⁉️ #مسلمانان_چرا_شب_دفن_شد_صدیقه_کبری؟!
🏴 یازدهمین سوگوارهی کوچههای مادری
🔸با اجرای نمایش زنده
🔰 شهرمقدسقم | پردیسان
جنب مصلی امیرالمومنین علیهالسلام
📅 ۴ لغایت ۱۵ آذرماه ۱۴۰۳
⏰ ساعات بازدید: ۱۷:۳۰ الی ۲۲
❗️ جهت نظم و انضباط بیشتر
بازدید رایگان از طریق رزرو با لینک زیر
Kooche-madari.ir
❕
هدایت شده از سلامتکده مشکات | ارگانیک
28.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
::
🔴 ترکیبات برنده با عسل👇
⚠️ اگه عسل طبیعی و درجه یک سراغ نداری تا آخر بخون بهت گفتم چی کار کنی👇
🍯عسل + زنجبیل »» رفع سردی معده و تقویت دستگاه گوارش
🍯عسل + دارچین »» چربیسوز قوی
🍯عسل + زردچوبه »» بند اومدن خونریزی
🍯عسل + نمک دریا »» خمیردندان طبیعی
🍯 اگر گشتی و جای معتبری برای تهیه عسل پیدا نکردی، ما با افتخار درخدمتتون هستیم❤️
🆔️ @meshkatqom
:.
هدایت شده از سلامتکده مشکات | ارگانیک
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
::
🔴 ۲ نسخه قوی برای سرفههای خشک
‼️ اول یه نکته بگم بهت؛ حتما باید روغن بادامشیرین و عسلی که استفاده میکنید طبیعی باشن، پس از جای معتبر تهیه کنید✔️
🟢 نسخه دوم رفع سرفههای خشک : یک پیاز رو ورقهورقه کنید و بزنید توی عسل و نوش جان کنید مثل وقتی که نون رو میزنید توی ماست و میخورید 👌
به همین راحتی☺️
⚠️ اگر گشتی و جای معتبری برای تهیه عسل و روغن بادامشیرین پیدا نکردی، ما باافتخار درخدمتتون هستیم❤️
🆔️ @meshkatqom
:.
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 یکشنبه
🔸 ۴ آذر/ قوس ۱۴۰۳
🔸 ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶
🔸 ۲۴ نوامبر ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در «برج سنبله» است.
✔️ برای امور زیر نیک است:
امور تجاری
شکار و صید
دیدار با مسئولین
صدقه دادن
معاملات
امور آموزشی
امور عمرانی
اشتغال به تجارت
امور زراعی
ارسال کالا
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
👼 زایمان
نوزاد زندگی پاکی دارد.
🚘 مسافرت
دارای سود و بی خطر میباشد.
💞 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب یکشنبه)
دلیلی بر نهی یا استحباب نیست.
🌎🔭👀
💇 اصلاح سر و صورت
باعث فقر میشود.
🩸حجامت،خوندادن،فصد،زالو انداختن
موجب قوت دل میشود.
💅 ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست.
موجب بیبرکتی در زندگی میگردد.
👕 بریدن پارچه
روز مناسبی نیست.
موجب غم و اندوه شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود.
این حکم شامل خرید لباس نیست.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب یکشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۲۲ سوره مبارکه حج است.
﴿﷽کُلّمَا أرادُوا أن یَّخرٍجُوا مِنهَا مِن غَم﴾
و از مفهوم آن استفاده میشود که برای خواب بیننده پیش آمدی رخ دهد و هر چه سعی کند از آن خارج نگردد و صدقه بدهد تا رفع شود.
مطلب خود را بر این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا مغرب
📿 ذکر روز یکشنبه
«یا ذالجلال و الاکرام» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۴۸۹ مرتبه «یا فتاح»، موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
☀️ ️روز یکشنبه متعلق است به:
💞 حضرتعلی علیهالسلام
💞 حضرتفاطمهزهرا سلاماللهعلیها
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز یکشنبه پایان مییابد.
سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان علیهالسلام صلوات
«اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
🌺
🌎🌺🍃
حرم
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حرمت_عشق 💞 قسمت ۲۴ فخری خانم
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۲۵
فخری خانم هنوز هم...
از دستش دلگیر بود.اما قهر نبود.به خانه خاله شهین رسیدند. هنوز دستش به زنگ در نرسیده بود که سهیلا در را باز کرد. یوسف #نگاهش را پایین برد.
_سلام.
سهیلا که خیال میکرد یوسف پشیمان شده و به خاستگاری او آمده از ذوق گفت:
_وای سلام عزیزم... تو خوبی... چیشد اومدین... پس عمو کوروش کو.... یاشار اینا پس کجان؟؟!!
تند تند جملات را پشت سرهم ردیف میکرد.فخری خانم با دلخوری گفت:
_اگه بری کنار ما بیایم داخل میگم.. همه کجان..!
سهیلا ماتش برد...
آرام کنار رفت.یوسف و مادرش وارد خانه شدند.
خاله شهین روی مبل نشسته بود. با ورود یوسف و مادرش، بااخم، دست ب سینه ایستاد.یوسف دسته گل را بالبخند، بسمت خاله شهین گرفت.
_سلام خاله مهربون.این دسته گل خدمت شما فقط برای عذرخواهی
همانطور ایستاده بودند.
گرچه خاله شهین از فخری خانم #کوچکتر بود. اما مثل یک بزرگتر همیشه رفتار میکرد. و هرکسی خبر نداشت فکر میکرد خاله شهین بزرگتر است.
یوسف دسته گل را مقابل خاله شهین گرفته بود.اما خاله نه دسته گل را گرفت،نه اخمهایش را باز کرد و نه حتی تعارفی کرد که مهمانها بنشینند.
_مگه نگفتم این ورا پیدات نشه!؟؟؟
یوسف_من گفتم، بیایم دست بوسی شما
_خیلی بیجا کردی!!
فخری خانم_ شهین جون شما بزرگی، عزیزی، ببخشش دیگه. بخشش از بزرگانه!
خاله شهین با اخم...
به یوسف زل زد. و با بی احترامی آنها را از خانه بیرون کرد.
در مسیری که بسمت خانه عموسهراب، میرفتند...
فخری خانم تا میتوانست او را مورد عتاب قرار میداد. اما یوسف فقط #سکوت کرد. اخمی درشت روی پیشانیش می آمد.هر از گاهی فقط یک سوال میپرسید:
_بنظرشما من حق ندارم زنمو خودم انتخاب کنم؟؟!!
بدون جوابی به سوالش، باز مادر حرف خودش را میزد.
که یوسف آبرویش را برده...
که بی تجربه است...
که با ندانم کاری هایش آینده اش را تباه میکند...
عصبی پایش را روی پدال گاز فشار میداد. این روزها زیاد عصبی میشد.! کلافه بود...
به خانه عمو سهراب رسیدند...
هنوز مریم خانم نمیدانست که یوسف برای چه آمده.نمیدانست که این دسته گل عذرخواهی ست، نه خاستگاری.
با نهایت احترام وارد خانه شدند...
مریم خانم مثل همیشه، دستش را برای دست دادن، مقابل یوسف دراز کرد. یوسف دستش را روی #سینه_اش گذاشت نگاهش را به #زمین رساند.
_برا عرض عذرخواهی، خدمت رسیدیم.
مریم خانم تعارفی کرد...
همه نشستند.اصلا متوجه جمله یوسف نشده بود. خواست فتانه را صدا کند که فخری خانم مانع شد.
فخری خانم_ ببین مریم...! ما برا خاستگاری نیومدیم.
یوسف_اومدم عذرخواهی
مریم خانم کاملا گیج شده بود. متوجه حرفهایشان نمیشد.
_عذرخواهی؟!..عذرخواهی برا چی؟؟!!
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