eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
635 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ 💎قسمت ۱۳ و ۱۴ +نه خوشم اومد دختر پر دلو جراتی هستی، مثل اینکه دوست داری بلایی که سر اون بچه اومده رو سر پدر و مادرت بیاریم. ترس تمام وجودم گرفت.به نفس نفس افتادم +دو روز بهت مهلت میدم امانتی رو پس دادی که دادی وگرنه بد میبینی منتظر تماسم باش.فکر پلیس رو هم از اون مغز کوچلوت بیرون کن. در ضمن به اون‌ دوست خل وچلت هم حالی کن به کسی چیزی نگه وگرنه بد میبینه... گوشی رو که قطع کرد یه ترسی افتاده به جونم واای خدایا خودت کمکم کن کدوم راه درسته کدوم راه غلطه، چیکار کنم خدایا!؟ با دست لرزون زنگ زدم به منا.. _الو سلام منا خوبی؟؟!! منا:_چه خوبی؟واای محدثه چیکار کنم من میترسم..چند دقیقه پیش یه نفر زنگ زد انگاری همون شخص که برامون چاقو کشید بود بهم گفت:اون امانتی که پیشت هست باید پس بدی..تهدیدم کرد گفت : اگه پس ندیدی بلایی سر خانواده ات میارم..خیلی ترسیده بودم گفتم چیزی پیشم نیست او گردنبند پیش دوستمه... _وااای دختر تو چیکار کردی چرا گفتی بهش؟؟؟ منا:_محدثه گردنبند بهشون پس بده برن مگه چیه اون یه گردنبده بی‌ارزش؟! _مناجان نباید میگفتی بهشون ازکجا معلوم بعد از دادن گردنبند ولمون کنن آخه؟ منا:_من خیلی میترسم چیکار کنیم؟ _خودمم نمیدونم فعلا خداحافظ.بعدا باهات تماس میگیرم. منا:_خداحافظ فقط من رو بی خبر نذاریا. _باشه فعلا یعنی این گردنبند چه ارزشی داره براشون؟! گردنبندو از کشو درآوردم.دقت که کردم گوشه‌ش انگار یه انحرافی داشت.با ناخن انگشتام گوشه گردنبندو فشار دادم.با فشار دادنم یهویی باز شد و یک فلش افتاد بیرون...عجب بابا پس بگو میگم اینا چرا دنبال این گردنبندن.!! حتما اطلاعات مهمی تو این فلشه هست که دنبالشن.. فلش برداشتمش دوباره گذاشتم داخلش... نمیتونستم درست تصمیم بگیرم.بلند شدم وضو گرفتم.دو رکعت نماز خوندم.سر سجاده دستهامو بلند کردم خدایا کمکم کن اصلا نمیدونم باید چیکار کنم.خودت یه راهی جلوم بزار.اینقدر فشار اومده بود بهم که دیگه خسته شده بودم کناره سجاده دراز کشیدم.چشمهامو بستم... 💤چشم که چرخوندم.. تو حیاط یه خونه بودم خدایا اینجا چرا اینجوریه..یکی داشت محکم با مشت میکوبید به در.. رفتم در را با دستان لرزان باز کردم دیدم پشت در همون پسربچه بود.. _سلام وای باورم نمیشه تو زنده‌ای پسرجون؟ پسره سکوت کرد.و یک ‌اخم پر از خشونت هم تو صورتش بود.داشتم کم کم میترسیدم _تو اینجا چیکار میکنی چرا جوابمو نمیدی این اخم چیه آخه؟ ولی بازم حرفی نمیزد.دیدم با چشماش به جایی اشاره میکنه رومو به اون طرفی که اشاره کرد بگردوندم.یک نفر اونجا ایستاده بود.قیافه اش نمیتونستم ببینیم چون خیلی تاریک بود با صدای پسر به خودم اومدم.. +مگه نگفتم اون گردنبندو بده به پلیس؟؟ مراقب اون گردنبند باش! اون قول داده تا زمان وعده داده شده همه شما رو به بکشونه... _راجب چی حرف میزنی؟ من نمیفهم دوباره به سمت اون شخص نگاه کردم داشت به سمتم میامد.برگشتم به پسر بگم این کیه؟؟ دیدم کسی نیست فقط یه جعبه بزرگ کنار دربود.باز خدا رو تو دلم صدا کردم و توکل کردم بهش جعبه را باز کردم.همین که نگاهم به داخل جعبه افتاد... یه جیغ بلند کشیدمو تمام بدنم به لرزه افتاد...واای خدایا.. خدایا سر پدر و مادرم تو جعبه بود ...دیگه پاهام تحمل وزنمو نداشت نتونستم افتادم زمین، رو زمین پخش شدم و طوری ضجه میزدم که و آه ناله میکردم که خدا داند ...اون شخص به بالا سرم رسید... +انگار از هدیه‌م خوشت نیامده؟ هان؟ چطوره هدیه ام من که خیلی خوشم اومد بعد هم یک خنده زشتی کرد...با دیدن چهره زشتش یک جیغ بلند کشیدمو از خواب پریدم... خیس عرق بودم خدای من این ملعون چرا دست از سر من برنمیداره ... با پاهای لرزون بلند شدم لامپ رو روشنش کردم نمیتونستم‌دیگه تو تاریکی باشم همه بدنم میلرزید... گوشیمو برداشتم تا که به منا زنگ بزنم چشمم خورد به ساعت ، ساعت ۳ونیم بود دو دل بودم زنگ بزنم یا نه.... دلم میخواست با یکی حرف بزنم تا آروم بشم. اما نه دیر وقته نمیخواهم منا رو هم بترسونم.گوشیمو گذاشتم روی میز. همه این کابوسا نگرانیای من به خاطر اون فلشه... این فلش چی داره اخه؟ لب تاپمو روشن کردم و فلش باز از داخل گردنبند درآوردم وصل کردم به لب تاپ...انگار دزدی کرده بودم دستام میلرزید عرق نشسته بود رو پیشونیم نمیدونستم قراره چی ببینم... ✨ادامه دارد.... 💎 ✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
