بمن گفت: «شما میهمان امام زمان عج هستید! هزینه نمی‌گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!» از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم! گفتم: تسبیح صلوات رو حتماً می‌خونم، ولی لطفاً پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید گفت: این نذر چند سالهٔ منه هر صد تا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه! بعد هم دسته قبض هاشو بمن نشون داد! هر از چند گاهی روی ته فیش قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قرار دادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض‌ها به اونا بیفته هر کاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون اون شب رو تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکار عزیز فکر می‌کردم به این فکر کردم که اگر همه ما در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میفته! من تصمیمم رو گرفتم اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم! 🍃اَللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍃 به امید تعجیل در ظهورش ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
هدایت شده از حرم
علیه السلام 🔥 آیا می‌دانید کوه "کَمَد" کجاست ⁉️ ▪️حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ کَثِیرٍ الْأَرَّجَانِیِّ قَالَ: صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقِ مَکَّةَ مِنَ الْمَدِینَةِ فَنَزَلَ مَنْزِلًا یُقَالُ لَهُ عُسْفَانُ ثُمَّ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ أَسْوَدَ عَلَی یَسَارِ الطَّرِیقِ وَحْشٍ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَوْحَشَ هَذَا الْجَبَلَ مَا رَأَیْتُ فِی الطَّرِیقِ جَبَلًا مِثْلَهُ فَقَالَ یَا ابْنَ کَثِیرٍ أَ تَدْرِی أَیُّ جَبَلٍ هَذَا هَذَا جَبَلٌ یُقَالُ لَهُ الْکَمَدُ وَ هُوَ عَلَی وادی [وَادٍ] مِنْ أَوْدِیَةِ جَهَنَّمَ فِیهِ قَتَلَةُ الْحُسَیْنِ ع اسْتَوْدَعَهُمُ اللَّهُ یَجْرِی مِنْ تَحْتِهِ مِیَاهُ جَهَنَّمَ مِنَ الْغِسْلِینِ وَ الصَّدِیدِ وَ الْحَمِیمِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْ طِینَةِ خَبَالٍ وَ مَا یَخْرُجُ مِنَ الْهَاوِیَةِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنَ الْعَسِیرِ ... ✍🏻 عبدالله بن کثیر ارجانى مى گويد: با امام صادق عليه السلام در مسافرت از مدينه به مكه همراه بودم، به توقفگاهى بنام "عُسفان" رسيده و آنجا توقف كرديم. آنگاه حركت كرده و در راه كوه سياه وحشتناكى ديديم. عرض كردم: اى پسر رسول خدا! چقدر اين كوه وحشتناك است! اولين بار است كه در راه به چنين كوهى برمى‌خوريم. حضرت فرمودند: مى‌دانى اين چه كوهى است⁉️ اين كوه "كَمَد" نام دارد و بر دره‌اى از دره‌هاى جهنم كه خداوند قاتلان امام حسين عليه السلام را در آن جاى داده است، قرار دارد، و زير آن آب‌هاى جهنم جارى است، يعنى چرك و خون جهنميان و آلودگى‌هاى آنان، آب جوش سوزان، چركهايى كه از فرج زناكاران خارج مى شود ... ❌ وَ مَا مَرَرْتُ بِهَذَا الْجَبَلِ فِی مَسِیرِی فَوَقَفْتُ إِلَّا رَأَیْتُهُمَا یَسْتَغِیثَانِ وَ یَتَضَرَّعَانِ وَ إِنِّی لَأَنْظُرُ إِلَی قَتَلَةِ أَبِی فَأَقُولُ لَهُمَا إِنَّمَا فَعَلُوهُ لَمَّا اسْتَمَالُوا لَمْ تَرْحَمُونَا إِذْ وُلِّیتُمْ وَ قَتَلْتُمُونَا وَ حَرَمْتُمُونَا وَ وَثَبْتُمْ عَلَی حَقِّنَا وَ اسْتَبْدَدْتُمْ بِالْأَمْرِ دُونَنَا فَلَا یَرْحَمُ اللَّهُ مَنْ یَرْحَمُکُمَا ذُوقَا وَبَالَ مَا صَنَعْتُمَا وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ. 