eitaa logo
کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
5.8هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
655 ویدیو
935 فایل
کتابخانه آستان مقدس همه روزه (بغیر از ایام تعطیل) آماده خدمت رسانی به اعضای محترم می باشد. ارتباط با ما؛پاسخگویی (ادمین): @mn_sedigh پذیرش خواهران: ۳۷۱۷۵۹۱۱ پذیرش برادران (شیفت عصر):۳۷۱۷۵۹٠۴ ارتباط مستقیم با رئیس کتابخانه @sadeghfallahpoor تلفن:۳۷۱۷۵۷۳٠
مشاهده در ایتا
دانلود
«جلال» راننده آمبولانس است که با پسرش «امید» و همسرش «گوهر»، زندگی آبرومندانه‌ای دارند. او مردی متدین است و به پسرش اجازه نمی‌دهد معاملات حرام انجام دهد. از سوی دیگر، جلال با ازدواج پسرش با دخترخاله‌اش «مژگان»، مخالف است؛ چون معتقد است امید و مژگان از نظر اعتقادی با هم شباهتی ندارند و همین اختلاف، ممکن است زندگی مشترک آنها را تهدید کند. امید بعد از تصادفی شدید به بیمارستان منتقل شده و به‌علت خون‌ریزی داخلی، دچار نارسایی کلیه می‌شود. با وخامت حال امید، پزشک می‌گوید که امید نیاز به پیوند کلیه دارد. بعد از مدتی باجناق «آقا رسول» که در یکی از بیمارستان‌های ورامین کار می‌کند، به رسول خبر می‌دهد که قرار است اعضای بدن یک شخص مرگ مغزی شده را اهدا کنند. جلال و رسول در تکاپوی دریافت کلیه این بیمار برای امید هستند. از طرفی آنها باید کلیه‌ای با گروه خونی «O+» را از بیمارستان سبحان به بیمارستان پرتو ببرند تا به بیماری دیگر پیوند زده شود. باجناق رسول با او تماس می‌گیرد و می‌گوید که آمبولانس حاوی کلیه، به‌شدت تصادف کرده است و اصلا معلوم نیست که کلیه سالم مانده باشد! در همین لحظه گوهر هم با جلال تماس می‌گیرد و می‌گوید که علائم حیاتی امید در وضعیت هشدار قرار دارد. ناگهان جلال با عجله مسیرش را تغییر می‌دهد و به سمت بیمارستانی که پسرش در آن بستری است، حرکت می‌کند. 🔷🔸💠🔸🔷 @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
3.mp3
زمان: حجم: 12.24M
🔷🔸💠🔸🔷 #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
🌺🌿 وعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ 🦋 ﻭ ﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ; ﻭﺧﺪﺍ [ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ] ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ .🌿 سوره بقره(٢١٦)🌿 🔷🔸💠🔸🔷 @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
#کتاب_صوتی #ایران_صدا #عبور_ای_بن_بست «جلال» راننده آمبولانس است که با پسرش «امید» و همسرش «گوهر»، زندگی آبرومندانه‌ای دارند. او مردی متدین است و به پسرش اجازه نمی‌دهد معاملات حرام انجام دهد. از سوی دیگر، جلال با ازدواج پسرش با دخترخاله‌اش «مژگان»، مخالف است؛ چون معتقد است امید و مژگان از نظر اعتقادی با هم شباهتی ندارند و همین اختلاف، ممکن است زندگی مشترک آنها را تهدید کند. امید بعد از تصادفی شدید به بیمارستان منتقل شده و به‌علت خون‌ریزی داخلی، دچار نارسایی کلیه می‌شود. با وخامت حال امید، پزشک می‌گوید که امید نیاز به پیوند کلیه دارد. بعد از مدتی باجناق «آقا رسول» که در یکی از بیمارستان‌های ورامین کار می‌کند، به رسول خبر می‌دهد که قرار است اعضای بدن یک شخص مرگ مغزی شده را اهدا کنند. جلال و رسول در تکاپوی دریافت کلیه این بیمار برای امید هستند. از طرفی آنها باید کلیه‌ای با گروه خونی «O+» را از بیمارستان سبحان به بیمارستان پرتو ببرند تا به بیماری دیگر پیوند زده شود. باجناق رسول با او تماس می‌گیرد و می‌گوید که آمبولانس حاوی کلیه، به‌شدت تصادف کرده است و اصلا معلوم نیست که کلیه سالم مانده باشد!در همین لحظه گوهر هم با جلال تماس می‌گیرد و می‌گوید که علائم حیاتی امید در وضعیت هشدار قرار دارد. ناگهان جلال با عجله مسیرش را تغییر می‌دهد و به سمت بیمارستانی که پسرش در آن بستری است، حرکت می‌کند. 🔷🔸💠🔸🔷 #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
6.mp3
زمان: حجم: 13.37M
🔷🔸💠🔸🔷 #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/