⚫️امام حسین علیه‌السّلام: صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الطَّرِيدُ الشَّرِيدُ الْمَوْتُورُ بِأَبِيه‏ِ صاحب این امر (حضرت مهدی ارواحنا فداه) رانده و آواره است، و در پی خونخواهی پدرش خواهد بود. 📚كمال‌الدّين ج‏۱ ص۳۱۸ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
4_5809741255583729578.pdf
1.01M
📖جزوه کوتاه و مفید 🆔️ @shahrenore
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. در سفر معنوی اربعین همراه داشتن این های درمانی جز محسوب میشن👆 حتما برای عزیزانی که قصد تشرف دارن ارسال کنین😊 ✧༺♥༻✧ میدونی که سوال، نظر یا سفارش داشتی من اینجام 👇 🆔@meshkat120 ♻️ @shahrenore #روغن_بنفشه_زیتونی#روغن_بادام#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭😭😭😭😭😭 🍃 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁 هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏     ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفرج 🌻🖤
⚡️  نماز پر فضیلت والدین برای شب پنج شنبه 1)رَوَى ابْنُ‏ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ:‏ مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ‏ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مَرَّةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهَا  لِوَالِدَيْهِ، فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْه‏.(مصباح المتهجد، ج‏1، ص 255/ جمال الأسبوع،ص 142) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار حمد، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 5 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و ثواب این نماز را به پدر و مادرش تقدیم کند، حقّ والدین را ادا نموده است. 2)رَوَى ابْنُ‏ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ‏: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ‏ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ يُرْوَى مَرَّةً وَاحِدَةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ لِوَالِدَيْهِ فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْهِ، وَ يَقُولُ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيَّ». فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَدَّى حَقَّهُمَا، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا أَعْطَى الشُّهَدَاءَ، وَ إِذَا مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَانَ مَلَكٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ مَلَكٌ عَنْ شِمَالِهِ يُشَيِّعُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ، وَ يَنْزِلُ فِي قُبَّةٍ بَيْضَاءَ، فِيهَا بَيْتٌ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ، سَعَةُ ذَلِكَ الْبَيْتِ كَأَوْسَعِ مَدِينَةٍ فِي الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّاتٍ، ... ، يُعْطِي اللَّهُ تَعَالَى هَذَا الثَّوَابَ لِمَنْ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ، وَ يَجْعَلُ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ، وَ لَا يُنْقَصُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْ‏ءٌ، وَ كَتَبَ لَهُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ عَشْرَةَ آلَافِ صَلَاةٍ، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى جَسَدِهِ نُوراً، هَذَا جَزَاءُ اللَّهِ لِأَوْلِيَائِه.(جمال الأسبوع، ص 99-100)‏ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت 100 بار حمد (و به روایت دیگر یک بار حمد)، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 15 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و بگوید: «بار الها! ثواب این نماز را برای پدر و مادرم قرار ده» در این صورت حقّ والدین را ادا نموده است، و خداوند آنچه به شهدا اعطا نموده است، به وی می بخشد، و هنگامی که از صراط عبور می کند، یک فرشته از سمت راست، و یک فرشته از سمت چپ او قرار می گیرند و از جلو، وی را با تکبیر و تهلیل مشایعت می کنند تا آن که به بهشت وارد شود. وی در بهشت به قبه ای سفید فرود می آید. در آن قبّه، خانه ای از زمرّد سبز قرار دارد. وسعت آن خانه، هفت برابر بزرگ ترین شهری از شهرهای دنیاست. ... خداوند این پاداش را به کسی می دهد که این نماز را بخواند و پاداشش را