📔 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صدوق رحمه الله، انتشارات شریف رضی، ص ۲۴۶ الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
هدایت شده از حرم
🍀 🍂🍂🍂🍂 پروردگارا!❤️ برای تمام شبهایے ڪه به آدمهایت امید داشتم و نا امیدم ڪردند و عجیب گریستم مرا ببخش... ببخش اگر حواسم پرت شد و یادم نبود ڪه جز بر تو امید بستن ابتداے نا امیدے و درد است... پروردگارا❤️ هر شب با لب‌هاے ستارگانت مرا آرام ببوس... که یادم بماند دل بردارم از هر دلبرے غیر از خودت... 💫✨ 🍂🍂🍂
هدایت شده از حرم
آویز نمودن نعل اسب ، سنت غلط رایج در جامعه های گوناگون ‌‎افزایش رزق و روزی، خوش یُمن بودن، شانس آوردن در کارهای روزمره و زندگی، بخت و اقبال، همه مواردی است که خواه یا ناخواه انسان برای رسیدن به آن دست به اعمالی می زند اما رسیدن به سعادت و خوشبختی و افزایش ثروت و مکنت به چه قیمتی و به چه شیوه ای!؟ ‌‎از زمان های دور رسم گردیده است که برای آمدن برکت به منزل و محل کارمان ،نعل اسبی بر ورودی این مکان هایا خانه ها وجزاینها نصب می کنند ، حال این نعل برای آوردن برکت بر زندگی ما چه می کند و فلسفه آن از کجا نشأت گرفته است؟ ‌‎در اروپا و آمریکا نعل اسب را به عنوان وسیله ای برای شانس آوردن  استفاده می کنند.  به گفته برخی کارشناسان این موضوع از اسپانیای قدیم (اندلس) وارد اروپا  و بعد وارد آمریکا شده است و سرزمین اندلس (اسپانیای کنونی) نیزدر دوران حکومت مسلمانان که در حقیقت حکومت امویان بشمار می آمد ،رسم آویختن نعل اسب را به عنوان برکت و خیرداشتن  مورد استفاده قرار می دادند. ‌‎به گفته مورخان ،مردمان اندلس نیز این رسم را از امویان کسب کرده بودند. رسم  نعل اسب زدن امویان وریشه بوجود آمدن آن ، به رخدادی تأثر آور که نه تنها شیعیان ومسلمانان بلکه تمام جامعه بشریت را تحت الشعاع خود قرار داده و روزبه روز بر گسترش دائره آن افزوده می شود ،باز می گردد. همۀ ماجرای نعل _اسب از آنجا آغاز می شود که در واقعه عاشورا در برابر فرمانی که ابن زیاد صادر کرده بود، «ابن سعد» مأمور بود پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام ، بدن مبارکش را زیر سمّ اسبان قرار دهد؛ وی که به خاطر تقرّب به ابن زیاد و در خیال خامش برای رسیدن به حکومت ری ، از هیچ جنایتی خودداری نمی‏‌کرد، در میان اصحابش فریاد زد: ‌‎«مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْن علیه السلام فَیُوطِیَ الْخَیْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ؛ کیست که داوطلبانه بر پیکر حسین اسب بتازد تا سینه و پشت وی را زیر سم اسبان پایمال کند؟!» ‌‎شمر که قساوت فوق‏‌العاده‏ای داشت با شنیدن این فرمان، پیشقدم شد و بر بدن پاک زاده زهرا علیهاالسلام اسب تاخت. ده نفر دیگر نیز از وی تعبیت کردند و با کوبیدن نعل تازه بر سم اسبانشان بر پیکر امام حسین (ع) و یارانش تاخـت ــــــــــــــــــــــ   #مذهبی #کرونا  
