eitaa logo
کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
5.8هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
657 ویدیو
935 فایل
کتابخانه آستان مقدس همه روزه (بغیر از ایام تعطیل) آماده خدمت رسانی به اعضای محترم می باشد. ارتباط با ما؛پاسخگویی (ادمین): @mn_sedigh پذیرش خواهران: ۳۷۱۷۵۹۱۱ پذیرش برادران (شیفت عصر):۳۷۱۷۵۹٠۴ ارتباط مستقیم با رئیس کتابخانه @sadeghfallahpoor تلفن:۳۷۱۷۵۷۳٠
مشاهده در ایتا
دانلود
این رمان داستان زندگی و خاطرات «گودرز خسروی دارانی» است که در دوران جنگ تحمیلی «خنثی‌ساز بمب» بود. «گودرز خسروی»، جان‌باز شیمیایی دفاع مقدس بود که در سال ۹۲، پس از تحمل عوارض ناشی از جان‌بازی، به شهادت رسید. این رمان روایتی از حماسه‌آفرینی‌های این شهید بزرگوار است. *«ابوالقاسم وردیانی» نویسنده، شاعر و منتقدی است که در حوزه‌ی ادبیات دفاع مقدس و شعر قلم می‌زند و در مناطق عملیاتی نیز رزمنده بوده است. او متولد سال ۱۳۴۷ در شهر مقدس مشهد است و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد. @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
برشی از زندگانی پر برکت آیت الله «حق شناس» جوانی به نام «سلمان حامدی» که زندگی و شخصیت آیت الله «حق شناس» را برای پایان نامه خود انتخاب کرده است، به مسجد محل تدریس ایشان می‌رود و با آقای «جوادی»، مسئول دفتر آیت الله حق شناس، آشنا می‌شود. سلمان بعد از خواندن مصاحبه‌ای از آقای حق شناس و شنیدن قسمتی از خاطرات کودکی ایشان وارد دوران کودکی او می‌شود. در آن زمان معلم، به دلیل انجام ندادن تکالیف، «کریم حق‌شناس» را تهدید به تنبیه می‌کند، اما او بدون اهمیت به تهدید معلم، با دوستش سعید، به بازیگوشی می‌پردازد و به همین دلیل دیر وقت به خانه باز می‌گردد و پدر و مادر را نگران می‌بیند. کریم توسط معلم تنبیه می‌شود و از پدر و مادر توقع دارد با معلم برخورد کنند، اما مادر که به دروغ کریم پی می‌برد، کار معلم را تأیید می‌کند. وقتی داستان کودکی آیت الله حق‌شناس به این مرحله می‌رسد، حادثه‌ای سلمان را از داستان دور می‌کند که طی این حادثه آیت الله حق‌شناس زخمی می‌شود. @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/
برشی از زندگانی پر برکت آیت الله «حق شناس» جوانی به نام «سلمان حامدی» که زندگی و شخصیت آیت الله «حق شناس» را برای پایان نامه خود انتخاب کرده است، به مسجد محل تدریس ایشان می‌رود و با آقای «جوادی»، مسئول دفتر آیت الله حق شناس، آشنا می‌شود. سلمان بعد از خواندن مصاحبه‌ای از آقای حق شناس و شنیدن قسمتی از خاطرات کودکی ایشان وارد دوران کودکی او می‌شود. در آن زمان معلم، به دلیل انجام ندادن تکالیف، «کریم حق‌شناس» را تهدید به تنبیه می‌کند، اما او بدون اهمیت به تهدید معلم، با دوستش سعید، به بازیگوشی می‌پردازد و به همین دلیل دیر وقت به خانه باز می‌گردد و پدر و مادر را نگران می‌بیند. کریم توسط معلم تنبیه می‌شود و از پدر و مادر توقع دارد با معلم برخورد کنند، اما مادر که به دروغ کریم پی می‌برد، کار معلم را تأیید می‌کند. وقتی داستان کودکی آیت الله حق‌شناس به این مرحله می‌رسد، حادثه‌ای سلمان را از داستان دور می‌کند که طی این حادثه آیت الله حق‌شناس زخمی می‌شود. @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/