برای پدر و مادر خود قرار دهد. همچنین نظیر این ثواب بدون آن که ذرّه ای کم شود، برای خود وی نیز منظور می شود. خداوند به ازای هر رکعت از این نماز، ده هزار نماز می نویسد، و به ازای هر مویی که در بدن دارد، نوری به او اعطا می کند. این است پاداشی که خداوند برای اولیای خویش تمهید نموده است. ✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚡️  نماز پر فضیلت والدین برای شب پنج شنبه 1)رَوَى ابْنُ‏ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ:‏ مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ‏ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مَرَّةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهَا  لِوَالِدَيْهِ، فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْه‏.(مصباح المتهجد، ج‏1، ص 255/ جمال الأسبوع،ص 142) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار حمد، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 5 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و ثواب این نماز را به پدر و مادرش تقدیم کند، حقّ والدین را ادا نموده است. 2)رَوَى ابْنُ‏ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ‏: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ‏ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ يُرْوَى مَرَّةً وَاحِدَةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ لِوَالِدَيْهِ فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْهِ، وَ يَقُولُ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيَّ». فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَدَّى حَقَّهُمَا، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا أَعْطَى الشُّهَدَاءَ، وَ إِذَا مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَانَ مَلَكٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ مَلَكٌ عَنْ شِمَالِهِ يُشَيِّعُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ، وَ يَنْزِلُ فِي قُبَّةٍ بَيْضَاءَ، فِيهَا بَيْتٌ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ، سَعَةُ ذَلِكَ الْبَيْتِ كَأَوْسَعِ مَدِينَةٍ فِي الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّاتٍ، ... ، يُعْطِي اللَّهُ تَعَالَى هَذَا الثَّوَابَ لِمَنْ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ، وَ يَجْعَلُ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ، وَ لَا يُنْقَصُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْ‏ءٌ، وَ كَتَبَ لَهُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ عَشْرَةَ آلَافِ صَلَاةٍ، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى جَسَدِهِ نُوراً، هَذَا جَزَاءُ اللَّهِ لِأَوْلِيَائِه.(جمال الأسبوع، ص 99-100)‏ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت 100 بار حمد (و به روایت دیگر یک بار حمد)، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 15 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و بگوید: «بار الها! ثواب این نماز را برای پدر و مادرم قرار ده» در این صورت حقّ والدین را ادا نموده است، و خداوند آنچه به شهدا اعطا نموده است، به وی می بخشد، و هنگامی که از صراط عبور می کند، یک فرشته از سمت راست، و یک فرشته از سمت چپ او قرار می گیرند و از جلو، وی را با تکبیر و تهلیل مشایعت می کنند تا آن که به بهشت وارد شود. وی در بهشت به قبه ای سفید فرود می آید. در آن قبّه، خانه ای از زمرّد سبز قرار دارد. وسعت آن خانه، هفت برابر بزرگ ترین شهری از شهرهای دنیاست. ... خداوند این پاداش را به کسی می دهد که این نماز را بخواند و پاداشش را برای پدر و مادر خود قرار دهد. همچنین نظیر این ثواب بدون آن که ذرّه ای کم شود، برای خود وی نیز منظور می شود. خداوند به ازای هر رکعت از این نماز، ده هزار نماز می نویسد، و به ازای هر مویی که در بدن دارد، نوری به او اعطا می کند. این است پاداشی که خداوند برای اولیای خویش تمهید نموده است. ✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚫️امام سجّاد علیه‌السّلام: هیچ روزى چون روز حسين علیه‌ السّلام نیست؛ سی هزار نفر كه گمان می‌كردند از اين امّتند (مسلمانند)، دورش را گرفتند و هر كدام با ریختن خونش، به خدا تقرّب می‌جُستند! در حالی که او خدا را به يادشان می‌آورد، امّا موعظه نمی‌پذیرفتند، تا این که او را به ظلم و ستم و دشمنی كشتند!!! 📚منابع: مقتل الحسين علیه‌ السّلام ابومخنف ص۱۷۶ الامالی شيخ‌ صدوق ص۵۴۷ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
