eitaa logo
حرم بی‌قرار
1.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
481 ویدیو
23 فایل
شـکࢪ خــدا ࢪا کــہ دࢪ پــنــاه حـسـینم ڪپے باصلوات‌؛حلال فوروارد ڪردے ‌دمت ‌گرم🌼
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ #اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم💗 ڪی شود در ندبہ هاے جمعہ پیدایٺ ڪنم گوشه اے تنها نشینم تا تماشایٺ ڪنم می نویسم روے هر گل نام زیباے تو را تا ڪہ شاید این روز جمعہ ملاقاتٺ ڪنم جمعه‌هاے_انتظار 🌼🍃 ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ Join➟ @harame_bigarar
🌷💕 بـه اَخـمـت خستـگے دَر مےرود.. لبخنــد لازم نیسـتـــ...✋ کنارِ سیــنےِ چاےِ تـــو اصلا قنـــد لازمـ نیستــ😊 #رهـبـرانــہ💚 Join➟ @harame_bigarar
👆👆 دو #تـروریسٺ بـادو #سلاح فـوق پیشرفتـہ درحــال انجـام عملیـاٺ تــروریستی رامشـاهده میکنید!!! پ.ن.پ #کورش_پرستا واونایی که حنجره پــاره میکـردن #نـہ‌غزه‌_نہ‌لبنان. #گلستان و #لـرستان جزء غزه حساب میشه یالبنان.😏 Join➟ @harame_bigarar
🌷🍃🌷 🍃🌷 🌷 💠محمدعلي عبودي چند بار در جبهه مجروح شد. وقتي براي بار دوم از ناحيه ي هر دو پا فلج شد، ديگر قادربه راه رفتن نبود و دربيمارستان بستري شده بود.🛏 💠روزي اذعان كرد كه ديگر خسته شده است. پدرش گفت:به خدا و ائمه اطهار توكل كن.💚 💠چند روز به تولد امام رضا(ع) مانده بود كه ايشان به سمت بارگاه قدسي ايستاده و دلش را روانه ي ضريح منور آن امام همام ساخت.☀️ و گفت: يا ضامن آهو! شفاي پسرم را از تو ميخواهم.🤒 💠همان شب از درد فرياد مي زد و دستانش را به تخت بسته بودند و با تزريق مسكن سعي در آرام كردن او داشتند.💉 💠فردا صبح، محمد پرستارها را صدا كرد تا دستانش را باز كنند.👩‍⚕ بلند شدو به سمت وضوخانه رفت. او شفا گرفته بود و با ديدن اين صحنه همه نمـاز شكر بـه جـاي آورديم.💚 راوے: 🌷 Join➟ @harame_bigarar
🌷💕 برسـرراهِ توجـ❣ـان دادݩ خوشـــ است😍👌 ای عزیزِفاطمـ🍃ـه جانم بہ قربانت بیا😔💔 #افضل‌ُالاعمالِ‌دنیـا #دعـابراےِظهورشْ💚 Join➟ @harame_bigarar
حرم بی‌قرار
🌸🌸🌸🌸🌸 #رمان_عشق_باطعم_سادگی #قسمت_66😍✋ پریدم وسط حرفش ... از لفظ خانوم کنار اسمم خوشم نمی اومد ب
🌸🌸🌸🌸🌸 😍✋ علی آقا هم همین طور فقط این وسط اکبر آقا بود که کت و شلوار پوشیده بود ولی با یک دوخت ساده ! لبخندی روی لبم نشوندم و رو به همه سلام بلندی گفتم و فاطمه خانوم هم بعد از من سلام کرد و هر دو جواب شنیدیم... فاطمه خانوم نزدیک عمو اکبر رفت و امیرعلی نزدیک من با اون لبخند دوست داشتنیش! -خوش گذشت ؟ حیف جا و مکانش نبود وگرنه با ذوق دستهام و بهم می کوبیدم و دو وجب می پریدم هوا و بعد میگفتم عالی بود ! ولی خب نمیشد برای همین همه ذوقم رو ریختم توی صدام -خیلی خوب بود! امیرعلی خندید انگار درصد ذوق و شیطنتم رو از توی چشمهام خونده بود... وسط خنده چین کم رنگی افتاد روی پیشونیش ... سرش جلو اومد و نزدیک گوشم -خانومم قرار نشد فقط قسمت خانومها از اون رژت استفاده کنی؟؟!؟ چرا پاکش نکردی؟! نمی دونم چرا خجالت کشیدم و سرم پایین افتاد... امیرعلی توی تاریکی کوچه چطوری متوجه رنگ لبم شد؟! ... رژم رنگ جیغی نبود که!... قبل اومدنمون هم که اومده بود خونمون دنبالم و منتظر شد تا حاضر بشم وقتی من و رژ به دست دید که فقط موقع عروسی ها ازش استفاده می کردم مانع کارم شد و ازم خواست توی جلسه خانومها ازش استفاده کنم !... من هم به حرفش عمل کردم... ولی خب فکر می کردم بعد خوردن اون شام خوشمزه ای که برنجش بوی کنده میداد و خونه همسایه بغلی خاله لیلا درست شده بود حتما اثری ازش روی لبهام نمونده! -دلخور شدی؟! سکوت و خجالتم رو اشتباه برداشت کرده بود ... هول کردم -نه ...