4_5834682491448854324.mp3
3.1M
💠مظلومیت صاحب الزمان عج 💠دکتر حسینی •┈••✾••┈• 👇👇👇👇 @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ زیارت اربعین (مجازی) در حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ،همراه با زیارات مخصوصه هر مکان لینک پایین را لمس کنید و برای تعجیل در امر فرج مولاي غریب و طرید و وحیدمان حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر دعا کنیم🤲🏻😭🤲🏻 👇👇 http://app.imamhussain.org/tours/arbaeen/ 🤲🏻 ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
✋مبادا این روزها عکس کربلا را که می‌بینی اشکت آه شود و آهت روی زبانت بیاید و زبانت بچرخد به دعایی غیر از دعای بر فرجش! مبادا حسرت زیارت که می‌خوری دستت به آسمان بلند شود و آسمان یکپارچه گوش شود برای حاجتت و آن وقت تو چیزی جز تعجیل فرج گدایی کرده باشی. 🏴 این روزها فقط دلت را به آقایی بسپار که چله‌نشین غم‌ ارباب است. دعاهایت را برای او خرج کن که اربعین همان روز دعا برای اوست... ▪️" اربعین روزِ دعا بهرِ ظهورِ مهدی است... " ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
✴️ سه شنبه 👈 6 مهر / میزان 1400 👈 21 صفر 1443👈 28 سپتامبر 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 صدقه صبحگاهی رفع نحوست است . 📛مناسب امور زیر نیست : 📛 منازعه دعوا و کشمکش . 📛 وصلت و امور ازدواجی . 📛 مشارکت. 📛 مسافرت . 📛 و دیدار و ملاقات خوب نیست . 👶 زایمان خوب نیست . 🤕 بیمار امروز زود خوب شود . 🚘 مسافرت : مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز قمر در برج جوزا است و برای امور زیر نیک است : ✳️ شروع کارهای تعلیمی و یادگیری . ✳️ ارسال کالاهای تجاری. ✳️ معامله ملک و خانه . ✳️ ارسال کالا برای خریدار . ✳️ شروع به نگارش . ✳️ و مبادله اسناد نیک است . 💑 حکم مباشرت امشب " شب چهارشنبه " ، مباشرت و عروسی مکروه است ‌. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث دولت می شود . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، سبب روشنی دل می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش کار را انجام دهند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 22 سوره مبارکه " حج " است . کلما ارادوا یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها ‌.. و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب ببینده پیش آمدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هر چه سعی کند از آن خلاص نگردد و صدقه بدهد تا رفع گردد . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