27.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} پافشاری بر گناه و سنگین دانستن طاعت/ 🎤استاد معاونیان؛
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 💠 پنجشنبه 🔸 ۴ مرداد/‌ اسد ۱۴۰۳ 🔸 ۱۹ محرم ۱۴۴۶ 🔸 ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 💠 مناسبت‌های دینی 🌴 حرکت کاروان اسرای کربلا به سمت شام 🌓 امروز قمر در «برج حوت» است. 💠 روز مناسبی است برای: خواستگاری و عقد شاگرد گرفتن صید و شکار جابجایی آغاز نگارش ارسال نامه دیدار با بزرگان خرید وسیله سواری لباس نو پوشیدن آغاز امور آموزشی معالجه بذرافشانی افتتاح محل کسب سفارش دادن کالا دعوت گرفتن از افراد امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 🚘 مسافرت خوب و حاجت‌روایی در پی دارد. 👶 زایمان نوزاد مبارک و شایسته باشد. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب پنجشنبه) فرزند دانشمند و یا حاکم گردد. 🔹 امروز (هنگام زوال ظهر) فرزند عاقل، سیاستمدار، آقا و بزرگوار خواهدبود‌ شیطان به وی نزدیک نشود و هیچگونه انحراف و نادرستی ندارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث توانگری می‌شود. 🩸حجامت،فصد،زالوانداختن،خون‌دادن باعث رفع درد می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز خیلی خوبیست. موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕 بریدن پارچه روز خوبیست. شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب پنجشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیۀ ۱۹ سوره مبارکه مریم علیهاالسلام است. ﴿﷽ قالَ إنَّما أنا رَسول ربّک لاهب لک غلاماً﴾ فرستاده‌ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطرخواه به او برسد. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع فجر تا طلوع آفتاب از ساعت ۱۲ تا عشاء آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز پنجشنبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین» 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه «یا رزاق» موجب رزق فراوان می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز پنجشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام اعمال نیک و خیر خود را به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز پنجشنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
▪️#روزشمار_اربعین •📌 34 روز تا اربعین حسینی 🏴 قال الامام لصادق عليه السلام: مَن سَرَّهُ أنْ یَکونَ عَلَی مَوائِدِ النُّورِ یَوْمَ القیِامَةِ فَلْیَکُن مِنْ زُوّارِ الحُسَینِ بنِ عَليٍّ عليهما السلام حضرت امام جعفرااصادق عليه السلام فرمودند: هرکس دوست دارد در روز قیامت بر سر سفره‌های نور بنشیند، پس از زائران حضرت حسین بن علی عليه السلام باشد. "We will sit at Mawaid on the Day of Judgment" Abū ‘Abdillāh (Imam Šādiq [PBUH]) said: Those who desire to sit at Mawā`id (cloths on which food is placed) made of light on the Day of Judgment should go to the Ziyārah of Ĥusain ibn ‘Ali (PBUH). 📚 Kāmil Al-Ziyārāt, Chapter 50, Ĥadith No. 2 📚 کامل الزایارات باب 50 حدیث2 •••• ⚫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚫️ | #روزشمار
(ع)📜 💕 💛 💛 او و برادرش نعمان از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) هستند و حلاس در كوفه فرمانده نیروهاى آن حضرت بوده است. او ابتدا با سپاه عمربن سعد به كربلا آمده بود و چون عمربن سعد شرائط امام را نپذیرفت او شبانه به اردوى امام حسین (ع) پیوست. ... 