نه..!! لبخند محوی روی صورتش نشست! و کامل جلوم وایستاد و... نه من کسی رو میدیدم نه کسی من رو تو این تاریک روشنی کوچه! دستمال دستش رو بالاآورد –تمییزه! با تعجب به چشمهاش نگاه کردم که منظورش رو بفهمم ! با احتیاط هاله کم رنگی از رژ رو که روی لبم مونده بود رو پاک کرد! و من متوجه شدم منظورش تمیزیی دستمال کاغذی بوده! از کارش غرق خوشی شدم و اون لحظه برام مهم نبود تمییزی و کثیفی دستمال! امیر علی با لحن نوازشگونه ای گفت: -خانوم من دوست داری اینکارم و بزاری پای تعصب یا غیرت بیش از حد مهم نیست برام!... باید بگم من با استفاده شما از لوازم ارایشی مشکلی ندارم به شرطی که توی جلسه عروسی باشه و اونم فقط سمت خانومها یاهم فقط برای خودم!! قلبم لرزید و بی اختیار لب پاینم رو کشیدم زیر دندونم... این غیرتی شدن یعنی دوستم داشت دیگه؟!...!؟ یعنی قشنگ شدنم رو فقط سهم خودش می دونست؟! چی بهتر از این؟؟! باحرص لب پایینم رو بیشتر زیر دندونهام له کردم و نگاه امیرعلی که میخ چشمهام بود خندون شد!! یک قدم به عقب رفت و باشیطنت ولی آروم گفت : _حیف که نمیشه نه؟ ابروهام بالا پرید و قیافه ام متعجب لبمم از شر دندونهام خلاص شد ... با احتیاط شروع کرد به خندیدن و من گیج تر شدم! چی نمیشد؟! -امیرعلی محیا خانوم بریم؟؟؟ نگاه از امیرعلی گرفتم و امیرعلی به جای من جواب علی آقا رو داد -آره علی جان! قدم برداشت سمت ماشین علی آقا! چون عمو اکبر ماشین نداشت و عطیه قبلا گفته بود عموش از رانندگی میترسه! امشبم که امیرعلی نتونسته بود ، ماشین عمو احمد و بگیره و همه قرار بود باهم برگردیم! تمام راه هنوزم تو فکر حرف امیر علی بودم و گیج ...!!! با توقف ماشین با گرمی از علی آقا تشکر کردم و تعارف زدم بیان تو خونه ولی قبول نکردن به بهونه دیر وقت بودن و سلام رسوندن! در خونه که با صدای تیکی باز شد و آماده شدم برای خداحافظی دوباره و دورشدن ماشین علی آقا که در کمال تعجب دیدم امیر علی از ماشین پیاده شد. –ببخش علی جان الان میام!! سرم رو به نشونه خداحافظی برای فاطمه خانوم و عمو اکبر تکون دادم و وارد خونه شدم و با تعجب به امیر علی که در خونه رو تا نیمه بیشتر پشت سرش می بست نگاه کردم -چیزی شده؟! با نگاه خندونش جلو اومد -نه چادرم روی شونه هام سر خورد -پس...؟؟ هنوز حرفم تموم نشده بودکه گفت: نمیشد یه دل سیرخانوممونگاه کنم! گیج بودم ولی آروم گرفته بودم چه قدر دلم این حرفایِ دوست داشتنی رو می خواست ازجانب امیرعلی! کنار گوشم با خنده گفت : تو کوچه با اون همه شلوغی که نمیشد میشد؟!!! باز من گیج نگاهی به چشمهای خندونش انداختم که بلندتر خندید و از من جدا شد... -خب من دیگه برم!! زبونم از کار افتاده بوداحساسی مثل خواب آلودگی داشتم گیج بودم از حرفها و کارهای امیرعلی و آرامش گرفته بودم ازوجودش!!! ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
🌷🍃 رسـول خـدا(ص) فـرمـود: سه امر سبب كفاره گناهان است، يكي از آنها تهجّد و عبادت در شب است در حالي است كه ساير مردم درخـوابنـد. «وسائل الشيعه، ج3، ص273» #شبیـه_شـهـداشـویـم💚 Join➟ @harame_bigarar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️صلی الله علیک یا اباعبدالله❤️ امروز هواے ڪربلا دارد دل من حال و هوایے آشنا دارد دل من شش‌گوشه اتـ را تا نبینم بےقرارم اصلا مگر بےتو صفا دارد دل من؟ #سلام‌_آقاجان Join→ @harame_bigarar
#دخترهاهم‌شهیدمیشوند🕊 توے زندگے همیشہ جہانے دعا میکردتنہا دغدغه خودشو نداشٺ. دوست داشت همہ موفق باشن و بہ اونا کمکـ میکرد.❤️ روز بہ روز همراه با قرآن بزرگـ مےشد😍😊 توی مجالس اهل بیت شرکت میکرد😊سخنرانے هارو خوب گوش میداد وبہ اوناعمل میکرد👌 #شهیده_راضیه_کشاورز #دختـران_انقلابــ✌️ Join➟ @harame_bigarar
💠 آیت الله خوشوقت(ره): ↫ #گنـاه گرفتاری می آورد. ↫ضیـق معـاش مـی آورد. ↫ناراحتی هـای روحی می آورد. ↫ #گنـاه نکنید،خدا کمک میکند. ↫ #مشکلات حـل می شـود. #چـراغ_راه_روشن💥 Join➟ @harame_bigarar
❤️💕 اے به سوداے حـرم رفته به صحراے جنون😍 آمـدے باز ولـی پاره🍂 تـن و غـرقه به خون🌷 #شهـید_امـین_کـریمـے🕊 #شهـیدانـہ🌷 اینجا پایگاه مدافـ عشق ـعان | ✌️| @harame_bigarar