"رمان گوشی اش را در آورد و سریع شماره امیر را گرفت: ــ بله قربان ــ سریع اونی که بیرونه رو دستگیر کنید ،تو و امیرعلی هم بیاید داخل ـ ـچشم قربان کمیل نمی توانست بیشتر از این با او تنها بماند چون مطمئن نبود که او را سالم نگه می داشت. امیر و امیرعلی وارد اتاق شدند به امیر اشاره کرد تا سهرابی را ببرد امیر سریع به سمت سهرابی امد و او را به سمت در برد ،لحظه ی آخر سهرابی روبه کمیل پوزخندی زد و گفت: ــ فک نکن رئیس بزاره یه لحظه با آرامش زندگی کنی ،هم تو هم سمانه کمیل به سمت رفت که امیرعلی او را گرفت،امیر سریع سهرابی را از انها دور کرد،کمیل عصبی به سمتش امیرعلی برگشت؛ ــ ببین تو این گاوصندوق چه چیز مهمی پیدا میشه که سهرابی به خاطرش برگشته،من میرم بعد میام اداره ــ بسالمت قبل از اینکه از اتاق بیرون برود برگشت: ــ امیرعلی حراستو هم چک کن،ببین چطور اجازه دادن سهرابی با این تیپ و قیافه اومده توامیرعلی سری تکان داد *** سمانه در ماشین نشسته بود و نگاه ترسیده اش را به در دانشگاه دوخته بود،نگران کمیل بود و می ترسید سهرابی بلایی سرش بیاورد،چند بار خواست پیاده شود و به سراغ کمیل برود اما پشیمان می شد،دستانش از استرس سرد شده بودند نمی دانست چیکار کند،دستش که بر روی دستگیره نشست تا در را باز کند،سهرابی همراه مردی بیرون آمد،سمانه وحشت زده از اینکه نکند بلایی سر کمیل آورده باشند از ماشین پیاده شد،اما با بیرون امدن کمیل و اشاره ای به ان مرد ،نفس راحتی کشید،کمیل عصبی به سمتش امد; ــ مگه نگفتم از ماشین پایین نیاید سمانه بی اختیار گفت:
ــ سهرابی با اون مرد اومدن بیرون ترسیدم بلایی سرتون اورده باشن عجیب است که همه ی عصبانیت کمیل با این حرف سمانه فروریخت،با لحنی ارام گفت: ــ سوار بشید،میرسونمتون،کالس که ندارید؟ ــ نه هر دو سوار ماشین شدند ،کمیل دنده عوض کرد و گفت: ــ حتی اگه بلایی سر من اورده باشن نباید پیاده می شدید وقتی جوابی از سمانه نشنید ادامه داد: ــ برا چی اومده بودید دفتر؟ ــ در باز بود،بچه ها گفته بودند دفتر را بستند و کسی حق نداره بره داخل،اما وقتی دیدم در بازه ترسیدم بازم کسی بخواد به اسم بسیج یه خرابکاری دیگه درست کنه کمیل نفس عمیقی کشید تا بر خودش مسلط شود؛این دختر او را به مرز جنون رسانده بود،بعد از این همه اتفاق باز هم بیخیال نشده بود،دیگر نمی توانست سکوت کند باید بحث ازدواج را پیش میکشید،و همیشه کنارش می ماند و مواظبش بود،والا بلایی سر خودش می اورد، با صدای سمانه به سمت او چرخید؛ ــ منظور سهرابی از اون حرفا چی بود? ــ نمی خواد ذهنتونو مشغول کنید ،اون فقط میخواست حرفی زده باشد سمانه با اینکه قانع نشده بود اما حرف دیگری نزد و تا خانه زمان در سکوت گذشت. جلوی در خانه ایستاد ،سمانه در را باز کرد و قبل از اینکه پیاده شود گفت: ــ خیلی ممنون زحمت کشیدید ــ خواهش میکنم وظیفه بود تا سمانه می خواست برودصدایش کرد سمانه برگشت؛ ــ بله؟ ــ باید بهاتون در مورد یک چیز مهمی صحبت کنم؟ ــ چیزی شده؟ ــ نگران نباشید چیزبدی نیست؟ ــخب بگید ــ نه الان وقتش نیست اگه وقت داشته باشید فردا باتون صحبت کنم ــ باشه ،ولی کجا ــ براتون آدرسو میفرستم ــ باشه حتما،بفرمایید تو ــ نه خیلی ممنون،سلام برسونید ــ سلامت باشید سمانه وارد خانه شد به در تکیه داد و ذهنش به مرور صحنه های یک ساعت پیش پرداخت،کمیل با آن اسلحه،عصبانیتش از اینکه سهرابی اسمش را به زبان آورد،و همه ی اتفاقات لرزی به قلب و اندامش انداخته بود ،ناخوداگاه لبخندی شرین و گرمی بر لبانش نشست ،چشمانش را آرام باز کرد،فرحناز خانم کنار در ورودی منتظرش مانده بود،با لبخند عمیقی به سمتش رفت. ادامه دارد... نویسنده :