📗 ابصار العین، 109 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه ابحر بن کعب، ابجر بن کعب، بحر بن کعب بن عبیدالله (عبدالله) گفته اند از قبیله تیم بن ثعلبه بن عکابه بود. جنایات او: شرکت در قتل حضرت عبدالله علیه السلام فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام آن زمانی که در روز عاشورا، اصحاب و یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و لشگر دشمن، آن حضرت را محاصره کرد، عبدالله که پسری نابالغ بود، (مورخین در مورد سن او اختلاف نظر دارند. برخی او را کودک و نابالغ و بعضی او را جوان گفته اند) از خیمه اش بیرون دوید و در میان لشگر دشمن خودش را کنار عمویش رساند. حضرت زینب سلام الله علیها که نگران او شده بود دنبالش دوید تا از رفتنش جلوگیری کند و از آن سوی امام علیه السلام هم ندا داد که خواهرم زینب! عبدالله را نگاه دار تا به میدان نیاید و هدف تیر و تیغ سپاه عمر سعد نشود. ولی حضرت زینب سلام الله علیها، نتوانست او را منصرف کند!! عبدالله گفت: به خدا قسم از عمویم حسین علیه السلام، جدا نمی شوم. همین زمان بود که بحر بن کعب با شمشیر بر امام حسین علیه السلام حمله کرد و عبدالله دستش را سپر آن حضرت نمود و گفت: ای فرزند زن ناپاک! آیا عمویم را می کشی؟ بحر شمشیرش را فرود آورد و دست آن نوجوان را قطع نمود، به طوری که به پوست آویزان ماند. عبدالله فریاد زد: یا ابتاه، یا عماه (ای پدر، ای عمو) امام حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه اش چسباند و برایش دعا و به دشمنانش نفرین کرد. لحظاتی بعد، او به دست ملعونی دیگر بنام (حرمله) به شهادت رسید. (بعضی مقاتل، قاتل او را خود بحر بن کعب و برخی شخص دیگری گفته اند) جنایت دیگر او در روز عاشورا، بعد از شهادت سالار شهیدان (حسین بن علی علیه السلام) بود که با عده ای غارتگر به تمام لباس و اموال او هجوم بردند و این ملعون، سراویل (شلوار و جامه زیر) و لباس آن حضرت را از بدن مبارکش بیرون آورد و به سرقت برد و امام علیه السلام را برهنه کرد. در حالی که آن حضرت قبل از پوشیدن، آن لباس را پاره پاره کرده بود تا هیچ کس به آن رغبت نکند. توجه کنید به نقلی ابراهیم اشتر از کعب پرسید در روز عاشورا چه کردی؟ او گفت: مقنعه را از سر زینب سلام الله علیها کشیدم و گوشوارهایش را از گوشش گرفته و کشیدم تا آن که گوشش پاره شد. ابراهیم گفت: وای بر تو زینب سلام الله علیها بر تو چه فرمود؟ گفت: خدا دست و پاهایت را قطع کند و خدا تو را قبل از آخرت تو را به آتش دنیا بسوزاند. سرنوشت او: تمام مورخین گفته اند که بعد از این واقعه، هر دو دست بحر بن کعب، مبتلا به مرض شد، بطوری که در تابستان که گرمای هوا شدت می کرد، هر دو دست او مانند چوب خشک می شد و در زمستان که سرما زیاد می شد، از آنها آب و خون (خونابه) می ریخت تا زمانی که به هلاکت رسید. به روایتی از «نفس المهموم»، پاهای او فلج شد و از حرکت افتاد و او زمین گیر شد. گویند که «بنی السراویل»، عده ای در شام (سوریه) هستند و از آن جهت به این نام مشهورند که اجدادشان، شلوار و لباس امام حسین علیه السلام را به غارت بردند. (لعنة الله علیه) پس از دستگیری وی توسط ابراهیم فرمانده دلیر سپاه مختار وی را نزد مختار برده مختار دست و پاهایش را قطع کرد و چشمهایش را از حدقه در آورد و او را در آتش سوزاند. بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت 📚نفس‌المهموم 📚ترجمه کامل ابن اثیر 📚تاریخ طبری 📚منتهی‌الامال 📚ابصار العین 📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر ✨یا علی✨
🌿🌾🌿 ⚜ ✨ (عج) ؟! وقتی حضرت صاحب (عج) بدنیا آمدند ، ابلیس (ل) فریاد بلندی به آسمان کشید ، که تا آن زمان اینطور فریاد نزده بود. همهء فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند؛ ابلیس گفت: آخرین حجت خدا بدنیا آمد. با ظهور او ، مرگ ما فرا می‌رسد.! هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند. یکی گفت؛ در کودکی او را بکشیم. ابلیس گفت: اگر او را بکشیم ، خودمان هم نابود می‌شویم (اشاره به حدیث لو لا الحجه لساخت الارض باهلها) شیاطین در آن جلسه به نتیجه نرسیدند لذا تصمیم گرفتند که سلامتی حضرت را بخطر بیندازند. هر روزه ، نه تنها من ، بنوعی باعث آزردگی قلب نازنین آن حضرت می‌گردم ؛ بلکه شیاطین هم دست بدست هم داده‌اند تا سلامتی آن مهر عالم آرا را بخطر بیندازند. 📚 شیخ عباس قمی (ره) ، منتهى الامال: ج ۱ ، ص ۱۸.
🔰فواید گریه بر امام حسین علیه السلام : ⚜ترشح هرمون اندورفین که باعث نشاط درونی می شود ⚜یکی از علت های خشونت در جامعه سنگدل شدن آن ها است ، گریه بر مصائب امام رقت قلب می آورد ⚜سم زدایی سموم بدن و تخلیه شدن سموم بدن از طریق اشک ⚜شستشو دادن چشم و قرنیه ⚜مانع خشک شدن چشم ها و عوارضش می شود ⚜اشک بر امام حسین علیه السلام هیجانی که در خون تجمع کرده را از بدن دفع می کند ⚜آمرزش گناهان ( گناه تاثیر مستقیم بر جسم انسان دارد ، لذا پاک شدنش = سلامت جسم )
4_6039592220045084071.mp3
5.39M
🎧 شنیدن این صوت را ازدست ندهید❗️👇 ⚫️ وقتی میگن ابا عبدالله توی صحرای کرب وبلا تنها شد خیلیا دلشون میسوزه و گریه میکنن... ولی... هیچ کس برای تنهایی و غربت چند هزار ساله نه دلش میسوزه و نه گریه میکنه... 🔴 گریه برای خرجی نداره ولی... گریه برای مظلومیت امام زمان خرج داره... باید از خودمون بپرسیم اصلا چرا امام مون تنهاست؟! مگه ما شیعیان نیستیم که امام مون این طور آواره وغریبه؟! 👈 آیا واقعا هنوز وقتش نرسیده که یک نفعی از طرف ما به امام زمانمون برسه؟!
4_5845720016233695051.mp3
5.3M
🔊 🍃 ماجرای زیبای عنایت حضرت رضا علیه‌السلام به جوان اعدامی و نجات او 💠 در روز جـزا و یـوم پـاداش یا ضامن آهو، ضامنم بـاش... 🍀
حرم
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔍 #تفکر_عثمانی در واقعه کربلا قسمت • یازدهم ✔️ ✍🏻 پس از صلح حضرت ک
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔍 در واقعه کربلا قسمت • دوازدهم ✔️ 🔹شکل گیری تفکر عثمانی در کوفه: نخستین مطلبی که باید بدان توجه کرد، این است که تشیع کوفه یک‌نواخت نبود، بلکه تشیع اکثریت آنان از نوع تشیع سیاسی بود و فقط جمعیتی اندک هر چند بانفوذ از کوفیان، گرایش تشیعِ اعتقادی داشتند. تشیعِ سیاسی نیز می‌توانست بر اثر حوادث سیاسی و فشار و تهدید و تطمیع، خود را به مذهب رسمی حکومت (حزب اموی و مروانی) نزدیک کند؛ افزون بر اینکه گروه‌هایی که از کوفه بر ضد عثمان قیام کردند، هرچند اکثریت را رقم می‌زدند، اما این بدان معنا نیست که از کوفیان کسانی طرفدار عثمان لعین نبود. زمانی که جناب مالک اشتر رحمت الله علیه به نمایندگی از مخالفانِ عثمان لعین بر ضد عثمان لعین سخن می‌گفت، مقطع بن هشيم نیز به نمایندگی از گروهی دیگر از عثمان لعین دفاع می‌کرد، چنانکه قعقاع بن شور با نیروهایی برای دفاع از عثمان لعین از کوفه راهی مدینه شد. 📚 تاریخ طبری، جلد ۳، صفحات ۵۰۰ و ۴۱۶ همچنین در جلسه مشورتی با حضور طلحه لعین و زبیر لعین و عایشه سلقلقیه که در مکه صورت گرفت، پیشنهادهایی مطرح شد که حرکت خود را از کدام شهر آغاز کنند. درباره مدینه و شام توافقی حاصل نشد، اما عراق مورد قبول واقع شد. دلیلی که برای این انتخاب مطرح کردند، این بود که زبیر لعین در بصره و طلحه لعین در کوفه طرفداران زیادی دارند. طرح آنان بر این شد که ابتدا بسوی بصره رفته و پس از فتح آن بِسَمت کوفه حرکت کنند‌. 📚 شرح نهج البلاغه، ۲/۱۴۰ انساب الاشراف، ص ۲۲۲ تاریخ طبری، ۳/۴۷۱ 💢 کوفیان برای دفاع از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در جنگ جمل، در مرحله اول بسیار مُرَدَد بودند، زیرا ابوموسی اشعری لعین که برای آنان حائز اهمیت بود، تمایلات عثمانی لعین داشت‌‌ و مردم را مردد کرده بود‌. سپس با عزلِ ابوموسی و سخنان مالک‌اشتر رحمت الله علیه جمعیت دوازده هزار نفری از کوفه اعزام شد‌.‌ این تعداد در مقایسه با لشکر ۶۵ یا ۱۲۰ هزار نفری مردم کوفه در جنگ صفین، حدود یک دهم حساب می‌شود‌. دلیل این مسئله فقط تسلط گرایش عثمانی بر مردم بود. ⚠️ یکی دیگر از علل تشدید تفکر عثمانی در کوفه، نتیجه جنگ صفین بود. پس از تحکیم مسئله حکمیت، بغض و دشمنی میان کوفیان بیشتر شد. عده‌ای مخالف امام علیه السلام شدند و عده‌ای موافق. تا جایی که پدر و پسر از یکدیگر بیزاری می‌جستند. 📚 مروج الذهب، ۲/۴۰۵ گناهِ کشته‌ها و زخمی‌ها و خانواده‌های بی سرپرست که پیامدِ طبیعی هر جنگ است، از سوی مردم بِپای امام علیه السلام نوشته شد و همین علت باعث شد تا عده‌ای بر علیهِ امام علیه السلام تبلیغات سوء کرده و مردم را به گرایش عثمانی تشویق کنند‌. 📚وقعة الصفین، ص ۵۲۹_۵۳۰ ⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
حرم
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ #سجده_بر_یک_فرشته 💎قسمت ۱۳ و ۱۴ +نه خوشم اومد دخت
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ 💎قسمت ۱۵ و ۱۶ صفحه لب تاپ که باز شد اومد بعدشم رمزش رو باز کردم..وارد صفحه ی لب تاپم شدم..دستام میلرزید... دلم میگفت چیزی که به تو ربطی نداره رو نبین..اما ندای دیگه‌ی درونم میگفت از اولشم نباید اون گردنبند رو از اون پسر میگرفتی چرا اصلا این پسره اومد به من داد اون گردنبند رو؟! چشمهامو بستم و خدایا به امید تو استرسم بیشتر شد..دکمه رو که زدم یه چند تا فایل و فیلم بود اما جرات نداشتم بیشتر ببینمشون نمیدونمم چرا ترس برم داشته بود و دست و پام میلرزید ای بابا چقدر ترسو بودم من شاید فیلم و عکس عادی باشه چرا من اینهمه نگرانم... اگر عکس فیلم عادی پس اون پسر بچه چرا اصرار داشت گردنبندو برسونم به دست پلیس؟؟!!! این خوابهای وحشتناک.. دلمو زدم به دریا و یک بسم الله الرحمن الرحیم گفتمو فایلها رو باز کردم یه سری عدد بالا اومد انگار همشون کدگذاری شده بودن...فقط همین ...!!!! از اون فایل اومدم بیرون زدم فایل بعدی که خواستم بازش کنم صدای اذان مسجدمون منو به خودم آورد...باصدای اذان آرامشی وجودمو پر کرد...و تمام استرسو ترسم با شنیدن اذان دود شد به هوا رفت بله من خدا را دارم...خدا همه جا با منه حواسش هست بهم...الله اکبر گفتمو بلند شدم... لب تاپمو بستم...وضو گرفتم سجاده امو پهن کردم..الله اکبر...به قنوت نمازم که رسیدم با خدای مهربانم درد دل کردم با ذکر یونسیه در قنوت نمازم طولانی شد همون ذکری که حضرت یونس (ع) را از شکم نهنگ نجات داد... "لااله‌الاانت سبحانک انی کنت من‌ الظالمین (خداوندا) جز تو معبودی نیست! پاک و منزّهی تو و من از ستمکاران بودم." دیگه ریختن اشک هام دست خودم نبود...خدایا بنده گنهکارت روبروت ایستاده.بنده‌ای که وقتی تو مشکلات گیر میکنه سراغتو میگیره..بنده ای که بیشتر وقتها فراموشت میکنه...خدایا این اتفاقات تلنگرها رو برام میزنی تا آغوش امن تو رو فراموش نکنم ...؟معبودم من که فراموشت نمیکنم خودت کمکم کن تا وسوسه‌م نکنه تا بهترین تصمیم رو بگیرم...ای دلسوزتر و مهربان تر از مادرم ...کمکم کن تا بتونم راه درست انتخاب کنم...الهی آمین...به رکوع رفتم... بعد از تمام شدن نمازم و ذکر تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) دعای فرج رو هم خوندم و از امام زمانم هم کمک خواستم باز سجده شکر را به جا آوردمو جا نمازمو جمع کردم... انگار نیرویی بهم تزریق شده بود...رفتم سمت لپ تاپم..اولین پوشه باز کردم..نگاهی به بالا کردم خدایا بیخش من رو ..یکی از فیلم ها پخش شد...زیر نوشته شده بود שָׂטָן (شیطان) انگار عبری بود... یک نفر شروع کرد به فارسی حرف زدن دست پا شکسته فارسی میگفت چهره‌شو پوشونده بود...یه سری آدم با لباس عجیب و ترسناک وارد شدن و دورش کردن...خدایا اینا دیگه چه موجودی اند... پس اینا بودن...پس او عدد 666 روی گردنبند؟! پس بی دلیل اون عدد رو حک نکردن به گردنبنده ... جسممم به کنار مغزم کشش اینها رو نداشت خسته شده بود و به استراحت نیاز داشتم روی تختم دراز کشیدم..وقتی یادم افتاد فردا که جمعه اس چشمهامو بستم... ✨ادامه دارد.... 💎 ✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶ ✨رمان فانتزی، آموزنده و معرفتی ✨ 💎قسمت ۱۷ و ۱۸ با تقی که به در اتاقم خورد چشمهامو باز کردم _بله بفرمایید بابا:_سلام دخترم صبحت بخیر محدثه جان نون تازه و حلیم خریدم پاشو باباجون بیا صبحونه بخوریم... _سلام بابا جون صبح بخیر چشم تا شما شروع کنید من هم اومدم... رفتم آشپزخونه. _سلام مامان صبح بخیر... مامان:_سلام دختر بیا بشین چای تازه دم هم ریختم برات. _ممنون مامان شرمنده امروز خواب موندم کمک نکردم. مامان:_اشکالی نداره به جاش سفره رو تو جمع میکنی و ظرفها رو هم میشوری. _چَشششم سر سفره فکرم خیلی مشغول بود. بابا:_محدثه جان چیزی شده؟ _هان؟ نه بابا هیچی نیست.. میگم بابا میشه امروز منو ببرید امامزاده داوود یکم دلم گرفته بابا:_قربون اون دلت بشم چرا نشه.. دختر خوشکلم دلت چرا گرفته؟ _خودمم نمیدونم یعنی میدونم ها میشه بعداً بگم؟ بابا:_باشه صبحونه‌تو بخور باهم میرم لبخندی زدم _ممنون بابای خوشگلم... با شوق از سر میز بلند شدم _مامان دستت درد نکنه ممنون بابا.من برم آماده بشم اتاق مرتب میکنم میام. رفتن به امامزاده داوود بهم آرامش خاصی میده.امامزاده داوود از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام) هست و شجره‌نامه‌ش با ۱۱ پشت به این امام بزرگوار میرسه... مرتب کردن اتاقم که تمام شد.حاضر و آماده اومدم از پله ها پایین _من آماده ام بریم بابا؟ مامان:_کجا؟! _عععه مامان امامزاده داوود دیگه! مامان اخمی کرد: _بدون من! پدر دختری میرید؟ بابا یک چشمکی بهم زد و گفت: _خانم اگه با تو بریم که اصلا خوش نمیگذره. هی غرغر میکنی از همه چیزم ایراد میگیری. مامان:_بععله چشمم روشن آقااا محسن من کی ایراد گرفتم؟ اصلا برید به من چه، آی خدا یک کاری کن ماشینشون پنچر بشه تا بدونن، بفهمن، تجربه کنن، بدون من به زیارت رفتن پنچری داره الانم اصلاً اصرارنکنید من نمیام. بعد روشو برگردوند تا بره به اتاقشون.بابا که چشماش میخندید از سربه سر گذاشتن مامانم احساس خطر کرد. بابا:_ملکه من کجا،صبر کن ببینم تو تا به حال دیدی:من بدون تو آب بخورم که الان هم بخوام بدون تو جایی برم؟ اصلا نمیخام محدثه رو ببرم آماده شو بیا دوتایی میریم. مامان لبخندی دلبرانه صورتشو پر کرده بود و چشماش چراغانی.. _پس برم حاضر شم بابا که داشت با عشق به مامان نگاه میکرد و میخندید یواشکی زیر گوشم گفت: _میبینی تو راخدا خوبه که اصرار نکردم. من داشتم از سربه سر گذاشتن بابام، سر مامانم ذوق میکردم.لبخندی زدم. _پس من برم تا مامان آماده میشه ظرفها رو بشورم. تازه داشتم استکانها رو در آبچکان‌ میذاشتم که مامان گفت: _زود باشید دیر شد.محدثه ظرف میوه و یه خورده خوراکی هم تو یخچال هست اونا رو هم بردار. منو بابا با تعجب به هم نگاه کردیم.. _مامان کی آماده شدی؟ مامان:_مگه همه مثل توام سه ساعت طول میکشه آماده شی بیچاره اون شوهر آیندت. _بابا دوران عقدتون میخواستید برید بیرون مامان اینطور زود آماده میشد؟ بابا با خنده گفت: _من یه روز قبلش بهش میگفتم چه ساعتی میخوام بریم کجا ... _خببب ؟!!؟؟ بابا:_خوب اون یکساعت زودتر به جای من دم در خونه بود... دیگه نتونستم خنده‌امو نگه دارم.مامان که چشم غره ای به بابا رفت.بابا حساب کار دستش اومده بود. بابا:_عععه چیزه میگم من برم ماشین روشن کنم تا گرم شه. _ععه گوشی من مونده تو اتاقم برم بیارمش. من که جیم شدم مامان:_کجااااا..کجا داری فرار میکنی.اول اون ظرفها رو بشور بعداً برو بالا تا بفهمی دیگه از این شوخیا بامامانت نکنی ... _ماااامان منننن؟؟؟بابا بود بابا شوخی کرد که نه مننننن مامان:_حال هرچی باز برگشتم شروع به شستن باقی ظرفها کردم.برای چند دقیقه هم که شده خواب دیشب و ماجرا این چند روزی که اتفاق افتاده بود رو فراموش کردم.. چقدر خانواده خوب نعمته...در کنار خانواده بودن و باهاشون راحت بودن و آرامش در خانواده؛ خودش نعمت بزرگیه که ما بیشتر وقتها قدرشو نمیدونیم.خدایا شکرت.. ظرفها که تمام شد دوتا ماسک برای پدر و مادر گرامی برداشتم ... مامان:_قربونت برم پاک یادم رفت بود ماسک رو. ماسک که دادم دست مامان یک چیزی یادم افتاد... مامان:_کجا داری میری باز؟! _یه چیزی یادم رفته الان میام صدای مامان میشنیدم که به بابا میگفت: مامان:_کی این دخترو شوهر بدم یه نفس راحت بکشیم. بابا:_آره بخدا مثل مامان،بابای تو مامان:_چی گفتی محسن مامان بابای منننن ؟!؟؟ بابا:_آره دیگه عزیزدلم چقدر دعام کردن که من اومدم گرفتمت از دستت راحت بشن مامان:_مممحسننن چندبار گفتم از این شوخی‌ها نکن... صدای خنده‌های از ته دل بابام تا تواتاقم می‌اومد..سریع از کشو میزم گردنبندو برداشتم انداختم گردنم.بدو بدو اومدم پایین، به حیاط که رسیدم... ✨ادامه دارد.... 💎 ✶⊶⊷⊶⊷❍💚💎💚❍⊶⊷⊶⊷✶
⚫️مولا علی علیه‌السّلام: مِنْ أَشْرَفِ [أَفْعَالِ] أَعْمَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَم (در قبال خطای دیگران) خود را به بى‌خبرى نماياندن، از بهترين كارهاى بزرگواران است. 📚نهج‌البلاغه حکمت ۲۲۲ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
⚫️از فاطمه دختر امام حسين علیهما السّلام، روایت است که فرمود: غارتگران بر خيمهٔ ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا به پايم بود؛ مردى آن‌ها را مى‌ربود و مى‌گريست؛ گفتم: ای دشمن خدا، چرا گريه مي‌كنى‌؟! گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) را غارت می‌كنم! گفتم: مرا واگذار؛ گفت: می‌ترسم ديگرى آن را برُبايد! سپس فرمود: هر چه در خيمه‌هاى ما بود، غارت كردند...😭 📚الامالی للصّدوق ج۱ ص۱۶۴ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
🏴اَلمُستَغَاثُ بِکَ يَا صَاحِبَ الزّمَانُ/ جانم فدای گریه‌ٔ روز و شبت شود جانم فدای اشک تو صاحب زمان من «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
ای ولی عصــــــــر و امام زمان ای سبــــب خلقت کون و مکان حجّت حــق حامیِ دین العجل شیعه گـــــــــرفتارُ ببین العجل ای بـــــــــه ولای تـــو تولّای ما مهـــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما تا تـــــو ز ما روی نهان کرده‌ای غم بـه دل پیر و جوان کرده‌ای ما که نداریم به غیر از تو کس ای شه خوبان تو به فریاد رس جهت سلامتی و تعجیل در فرج موفور السّرور ولیّ امر مسلمین جهان، یگانه وارث غدیر، آقا صاحب العصر و الزّمان، حضرت بقیّة اللّه الاعظم، مهدی موعود، عجّل اللّه تعالیٰ فرجه الشّریف، صلوات بر محمّد و آل محمّد🌷